شهدای ایران:یکی از طنزهای تلخ تاریخ که همواره تکرار هم میشود، جابهجا شدن جایگاه شهید و جلاد است. به نظر میرسد دشمنان همواره از نظر دسترسی به رسانهها دست بالاتری داشتهاند که توانستهاند چهرههای خدوم را ابتدا ترور شخصیت و نهایتاً ترور فیزیکی کنند.
شیخ محمد خیابانی، روحانی مبارز و آزادیخواه نیز از این توطئه بیبهره نماند و در حالی که شجاعانه در برابر توطئههای دشمن ایستادگی کرد به تجزیهطلبی متهم شد. او رهبر نهضت «آزادیستان» در آذربایجان و نماینده مجلس بود. عمده شهرت او قیام علیه قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله است. برخلاف ادعای افرادی، چون مهدی قلیخان هدایت و عبدالله مستوفی که او را تجزیهطلب خواندند، قیام او در دفاع از حقوق دموکراتیک ایران در برابر وطنفروشان بود. کاتوزیان که ابتدا تغییر نام آذربایجان به آزادیستان از سوی شیخ را دلیلی بر تمایلات تجزیهطلبانه وی تفسیر کرد، با توجه به شعار «آذربایجان جزو لاینفک ایران است» که از سوی شیخ مطرح شد، او را از اتهام تجزیهطلبی مبرا دانست. نگاهی به اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شیخ در طی شش ماه قیام، اهداف آزادیخواهانه و عدالتطلبانه وی را به خوبی آشکار میسازد. برخی از این اصلاحات عبارت بودند از: واگذاری رایگان زمینهای خالصه به دهقانان، ملیکردن آبها، لغو انواع مالیاتها غیر از مالیات بر درآمد، تأسیس مدارس جدید، تأسیس مکانهای نگهداری افراد ناتوان، نوانخانهها و پرورشگاهها، ایجاد ژاندارمری به سبک جدید، تأسیس بانک ملی و کشاورزی، تشکیل انجمن نشر معارف برای سوادآموزی به کودکان و نوجوانان و انتشار مجله ادبی آزادیستان.
شیخ محمد خیابانی که بود؟
شیخ محمد خیابانی با پشتکار و جدیت فراوانی مراحل طلبگی را سپری کرد و به مقامات بالای علمی رسید. او از دوران طلبگی مسائل علم هیئت را حل میکرد و تقویمهای رقومی مینوشت و به نجوم و ریاضی علاقه زیادی داشت و آنها را در سطوح عالی در مدرسه طالبیه تبریز برای فضلا و طلاب تدریس میکرد. توانایی او در این زمینه سبب شد که حتی احمد کسروی که از مخالفان سرسخت او بود، زبان به تحسین وی بگشاید. شیخ در مسجد کریمخان واقع در محله خیابان نمازجماعت میخواند و به ارشاد مردم میپرداخت. علت مشهور شدنش به خیابانی نیز به سبب اقامت در محله «خیابان» تبریز بود.
پس از پیروزی مشروطیت در سال ۱۲۸۵ هـ. ش و با تأسیس انجمن ایالتی آذربایجان در تبریز، زندگی او وارد مرحله تازهای شد. شیخ از اعضای اصلی انجمن و از ارکان فکری و رهبری آن بود. او با لباس روحانیت و تفنگ بر دوش در کنار سایر مبارزان در برابر سپاه متجاوز عینالدوله به دفاع از شهر تبریز پرداخت. با مجاهدان آزادیخواه به رهبری مردان بزرگی، چون ستارخان و باقرخان شبها در سنگر میخوابید و آنها را به مقاومت دعوت میکرد و میگفت: «یاران من! ما بر ضدحکومت ارتجاعی و استبداد قیام کردهایم... هرگز نباید به خستگی و یأس تن در دهیم، بهخصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملت از مویی باریک آویزان شده است... طوری رفتار کنید که شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبه ملت ایران با امتنان و تشکر بگویند که تبریز، ایران را نجات داد!»
نیروهای استبدادی چندین بار از مشروطهخواهان شکست خوردند و مقاومت قهرمانانه مردم تبریز، محمدعلی شاه را مستأصل کرد و برای تهیه امکانات جنگی دست به دامان بیگانگان شد تا بتواند جنگ با مجاهدان تبریز را ادامه بدهد.
انجمن ایالتی برای مقابله با این تصمیم احمقانه شاه تلگرامی به مجلس سنا و مجلس شورای فرانسه فرستاد و در آن خاطرنشان کرد: «در این برهه از تاریخ ایران که مجلس شورای ملی از سوی شاه بسته شده است، بدون اجازه مجلس هر نوع وام از دولتهای بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را به عهده نخواهد گرفت.» این تلگرام نقشه محمدعلی شاه را نقش بر آب کرد و در خنثیکردن آن دسیسه مؤثر افتاد.
خیابانی از فرصتی که برای آزادی فراهم شده بود، استفاده کرد و دوستان مبارز خود را گردهم آورد و کمیتهای را تشکیل داد. سپس همه نمایندگان دموکرات و آزادیخواه آذربایجان را برای گردهمایی به تبریز دعوت کرد. در این گردهمائی ۴۸۰ تن شرکت داشتند و تشکیلات فرقه دموکرات که پنج سال پیش تعطیل شده بود، دوباره تأسیس و انتشار روزنامه «تجدد» ارگان تشکیلات دموکرات به مدیر مسئولی و صاحب امتیازی خیابانی تصویب شد. شیخ در اولین شماره روزنامه «تجدد» با مقالهای تحت عنوان «نور حقیقت خواهد تابید» بر لزوم اجرای اصول مشروطه و احیای آن تأکید کرد.
۲۲ شهریورماه سالروز شهادت مردی است که جان خویش را در راه استقلال وطن تقدیم کرد. خیابانی در سال ۱۳۳۵ به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شد و در آن اصلاحات اساسی ایجاد کرد و آن را گسترش داد. او برای تأمین آسایش مردم، ضمن تعیین والی برای مناطق مختلف آذربایجان دست به کارهای سازنده فراوانی زد و مردم را برای حرکتی همگانی و عظیم آماده کرد. در آن سال قحطی و خشکسالی وضعیت دشواری را ایجاد کرده بود. خیابانی با ایجاد کمیتههای آذوقه و کمکرسانی و تأسیس نوانخانه توانست بخش زیادی از مشکلات مردم را حل کند و با گرانفروشی و احتکار مبارزه کند.
خلع محمدعلی شاه و حضور خیابانی در مجلس
پس از خلع محمدعلی شاه و تشکیل مجلس شورای ملی، مردم تبریز یکدل و یکصدا شیخ محمد خیابانی را به نمایندگی خود در مجلس شورای ملی انتخاب کردند و او همراه با میرزا اسماعیل نوبری دیگر نماینده تبریز به مجلس رفت.
خیابانی در مجلس در کنار مجاهدانی، چون شهید مدرس به دفاع از حقوق ملت پرداخت و با موضعگیریهای آگاهانه در برابر استبداد و استعمار ایستاد. یکی از اقدامات متهورانه شیخ محمد خیابانی در مجلس دوم، اعتراض کارساز او علیه اولتیماتوم استعمارگرانه دولت تزاری روسیه بود. متن این اولتیماتوم ننگین که در واقع نوعی باجخواهی آشکار بود در روز ۷ آذر ۱۲۹۰ هـ. ش به دولت ایران رسید. فردای آن روز بازارهای تهران، تبریز و رشت به نشانه اعتراض تعطیل شدند و ادارات دولتی و تجارتخانهها به صورت نیمهتعطیل درآمدند. این نخستین حرکت جمعی ایرانیها بود که زنان نیز در آن شرکت داشتند. شیخمحمد خیابانی در بین تظاهرکنندگان تهرانی حضور یافت و با سخنان پرشور خود آنها را به مقاومت دعوت کرد. او خطاب به مردم با صدایی رسا گفت: «.. استقلال هر ملتی شرافت اوست. اگر نتوانیم کشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی کنیم، لااقل در راه وطن جان خواهیم داد، زیرا در چنین مواقع خطرناک و حساسی، زنده ماندن محو شدن است.»
در روز جمعه ۹ آذر وثوقالدوله، وزیر امور خارجه و چند تن از همکاران او در جلسه علنی مجلس شورا حضور پیدا کردند. وثوقالدوله متن اولتیماتوم روسیه را خواند و در پایان با زبونی و درماندگی اعلام کرد: «هیئت وزیران به اتفاق آرا رأی دادهاند که درخواست روسیه قبول شود تا نظر نمایندگان محترم چه باشد.»
