به گزارش شهدای ایران خبرگزاری فارس از اصفهان، منطقه غرب کشور بهویژه آذربایجانغربی و کردستان به دلیل موقعیت استراتژی خاص و کوهستانی بودن موجب شد تا پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی عراق با ایران گروهکهای مسلح مانند حزب دمکرات بتوانند با کمینزدن یا یورش به پادگانها تعدادی از ایرانیها را کشته و تعدادی را برای معاوضه یا درخواستهای دیگر به اسارت بگیرند.
نام گروهک کومله و دموکرات در تاریخ چهل و چند ساله جمهوری اسلامی ایران با شکنجه و وحشیگری عوامل آن گره خورده است.
گروهکها در بعضی از روستاها زندان داشتند و هر وقت که رزمندگان اسلام آن روستا را آزاد میکردند، زندانیان را به زندان مرکزی دولهتو منتقل میکردند. این زندان در نقطهای کوهستانی بین سردشت و بانه در کنار روستایی به همین نام قرار داشت. دولهتو روستایی از توابع بخش وزینه شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی است.
زندان دولهتو تحتکنترل حزب دموکرات کردستان ایران قرار داشت که چند صدتن از زندانیان نیروهای دولتی اعم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش، ژاندارمری، جهادسازندگی و پیشمرگان کرد مسلمان در آن نگهداری میشدند. این زندان در 17 اردیبهشت سال 1360 از سوی عراق بمباران و بسیاری از اسرای آن کشته شدند.
یکی از اسرای آنجا شهید «حسین سامی مقام» بود. وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در نبردهای داخلی با منافقین و ضدانقلاب، دوشادوش دیگر همرزمان مؤمن، مخلص و انقلابی خویش، از بذل جان و ایثار در راه وطن دریغ نکرد و در صحنههای نبرد علیه دشمنان و معاندان، حماسهها آفرید.
چگونگی اسارت شهید سامی مقام توسط ضدانقلاب
این شهید بزرگوار، با ایمان، اعتقاد و شجاعت وصفناپذیر خود از وطن عزیز و پرگهر ایران اسلامی دفاع کرد و به علت لیاقت و فداکاریهای متعدد در نبرد با نیروهای ضدانقلاب، به شش ماه ارشدیت مفتخر شد.
زمانی که فرمانده تیپ شهید سرهنگ «ایرج نصرتزاد» به اسارت نیروهای ضد انقلاب در آمد، شهید سامی مقام به همراه ده نفر برای آزادی نصرتزاد اعزام شدند. بر اساس صدای ضبط شده سرهنگ نصرتزاد، زمانی که ضد انقلاب کلت را روی شقیقه نصرتزاد گذاشتند و به او گفتند که به یارانت بگو تسلیم شوند؛ شهید نصرتزاد آن جمله معروف را گفت: «من سرهنگ ستاد ایرج نصرتزاد. جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، جاوید باد ارتش جمهوری اسلامی و زنده باد فرماندهان تیپ یکم لشکر ۲۸ سنندج، خداحافظتان.» سپس شلیک گلوله شنیده شد و او به شهادت رسید.
در نهایت شهید سامی در تاریخ 31 فروردین ماه سال 1359، قبل از آنکه صدای صوت نصرتزاد پخش شود، به همراه ۱۰ نفر از نیروها با ضد انقلاب درگیر شدند و به اسارت گروهک منحله دموکرات به سرکردگی عبدالرحمن قاسملو درآمد و به زندان «دولهتو»، واقع در منطقه «آلواتان» شهرستان «سردشت»، منتقل و پس از تحمل شکنجههای فراوان و رد پیشنهاداتی مبنی بر همکاری با عناصر بیگانه و ضدانقلاب، در پانزدهم مردادماه سال 1359، همزمان با بیست و سوم ماه مبارک رمضان و پس از چند هفتهروزه داری و اعتصاب غذا به جهت احقاق حقوق گروگانهای زندانی، به بهانه آزادسازی به جنگلهای منطقه آلواتان برده و در سن 44 سالگی، توسط جوخههای اعدام به درجه رفیع شهادت نائل و به خیل همرزمان انقلابی شهید و میهندوستش پیوست.
چندی پیش، پیکر پاک این ۷ شهید با دست، پا و چشمان بسته در حالی که فقط شهید سامی مقام کارت شناسایی همراهش بود، توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح پس از ۴۴ سال تفحص شده است.
شهید سامی مقام هیچگاه در طول مدت اسارتش در زندان «دولهتو» با دشمن مماشات نکرد، همه پیشنهادهای وسوسه انگیز ضدانقلاب برای همکاری را رد کرده و با مقاومت خود به سایر همرزمانش که در زندان دوله تو اسیر شده بودند، روحیه میداد.
حمیدرضا سامی مقام، فرزند ارشد شهید حسین سامی مقام از پدرش به عنوان یک ارتشی به معنای واقعی یاد میکند وهمیشه او را در حال رفتن به مأموریت میبیند و میگوید: آن شب برای آخرین بار به منزل آمد و تک تک ما را در رختخواب بوسید، با مادرم خداحافظی کرد و به مأموریت رفت.
وی با اشاره به آخرین مأموریت پدرش برای نجات شهید ایرج نصرت زاد گفت: در مسیر ماشین شان مورد اصابت قرار میگیرد، دو نفر از همراهان پدر شهید میشوند. سپس پدرم با دیگر همراهانش به اسارت زندان «دوله تو» میروند. پس از اسارت مدتی از وضعیت پدر اطلاعی نداشتیم و برای آنکه ناراحت نشویم، دوستانمان به ما خبری نمیدادند. اما من از طریق دوستان دوران کودکیام متوجه اسارت پدر شدم اما به مادرم چیزی نگفتم. مادرم یک ماه پس از اسارت پدرم متوجه ماجرا شد.
زمانی که شهید حسین سامیمقام به اسارت در میآید، خانواده او نامهای توسط خانم معلمی از اهالی بومی روستای «دزلی» در مریوان دریافت میکنند. البته محتوای نامه عمیقتر از یک احوالپرسی خانواده بود. بیشتر او سعی داشته تا اسم کسانی که در زندان «دوله تو» اسیر شده بودند را به اطلاع دهد تا این اسامی را به خانوادههای شان اطلاع دهند.
توصیههای شهید سامی مقام به فرزندانش
همچنین بعدها نامهای که توسط دموکراتها خوانده شده بود، به دست خانواده میرسد که در آن شهید به فرزندانش توصیههایی داشتند.
شهید سامی مقام برای فرزندانش یک نامه نوشته بود و در آن نامه اسم تک تک فرزندانش را برده بود. او نوشت: به مأموریت اعزام میشوم و شما زمانی که خواب بودید، غرق بوسه کردم. آنجا به من ثابت شد که دیگر بر نمیگردم. اگر برنگشتم خیالتان نباشد چراکه شما بزرگ میشوید همانطور که من در سن شش و نیم ساله پدرم را از دست دادم و روی پای خودم ایستادم. شما هم مستقل میشوید و روی پای خودتان می ایستید. او بسیار بر درست زندگی کردن و درس خواندن فرزندانش توصیه کرده بود.
سرانجام فراق ۴۴ساله به پایان رسید و پیکر شهید تازه شناسایی شده، سرلشکر «حسین سامی مقام» در زادگاهش آرام گرفت.
مردم سمیرم پس از تشییع این شهید در تهران، سنندج و اصفهان با اسوه رشادت و اسطوره دلاورمردی وداع کردند، قهرمانی که فرياد اللهاکبرش تا ابدیت بلند و رسا خواهند ماند.
روز یکشنبه چهاردهم مرداد 1403 شهادت میدهد که زنان سمیرمی با فرزندان کوچکشان در میان جمعیت شهیدِ وطن را بدرقه کردند شهادت میدهد پیرمردان عصا بهدستآمده بودند برای بدرقه دلاورمرد شهر و جوانان و نوجوانان و میانسالان در این روزهای گرم تابستان به دنبال پیکر قهرمان ارتشی وطن آمدند و از روح بلند این شهید گفتند.