شهدای ایران: «فارین افرز»، دوماهنامه تخصصی علوم سیاسی و روابط بینالملل، در مقالهای جدید به محور مقاومت، چگونگی شکلگیری آن، عملکرد شبکهاش، ارتقای جایگاه و محبوبیت آن بعد از طوفان الاقصی پرداخته است. این رسانه در بخشی از این مقاله گفته است که تنها راه برای آمریکا در این وضعیت برقراری آتشبس در جنگ غزه است.
به گزارش رجانیوز، در ادامه ترجمه بخشی از این مقاله آمده است:
۱۲ ژانویه (۲۲ دی ماه)، انگلیس و آمریکا حملات نظامی علیه مواضع حوثیها (انصاراللّه) در یمن را آغاز کردند. این حملات در پاسخ به اقدامات این گروه در رابطه با کشتیرانی تجاری در دریای سرخ بود که تجارت جهانی (شریان تجاری صهیونیستها) را مختل کرده است. اقدامات حوثیها آنها را به برجستهترین اعضای ائتلاف نظامی مقاومت تبدیل کرد که پس از ترور صالح العاروری و دیگر رهبران حماس در بیروت در ۲ ژانویه به طور فزایندهای در سراسر منطقه فعال شدهاند.
سیدحسن نصراللّه، رهبر حزباللّه، پس از شهادت آنها، وعده مجازات داد و اعلام کرد که مبارزه با [رژیم] اسرائیل به چیزی کمتر از «محور مقاومت» نیاز ندارد. در ساعات پس از تعهد نصراللّه به انتقام، سخنان وی در فضای مجازی به طور گستردهای منتشر شد؛ پس از این هم محور مقاومت حمله خود را آغاز کرد. حزباللّه پایگاه نظارت هوایی مرون [رژیم] اسرائیل را با ۶۲ راکت کوبید. گروه مقاومت اسلامی مستقر در عراق نیز با هواپیماهای بدون سرنشین (پهپاد) پایگاههای آمریکا در سوریه و عراق و با موشک کروز دوربرد شهر حیفای اسرائیل را مورد هدف قرار داد. بعلاوه اینکه حوثیها در دریای سرخ حملاتی را طراحی کردند و ایران هم یک تانکر نفتکش را در خلیج عمان به تصرف خود در آورد.
با وجود اینکه کشورهای غربی و منطقهای ادعا میکنند که نمیخواهند جنگ در نوار غزه به یک آتشسوزی بزرگ تبدیل شود، ایران، حزباللّه، حوثیها و دیگر اعضای محور مقاومت بازی بسیار متفاوتی را انجام میدهند. آنها صبورانه و روشمند در حال تحکیم اتحاد نیروها در سراسر میدان جنگ منطقهای هستند. این جنگ با ایران و حزباللّه آغاز شد اما به سرعت در حال تبدیل شدن به چیزی بزرگتر از بخشهای اولیه آن است.
اعضای دیگر این محور شامل حوثیها در یمن، حماس و جهاد اسلامی فلسطین و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه هستند. تشکیل این محور یک چالش مستقیم برای آن نظم منطقهای است که غرب برای دههها در خاورمیانه ایجاد و از آن دفاع کرده است. همچنین حملات ایران و حوثیها به کشتیرانی (کشتیهای صهیونیستها) در دریای سرخ تهدیدی برای تجارت جهانی (صهیونیستها) و تامین انرژی [رژیم] اسرائیل است.
سوای از این خود حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر نشاندهنده تواناییها و نفوذ محور (مقاومت) است که فراتر از سرزمینهای فلسطینی گسترش مییابد و ایران، عراق، لبنان، سوریه و یمن را در بر میگیرد. غرب، تهران را مغز متفکر پشت این شبکه میبیند و شکی نیست که محور مقاومت منعکس کننده چشمانداز استراتژیک ایران است.
در واقع، سپاه پاسداران آن تواناییهای نظامی مرگبار و پشتیبانی هماهنگکننده را برای اعضای محور فراهم کرده است. اما تهران استاد «دست نشاندن» نیست و انسجام محور [مقاومت] و نقش منطقهای آن بسیار بیشتر از دیکتههای ایران است.
در عوض، محور [مقاومت] با نفرت مشترک از «استعمار» ایالات متحده و اسرائیل به هم متصل شده است. حزباللّه معتقد است که واشنگتن و تل آویو در لبنان مداخله میکنند و حماس، حوثیها و شبه نظامیان شیعه عراق معتقدند که همین امر در سرزمینهای آنها صادق است. همانطور که سیدحسن نصراللّه گفته است، گروههای مختلف با این واقعیت متحد شدهاند که لبنانیها، فلسطینیها یا یمنیها، با مسائل و دشمن یکسانی روبهرو هستند. این بدان معنی است که آنچه در یک قلمرو اتفاق میافتد به طور مستقیم مربوط به دیگران است. این محور به جای ابزار ایران، خود را اتحادی میبیند که حول اهداف استراتژیک مشترک با روح «همه برای یکی و یکی برای همه» ساخته شده است.
اعضای محور [مقاومت] بر این باور هستند که همه آنها در یک نبرد علیه اسرائیل و به طور غیرمستقیم ایالات متحده میجنگند. این بدان معنی است که نه هشدارهای آمریکا و نه حملات آمریکا، محور [مقاومت] را مجبور به کنارهگیری نخواهد کرد. تا زمانی که اسلحهها در غزه خاموش شوند و فشار بر مردم آن کاهش یابد و یک مسیر معتبر برای حاکمیت و خودمختاری فلسطین طراحی شود، ایالات متحده قادر نخواهد بود خود را از یک مارپیچ خطرناک بیرون بیاورد.
طراحی بزرگ تهران
محور مقاومت در ۷ اکتبر متولد نشد. بلکه پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ ساخته شد. بنیانگذار آن، نیروی قدس سپاه پاسداران ایران و فرمانده سابق آن، قاسم سلیمانی، این شبکه را در پشت روابط نزدیک ایران با حزباللّه ایجاد و از تجربیات ایران و حزباللّه در جنگ با عراق و اسرائیل در دهه ۱۹۸۰ استفاده کردند. [سردار] سلیمانی از همان ابتدا به دنبال ایجاد یک شبکه انعطافپذیر بود که در آن هر بخش تشکیلدهنده محور، خودکفا است. اگرچه آموزش و مهمات ممکن است از ایران باشد اما انتظار میرفت که هر واحد خودش تاکتیکها، فناوری و تسلیحات را مستقر کند.
در روزهای اولیه، هدف اصلی محور مقاومت نوپا، شکست برنامههای ایالات متحده برای اشغال عراق بود. برای این منظور، تهران و حزباللّه با موفقیت شبه نظامیان محلی را ایجاد کردند که با نیروهای آمریکایی بجنگند. سپس، پس از آنکه داعش کنترل بخشهای بزرگی از عراق و سوریه را در سال ۲۰۱۴ به دست گرفت، شبه نظامیان مشابه [مقاومت] برای مبارزه با این نیروهای فرقهای شبه نظامی که هر دو رژیم اسد در سوریه و کنترل شیعه عراق (دولت رسمی عراق و سوریه) را تهدید میکردند، تاسیس شد. گفتنیست که جنگ داخلی سوریه به نقطه عطفی برای محور [مقاومت] تبدیل شد؛ زیرا ایران، حزباللّه و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه علیه دشمن مشترک خود میجنگیدند. با انجام این کار، مقاومت روابط خود را عمیقتر کرد و از نظر نظامی و هوش تواناییها و منطق استراتژیک اتحاد خود را تقویت کردند. در این زمان بود که ایران روابط خود را با شورشیان حوثی یمن تقویت کرد. آنها را در اتحاد در حال رشد قرار داد و پرچم محور مقاومت را اتخاذ کرد.
