شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران:مهندس فاطمه غلامزاده فرزند شهید ابراهیم غلامزاده در سالروز ورود تاریخی رهبر مقام معظم رهبری(مدظله) متن ادبی را در محضر رهبر معظم انقلاب قرائت کرده که به مناسبت سالروز ورود رهبر فرزانه انقلاب به ابرکوه خاطرات و احساس وی از این روز بزرگ را در ادامه می خوانید.

لطفا خود را معرفی کنید: فاطمه غلامزاده فرزند شهید ابراهیم غلامزاده هستم، فارغ التحصیل رشته مهندسی پلیمری دانشگاه صنعتی امیر کبیر تهران.

چه شد که برای قرائت متن ادبی در محضر رهبر بزرگ جهان اسلام،  ”شما”  انتخاب شدید؟

 غلامزاده: از کودکی، هر مسئول کشوری که به ابرکوه می آمد جهت عرض خیر مقدم به استقبال ایشان می رفتم. روسای جمهور، رئیس مجلس و…اما آن سال این مسئولیت به کوچکترها داده شد، آن سال ترم ۷دانشگاه بودم و از اینکه نمی توانستم در محضر رهبر انقلاب متن خیر مقدم بگویم بسیار ناراحت بودم، اما خداوند توفیق داد و توانستم متن ادبی ام را قرائت کنم و همنوا با اشتیاق مردم، من نیز عرض ارادت خود را به ساحت حضرت آقا نشان بدهم.

تصور شما از شخص اول مملکت به عنوان رهبر چه بود؟

    غلامزاده: ما فرزندان شهدا، رهبر انقلاب را همچون پدر خود می دانیم و من نیز چون دو ماه مانده به تولدم پدرم شهید شده بود، و اصلا پدرم را ندیده بودم ایشان را پدر و حامی خود می دانستم.

آیا قبلا دیداری با رهبر معظم انقلاب داشتید؟

غلامزاده: یکبار هم سال ۷۴یا ۷۶بود که دیدار عمومی با خانواده های شهدا رفته بودیم و در آنجا آنقدر جمعیت زیاد بود که نتوانستم ایشان را ببینم.

لطفا خاطره خود از آن روز تاریخی را بیان کنید؟

  غلامزاده: سال ۸۶در سال آخر دانشگاه درس می خواندم و فصل امتحاناتم بود، یادم می آید که روز ۱۶دی ماه ساعت ۱۰صبح  امتحان بررسی فرایندهای پلیمریزاسیون داشتم و من می بایست خود را به تهران می رساندم با این حال هر طور بود نمی خواستم این توفیق را از دست بدهم.

یادم است آن روز صبح، به همراه خانواده منتظر بودیم مسئول بنیاد شهید ما را جهت رفتن به استادیوم خبر کند، اما او ما را خبر نکرد. من سراسیمه خود را به استادیوم شهید پوراکبری (محل دیدار مردمی) رساندم، وقتی به محل استادیوم رسیدیم هرچه به انتظامات اصرار کردم که اجازه بدهد وارد جایگاه شوم اجازه نداد، دلهره تمام وجودم را گرفته بود، با خودم می گفتم نکند تنوانم متن خود را بخوانم، استادیوم را دور زدیم و از طرف واحد خواهران و بعد از بازرسی های بدنی وارد شدیم، جمعیت عظیمی در آن هوای سرد درآنجا جمع شده بودند و انگار اصلا هوا سرد نبود.

با معرفی خود به پشت جایگاه وارد شدم، از زیر میله ها رد شده و خلاصه به سکو رسیدم، چفیه ام را انداخته و خود را برای قرائت متن ادبی  ام آماده کردم. ماشین آقا که وارد شد شوکه شده بودم. اصلا باورم نمی شد که رهبر انقلابم را از نزدیک ببینم، آنجا آدم مثل وقتی که به زیارت می رود و تمامی آرزوهایش را از یاد می برد، تمامی حرف هایم را از یاد برده بودم.

بعد از اینکه متن ادبی ام را قرائت کردم، حضرت آقا به سمت جایگاه خانواده های معظم شهدا و جانبازان رفته و پس از تشکر از حضور آنان، خطاب به خانواده های معظم شهدا فرمودند: ما هر چه داریم از استقلال و آزادی کشور، مرهون خون شهدا و ایثارگری های جانبازان است.

احساس خود را که برای اولین بار موفق به دیدار رهبر انقلاب از نزدیک شدید را بیان کنید؟

 غلامزاده: روبرو شدن با رهبر معظم انقلاب برای من یک افتخار است، افتخاری که هرگز حاضر نیستم آن خاطره را با هیچ چیز دیگری عوض کنم.

فکر می کنید چه شد که آقا شهر ابرکوه را انتخاب کردند؟

 غلامزاده: خیلی ها بعد ها این سئوال را از من پرسیدند، جواب های زیادی به آنها دادم مثل اینکه شهر قدیمی بوده، محرومیت داشته و …اما حقیقت چیز دیگری بود، قرعه عشق به نام شهر ما افتاده بود…

همسر شهیدغلامزاده نیز در جریان این مصاحبه به خبرنگار ما گفت: آنروز از شدت شادی که آقا آمده بودند اشکم جاری شد، فکر می کنم اگر شهید غلامزاده زنده بود صدها بار دیگر جان خود را فدای ولایت می کرد.


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار