شهدای ایران shohadayeiran.com

 شهریار از همراه شدن با توده مردم زیر لوای حکومت دینی ابایی نداشت و از تعابیر «با قدرت بودن» و «شاعر حکومتی بودن» که از سوی دگراندیشان به او نسبت داده می‌شد ترسی به دل راه نمی‌داد. بسیاری از خواص از ترس چنین برچسب‌هایی از حمایت از نظام و انقلاب خودداری کردند، اما شهریار صادقانه و آگاهانه به حمایت از انقلاب پرداخت.

شهدای ایران: سیدمحمدحسین بهجت‌تبریزی متخلص به شهریار، بی‌تردید یکی از بلندآوازه‌ترین و قدرتمندترین شهسواران صحنه ادب فارسی در دوره معاصر است و در سرودن انواع شعر مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیره‌دست بود، هر چند بیشتر در غزل شهره بود. او در تبریز در خانواده‌ای بستان‌آبادی از روستای خشکناب به دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبره‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. آنچه حضور ادبی او را متمایز می‌سازد نه تنها نقش‌آفرینی او در تاریخ ادبیات ایران، بلکه تأثیر اجتماعی مضامین شعر اوست که شرایط سیاسی و اجتماعی پیش و پس از انقلاب را در بر‌می‌گیرد. ۲۷ شهریور سالروز درگذشت این شاعر بزرگ، در تقویم ملی ایران، روز بزرگداشت استاد سیدمحمدحسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی نام گرفته است.  

تقویم زندگی شهریار در یک نگاه

سیدمحمدحسین پس از پایان دوره متوسطه در تبریز، در سال ۱۳۰۰ به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.  

شهریار در اوایل تحصیل پزشکی در تهران عاشق ثریا دختر عبدالله امیرطهماسبی شد و چند سال نامزد بودند. اما در نهایت آن دختر با چراغعلی سالار حشمت معروف به امیر اکرم ازدواج کرد. شهریار حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری، تحصیلاتش را رها کرد.  

در جوانی در تهران با بزرگان هنر و ادب از جمله ابوالحسن‌صبا، محمدتقی‌بهار، ایرج‌میرزا و عارف قزوینی و در سال‌های بعد نیز با نیمایوشیج، هوشنگ ابتهاج، کریم امیری فیروزکوهی و برخی دیگر از هنرمندان حشر و نشر یافت.  

از همان سال‌های نخست شاعری، حرف و حدیث درباره او سر زبان مردم بود و لاجرم شیفتگان و بدخواهان فراوانی یافت. او از نظر شهرت و محبوبیت در میان شاعران دوره بیداری همانند ندارد و برخلاف بسیاری از مشاهیر ادب که در اواخر عمر به شهرت رسیدند، از دوره جوانی همواره بلندآوازه و گستره نفوذش در مردم زیاد بود. مضافاً بر اینکه به دلیل سرودن اشعار رفیع به زبان ترکی، در آنسوی مرز‌ها به خصوص در ترکیه و قفقاز هم از شهرت و اعتبار فراوان برخوردار است.  

یکی از راز‌های ماندگاری اشعار شهریار در کنار قدرت و فاخر بودن کلام، تسلط او به سرودن به دو زبان فارسی و ترکی است. منظومه‌های «حیدر بابا» و «سهندیه» به زبان ترکی واقعه‌ای بزرگ در ادبیات آذربایجان و استقبال فرا منطقه‌ای از این اثر نشانه قدرت نفوذ شعر اوست. اولین کتاب شعر او به کوشش یار همیشگی‌اش ابوالقاسم شیوا، متخلص به «شهیار» با مقدمه ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری در سال ۱۳۰۸ منتشر شد.  

