شهدای ایران:به نقل از تسنیم،روزنامه هممیهن به مدیریت غلامحسین کرباسچی در شماره دیروز خود (29 آذرماه) در گزارشی تفصیلی به بررسی زندگی آیتالله منتظری پرداخته است.
آیتالله حسینعلی منتظری 29 آذرماه سال 88 در سن 87 سالگی درگذشت؛ شخصیتی که به دنبال بازداشت مهدی هاشمی برادر دامادش به جرم قتل و توطئه علیه نظام اسلامی و اعدام او در سال 1366 اقداماتی را انجام داد که نهایتا nv سال 1368 از سوی امام خمینی (ره) از قائم مقامی رهبری عزل شد.
شاید اولین نکته درباره گزارش روزنامه هممیهن تیتر آن باشد؛ «مبارز خستگی ناپذیر» و در توضیح آن نوشته است: «او علاوه بر مرجع تقلید، یک عمر مبارزه سیاسی کرد؛ مبارزی که بدون شک مانند تمام سیاسیون فرازوفرودهای زیادی داشت. کدام مبارز سیاسی را میتوان یافت که در دل تمام فرازوفرودهایش اشتباه نداشته باشد؟ اما آنچه درباره آیتالله منتظری میتوان گفت، این است که او از جوانی تا کهنسالی مبارز بود و هیچگاه در مسیر خود توقف ایجاد نکرد..»
در اینکه آیتالله منتظری در دوران پیش از انقلاب مبارزی شناخته شده بود و در ابتدای انقلاب هم در مقابل ضدانقلاب کماکان مبارزه میکرد شکی نیست اما از سال 68 تا پایان عمر، مبارزه وی با چه کسی بود؟ آیا جز این است که او به نمادی برای اپوزیسیون تبدیل شده بود و مبارزه او معطوف به مخالفت با جمهوری اسلامی، امام راحل و بیت ایشان، مقوله ولایتفقیه و رهبر معظم انقلاب بود؟
اما فارغ از مجیزهگویی هممیهن درباره آیتالله منتظری، تحریفات تاریخی در این دو صفحه است که تلاش شده تا با پرده انداختن بر بخش مهمی از زندگی وی که مربوط به مقطع قائم مقامی رهبری و دستگیری باند مهدی هاشمی معدوم است، به بیان موضوعات غیرواقعی از وی بپردازد.
این روزنامه بدون ذکر اتهامات مهدی هاشمی با استناد به خاطرات منتظری میگوید: «ماجرا مربوط به دستگیری و اعدام سیدمهدی هاشمی بوده که آیتالله منتظری به روند دستگیری، بازجویی و تشکیل دادگاه اعتراض داشته و حتی در اعتراض به دستگیری هاشمی، کلاسهای درس خود را هم تعطیل میکند.»
مهدی هاشمی پیش از انقلاب اسلامی بهجرم قتل آیتالله شمسآبادی به زندان افتاد و بهدلیل اینکه با ساواک همکاری داشت، حکم اعدامش تخفیف یافت. او با پیروزی انقلاب اسلامی توانست از زندان خارج شود و با حمایتهای آیتالله منتظری مسئولیت نهضتهای آزادیبخش سپاه را در دست بگیرد.
او همچنین گروهی را در قهدریجان اصفهان با نام «ضربت» تشکیل داد که با استفاده از موقعیت بیت آیت الله منتظری که برادرش اداره آن را بهعهده داشت، حرکات مشکوکی انجام داد و حتی به مخفی کردن تعداد بسیاری اسلحه، سرقت اسناد از ادارات و ترور و آدمربایی پرداخت.
مرحوم آیتالله ریشهری وزیر وقت اطلاعات درباره دستگیری سیدمهدی هاشمی و ارتباط او با آیت الله منتظری گفته است: «ما برای اینکه با پشتوانه قوی جلو برویم، موضوع را با امام در میان گذاشتیم و از ایشان سؤال کردیم که "آیا اجازه میدهید اقدامات لازم را انجام دهیم یا خیر؟". امام فرمودند "جلو بروید و ببینید ماجرا چیست". ما تصور میکردیم آقای منتظری در این موضوع با ما همراه شوند و در جهت رسیدگی به اقدامات غیرقانونی این افراد با ما همکاری داشته باشند... اما وقتی این موضوع را با ایشان مطرح کردیم، دیدم آقای منتظری خیلی عادی برخورد میکنند و بهنوعی کارهای این افراد را توجیه میکند. ایشان گفتند "مدارک را به من بدهید". مدارک را به ایشان دادیم و بعدها متوجه شدیم آقای منتظری مدارک را به سیدمهدی هاشمی تحویل داده تا از جریان پروندهها باخبر باشد».
ماجرای مهدی هاشمی و قتل آیتالله شمسآبادی، شخصی به نام عباسقلی حشمت و پسرانش و قنبرعلی فانی و همچنین دست داشتن در ترور آیتالله ربانی املشی بخشی از محتویات پرونده اوست که البته هممیهن به آن اشاره نمیکند؛ این روزنامه حتی نقدی به دفاع آیتالله منتظری از منافقین هم نکرده و به تمجید از کنار آن رد شده و مینویسد: «موضوع دیگری که گفته میشود در مسیر پایان دوره قائممقامی آیتالله منتظری مؤثر بوده، اعتراض ایشان به شایعاتی است که درباره اعدامهای تابستان 1367 مطرح شد، چنانچه نامهنگاریهایی در اعتراض به این روند انجام میدهد که برخی از این نامهها موجود است.»