مجلس در سکوت فرو رفت. نمایندگان بلاتکلیف به همدیگر و به وثوقالدوله نگاه میکردند که قرار بود عزت و شرف ملت را دو دستی تقدیم بیگانگان کند. یکی دو نماینده که سخت ترسیده بودند، از مجلس بیرون رفتند که در این موضوع دخالت نکنند. همه سکوت کرده بودند. ناگهان شیخ از جا برخاست و با گامهای محکم پیش رفت و رو به نمایندگان مجلس ایستاد و فریاد زد: «هیچ کسی و هیچ دولتی حق ندارد اختیار، آزادی و استقلال کسی یا دولتی را از آنها سلب کند، مگر اینکه به شیوه کهن بربریت و وحشیت برگردد!... بنده از طرف ملت که حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاکنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میکنم که ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملکت خودمان صاحب اختیار بودهایم... من با کمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم که ممکن نیست این ملت امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند... این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود. امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نکنند.»
با این حرکت متهورانه شیخ ترس نمایندگان ریخت و چند تن از آنها هم در رد اولتیماتوم روس صحبت کردند و بدین ترتیب با این حرکت هوشمندانه شیخ، مجلس شورا با قاطعیت در برابر اولتیماتوم ذلتبار روسیه ایستاد. از آن پس آوازه شجاعت و غیرت شیخ در همه ایران پیچید و از آن سو هم دشمنان، حریف اصلی خود را شناختند و توطئههایی را علیه او تدارک دیدند.
بسته شدن مجلس و قتل عام آزادیخواهان
۱۵ روز بعد در تاریخ ۲۴ آذر ۱۲۹۰، سفارت روس بار دیگر اولتیماتوم داد که اگر خواستههای آنها پذیرفته نشود، سپاه آنها به سمت تهران حرکت خواهد کرد. مجلس در ۲۹ آذر تشکیل جلسه داد و بار دیگر با سخنرانی شیخ و چندتن از نمایندگان، اولتیماتوم مجدداً رد شد.
وثوقالدوله پیشنهاد تعطیلی مجلس را داد و ناصرالملک دستور انحلال مجلس را صادر کرد و اجرای حکم را به رئیس شهربانی وقت تهران، یپرم خان ارمنی سپرد. نمایندگان مجلس پراکنده شدند و بساط مشروطه برچیده شد.
پس از بسته شدن مجلس، صمدخان شجاعالدوله از سوی روسها حاکم تبریز شد و محل انجمن ایالتی را ویران و بسیاری از آزادیخواهان را قتلعام کرد. شیخ محمد همراه با خانواده به مشهد رفت و از آنجا عازم روسیه، ترکمنستان، آذربایجان، گرجستان و داغستان شد، زیرا در صورت بازگشت به تبریز بیتردید گرفتار جلادان صمدخان و کشته میشد.
در مهر سال ۱۲۹۳ روسها صمدخان را برکنار کردند و فضای نسبتاً آزادی در تبریز ایجاد شد. در بهار ۱۳۳۵ هـ. ش با وقوع انقلاب اکتبر روسیه، روسها خاک ایران را ترک کردند و آذربایجان و شمال ایران از لوث وجود آنان پاک شد.
انتخاب مجدد خیابانی و ممانعت از ورود به مجلس
در مرداد ۱۲۹۸ خیابانی با اکثریت آرا به نمایندگی مجلس چهارم انتخاب شد. در این اثنا قرارداد ۱۹۱۹ بین ایران و انگلیس امضا و منتشر شد. وثوقالدوله که سالها پیش تن به اولتیماتوم روسها داده بود، اینبار با امضای این قرارداد، پرونده ننگین خود را تکمیل کرد. براساس این قرارداد اختیار کامل امور گمرکی، مالی و نظامی ایران به انگلستان سپرده و ایران تحتالحمایه بریتانیا میشد.
در پی انتشار متن این قرارداد، موج اعتراضات سراسر ایران را فراگرفت. در تبریز دموکراتها به رهبری شیخ محمد خیابانی علیه قرارداد ۱۹۱۹ به اعتراض پرداختند. روزنامه تجدد نوشت: «تا زمانی که قرارداد به تصویب مجلس نرسد، ورقپارهای بیش نیست و اعتبار ندارد.»
وثوقالدوله که در جریان اولتیماتوم ضربه سختی از شیخمحمد خیابانی خورده بود، میدانست که اگر پای او به مجلس برسد، جلوی تصویب این قرارداد را خواهد گرفت، به همین دلیل با اعزام هیئتی متشکل از چند مزدور داخلی و دو خارجی به تبریز تمام کارمندانی را که نتوانسته بودند در انتخابات خواستههای او را برآورده کنند اخراج و مزدوران خود را جایگزین آنها کرد و انتخابات آذربایجان را به هم زد. در نتیجه نمایندگان واقعی آذربایجان نتوانستند به مجلس چهارم راه پیدا کنند.
خیابانی به تهران رفت تا با مذاکره با رجال سیاسی مشهور زمینه مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ را فراهم کند، اما بهزودی دریافت که آنها با گرفتن رشوههای سنگین سکوت کردهاند. او که از رجال سیاسی تهران ناامید شده بود به تبریز برگشت و از آزادیخواهان و دموکراتها دعوت کرد و در روز ۲۲ اسفند ۱۲۹۸ مجلس محلی تبریز را به ریاست خود تشکیل داد. قرار بود این مجلس تمام مسائل سیاسی و اجتماعی تبریز و آذربایجان را اداره کند و هر روز تصمیمات مجلس را از طریق روزنامه تجدد به اطلاع مردم برساند.
قیام خیابانی در تبریز
در روز سهشنبه ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ با صدور فرمان شیخمحمد خیابانی برای آزادکردن «میرزا باقر» از زندان کلانتری محله نوبر، قیام خیابانی آغاز شد. در صبح ۱۸ فروردین ۱۲۹۹ مردم تبریز با فرمان خیابانی به زندان شهربانی ریختند و زندانیها را که بهناحق گرفتار شده بودند، آزاد کردند و اداره شهر به دست آزادیخواهان افتاد. شیخ به مزدوران وثوقالدوله اخطار کرد که هر چه زودتر شهر را ترک کنند و تبریز از لوث وجود بیگانگان و مزدوران پاک شد و اداره شهر به دست شیخ محمد خیابانی و پیروانش افتاد.
در روز پنجشنبه هیئتمدیرهای برای اداره امور شهر انتخاب و در همان روز بیانیهای به زبانهای فارسی و فرانسه تهیه و به دیوارهای شهر نصب شد. در این بیانیه آمده بود: «آزادیخواهان شهر تبریز در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی از افراد ضدمشروطیت که در حکومتهای محلی و در مرکز ایالت آذربایجان ظهور کرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام میکنند که برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان کامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانه آن. آزادیخواهان موقعیت فوقالعاده حساس فعلی را در نظر دارند و مصمم هستند که نظم و آسایش را به هر وسیله که باشد برقرار سازند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه میشود؛ برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل درآوردن رژیم مشروطیت.»
قیام شکوهمند شیخ محمد خیابانی بیش از پنج ماه دوام آورد. او هر روز با مردم صحبت و آنان را به ادامه راه و مقاومت تشویق میکرد. او در این پنج ماه به جای فرماندهی و رهبری قیامی مسلحانه، بیشتر نقش یک نظریهپرداز و اندیشمند انقلابی را ایفا و سعی کرد سطح فکر مردم را در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بالا ببرد.
دشمنان او نیز لحظهای از او و قیامش غافل نبودند و انواع دسیسهها را برای ایجاد رخنه در صفوف مردم آذربایجان میچیدند. اینک مشیرالدوله به جای وثوقالدوله نخستوزیر شده بود و او مهدی قلیخان هدایت معروف به مخبرالسلطنه را برای شکست قیام خیابانی به تبریز فرستاد.
مخبرالسلطنه چهرهای موجه و ملی داشت و سعی کرد با صحبت با دوستان و هواداران خیابانی، او را از ادامه نهضت بازدارد، اما خیابانی به او اعتنا نکرد. مخبرالسلطنه، چون از طریق مذاکره نتوانست به هدف خود برسد، با رئیس قزاقخانه تبریز که یک کلنل روسی بود وارد مذاکره شد و نقشه سرنگونی قیام تبریز را طراحی کرد.
شیخمحمد خیابانی همواره در روزنامه تجدد بر این نکته تأکید داشت که ما در قیام خود به دنبال آزادی، استقلال، تجدد و ترقی ایران هستیم. بر مبنای شناخت و شرایط زمان حرکت میکنیم، حرکت ما براساس اخلاق و معنویت شکل گرفته است و برای احیای عظمت ایران اقدام میکنیم.
حاج محمدعلی بادامچی که از دوران کودکی رفیق و همراه شیخ و تا روز شهادت او در کنارش بود، میگوید: «خیزش خیابانی و طنین فریاد استقلالطلبی و آزادیخواهی از آذربایجان در اقصی نقاط پیچید و خواب خفتگان را برآشفت و دست رد بر سینه نامحرمان، بیگانگان و بیگانهپرستان زد و به مردمان آزاد زمانه خود و آیندگان آموخت که یک لقمه خاردار باشید تا هیچ گلویی نتواند شما را فرو ببرد.»
با مطالعه تاریخ قیام شیخ محمد خیابانی میتوان به اهداف او از این قیام پی برد: «احیا و اجرای قانون اساسی مشروطیت، حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و تأمین آزادی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور، قطع دست اجانب از خطه آذربایجان و کل ایران، همکاری با نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان در راه پیشبرد و گسترش قیام در سرتاسر ایران و اصلاح اوضاع کشور و بیدار کردن مردم، سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آذربایجان.»
چرا قیام خیابانی شکست خورد؟
تحلیلگران علل اصلی شکست قیام شیخ محمد خیابانی را اینگونه برشمردهاند:
* شیخ محمد خیابانی با اینکه نزد مردم سابقه و محبوبیت خوبی داشت و با حداکثر آرا به مجلس راه پیدا کرد، ولی مردم آنگونه که باید در حمایت از قیام او پایداری نکردند و فقط عدهای از این حرکت به طور جدی طرفداری کردند.
* یکی از اشتباهات بزرگ خیابانی تغییر نام آذربایجان به «آزادیستان» بود ذهنیت تجزیهطلبی را در اذهان پدید آورد.
* مروری بر تاریخچه قیام شیخمحمد خیابانی نشان میدهد که او بیشتر در پی انقلاب فکری و فرهنگی بود و میخواست همهچیز را از ریشه تغییر دهد، در حالی که مقاومت در برابر عناصر استبداد نیازمند قدرت نظامی بود. بدیهی است که ادامه یک نهضت نیازمند منابع مالی مکفی هم است. شیخ نه از بیگانگان کمک میگرفت و نه چندان مورد حمایت بازاریها و ثروتمندان داخلی بود. این نقصان قیام را در دراز مدت دچار مشکلات فراوان کرد.
علل دیگری همچون دستکم گرفتن توان نیروهای قزاق، ضعف حامیان نهضت که اکثراً از تیپهای روشنفکر و تحصیلکرده بودند که با بحرانی شدن اوضاع دست از قیام میکشیدند نیز در شکست قیام مؤثر بود. به همه این عوامل باید تفاهم سیاسی قدرتهای بزرگ وقت در مورد سرنوشت نهضتها، طرحهای جدید استعمار انگلیس برای ایران، نیرنگ روسها در برخورد با نهضتها بهخصوص نهضت شیخ محمد خیابانی، حضور عناصر نامطلوب در تشکیلات نهضت، عدم تجربه سیاسی، نظامی کافی را نیز در شکست این نهضت مؤثر دانست.
سرانجام در صبح یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۲۹۹ که بسیاری از نیروهای مسلح خیابانی برای برچیدن اشرار محلی به اطراف تبریز رفته بودند و نیروی اندکی در شهر و اطراف عالیقاپو، مقر حکومت خیابانی و مرکز قیام باقیمانده بودند، قزاقهای مسلح به دستور کلنل روسی و مخبرالسلطنه به شهر ریختند و تمام نیروهای قیام را کشتند یا خلع سلاح کردند و همه مراکز آزادیخواهان و ادارات و عالی قاپو را به تصرف خود درآوردند.
قزاقها به فرمان مخبرالسلطنه به خانه خیابانی ریختند، ولی قبل از اینکه به او دست بیابند، خیابانی از راه پشتبام به خانه همسایهاش شیخ حسنعلی میانجی رفت. شیخ حسنعلی اصرار داشت که برای وساطت نزد مخبرالسلطنه برود، ولی خیابانی قبول نکرد. سرانجام در بعدازظهر ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ هـ. ش مخفیگاه شیخ پیدا شد و او با شلیک چند تیر به دست اسماعیل قزاق، در زیرزمین خانه شیخ حسنعلی میانجی به شهادت رسید. پیکرش را موقتاً به گورستان امامزاده حمزه تبریز و سپس به تهران منتقل کردند و در صحن حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپردند.