شهدای ایران shohadayeiran.com

بعضی وقت ها هم با مناسبت و بی مناسبت هزینه یک روز پخت نان را به شاطر می داد و می گفت نان رایگان به مردم بدهد.

به گزارش شهدای ایران، دایی های مجید همه نانوایی داشتند. مجید می رفت دم در نانوایی بربری دایی اش می ایستاد. به کسانی که توانایی خرید نان نداشتند از جیب خودش نان می خرید و دست شان می داد.

بعضی وقت ها هم با مناسبت و بی مناسبت هزینه یک روز پخت نان را به شاطر می داد و می گفت نان رایگان به مردم بدهد.


برای سفره خانه اش هم همیشه نان بربری می‌گرفت تا «مجید بربری» لقب بامزه‌ای باشد که هنوز شنیدنش لبخند را یاد بقیه بیندازد. بارها هم کنار نانوایی می ایستاد و برای کسانی که می دانست وضعیت مناسبی ندارند نان می خرید و دستشان می رساند.

سفره خانه‌ای که به گفته پدر مجید تعداد زیادی از دوستان و همرزمان مجید آنجا رفت‌وآمد داشتند که حالا خیلی‌هایشان هم شهید شدند.

پدر مجید می‌گوید: یکی از دوستان(شهید مرتضی کریمی) مجید که بعدها هم‌رزمش شد در این سفره خانه ‌خانه رفت‌وآمد داشت.

یک‌شب مجید را هیئت خودشان می‌برد که اتفاقاً خودش در آنجا مداح بود. بعد آنجا در مورد مدافعان حرم و ناامنی‌های سوریه و حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) می‌خوانند و مجید آن‌قدر سینه می‌زند و گریه می‌کند که حالش بد می‌شود. وقتی بالای سرش می‌روند می‌گوید: «مگر من مرده‌ام که حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) در خطر باشد. من هر طور شده می‌روم. از همان شب تصمیم می‌گیرد که برود.»

برگرفته از کتاب مجید بربری؛ زندگی داستانی حرّ مدافعان حرم شهید مجید قربان خانی 

*جهان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار