شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۴۵۸۷۲
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۷
چموش و مردنی و قبرسی را با ٢ میلیون و ۵٠٠ هزار تومانی که مادر در قرعه‌کشی صندوق‌های وام خانگی برنده شد، خرید. چموش حسابی وحشی بود و هر چه احمدرضا نازش را می‌کشید و به او محبت می‌کرد بیشتر جفتک می‌پراند و سرکشی می‌کرد، ولی قد و بالای ورزیده اش نشان می‌داد نژادش هم از مردنی بهتر است و هم از قبرسی.

به گزارش شهدای ایران به نقل از همشهری : مردنی لاغر بی‌آزار، از آن کره الاغ‌های رام بی‌سروصدا بود که خوب شیر می‌داد و سال تا سال صدایش هم درنمی آمد. بر خلاف او قبرسی فربه گوشتالو با آن که شیر چندانی نداشت، وقتی صدای نخراشیده اش را توی گلویش می‌انداخت هیچکس و هیچ‌چیز نمی‌توانست آرامش کند. احمدرضای نوجوان اوایل فکر نمی‌کرد هر روز بتواند همان یک و نیم کیلو شیر ٣ کره الاغش را هم بفروشد، ولی آگهی‌ها و تراکت‌های تبلیغاتی که در شمال و جنوب شهر پخش کرده بود جواب دادند و مشتریانش هر روز بیشتر از روز پیش شدند. درست وقتی احمدرضا می‌خواست بادی به غبغب بی‌ندازد و به همه بگوید در فروش شیر الاغ کاسب قابلی شده قبرسی ناغافل و یکباره سرش را زمین گذاشت و مرد... هنوز غصه مرگ کره الاغ پرافاده روی دل صاحب کم‌سن و سال بی‌تجربه اش سنگینی می‌کرد که عمر چموش تازه بالغ هم سر رسید و احمدرضا ماند و مردنی مهربان بی‌سروصدا.

این جوان «سلطان خر» ایران است | یک خر و ١۵٠ خاطرخواه !

احمدرضا دیگر از دل و دماغ افتاده بود و امیدی نداشت مردنی به‌تنهایی او را سر پا نگهدارد، ولی شیر کره الاغ باوفا برکت کرد و کارش آنقدر رونق گرفت که مدتی بعد یک چشم آبستن را هم خرید. یک چشم اولین الاغی بود که در مزرعه احمدرضا کره به دنیا آورد و حالا این مزرعه بزرگ‌ترین مزرعه پرورش الاغ ایران است که ١۵٠ راس الاغ شیری دارد:

این جوان «سلطان خر» ایران است | یک خر و ١۵٠ خاطرخواه !


عکاس:امیر رستمی

آقای پدر
همین‌که صدای عرعر خر تازه بالغ بلند می‌شود، الاغ‌های ماده هم او را بی‌جواب نمی‌گذارند و با عرعر دسته‌جمعی خود سالن را روی سرشان می‌گذارند. او تنها حیوان نر مزرعه است و چون همه الاغ‌ها کم‌یا بیش دلبسته اش هستند، امراله و کارگران مزرعه او را ناصرالدین شاه صدا می‌زنند! خر را دور از الاغ‌ها توی حیاط بسته‌اند و اتاقک سرپوشیده اش فقط به سالن کره‌های نابالغ راه دارد. او به لطف هیکل ورزیده و خوش تراشش از سرنوشت سایر نرهای مزرعه و بارکشی برای دیگران در امان مانده و به‌عنوان پدر جوان مزرعه بروبیایی دارد. سالن تازه بالغ‌ها رو به حیاط است و کره الاغ سیاه را که هنوز از شیر گرفته نشده، کنار تازه بالغ‌ها گذاشته‌اند تا آفتاب حیاط پوست پشمالویش را برق بی‌ندازد. یک ساعت دیگر وقت چاشت خوردن الاغ‌ها است و امراله در انبار آذوقه با چنگک چهارشاخ مشغول بادکشیدن کاه و کلش‌های گندم است تا برای مخلوط کردن با کنسانتره‌های مقوی کارخانه‌ای آماده شوند. طبع جو سرد است و احمدرضا سفارش کرده به‌جای جو کاه نخود و لوبیا و گندم به الاغ‌ها بدهند که هم کیفور شوند و هم مزاج‌شان به هم نریزد.

این جوان «سلطان خر» ایران است | یک خر و ١۵٠ خاطرخواه !


تازه‌واردان و قدیمی‌ها
کره برکت بوی کلش گندم به دماغش خورده و آرام و قرار ندارد. هر بار هم که به انبار سرکی می‌کشد، سرخوش و خوشحال به طرف برکت برمی گردد تا خبر آماده‌شدن ترید کاه و کنسانتره را به مادرش بدهد. کره بازیگوش هنوز شیرخوار است و ١٢ ساعت سهم شیر او هیچوقت کم‌و زیاد نمی‌شود. ١٢ ساعت از شیر برکت و دیگر الاغ‌های شیری هم سهم مشتریان مزرعه است که پشت در شیشه‌ای سالن صف کشیده‌اند و منتظرند تا امراله برای‌شان شیر گرم تازه بیاورد. برکت الاغ محبوب صاحبش است و از وقتی کره بود هیچکس جفتک انداختن و بدخلقی او را ندیده و همیشه هم از دیگر الاغ‌ها بیشتر شیر داده است. او احمدرضا را یاد مردنی می‌اندازد که حتی وقتی پا به سن گذاشته بود، هر سال یک کره می‌زایید و به‌اندازه ٢ الاغ هم شیر می‌داد. احمدرضا قهوه‌ای و سفید را تازه به مزرعه آورده و کارگران مزرعه باید به آنها خوب برسند تا جان بگیرند و ته چشم‌های بی‌حالشان برق بیفتد. کره‌هایی که همین‌جا به دنیا می‌آیند، کنار الاغ‌های بالغ، آرام و راهوار بزرگ می‌شوند، ولی الاغ‌هایی را که از مزرعه‌های دیگر می‌خرند، باید مدتی هوایشان را داشته باشند تا سرکشی و چموشی یادشان برود.

 

این جوان «سلطان خر» ایران است | یک خر و ١۵٠ خاطرخواه !
سلطان خر ایران
به نظر احمدرضا، الاغ‌ها و خرها حیواناتی باهوش و فهمیده و اجتماعی هستند! او وقتی ١٤ سالش بوده با خرید ٣ کره الاغ شیری برای خودش کار و کاسبی راه انداخته و ٧ سال از عمر ٢٢‌ساله اش را صرف پرورش این چهارپایان پرسود و فایده کرده است. فرزند دوم خانواده شهرکن تعریف می‌کند: «در تایباد که شهرستانی مرزی در استان خراسان رضوی است آشنایی داشتیم که به دامداری مشغول بود و در کنار رمه بزرگ گوسفندش کره الاغ چموش بامزه‌ای داشت که به کمتر کسی سواری می‌داد، ولی با من حسابی عیاق بود و من گاهی به عشق خرسواری از تهران تا تایباد می‌رفتم! از طرف دیگر همیشه دلم می‌خواست کاسبی داشته باشم و کار مفیدی انجام دهم. یک روز که عده‌ای از بزرگترها دور هم جمع بودند، از قیمت نجومی پنیر الاغ در کشورهای پیشرفته بحث به میان آمد و با شنیدن حرف‌های آنها فکر پرورش الاغ به سرم افتاد.» مادر چراغ کاسبی پسر بلندپروازش را روشن کرد و احمدرضا با ٢ میلیون و ۵٠٠ هزار تومان وام قرض‌الحسنه‌ای که مادر در یکی از صندوق‌های قرعه‌کشی فامیلی برنده شده بود، کارش را شروع کرد.

این جوان «سلطان خر» ایران است | یک خر و ١۵٠ خاطرخواه !


سفره‌ای بابرکت
آن زمان کمتر کسی احمدرضای نوجوان را جدی می‌گرفت و بسیاری از همکلاسی‌هایش وقتی باخبر شدند که او به پرورش الاغ و فروش شیر این حیوان مشغول شده، از سر شیطنت او را سلطان خر ایران صدا می‌زدند، ولی نمی‌دانستند همکلاسی لجبازشان تصمیم گرفته این طعنه و شوخی دوستانه آنها را به لقب باابهت خود تبدیل کند.
ازآن‌روزها سال‌ها گذشته و احمدرضا شهر کن حالا که با پرورش ١۵٠ راس الاغ شیری و ارسال شیر الاغ به نقاط دور و نزدیک کشور بزرگترین پرورش‌دهنده این حیوان و از تولیدکنندگان عمده فرآورده‌های لبنی آن به شمار می‌آید، می‌تواند خود را شایسته عنوان «سلطان خر ایران» بداند! در این سال‌ها سلطان شب‌های زیادی را به مراقبت و تیمار الاغ‌های پا به ماه گذرانده و شاهد تولد بسیاری از کره‌های مزرعه اش بوده است. احمدرضا در مقطع کارشناسی رشته مدیریت کسب‌وکار تحصیل می‌کند، ولی وقتی استادانش به غیبت‌ها و تاخیرهای گاه و بیگاهش خرده می‌گیرند، جوابی در آستین دارد که جای اما و اگر نمی‌گذارد: «من کار و کاسبی را اداره می‌کنم که بیش از ٢٠ نفر از آن نان می‌خورند، هر چه در کتاب‌ها نوشته‌اند من عملی اجرا کرده‌ام...»

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار