شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۴۲۰۱۰
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۶
 اعترافات صادق قطب‌زاده پس از دستگیری، تصور بسیط وی از براندازی را عیان کرد. همکاری با جمعی نامتجانس که هرگز نمی‌توانستند چنین حرکت خطیری را شکل دهند، لو رفتن خبر کودتا در میان بخشی از نخبگان سیاسی مدت‌ها قبل از وقوع آن، برآورد ساده اندیشانه از قدرت نظام اسلامی در شکست حرکت‌های مشابه، صحت این برداشت را گواهی می‌کند. این امر بعد‌ها مورد اذعان وی نیز قرار گرفت
 شهدای ایران:به نقل از جوان آنلاین، در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱، رسانه‌ها خبر دستگیری صادق قطب‌زاده از کارگزاران سابق جمهوری اسلامی را به دلیل مشارکت مؤثر در فرآیند یک کودتا منتشر کردند. انتشار این خبر، اما برای کسانی که مواضع دو سال اخیر نامبرده را پیگیر بودند، چندان شوک آور نبود. چه اینکه قطب‌زاده مدتی بود علیه مسئولان نظام به موضع‌گیری می‌پرداخت. در مقال پی آمده سعی شده است بر بنیاد پاره‌ای روایات و تحلیل‌ها، ماهیت و هدف کودتای یاد شده مورد بررسی قرار گیرد. امید آنکه مفید آید. 
 
 قطب‌زاده که بود؟
در آغاز سخن بهنگام می‌نماید که در باب زمانه و کارنامه صادق قطب‌زاده سخن رود. تک نگاشته جامع و کوتاهی که در این باب به شما تقدیم می‌شود، از سوی پورتال امام خمینی تهیه و ارائه شده است:
«صادق قطب‌زاده (قطبی اصفهانی) فرزند حسین، در تاریخ چهارم اسفند ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. پدرش یک تاجر بازاری بود. آخرین سال‌های تحصیلات متوسطه قطب‌زاده، مصادف با نهضت ملی شدن نفت بود که وی در جریان مبارزات ملی شدن صنعت نفت با جدیت شرکت می‌کرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد، به عنوان نماینده دانش‌آموزان وارد نهضت مقاومت ملی شد و به فعالیت پرداخت. در سال ۱۳۳۷، برای ادامه تحصیل به امریکا رفت و در رشته زبان به تحصیل پرداخت، اما پس از مدتی به دلیل بر هم زدن جلسه سخنرانی اردشیر زاهدی در واشینگتن از امریکا اخراج شد. پس از خروج از امریکا، قطب‌زاده پی در پی به کشور‌های آسیایی، خاورمیانه و آفریقا مسافرت کرد. در سال ۱۳۴۳ به همراهی تنی چند از دوستانش به خاورمیانه عربی رفت و آنجا مبارزه مسلحانه را علیه رژیم ایران تمرین کرد. در سال ۱۳۴۶ مجدداً به امریکا مراجعت کرد و برای بار دوم پس از چند ماهی از امریکا اخراج شد و به ناچار به کانادا رفت. در سال ۱۳۴۸ مجدداً به اروپا و خاورمیانه بازگشت که از این تاریخ به بعد تمامی فعالیت‌های او منحصر به انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و نهضت مقاومت ملی فلسطین بود. پس از ورود امام به پاریس نیز قطب‌زاده از جمله کسانی بود که در کنار یاران رهبر انقلاب فعالیت می‌کرد. ساواک همواره به دنبال قطب‌زاده بود و حتی یک بار در ۱۳۵۳، برادر او را در ایران دستگیر کرد و به عنوان گروگان شش ماه در زندان نگه داشت، تا او خود را به ساواک معرفی کند، اما این کار بی‌نتیجه بود. وی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همراه امام به ایران آمد و در ابتدای پیروزی انقلاب از اعضای شورای انقلاب بود....» 
 
 از دستگیری آبان ۱۳۵۹ تا دستگیری فروردین ۱۳۶۱
صادق قطب‌زاده تا اوایل سال ۱۳۵۹، با همه افت و خیز‌های مواضعش در زمره مسئولان نظام شناخته شده و ابواب جمعی جمهوری اسلامی به شمار می‌رفت. با این همه پس از استقرار دولت شهید محمدعلی رجایی و خروج وی از دولت، رفته رفته به یکی از منتقدان و نهایتاً مخالفان مبدل شد. این باعث شد نخست در آبان ۱۳۵۹ بازداشت و پس از آزادی و طراحی کودتا در فروردین ۱۳۶۱ و برای آخرین بار دستگیر شود. در مقالی بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این فقره می‌خوانیم:
«در ۱۶ آبان ۱۳۵۹، صادق قطب زاده که پیشتر دارای مشاغلی، چون عضویت شورای انقلاب، سرپرستی رادیو و تلویزیون و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی بود، پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی در شبکه دوم که طی آن نگرانی خود را از حاکمیت فاشیسم ابراز کرده بود، به دستور شهید اسدالله لاجوردی دادستان دادگاه انقلاب مرکز بازداشت شد. گرچه قطب زاده پس از چند روز آزاد شد، اما بنابر تصریح حجت‌الاسلام والمسلمین محمد محمدی ری‌شهری رئیس دادگاه انقلاب ارتش از آن پس اخبار مستند و گاه غیرمستند که حکایت از فعالیت ایشان علیه جمهوری اسلامی ایران می‌نمود، به دست می‌رسید. از جمله پس از دستگیری اعضای گروه پارس (پاسداران رژیم سلطنت)، عسگر مهاجر یکی از اعضای این گروه در بازجویی ۲۷ خرداد ۱۳۶۰، به ارتباط با قطب‌زاده اقرار کرد. پس از دستگیری اعضای گروه سلطنت‌طلب رضازاده، یکی از اعضای این گروه به نام سرهنگ صیرفی، در بازجویی ۵ مهر ۱۳۶۰ به نقل از یکی از همکاران قطب‌زاده گفت: قطب‌زاده به همراه تعدادی نظامی می‌خواهند حکومتی تشکیل دهند که او نخست‌وزیر باشد! ری شهری بی‌آنکه به هویت این نظامیان اشاره کند نوشته است: تا اینکه تعدادی از عناصر نظامی و غیرنظامی که قطب‌زاده می‌خواست با آن‌ها همکاری کند (و در این رابطه مبالغ زیادی پول جهت همکاری به آن‌ها داده بود)، مسئولان را در جریان فعالیت گسترده وی در رابطه با براندازی جمهوری اسلامی ایران قرار دادند. او همچنین از نوار‌هایی که از جلسات آقای قطب‌زاده در دست است سخن گفت، اما به نحوه ضبط این نوار‌ها نپرداخت. پس از دستگیری قطب‌زاده در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱، حجت‌الاسلام سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در مصاحبه با روزنامه اطلاعات، هویت نظامیان همکار قطب‌زاده را یکی دو نفر از ارتشیان اخراجی، یک نفر از ارتشیان معلق و یک نفر نیز ارتشی شاغل ذکر کرد. حجت‌الاسلام والمسلمین ناطق نوری وزیر کشور نیز در تبریز از نقش بعضی عوامل نفوذی و باقیمانده‌های رژیم گذشته در ارتش در این کودتا سخن گفت. این قطب‌زاده بود که در جریان دفاعیاتش از این دو افسر به نام‌های کامبیزی و حبیب‌زاده یاد کرد....» 
 
 ساخت‌وساز در نزدیکی بیت امام در جماران!
وزیر خارجه شورای انقلاب از نخستین دستگیری خویش در آبان ۱۳۵۹، مورد رصد دستگاه‌های امنیتی بود. در رفتار وی علائمی مشاهده می‌شد که مسئولان مربوطه را به وی مشکوک می‌کرد. چنانکه زنده‌یاد احمد قدیریان در این باره گفته است:
«در بررسی‌های بیشتر پیرامون اقدامات گروه قطب‌زاده، ابتدا متوجه شدیم در کوچه نزدیک بیت امام خمینی (ره)، ساختمانی مشغول بناست که با هدایت این افراد به منظور نفوذ در بیت امام ساخته می‌شود. در کنترل و مراقبت از این ساختمان متوجه شدیم چندین کیسه مواد منفجره در داخل کیسه‌های سیمان به این ساختمان برده شده است. این مواد منفجره قرار بود در این ساختمان جاسازی و در زمان مورد نظر منفجر شود و اگر این انفجار انجام گرفته بود، بیت حضرت امام تخریب و آثاری از بیت باقی نمی‌ماند، بنابراین کار ساخت و ساز در این ساختمان تعطیل و مـواد منفجره ضبط و بر پرونده جنایات این گروه اضافه شد. با انجام تحقیقات گسترده معلوم شد کسی غیر از قطب‌زاده در این ماجرا متهم نیست. البته در آن روزها، توطئه گروهک‌ها و ناآرامی‌هایی که آنان به وجود می‌آوردند و کار‌های روزمره دادستانی به قدری زیاد بود که نتوانستیم آنگونه که باید عقبه این توطئه را به طور کامل شناسایی کنیم. هرچند مشخص بود که متهم این توطئه، جبهه ملی و نهضت آزادی و عوامل آن‌ها بودند. قطب‌زاده پس از بازجویی‌های متداول، به عمل خود اعتراف کرد و با حکم دادگاه انقلاب به سزای عمل خودش رسید، اما سایرین هم مانند جواد مناقبی که یک روحانی بود، به خلع لباس و زندان محکوم شدند. در صورت پیروزی این کودتا، کاظم شریعتمداری شخصی بود که به جای حضرت امام خمینی قرار می‌گرفت. در این بازجویی‌ها و تحقیق‌ها، دخالت، هدایت و موافقت شریعتمداری قطعی گردید و قرار شد خانه ایشان کنترل و رفت و آمد‌ها زیر نظر گرفته شود. در این کودتا و براندازی، همچنین نقش امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی به طور دقیق روشن بود. جبهه ملی که خود را در انقلاب صاحب نقش می‌دانست، با نفوذی‌های خود در شورای انقلاب توانسته بود امثال بنی‌صدر، قطب‌زاده و... را داشته باشد. قرار بود آن‌ها در اداره حکومت کودتا، نقش اصلی را به عهده بگیرند و حرف اول و آخر را بزنند. در بین دستگیر‌شدگان، افرادی از جبهه ملی و نهضت آزادی دیده می‏شدند. مقابله با این اقدامات و توطئه‌ها و خنثی‌سازی آنها، خیلی ساده و آسان نبود. اگر به درون این توطئه‌ها دقت می‏شد، می‏فهمیدیم چقدر عظمت داشته است، اما ما متوجه عظمت آن نبودیم. خداوند این توطئه‌ها را خنثی نمود و شرّ آن‌ها را به خودشان برگرداند....» 
 
 کمک شریعتمداری به کودتای قطب‌زاده
پروژه براندازی قطب‌زاده، اما بسیط و ابتدایی می‌نمود. اعتماد‌های او به همکارانش در کودتا، شاهدی بر این مدعاست. با این همه آنان نیاز داشتند تا برای امام خمینی جانشینی بتراشند. از این روی و با توجه به شرایط مساعد آیت‌الله شریعتمداری برای این امر، وی به عنوان پشتوانه دینی عملیات انتخاب شد. برابر پاره‌ای اسناد و منقولات، شریعتمداری از کمک مالی به این حرکت نیز دریغ نکرده بود. چنانکه در یکی از پژوهش‌های تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در این موضوع می‌خوانیم: 
«در بهار سال ۱۳۶۱، کودتایی به سرکردگی صادق قطب‌زاده (وزیر سابق وقت امورخارجه و عضو شورای انقلاب) کشف شد. چندی بعد با اعتراف سران کودتا روشن شد آیت‌الله کاظم شریعتمداری هم در آن توطئه خطرناک نقش داشته است. بنا بر اعترافات شریعتمداری، کودتاچیان در آغاز راه او را در جریان امر قرار داده بودند: [سید مهدی]مهدوی [از همفکران قطب‌زاده و رئوس کودتا]بدون سابقه و اطلاع قبلی، [به]قم آمد و چیز‌هایی را که گروهی نیاز دارند انجام بدهند، اظهار کرد و اسم قطب‌زاده را نیاورد... به گفته محسن رضایی: عباسی داماد آقای شریعتمداری گفته است که آقای شریعتمداری نه تنها در جریان امر بوده، بلکه مبلغ ۵۰۰ هزار تومان نیز به مهدوی پرداخت کرده بود... خود شریعتمداری نیز در گفت‌وگوی خصوصی با حجت‌الاسلام والمسلمین ری‌شهری ـ رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش که بررسی پرونده‌های کودتا‌های نقاب و قطب‌زاده را بر عهده داشت ـ تلویحاً موضوع انتقال پول به کودتاچیان را تأیید نموده و از اقدامات خود اظهار پشیمانی کرده بود: از اینکه فکر صحیح در این کار نکرده و گزارش این‌ها را شنیده‌ام و به مقامات به موقع اطلاع نداده‌ام، خودم را در پیشگاه خداوند مقصر می‌دانم و بسیار پشیمانم....» 
 
 گفتند منزل امام، محل بسیار مناسبی برای انفجار است! 
اعترافات قطب‌زاده پس از دستگیری، تصور بسیط وی از براندازی را عیان ساخت. همکاری با جمعی نامتجانس که هرگز نمی‌توانستند چنین حرکت خطیری را شکل دهند، لو رفتن خبر کودتا در میان بخشی از نخبگان سیاسی مدت‌ها قبل از وقوع آن، برآورد ساده اندیشانه از قدرت نظام اسلامی در شکست حرکت‌های مشابه، صحت این برداشت را گواهی می‌کند. این امر بعد‌ها مورد اذعان وی نیز قرار گرفت. در یک مقال تاریخی، بخش‌هایی از اظهارات وی درباره فرآیند کودتا مورد نقل و نقد قرار گرفته است:
«روز ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ بود که صادق قطب‌زاده به جرم توطئه نظامی به منظور براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد. کم‌کم مشخص شد یکی از اهداف این توطئه، از بین بردن امام خمینی بوده است. قطب‌زاده در اعترافاتش که از تلویزیون پخش می‌شد، در این باره گفت از مدتی قبل، حدود سه ماه قبل، از یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و گفت‌وگویی پیرامون تحلیل ما از مسائلی که فعلاً در کشور ما می‌گذرد، شد. در این تحلیل من یک مقدار نقطه‌نظر‌هایی داشتم و آن‌ها هم همچنین. بعد از قبول نقطه‌نظر‌های من و چارچوبی که باید در آن باشیم، بحث و گفتگو راجع به قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری شد که اطراف بیت امام چه می‌توان کرد و بر اساس این، بحث اول آن‌ها صحبت از محاصره بود و آن‌ها درباره محاصره، نقشه می‌خواستند. من این نقشه را توسط یکی از دوستان - که تهیه شده بود- به آن‌ها دادم. یک نقشه عادی بود. آن‌ها گفتند که این نقشه به نظر ما درست نمی‌آید و بنابراین لازم است ما از نزدیک برویم و آنجا را ببینیم. آن‌ها رفتند و من یکی از دوستانی که در آنجا منزلی بغل منزل امام داشت، معرفی کردم و این‌ها رفتند و آن منزل را دیدند. در مراجعت وقتی نشستیم، صحبت کردیم، گفتند این منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار... وی درباره هدف آن بمباران تصریح کرد: هدف از بین بردن همه سران حکومت من جمله امام [بود]... بنا بر اعترافات قطب‌زاده قرار بود بیت امام را از دو طریق بکوبند: یکی با توپخانه، یکی هم احیاناً با انفجار از داخل آن منزل. وی در این باره خاطرنشان کرد: آن‌ها رفتند و نقشه را بررسی کردند و هفته بعد آمدند و گفتند ما فکر کردیم که هم نقشه کوبیدن آنجا باشد و هم به حالت خونخواهی امام، بقیه کار‌ها را انجام بدهیم و مردم هم در این باره بیایند و در واقع گیج بشوند که به کدام سمت بروند... او درباره نحوه بمباران بیت امام، صراحتاً اعتراف کرد: صحبت از این شد که می‌شود مواد منفجره را برد. صحبت از این بود که توسط مصالح ساختمانی که به آنجا می‌رود [برده شود]، این آقایی که یکی از این افسرهاست گفت: من متعهد می‌شوم که از طریق مصالح ساختمانی، مواد منفجره را به داخل منزل ببرم، ولی خود او هم بعد از مدتی اصولاً به این نتیجه رسیده بود که فقط راهش کوبیدن از دور است و از نزدیک امکاناتش بسیار ضعیف است... این توطئه نیز با هوشیاری نیرو‌های امنیتی جمهوری اسلامی کشف شد و توطئه‌ای دیگر علیه نظام از طریق به شهادت رساندن امام برملا گشت....» 
 
 سرنوشت مرجع دینی کودتا
از نظر بسا تحلیلگران، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری، رفتن با طناب پوسیده قطب‌زاده و دیگران به درون چاه کودتا بود. آنان از نام و وجهه وی برای متقاعد کردن برخی افراد که اعتقاد مذهبی داشتند، استفاده کردند و نهایتاً با شکست کودتا او را به بن بستی بزرگ سوق دادند. تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی در یک تحلیل، ماوقع را اینگونه انعکاس داده است:
«اوایل سال ۱۳۶۱، کودتای جدیدی کشف شد که در پی براندازی جمهوری اسلامی بود. کودتاگران سعی داشتند با انجام یک کودتای نظامی، امام خمینی را به شهادت برسانند و نظام اسلامی را براندازند. بعد از کشف کودتا معلوم شد صادق قطب‌زاده با همراهی سیدکاظم شریعتمداری رهبری این کودتا را برعهده داشتند. این بار، دخالت شریعتمداری در کودتا مستقیم بود. او ۵۰۰ هزار تومان به کودتاگران کمک و اعتراف کرده بود در جریان کودتا بوده است، ولی اقدامی در جهت جلوگیری از آن به عمل نیاورده است. با کشف این کودتا، خشم مردم برانگیخته شد و با توجه به سوابق حمایتی وی از جریان‌های مخالف نظام، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسه‌ای، عدم صلاحیت وی برای مرجعیت را تصویب کرد. با فاش شدن نقش شریعتمداری در کودتای قطب‌زاده، وی با ظاهری مضطرب در صفحه تلویزیون ظاهر شد و ضمن استغفار تعهد کرد دیگر در امور مشابه شرکت نداشته باشد، اما از آنجایی که مشخص شد توطئه‌گران به سادگی از بیت شریعتمداری دست بردار نیستند و دائماً در حال توطئه هستند، راهی جز محدود کردن ملاقات‌های وی باقی نماند. از این‌رو ملاقات‌های وی محدود شد و این محدودیت تا پایان عمر وی ادامه داشت. بعد از کشف کودتای قطب‌زاده و افشای نقش شریعتمداری در آن باز هم مشخص شد امام خمینی پیش از این بار‌ها به شریعتمداری هشدار داده و به او توصیه کرده بود، اما او به این توصیه‌ها توجهی نکرد. چنانکه آیت‌الله محمدی ری شهری در خاطرات خود می‌گوید: روزی خدمت امام رسیدم و جزئیات مربوط به برخورد با آقای شریعتمداری را توضیح دادم. امام از این پیشامد و سرنوشتی که آقای شریعتمداری پیدا کرده بود، بسیار متأثر بودند. با حالتی حاکی از تأسف و تأثر فرمود: من به ایشان گفتم این راه را که انتخاب کرده‌ای، برای شما روزی پیش خواهد آمد که هیچ کس نتواند از شما دفاع کند؛ و بعد افزودند: آن روز، امروز است....» 
 
 کلام آخر
مهم‌ترین درس کودتای قطب‌زاده برای مسئولان و مردم، آن است که برخورداری از سوابق مثبت و انقلابی برای کسی مصونیت نمی‌آورد و حتی ممکن است چنین فردی به کودتا علیه نظام اسلامی نیز سوق یابد. از سوی دیگر دستگاه‌های امنیتی نیز در برخورد با توطئه‌ها پیشینه افراد را در اعمال قانون دخالت نمی‌دهند و با چنین مواردی به تناسب و جدیت برخورد خواهند کرد، چنانکه برای این امر، مواردی متعدد را می‌توان برشمرد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار