شهدای ایران:مهدی شیردلیان/معشوقم! عاشقانه آغوشت را برایم باز میکنی، من چه کنم؟ اینبار نیز برای دیدن نگاه گوارایت، دعوتنامهای به وسعت کربلا فرستادهای، من چه کنم؟ عاشقان، شمارش عمودهای مسیر «نجف تا کربلا» را به امید رسیدن به عمود سلام شروع کردهاند، من چه کنم؟ یاحسینگویان در کشاکش «چه کنم»های دنیای کوچکم، به امید مُهر تأییدی میآیم تا با معرفت بیانتهایت، دیدگانم را روشن سازی.
پیادهروی، «رسم انتظار» را به دلهای بیقرار میآموزد. گویا انتظار، طعم بارگاهت را گواراتر و شیرینتر از گذشته میکند. این رسم، به دنیا میگوید که اربعین، فریاد همه مظلومان و آزدیخواهان جهان است که در رأس ایشان، سید شباب أهل الجنه، أبی عبدالله الحسین بن علی(ع) قرار دارد.
گروه گروه انسانهایِ منتظر، عزم سفر کردند تا با هیاهویی بس غریب، سعی صفا و مروه را با خوف و رجاء، عاشقی کنند و زمزمه ایمان را از معشوق، به یادگار برند.
روز «عاشورا» برای عُشاق سرآغازی است برای دلدادگی؛ اما «اربعین» جاذبهای به وسعت یک کهکشان را در سرزمین یار میگستراند. به سرزمین معشوق که پای مینهی، نبض دل را زیر پای میلیونها عاشقی مییابی که با هر نفس ذکری از یار زمزمه میکنند.
عشق به کربلا، پاهای رنجور و تاولزده نمیشناسد، عشق به حسین(ع)، جوانان را با اراده و پیران را اینبار برای حماسهای بزرگ در کنار حجت بن الحسن العسکری(ع) استوار مینماید.
عشق را، جنون را، میثاق عهد را، تحسین را، شگفتی و ارادت را در سیل خروشان جمعیتی مییابی که با گامهای استوار خود، مَشق محبت را به رخ عالمیان (از ازل تا ابد) میکشاند؛ آنگاه به خود که میآیی، میبینی که گویا معشوقت دیگر تنها نیست و مشتاقان فراوانی گرد مزار نورانی او حلقه زدهاند و دسته دسته و فوج فوج، مضجع شریفش را زیارت میکنند بیشتر از سالهای گذشته قبل، ملموس و پرتکرار برای «فرج ابا صالح المهدی(عج)» دعا میکنند.
با دقت نگاه کن سه شناسه امام حسین(ع)، عاشورا و اربعین در عصر امروز تمدن را در دلهای جهانیان بوجود آورده که مرزها و تفکرات غربی و شرقی را به چالش کشانده و در نهایت خواهند فهمید امام حسین(ع) کاروان راه نور را به سر منزل نهایی خود یعنی ظهور و قیام امام زمان(عج) خواهد رساند.
در پیادهروی اربعین، ارادت را در چهره علمدارانی خواهی یافت که پرچمهای مشکی، سبز و قرمزی که به کلمات «یا ابا عبدالله الحسین(ع)» و «یا ابا صالح المهدی(عج)»، «یااباالفضل العباس(س)» آراستهاند را به آسمان طریقت افراشته و با قدمهای استوار، نام مولا و مریدشان را در آسمانها طنینانداز میکنند.
در این مجلس، میثاق عهد را در چهره جانبازی میبینی که از منظر او «بوی شبهای عملیات تنها در این وادی به مشام میرسد؛ بوی بندگی، بوی دلدادگی.» او خود را جامانده قافله یاران عاشقش میداند، اما گواهی میدهد که اینجا مرهمی بر زخمهای کهنه دلش میگذارد و بارها و بارها سجده شکر بجا میآورد که رزقی برایش مقدر شده که هر سال به عشق مولایش و به عشق زنده نگه داشتن خاطرات دوران طلاییاش، در این مسیر طی طریق کند.» او با اشکهای بیامان معتقد است: «گریه کردن برای سالار شهیدان(ع) خصلت مردان خداست، رزمندهها و رفقای ما رفتند، ما نیز در این کارزار، باید حماسه خود را رقم زنیم و با مولای عصرمان(عج) زمزمه عاشقی کنیم.»
در این همایش حسینی(ع)، شگفتی و پرسش را در چهره مردان و بانوانی آسیایی، اروپایی، آفریقایی و آمریکایی مییابی که بارها و بارها، حضور در این همایش را در رویاهای خود می پروراندند و حال که قدم در مسیر پیادهروی اربعین گذاشته اند، انگشت بر دهان و با حیرت به این سو و آن سو نگاه میکنند. اینان محو چهره مشتاقانی هستند که لحظهای از تلاش و کوشش برای ابراز ارادت به امامشان دست بر نمیدارند و هر چه میگذرد، اذعان میدارند با غوطهور شدن در این سرا، روح تازهای در کالبدشان جاری میشود. گویی حسین(ع) مرزهای جغرافیا را با عشق و دلدادگیاش در نوردیده و خود را به سراسر جهان رسانیده است. آنها مات و مبهوت اقرار دارند که: «نمیدانیم برای مظلومیت ابا عبدالله حسین(ع) باید گریست یا از این همه عاشقانی که بعد از قرنها، امام حسین(ع) و یارانش را فراموش نکردهاند، متعجب بود.»
اینجاست که درک میکنی، عشق به حسین(ع) مرزها را شکافته و به دور افتادهترین مناطق جهان نیز رسیده است و این گستردگی دلدادگی به سیدالشهداء(ع) سرآغازی است برای احیای دین که با آمدن آخرین ذخیره الهی بوقوع خواهد پیوست.
تحسین را، در چهره مسیحیان و راهبههایی میتوان یافت که میگویند: «ای کاش در کیش و آیین ما نیز به جز پیامبران، قهرمانی وجود داشت که همه چیزش را (حتی فرزند شش ماههاش را) با آزادگی و سربلندی در طَبق اخلاص به خدا هدیه میکرد.» اینان نیز وقتی گرد حرم امام(ع) جمع میشوند بیاختیار چشمانشان از مظلومیت ثارالله(ع) بارانی میشود.
جملة «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» برای ادیان مختلف بسیار آشناست. جملهای که همه پلیدیها را در یک سو و همه خوبیهای عالم را در سویی دیگر قرار میدهد و اینگونه پس از قرنها هنوز هم خون، بر شمشیر پیروز است. امروز عقل مُدرن نیز از درک این موضوع که دهها میلیون نفر، دنیایشان را رها کرده و دهها، صدها، بلکه هزاران کیلومتر به قصد زیارت امامشان در حرکتاند، عاجز میماند.»
اما چهره جنون و دلدادگی را چگونه میتوان ترسیم کرد؟ در این وادی، مجنون الحسین(ع) بسیار است. دختر ویلچر نشینی که محل تولدش را شهر جنون مینامد و «حسین حسین«گویان همپای دیگران، چرخ ویلچرش را میچرخاند و پیرمردی که سالها از درد پا رنج میبرد؛ عصا به دست گرفته و تنها دوایش را طریقت در راه حسین(ع) میداند. مردان و پسران عراقی را میبینی که با خواهش و تمنا کفشهایتان را در میآورند و شروع به واکس زدن کفش و ماساژ دادن تن رنجور رهروان ولایت میکنند. اینان معتقدند باید خاک پای رهرو این راه را توتیای چشم خود کنند تا روشنیبخش باقیمانده عمرشان شود. مردانی را میبینی که منتظرند غروب از راه رسد و میهمانی برای خانه خود، دست و پا کنند تا شرمنده اهل بیت خود که تدارک شام دیدهاند، نشوند. به راستی این جنون نیست؟!
عشق را در چهره بانیان مواکب و هیئأتی میتوان یافت که چشم در دست راهپیمایانی دارند که نان، چای، غذا، میوه و هر چیزی را که در توان دارند با ابا عبدالله الحسین(ع) شریک شوند و با این عمل به کسب و کارشان برکت دهند.
عاشقان به خوبی فهمیدند که توجه قلبی به درگاه سبط پیامبر(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، کوتاه مسیری برای درک خدا و پی بردن به آرامش هستی است که نه شیعیان و مسلمانان، بلکه تمام ابناء بشر را در بر میگیرد.
منتظر چه هستی؟! ابا عبدالله(ع) و بانی مجلس او امام زمان(عج) مجلسی بس باشکوه و عظیم برپا کرده که جاذبهاش همه عاشقان را در بر میگیرد؛ این مجلس، همایش «عشق» است، کافی است دل در گرو راه یار دهی، آنگاه دعوتنامه معشوق را خواهی یافت.
حسین(ع)، عالیترین فرصت مکاشفه فطرت برای هر انسان عاشقی است. خداوند آنچنان مهربان است که در این مسیر، عشق به حسین(ع) را نه با «ریاضت و طی کردن منزلگاههای گوناگون عرفانی و معنوی»، شاید با دست خالی و تنها، با دوست داشتن قلبی به تمام مسلمانان و آزادیخواهان جهان هدیه خواهد کرد. کافیست همراه با امامت بوده و از او پیروی نمایی؛ آنگاه او دستت را همچون کودکی در راه مانده خواهد گرفت و بسان چراغی فروزان، راه خداشناسی را برایت پُرفروغ خواهد نمود؛ چرا که: «إن الحسین مصباحُ الهُدی و سفینة النجاه».
گویی امام رخصتی از خدا خواسته تا آزادیخواهان و مسلمانان در کنار هم، جنس خدایی بودن را در مسیر جاذبه عشق، حس کنند. گوش و چشمان دلت را باز کن، منزلگاه حسین(ع)، تمام گرایشها و انتخابهایی که روزگاری در ذهن زنگار بسته بودند را جلا داده و آرزوهای پوچ دنیوی دیروز را از دل، بیرون میکند.
نمیدانم، شاید این فرصتی است که خداوند به محبان اهل بیت(ع) داده تا طعم شیرین با خدا بودن را، در با حسین(ع) ماندن، بچشند و فرصتی را مهیا کند که هر انسانی به خود آمده و دل در گرو یار دهد و به ریسمان الهی چنگ زند.
اینگونه که شد هر وقت به فکر امام حسین(ع) و یارانش باشی، لذت لقاء الله را درک خواهی نمود، خود به خود حب خدا در دلت جاری میشود، این راه، تنها راه میانبری است که به آزادی از تعلقات دنیوی و شهوات پست نفسانی خواهی رسید.
هر چه به ثارالله(ع) نزدیکتر میشوی گویا سیراب شدن معنایی ندارد، چهرهات گشادهتر میشود، گویا هر قدم به سمت او برمیداری، به راهش حریصتر و مشتاقتر میشوی، خستگی و رنج راه، برایت زیبا جلوه میکند. گویا سالهاست که بدنبال گمگشتهات هستی و در پی یافتن او از این کوی به آن کوی میروی.
حسین جانم! برایم أمن یُجیب بخوان، تا دل بتواند قدمهایش را محکمتر بردارد؛ تا آرام شود این مضطر.
حسینجانم! دشتهای تفتیده، تشنه محبت و بیقرار باران رحمت تواَند، رُخ بِنما تا بوی محبتت عالمیان را تسخیر خود کند.
حسین جانم! من به حضورت، به نگاهت و به یاریات، بیشتر از گذشته نیازمندم.
حسینجانم! تو و یارانت نهایت جلوه عاشقی و معشوقی را به رُخ همگان کشیدهاید.
هر کس به رسم خود با خدایش، عاشقی میکند. اماما! خورشید راهمان باش، تا در ره عاشقی با هر فریبندهای پای نلغزد و دل نلرزد. اماما! روزیمان قرار ده تا در بهترین شکل، عاشقی را برای آخرین ذخیره الهی حضرت مهدی(عج) و خدای مهربان به تصویر کشانیم.
زیارت اربعین یعنی «شیء یُدرَک و لایُوصَفُ، دریابی و وصف نتوانی کنی» پس دست یارت را بگیر، برخیز و دل به دریا زَن که هر چه میشنوی تنها گوشهای از بیکران و قطرهای از اقیانوس است.