مجموعه تلویزیونی شهریار به کارگردانی کمال تبریزی که در سال ۱۳۸۴ ساخته و پخش شد، در شناساندن او به نسل‌های جدید نقش خوبی داشت، اما اعتراض مریم، دختر شهریار را برانگیخت، ولی هادی، پسر شهریار، اظهار داشت این سریال در کلیات هیچ مشکلی نداشت و در جزئیات هم هنرمند می‌تواند برای جذب مخاطب تغییراتی را به وجود آورد.  

ویژگی‌های شعر شهریار

یکی از نکات برجسته در زندگی و شعر شهریار، تقید او به دین و دینداری است. سروده‌های دینی او بیانگر تطبیق حرف، عمل، نشانه اعتقادات، باور‌های اصلی و مستحکم اوست. او باور‌های خود را صرفاً در قالب نظم و قافیه بیان نکرده، بلکه آن‌ها را از عمق جان و با آگاهی و ایمان کامل سروده است. از همین روی آثار دینی او به ویژه قصیده معروف «علی‌ای همای رحمت» یکی از درخشان‌ترین آثار دینی و مذهبی در شعر سترگ فارسی است.  

از دیگر ویژگی‌های شخصیتی شهریار، میهن دوستی از جنس «حب الوطن من الایمان» او بود. ستایش وطن به عنوان یک نمود آرمانی برای شهریار ارزشی ذاتی داشت. او همواره از سر افرازی وطن و تاریخ باشکوه آن شادمان می‌شد و آذربایجان را جزئی جدایی‌ناپذیر از ایران می‌دانست. همچنان که این سرزمین هویت خود را از مردمان باایمان می‌گیرد، شاعر نیز هویت خود را از ایران می‌گرفت و احساسات وطن‌پرستانه او کمترین ربطی به ناسیونالیسم و عقاید افراطی ملی‌گرایانه نداشت.  

ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری/ لیک اگر ایران نگوید، لال باد از وی زبان/ مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد/ هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان 

خوانندگان اشعار شهریار، غالباً او را یک غزل‌سرای بزرگ و اشعارش را عاشقانه می‌پندارند، در حالی که او غیر از غزل در قالب‌های دیگر شعری نیز طبع‌آزمایی کرده و قدرت و هنر خود را به تماشا گذاشته است. از جمله مثنوی زیبای تخت جمشید و قطعه آخرین برگ که با الهام از یکی از قصه‌های اُهنری (داستان نویس نویس امریکایی) سروده است. شهریار اشعار اجتماعی خود را در قالب مثنوی سروده است. نکته جالب اینکه مثنوی‌های او نیز غزل‌گونه و لطیف و میدان عرضه شرح فراق‌ها و درد‌ها هستند.  

با توجه به اشعار ترکی شهریار و به ویژه منظومه برجسته «حیدربابا» که سرشار از موضوعات اجتماعی مهم است، می‌توان قاطعانه گفت که در قلمرو شعر شرق، تاکنون کسی تا این حد گسترده و عمیق زندگی اجتماعی_روستایی ایران را توصیف نکرده و عمق فرهنگ آن را در نیافته است.  

شهریار در منظومه حیدربابا، مناسبات استثماری حاکم بر روستا را به نقد می‌کشد و با نگاهی واقع‌بینانه، اوضاع فلاکت‌بار روستاییان را تصویر می‌کند. او خود با درد متولد شد، با درد زیست و با درد مرد. لاجرم وقتی درباره فقر حرف می‌زند، از حسی واقعی و به عنوان کسی که بار‌ها درد را چشیده است سخن می‌گوید. استقبال زیاد از دیوان شهریار نشان می‌دهد بین شعر او و عاطفه ایرانی‌ها پیوند عمیقی برقرار است و شعر او در کنار شاعران بزرگ ایران همواره جاودانه خواهد بود.  

یکی دیگر از ویژگی‌های شعر شهریار سادگی آن است. او گاه در ساده‌گویی تعمد دارد و از آوردن واژه‌ها و اصطلاحات عامیانه در اشعارش ابایی ندارد که کاری دشوار و گاه خلاف هنر شاعری است. قالب کلی شعر شهریار غزل است و همه قالب‌ها را هم غزل‌واره می‌سراید. او در همه قالب‌های شعری، طبع‌آزمایی کرده و حتی از حماسه هم غافل نمانده است.  

همان‌گونه که پیش از این اشاره شد، نقطه ثقل مرکزی شعر شهریار مذهب است. به قول اقبالی، شاگرد و یار دیرین شهریار، «مذهب همچون عطری روحانی در سراسر دیوان شهریار جاریست و او تقریباً شعری ندارد که در آن ذکری از خدا، پیامبر (ص)، ائمه اطهار (ع)، احادیث شریف آنان یا تلمیحی مذهبی نباشد. او ارادتی خاص به مولای متقیان علی (ع) داشت. هر چند اگر علویات شهریار گردآوری شوند، خود دیوان حجیمی خواهد شد، اما شعر «علی‌ای همای رحمت» او شهره خاص و عام است. شهریار بخش‌هایی از سخنان جرج جرداق در کتاب «الامام علی، صوت العداله الانسانیه» و نیز کلمات قصار و خطبه‌های آن حضرت را به نظم درآورده است. اما اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی شهریار را بیشتر باید در اشعار ترکی او جست‌وجو کرد.»

شهریار به تعبیر رایج آن شاعر سیاسی نیست و اگر از درد، تلخکامی‌ها، فقر و رنج مردم می‌گوید، در واقع درد‌های مشترک و مضامین ازلی و ابدی بشر مثل عشق، آرزو و مرگ را بیان می‌کند. دغدغه اصلی شهریار آسیب ندیدن مذهب و ارزش‌های برجسته و والای انسانی است و اگر هم گاهی از سیاست حرف می‌زند، منظورش سیاست دینی و حکومت ائمه اطهار (ع) و پیروان حقیقی آنهاست و ربطی به سیاست‌بازی‌های معمول ندارد. به همین دلیل برخلاف ادعا‌های یاوه‌گویان، کمترین ارتباطی با دربار ندارد و حتی جایزه فرح پهلوی که از سوی استاندار آذربایجان به او داده می‌شود را رد می‌کند و زیربار این نصیحت دلسوزانه هم نمی‌رود که اگر تو نگیری حیف و میل می‌شود و به دربار برنمی‌گردد.  

شهریار لحظه‌ای از ایستادگی بر ارزش‌های دینی و ملی و قومی خود کوتاه نیامد و فریب هیچ وعده‌ای از جمله تمدن غرب را نخورد. او معتقد بود، تمدن پوشالی غرب با وعده‌های دروغ خود جز گرفتاری و فلاکت برای ما چیزی به ارمغان نیاورد. اعتراضات او چنان عمیق و انسانی هستند که به هیچ‌وجه در چارچوب‌های تنگ اعتراضات سیاسی نمی‌گنجند. اشعار او فریاد دردمندانه یک انسان اندیشمند و درد کشیده در دوران سیاه ستم‌شاهی هستند. البته او در اشعار ترکی خود نگاه سیاسی‌تری دارد که شاید به تحقیر آذری‌ها در دوران پهلوی برمی‌گردد.  

او همواره نجات ایران را بازگشت به ارزش‌های اصیل دینی در تمام جلوه‌های آن از پوشاک و خوراک تا کار و سرگرمی می‌دانست. از نظر او تغییر خط یکی از توطئه‌های خطرناک حکومت برای جداسازی مردم از دین خود بود، زیرا قرآن و متون دینی ما همه به خط عربی هستند.  

چنانچه اجتماعی بودن را، زندگی با مردم و شریک غم و شادی آن‌ها بودن و به کار بردن تعابیر آن‌ها در شعر بدانیم، شهریار شاعری کاملاً اجتماعی است. در خانه شهریار همیشه روی مردم باز بود، در غم و شادی آن‌ها شریک می‌شد و با نهایت تواضع به درخواست مردم عادی برای سرودن اشعاری در سوگ عزیزان از دست رفته‌شان پاسخ می‌داد و آداب و رسوم آن‌ها را در اشعار خود بیان می‌کرد. از این نظر شهریار یکی از اجتماعی‌ترین شاعران معاصر است.  

تأثیر شعرا بر شعر شهریار

شهریار زمانی که به خراسان می‌رود، از همنشینی با عماد خراسانی و فرخ بهره‌های فراوانی می‌برد. او با اشعار هوشنگ ابتهاج و فریدون مشیری نیز مأنوس بود و آنان در بنای شعری او تأثیر داشتند، اما در میان شعرای معاصر هیچ شاعری به اندازه نیما یوشیج بر او تأثیر نگذاشت. به عبارتی آشنایی شهریار با نیما یوشیج نقطه عطف مهمی در زندگی او بود.  

شهریار قصه آشنایی و مصاحبت خود با نیما را با شیرینی خاصی تعریف می‌کرد. او می‌گفت چندبار به قهوه‌خانه‌ای که پاتوق نیما بود سر زدم و از سوی قهوه‌چی به او پیغام دادم و اجازه ملاقات خواستم، ولی جوابی نداد، تا روزی که سرانجام او را دیدم و علت بی‌مهری‌اش را پرسیدم. او گفت که شخصی خود را شهریار معرفی کرده و اشعار مبتذلی خوانده که موجب نفرت نیما از او شده است. به هر حال پس از رفع سوءتفاهم، شهریار شیفته اسلوب جدید شعری نیما می‌شود و در قطعه «دو مرغ بهشتی» رنج‌هایی را که در راه رسیدن به نیما تحمل کرده توصیف می‌کند. سپس تحت‌تأثیر «افسانه» نیما، شرح حال‌گونه‌ای از کودکی و جوانی خود را در شعر «هذیان دل» که در واقع حیدربابای فارسی است بیان می‌کند. این شعر عمق تأثیر نیما بر شهریار را به خوبی نشان می‌دهد. اشعار «ای وای مادرم»، «پیام به انیشتن» و «مومیایی» از قطعات معروف شهریار و تحت‌تأثیر شعر نیمایی سروده شده‌اند. شهریار با سرودن «دو مرغ بهشتی»، «هذیان دل»، و «افسانه شب» در واقع همراه با چندنفر از شعرای معاصر خود، مکتب رمانتیسیسم را در ایران بنا نهاد.  

با وجود شعرای بزرگی، چون مولانا، حافظ، سعدی، فردوسی و... انتخاب روز تولد شهریار به عنوان روز شعر و ادب نشان می‌دهد، معاصر بودن شاعر ملاک اصلی انتخاب بوده است. بی‌تردید شهریار در بین معاصران برای این انتخاب شایستگی بیشتری دارد. شهریار در همه ساحت‌های مضمونی سرآمد است. در غزل و شعر عاشقانه اشعار زیادی از او زبانزد خاص و عام و گاهی تبدیل به ضرب‌المثل شده‌اند از جمله، «آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟» یا «از زندگانی‌ام گله دارد جوانی‌ام». در ساحت شعر آیینی نیز کسی نیست شعر «علی‌ای همای رحمت» را نشناسد. شعری که گویی از عرش نازل شد و بر جان شاعر و مردمش نشست.  

شهریار در عرصه مضامین عاطفی نیز کم‌نظیر است. سوگواره «ای وای مادرم» در میان اشعاری با این مضمون حقیقتاً یگانه است. اما موضوعی که موجب برتری او بر همگنانش شده، توجه به مسائل اجتماعی روز با نگاهی حکیمانه و فرزانه با دوری محض از شعارزدگی و روزمرگی است. شعر «مناظره منبر و دار» در عین حال که اجتماعی و اعتراضی است، اما در همه زمان‌ها مصداق دارد، چون از یک آفت همیشگی حرف می‌زند و گرفتار ژورنالیسم نشده است.  

ورود شهریار به عرصه انقلاب اسلامی

معمولاً شاعران، آنهم کسی با آن جایگاه رفیع در بین مخاطبان خاص و عام، از ورود به چنین عرصه‌هایی پرهیز می‌کنند، اما شهریار از همراه شدن با توده مردم زیر لوای حکومت دینی ابایی نداشت و از تعابیر «با قدرت بودن» و «شاعر حکومتی بودن» که از سوی دگراندیشان به او نسبت داده می‌شد ترسی به دل راه نمی‌داد. بسیاری از خواص از ترس چنین برچسب‌هایی از حمایت از نظام و انقلاب خودداری کردند، اما شهریار صادقانه و آگاهانه به حمایت از انقلاب پرداخت و شعر خود را در اختیار انقلاب اسلامی قرار داد.  

او در طول زندگی از هر نوع زیاده‌گویی، تملق و برخورداری از مزایای حکومتی بودن به شدت پرهیز داشت. شهریار اگر در انقلاب از امام، رزمندگان و مردم گفت، خود نیز مانند آن‌ها زندگی می‌کرد و حال آن‌ها را می‌فهمید. حساب مردان صاحبدل و باایمانی، چون شهریار که بر اساس اعتقادات خود عمل می‌کرد و تا آخر عمر اعتقادش به انقلاب اسلامی را از دست نداد، با کسانی که بدون مایه و ریشه، خود را در صف انقلابیون جا زده‌اند تفاوت بسیار دارد. شهریار با جایگاه بسیار رفیعی که در ادبیات داشت، اگر مانند بسیاری از روشنفکران دگراندیش می‌شد یا دست‌کم دینداری خود را پنهان نگه می‌داشت، قطعاً از سوی روشنفکران دعوت می‌شد و بر صدر می‌نشست و چه بسا بنای یادبود باعظمتی هم برایش می‌ساختند، اما او همانگونه زیست که باورش بود.  

بیوک نیک‌اندیش مؤلف کتاب «در خلوت شهریار» که زوایای پنهان زندگی شخصی و ادبی را روایت کرده است، می‌نویسد:

«روزی که انقلاب پیروز شد استاد چنان به شور و شوق و شعف درآمدند که اگر بگویم در همه مدت دوستی‌ام، ایشان را چنان خوشحال ندیده بودم خطا نرفته‌ام. زمانی که جمهوری اسلامی پایه‌هایش را استوار کرد از طرف صدا‌و‌سیما برای مصاحبه با شهریار آمدند، درست یادم است که اولین کلام ایشان این بود: «زودتر از این می‌آمدید، من خیلی وقت است، انتظار شما را می‌کشم.»

شهریار در پاسخ به این سؤال که تأثیرگذارترین شعر فارسی کدام است، گفت: «حقیقت شعر، حرفی است که از دل بربیاید و در دل بنشیند، من در دوره انقلاب، از این شعر، شاهکارتر ندیدم این جمعیت یکدفعه فریاد می‌زنند: خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار. این شعر صد‌ها بار مرا منقلب کرده و هیچ غزلی این تأثیر را در من نداشته است.»

شهریار در سرودن اشعار توجه کامل به خود و پیرامونش داشت. جنبه مذهبی انقلاب به دلیل باور‌های عمیق مذهبی جذابیت زیادی برای شهریار داشت و به انقلاب صرفاً از جنبه حکومتی و سیاسی نگاه نمی‌کرد، به همین دلیل شعرگفتن درباره رزمندگان اسلام، امام و شخصیت‌های بزرگ انقلاب را نوعی «جهاد قلمی» و وظیفه شرعی می‌داند و، چون حکومت را حامی دین می‌بیند، همه توش‌و‌توان خود را در اختیار انقلاب قرار می‌دهد و دوشادوش مردم در صحنه‌های انقلاب و جنگ حضور پیدا می‌کند.  