در دهه گذشته، ایران و حزباللّه موشکهای پیشرفته، هواپیماهای بدون سرنشین و راکتها را در غزه، عراق، سوریه و یمن مستقر کردهاند. آنها همچنین حماس و حوثیها را برای ساخت سلاحهای خود آموزش دادهاند. موفقیت این رویکرد با توسعه ماهرانه حماس و حوثیها و استفاده از موشکها نشان داده شده است. اعضای محور همچنین در ارتباطات رسانهای آموزش دیدهاند، در ایجاد کانالهای مالی کمک کردهاند و نحوه حمایت از مقاومت مدنی، به ویژه در کرانه باختری را آموزش دادهاند.
جانشین [سردار] سلیمانی، [سردار] اسماعیل قاآنی بر اساس این میراث ساخته شده، محور [مقاومت] را بیشتر غیر متمرکز کرد و بهطور فزایندهای تصمیمگیری تاکتیکی و عملیاتی را به واحدهای محلی و فرماندهان آنها واگذار نمود.
شبکه ایجادشده به تهران کمک کرده است تا هدف پایدار خود مبنی بر بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه پیش ببرد. از زمان انقلاب ۱۹۷۹، تهران بر حفاظت از کشور[ایران] در برابر واشنگتن متمرکز شده است و رهبران ایران متقاعد شدهاند که آمریکا مصمم به نابودی جمهوری اسلامی است. برای این منظور، ایران به دنبال نادیده گرفتن تلاشهای ایالات متحده برای مهار اقتصادی و نظامی آن است. این کشور به دنبال بیرون راندن ارتش آمریکا از کشورهای هممرز با ایران و خلیج فارس و نهایتا وادار کردن آمریکا به ترک کامل منطقه است. بنابراین، محور مقاومت برای تهران ارزشمند است؛ زیرا نیروهای آمریکایی را از مرزهای ایران دور کرده است.
ارزش استراتژیک محور مقاومت برای تهران طی هشت سال گذشته به دلیل افزایش جنگطلبی واشنگتن افزایش یافته است. در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از توافق هستهای با ایران خارج شد و حداکثر تحریمها را علیه این کشور اعمال و در سال ۲۰۲۰ دستور ترور [سردار] سلیمانی را صادر کرد. این اقدامات تهران را متقاعد کرد که نیاز به یک محور مقاومت قدرتمندتر و منسجمتر از متحدان، از مدیترانه تا خلیج فارس دارد که میتواند فشار بر واشنگتن را هم افزایش دهد.
در این زمینه، برنامه هستهای ایران نه تنها به عنوان یک بلیت چانهزنی برای مذاکره در مورد لغو تحریمها، بلکه به عنوان یک عامل بازدارنده که میتواند محور مقاومت را از حمله ایالات متحده محافظت کند، مهم شد.
دیگر اعضای محور مقاومت هم با اهداف تهران در سراسر منطقه همسو هستند؛ اهدافی که منعکسکننده منافع محلی آنها نیز خواهد بود. به عنوان مثال، حزباللّه بر محافظت از جنوب لبنان در برابر جاهطلبیهای توسعهطلبانه اسرائیل متمرکز است. همچنین شبه نظامیان شیعه در عراق هم بر خارج کردن نیروهای آمریکایی از کشور و همچنین پیروزی در آنچه که آنها معتقد هستند یک جنگ داخلی ناتمام با سنیهای این کشور است، متمرکزند. علاوهبر اینها حوثیها هم میخواهند قدرت را در کل یمن به دست آورند و از تلاشهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای جلوگیری از آنها ناراضیند.
همه برای یکی
با این حال، محور مقاومت در نهایت یک اتحاد نظامی است و اعضای آن کنار هم قویتر هستند. اگرچه حماس حمله ۷ اکتبر را برنامهریزی و اجرا کرد اما ایران و حزباللّه عمدتا مسئول ارتقاء تواناییهای حماس بودند. در واقع، به عنوان میزبان جلسات در بیروت با حضور رهبران ارشد حماس، حزباللّه، جهاد اسلامی فلسطین، سپاه پاسداران و شبه نظامیان حوثی و عراقی قبل از حمله، اعضای محور احتمالا از برنامههای حماس خبر داشتند و از آنها حمایت میکردند. برای حماس، هدف اصلی این حمله برهم زدن وضعیت موجود بود که به آرامی اما به صورت قطعی آرمان فلسطین را خاموش میکرد.
برای ایران و حزباللّه نیز، بازگرداندن مسئله فلسطین به مرکز صحنه این مزیت را داشت که اسرائیل را عقب انداخته و در نتیجه احتمال عادیسازی بیشتر روابط بین رژیم و کشورهای عربی را کاهش بدهند. آنها همچنین از احتمال گرفتار شدن اسرائیل در یک جنگ چند جانبه که منابع آن را مصرف میکند، خوشحال شدهاند. در هر صورت، این درگیری به هدف دیرینه ایران منتهی خواهد شد. تهران مدتها معتقد است که اگر اسرائیل مشغول امور خود نباشد، درگیر ایران خواهد بود.
اما نتیجه حمله حماس، مقیاس وحشیگری پاسخ اسرائیل، فاجعه انسانی که به دنبال آن رخ داده و میزان توجه جهان به این مسئله غیرمنتظره بوده است. حماس و متحدان محور مقاومت پیشبینی نمیکردند که حمله ۷ اکتبر تا این حد موفقیتآمیز باشد. در عوض احتمالا یک حمله سریع به رژیم صهیونیستی را پیشبینی میکردند که به سرعت و با تلفات و گروگانهای محدود پایان مییابد. اسرائیل هم پس از آن به غزه حمله میکرد اما نه با وحشیگری افسارگسیخته و مخربی که اکنون به راه انداخته است. موفقیت حمله حماس و مقیاس واکنش اسرائیل، محور [مقاومت] را متحیر کرد و در نتیجه، اهداف و استراتژی خود را بازتنظیم کرد. اگرچه نه ایران و نه حزباللّه خواهان یک جنگ منطقهای گستردهتر نیستند، اما با این وجود تاکنون نیروهای اسرائیلی و آمریکایی را با هواپیماهای بدون سرنشین و موشک هدف قرار دادهاند. حوثیها هم با مختل کردن حملونقل در دریای سرخ به این درگیری پیوستهاند. آنها این کار را برای نشان دادن حمایت از فلسطینیان و همچنین جلوگیری از گسترش جنگ ایالات متحده و اسرائیل به لبنان، انجام دادهاند. آنها امیدوارند که این تصمیم، اسرائیل را از گسترش درگیری باز خواهد داشت و تل آویو را هم از توانایی گسترش جنگ در جبههای که خود انتخاب میکند، محروم کند.
همه اعضای محور در جنگ غزه شرکت کردهاند و در نتیجه همه آنها در چشم اسرائیل و ایالات متحده دخیل هستند. این باعث تقویت بیشتر اوراق قرضه در محور [مقاومت] شده است. اکنون همه آنها به یکدیگر و جلوگیری از پیروزی آشکار اسرائیل در غزه وابسته هستند. اگر اسرائیل پیروز شود احتمالا توجه خود را به سایر اعضای محور معطوف خواهد کرد که با حزباللّه شروع شده و نهایتا به ایران ختم میشود.
رسانه هم به اندازه میدان مهم است
دوربینها به همان اندازه برای حملات حماس در ۷ اکتبر مهم بودند که سلاحهای مرگبار مهم بودند. حماس با استفاده از دوربینهای GoPro که به شبه نظامیان و هواپیماهای بدون سرنشین بسته شده بود، لحظات عبور از دیوار امنیتی اسرائیل را ضبط کرد. چند ساعت پس از حمله هم شروع به انتشار فیلمهای آن در رسانههای اجتماعی کرده و از همان ابتدا کنترل روایت را به دست گرفتند.
حماس از آن زمان به بعد هم رسانه را فراموش نکرده است. به عنوان مثال، در جریان آتش بس موقت و تبادل گروگانها در نوامبر ۲۰۲۳، این گروه اسرای اسرائیلی را در وسط شهر غزه آزاد کرد. در همین لحظه دوربینهایی آماده بودند تا لبخند، دست دادن و بالا بردن دست اسرا با نیروهای حماس را ضبط کنند. این طرح دقیقا برای مقابله با روایتهای سیاستمداران اسرائیلی از نیروهای حماس که آنها را در زمره تروریستهای «وحشی» و «حیوانهای انساننما» قلمداد میکردند، طراحی شده بود. افکار عمومی در سراسر خاورمیانه، جنوب جهانی و غرب هم بهطور فزایندهای این درگیری را به عنوان نتیجه یک دهه اشغال درنظر خواهندگرفت؛ این بهطور ضمنی جهانبینی ضداستعماری محور [مقاومت] را تایید کرده و به محبوبتر شدن آن در سراسر منطقه کمک میکند.
این محور امیدوار است که محبوبیت جهانی آن نیز افزایش یابد. برای اولینبار در دهههای اخیر، آرمان فلسطین در سطح بینالمللی برجسته شده و رهبران محور آن را به عنوان یک مزیت درنظر میگیرند. ظهور مسئله فلسطین، اسرائیل و ایالات متحده را منزوی میکند و انتقادات جهانی از استعمار، اشغال و آپارتاید را افزایش خواهد داد. رهبران محور از رویارویی با غرب در زمانی استقبال میکنند که این ایدههای ضدغربی توجه جدیدی را به خود جلب کنند. برای این منظور، رهبران محور این مفاهیم را در مرکز پیام خود قرار دادهاند. اصطلاحات مذهبی مبهم که برای مدتی طولانی جزو روایت اصلی ایران و حزباللّه بود از بین رفته و بهجای آن کلمات و عبارات آشنا از ادبیات حقوق بشر و حقوق بینالملل قرار گرفته است.
اخیرا هم یک مثال آموزنده رخ داده است؛ زمانی که حوثیها یک ویدیوی انگلیسی زبان را در سراسر سیستم عاملهای رسانههای اجتماعی منتشر کردند و محاصره دریای سرخ را برای تمام کشتیهای تجاری مرتبط با اسرائیل یا به مقصد بنادر اسرائیل اعلام کردند. در این ویدئو آمده است که این عملیات نظامی «به مفاد ماده ۱ کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی پایبند است». این ماده مقرر میدارد که همه طرفهای کنوانسیون موظف به جلوگیری از وقوع نسلکشی و مجازات کسانی هستند که مسئول کمیسیون آن هستند. این ویدئو با این پیام به پایان میرسد: «محاصره زمانی متوقف میشود که نسلکشی متوقف شود».
در ۱۱ فوریه، بریتانیا و ایالات متحده یمن را بمباران کردند. در همان روزی که آفریقای جنوبی پرونده نسلکشی خود را علیه اسرائیل در دیوان بینالمللی دادگستری مطرح کرد. یک بار دیگر، در سراسر سیستم عاملهای رسانههای اجتماعی، این پیام پخش شد که آفریقای جنوبی و یمن اقداماتی را برای جلوگیری از نسلکشی انجام میدهند؛ در حالی که لندن و واشنگتن مانع بودند.
در طول سه ماه گذشته حوثیها، با فیلمهای خود که در تیک تاک پخش میشود، طرفداران جهانی به دست آوردهاند.
در طول ۲۰ سال جنگ علیه تروریسم، اعضای مقاومت یا در سطح بینالمللی ناشناخته بودند یا به سادگی به عنوان تروریستهایی با انگیزه نفرت از غرب در نظر گرفته میشدند. از ۷ اکتبر، محور توانسته است خود را با شرایط جدید تعریف کند و با موفقیت اقدامات خود را با جنبشهای ضداستعماری جهانی مرتبط کند. مثلا یمن در حال حاضر موفقیت غیر قابل تصوری را تجربه کرده است. معترضان ساکن لندن در این ماه شعار میدادند «یمن، یمن، ما را سربلند کنید، یک کشتی دیگر را دور بزنید».
بنابراین، محور در حال حاضر با اسرائیل و ایالات متحده نه تنها در میدانهای جنگ در خاورمیانه بلکه در سراسر رسانههای اجتماعی-در سیستم عاملهایی از جمله اینستاگرام، تلگرام، تیک تاک و X (توییتر)- برای افکار عمومی جهان مبارزه میکند. در واقع، اظهارات سیدحسن نصراللّه و آیتاللّه خامنهای نشان میدهد که رهبران محور مقاومت افکار عمومی بینالمللی را به عنوان جایزه استراتژیک بلند مدت، مهمتر میدانند. آنها میدانند که نمیتوانند ایالات متحده را از نظر نظامی شکست دهند و بنابراین امیدوارند که فشار عمومی کافی برای وادار کردن واشنگتن به عقبنشینی از خاورمیانه و احترام به حاکمیت فلسطینیها ایجاد کنند.
به همین دلیل است که سید حسن نصراللّه این واقعیت را اعلام میکند که «اسرائیل اکنون به لطف رسانههای اجتماعی به عنوان یک کودک تروریست دیده می شود». نصراللّه ادامه میدهد «به دلیل رسانههای اجتماعی، درک جهانی از اسرائیل به عنوان قاتل کودکان و زنان، که مردم را آواره میکند و مسئول بزرگترین نسلکشی در قرن حاضر است وجود دارد».
نصراللّه همچنین توانایی رسانههای اجتماعی را برای گسترش این دیدگاه که ایالات متحده مسئولیت آن را بر عهده دارد، جشن گرفته است: «جنگ علیه غزه یک جنگ آمریکایی است، بمبها آمریکایی هستند، تصمیم آمریکا است. دنیا امروز این را میداند».
امروز، محور مقاومت فیلمهای روزانهای از عملیات میدان جنگ منتشر میکند که با جلوههای اسلوموشن تکمیل میشود تا ضربههای مستقیم به سربازان و تاسیسات نظامی اسرائیل را برجسته کند. این در فیلمهای TikTok، از حوثیها و رقص بر روی کشتیهای توقیف شده در دریای سرخ، سخنان ابوعبیده، سخنگوی حماس و صحبتهای سید حسن نصراللّه و مقایسه وی با سران کشورهای عربی، قابل بررسی است.
این خروجیها، محتوای تولید شده را تکمیل میکند. کمپینهای نظامی و قدرت نرم محور [مقاومت]، چالشهای منطقهای بیسابقهای را برای غرب و بهویژه واشنگتن ایجاد میکند. اگر جنگ به زودی پایان نگیرد و هیچ راه روشنی برای حل و فصل عادلانه برای فلسطینیها ایجاد نشود، ایالات متحده با منطقهای ملتهب و خشمگین مواجه خواهد شد.
گسترش درگیری فراتر از غزه، توسط اسرائیل در لبنان یا توسط ایالات متحده و متحدانش در یمن تنها این خشم را تقویت، افکار عمومی را تحریک و نفوذ محور را نیز افزایش خواهد داد. واشنگتن تنها میتواند این روند را با مذاکره برای آتشبس در غزه و سپس شکل دادن به یک روند صلح معتبر که منجر به حل و فصل نهایی شود، معکوس کند.
محور [مقاومت] مدتها در حال ساخت است. جنگ در غزه به این شبکه بزرگترین فرصت را برای حمله نظامی و ارتباطی به غرب داده است. در حال حاضر، محور خود را در منطقه از طریق سلاحها و سربازانش، و در سطح جهانی از طریق پیام و ماموریت خود ثابت کرده است. جنگ اسرائیل و حماس خاورمیانه را تغییر داده، خشم عمومی عظیم برانگیخته شده است و دشمنی با غرب میتواند افراطگرایی تازه و بیثبات سیاسی را برانگیزد. برای حاکمان منطقه، حتی کسانی که واشنگتن آنها را متحد خود میداند، جنگ فرضیات اساسی در مورد امنیت خود و روابط آنها با غرب را تغییر داده است. ایالات متحده نه میتواند به راحتی محور مقاومت را از بین ببرد و نه ایدههایی را که آن را ایجاد کرده، شکست دهد.
تنها راه خارج کردن باد از بادبانهای محور، پایان دادن به جنگ در غزه و مذاکره برای حلوفصل واقعی و عادل برای مسئله اسرائیل و فلسطین است. اگر این کار انجام نشود، محور یک واقعیت منطقهای خواهد بود که ایالات متحده باید برای سالهای زیادی با آن مقابله کند.