اشکال دیگری که به یادداشت هممیهن میتوان وارد کرد، تکیه آن بر خاطرات آیتالله منتظری است؛ خاطراتی که بارها از سوی نامبردگان در آن مورد نقد و ایراد قرار گرفته و مورخان هم نقدهای جدی بر آن وارد دانستهاند. از جمله این مورد: « آیتالله منتظری در خاطرات خود گفته است که در روند تغییر نظر امام نسبت به ایشان، محمد محمدیریشهری نقش ویژه داشته است؛ چنانچه منتظری در بخشی از خاطرات خود از زبان همسرش خاطرهای را تعریف میکند که همسر امام خمینی به او چنین بحثهایی را منتقل کرده و گفته است: «[ری شهری] هر وقت که به ملاقات امام میآمد، معلوم نبود که درباره آقای منتظری چه میگفت که وقتی امام از پیش ما میرفت، سرحال و مثل شاخه شمشاد بود ولی وقتی برمیگشت مثل مرغ سرکنده میشد.» (کتاب انتقاد از خود – ص95)
اولاً این خاطره نقل از همسر مرحوم آیتالله مطهری از قول همسر امام است که بخش اول را هممیهن حذف کرده؛ در ثانی مرحوم ریشهری در کتاب «روشنبینی امام خمینی(ره)» در واکنش به این خاطره نوشته است: در تاریخ 1397/12/10، ضمن یک تماس تلفنی از همسر شهید مطهری پرسیدم، همسر امام راجع به ملاقاتهای بنده با امام چیزی به شما گفتهاند؟ پاسخ داد: نه. من متن گفته آقای منتظری را برای ایشان خواندم. همسر شهید مطهری پاسخ دادند «محال است من چنین سخنی را گفته باشم، این نسبت دروغ است، من به شما ارادت دارم... .»
البته این روزنامه اصلاحطلب، خود به غیر قابل استناد بودن خاطرات منتظری اعتراف کرده است؛ آنجا که ادعاهای وی درباره پایان جنگ را برخلاف مستندات ذکر میکند و مینویسد: «آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود گفته است، مخالف ادامه جنگ بوده: من همان وقت پیغام دادم که هرکاری میخواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست... خرداد سال جاری، پایگاه خبری جماران سندی را منتشر کرد که برخلاف این موضوع را نشان میدهد. براساس سندی که جماران منتشر کرد، آیتالله منتظری در تاریخ 11 بهمن 1361 نامهای برای امام مینویسد که پس از فتح خرمشهر به برخی از مسئولان (مانند هاشمیرفسنجانی) پیشنهاداتی داده که یکی از آنها پیشنهادی بوده مبنی بر اینکه: اینک که ارتش عراق از ایران اخراج شده و شکست خورده و روحیه خود را از دست دادهاند، وقت حمله است. هرچه زودتر نیروهای سپاه و ارتش و بسیج را جمعآوری و یک حمله بزرگ را آغاز کنید و از فکر بصره و عماره و امثال اینها بیرون روید... آنچه موجب شکست حزب بعث است، حرکت بهطرف بغداد است، نفس نزدیک شدن به بغداد روحیه آنها را ضعیف و مواجه با شکست و فرار میکند.»
هممیهن در ماجرای سخنرانی فتنهانگیز آقای منتظری در 13 رجب سال 76 هم ماجرا را وارونه جلوه میدهد و با مخفی کردن حقایق مینویسد: «در تاریخ 23 آبان 1376 انجام میشود و این مرجع تقلید اظهارات تندی را در این سخنرانی انجام میدهد که فردای پس از این سخنرانی، دور جدید حمله به بیت او آغاز شده و مسیر به سمتی میرود که این مرجع تقلید حصر خانگی میشود.» این سخنرانی آنچنان وهنآمیز و ضد امنیتی بود که دولت وقت به ریاست سید محمد خاتمی و احزاب اصلاحطلب همگی آن را محکوم کردند.
آخرین مورد از تحریفات این گزارش، ماجرای تشییع پیکر آیتالله منتظری است که نوشته است: «در 29 آذر 1388 خبر آمد که رهبر معنوی جنبش سبز درگذشته است، خبری که شهر قم را آماده یکی از بزرگترین تشییعهای تاریخ خود کرد.» و در متن ابتدایی هم نوشته شده: « آخرین سکانس زندگیاش باشکوه تمام همراه بود و روی دست مردم، به خانه ابدی رهسپار شد.»
شهر مقدس قم تشییعهای باشکوه مراجع را کم به خود ندیده است؛ از تشییع آیتالله گلپایگانی در سالهای دور تا تشییع آیتالله بهجت یا آیتالله صافی در سالهای اخیر اما سکانس پایانی مرحوم منتظری بیشتر به میتینگ اغتشاشگران 88 تبدیل شد و شعارهای سیاسی سر میدادند که یکی از این شعارها «وعده ما عاشورا» بود که نشان میداد برای برهم زدن مراسم عاشورای حسینی برنامه ریزی دارند.
اگرچه معمول است در سالگرد شخصیتهای سیاسی ویژه نامه زد و درباره آنها گزارش نوشت اما تحریف و تقطیع زندگی افراد نه تنها کمک به شناخت بهتر آنها نمیکند، بلکه ظلمی به تاریخ ایران است که مانع از شناخت واقعیتها میشود.