او در سرودن اینگونه اشعار از همان احساسی تبعیت می‌کند که در سرودن اشعار برای ائمه اطهار (ع) پیروی می‌کرد. شعر مشهور او درباره کربلا بار‌ها از سوی مداحان معروف مورد استفاده قرار گرفته است: «شیعیان، دیگر هوای کربلا دارد حسین/ روی دل با کاروان کربلا دارد حسین/ می‌برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم/ بیش از این‌ها حرمت کوی منا دارد حسین/ بس که محمل‌ها رود منزل به منزل با شتاب/ کس نمی‌داند عروسی یا عزا دارد حسین»

مقام معظم رهبری به دلیل آشنایی عمیق و گسترده با ادبیات و شعر فارسی، جایگاه بلند شهریار را ارج می‌نهادند و بیشترین لطف را نسبت به او داشتند. محسن عسکری از شعرا و مداحان آذربایجان در اینباره خاطره جالبی را تعریف می‌کند: 

«آیت‌الله خامنه‌ای در دوره ریاست جمهوری، سفری به تبریز داشتند. برنامه‌هایشان هم فوق‌العاده فشرده بود. شب شعری گذاشته شده بود و مداح‌ها و شعرا حضور داشتند. حضرت آقا فرموده بودند که در استانداری مجلس شعری بگذارید و شعرا را دعوت کنید و حتماً استاد شهریار هم حضور داشته باشند. منتهی ایشان شرطی گذاشته بودند و آنهم اینکه ترتیبی داده شود که ایشان قبل از استاد به مجلس بیایند و برنامه طوری تنظیم شود که استاد شهریار پس از ایشان وارد مجلس شود. ما در آنموقع دلیل این شرط حضرت آقا را متوجه نشدیم. من افتخار حضور در آن مجلس را داشتم. حضرت آقا آمدند و استاد شهریار پنج شش دقیقه بعد وارد شد. حضرت آقا از جا بلند شدند و به سمت در رفتند و از استاد استقبال کردند. تازه آنموقع بود که دلیل شرط حضرت آقا را فهمیدیم. ایشان نخواستند که استاد شهریار جلوی پای ایشان بلند شود و می‌خواستند خودشان به استقبال استاد بروند. حضرت آقا پس از احوالپرسی و روبوسی با استاد فرمودند: «یکی از آرزو‌های زندگی من زیارت حضرت عالی بود که الحمدلله امشب توفیق حاصل شد.» بعد هم ایشان را با نهایت احترام آوردند و کنار دست خود نشاندند. همگی اشعاری را که سروده بودیم، خواندیم. در آخر حضرت آقا به استاد فرمودند: «شما برای امیرالمؤمنین (ع)، سیدالشهدا (ع)، آقا امام زمان (عج) اشعاری سروده‌اید که من خوانده‌ام، ولی در مدح مادرمان حضرت زهرا (س) شعری از شما ندیده‌ام.» استاد گفتند: «چرا، شعری برای ایشان سروده‌ام» و آن شعر را برای حضرت آقا خواندند.  

برخی از ابیات آن چکامه بلند که توصیفی از شب شهادت فاطمه زهرا (س) است را زینت‌بخش خاتمه این مقال قرار می‌دهیم:

باد در جست‌وجوی گمشده‌ای

چرخ می‌زد چو عاشقی بی‌تاب

می‌کشید انتظار خاک آن شب

مقدم تازه میهمانی را

می‌ربود از کف گران مردی

آسمان همسر جوانی را

راز شب بود پیکر زهرا

که شب آغوش خاک گشتش جا

راز شب بود بانویی معصوم

که چه او مردی از زمانه نزاد

هیجده ساله بانویی پرشور

که سیاه کرد چهره بیداد

گرچه زن بود لیک مردانه

از قیام آتشی عظیم افروخت 

مردم خفته را زخواب انگیخت

آبروی ستمگران را ریخت

*پروین قائمی/جوان آنلاین

 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار