شهدای ایران shohadayeiran.com

دیگر از تقبیح خشونت خبری نیست. از اینکه برخورد نیروهای امنیتی ایران با مُشتی تروریست تجزیه‌طلب را ملامت کرده و برای این بی‌وطنان دلسوزی کنند هم، خبری نیست. اکنون فرانسویان معترض، مشتی آشوبگرِ سیاه‌پوست و مسلمانِ مهاجرند که لایق خشونت و برخورد تند پلیس‌اند!

 شهدای ایران: قصه‌ی پرغصه‌ی بر دار رفتن پیشوای روحانی طرفدار مشروعه را به‌یاد بیاورید. همان شیخ فضل‌اللهی که در انقلاب مشروطه تمام هم و غم خود را گذاشت تا هویت ایرانی اسلامی را حفظ کند اما شهید شد و نتوانست در نیل به این هدف توفیق یابد. شهادتی که نشانگر عقب‌‌نشینی هم بود. عقب‌نشینی از آنچه که هویت ما را تشکیل داده و به دامان مدرنیته می‌انداخت.


جلیقه زردهای فرانسه آشوبگرند، تجزیه‌طلب‌های ایران معترض!

به نقل از رجانیوز، همان زمان را بنگرید. زمانی که پیشوای روشنفکران غربزده ما ملکم خان مسیحی بود و طالبوف سوسیال دموکرات قفقازی! و اساسا در همین نقطه بود که با شهادت شیخ فضل الله و غلبه‌ی این منورالفکران، نقش غربزدگی چونان داغی بر پیشانی ما زده و جسم بی‌جان این شیخ بزرگوار به عنوان پرچم استیلای غرب زدگی بر تارک این کشور برافراشته شد. تقی‌زاده عمق این غرب زدگی را بدون لکنت بیان کرده بود. آنجایی‌که گفت: از موی سر تا ناخن پا باید غربی شویم.


جلیقه زردهای فرانسه آشوبگرند، تجزیه‌طلب‌های ایران معترض!

اکنون بعد از گذشت سال‌ها از آن اتفاق، متر و معیار تحلیل برخی افراد همچنان حول محور غرب می‌چرخد. هر سبعیت و دنائتی قابلیت توجیه و تفسیر داشته و غیر آن برای کشور ثالث غیر غربی در مصداق اعمال ضد حقوق بشری قلمداد می‌شود. تاریخ مصرف غرب با وجود افولش نسبت به آن زمان، همچنان پایان نیافته است. همچنان نسخه‌ی آن را برای ایران تجویز کرده و چشم خود را روی مشکلات و مسائل عدیده‌ای که در آن دست و پا می‌زنند، می‌بندند.

 

به‌گزارش رجانیوز؛ پس از قتل یک نوجوان ۱۷ ساله به نام نائل توسط پلیس فرانسه، خشم مردم فرانسه به اوج خود رسیده و آتش و خشونت، خیابان‎‌های این کشور را فراگرفت. آتشی که اکنون بعد از گذشت یک هفته، همچنان ادامه‌دار بوده‌است.

 

 

نسبت به این اعتراضات اما پلیس فرانسه با حداکثر خشونت مقابله کرده است. پلیس این کشور طی شب‌های ابتدایی اعتراضات، ۴۵ هزار نفر از نیروهای ضد شورش خود را برای مقابله با معترضین مستقر کرده و نشان داد که برای سرکوب این هیاهو، با توپ پر آمده است. در جریان این اعتراضات، عده‌ی پرشماری از معترضین زخمی شده و عده‌ی دیگری نیز در شرایط اورژانسی به سر می‌برند.

 

 

سوای از این‌ها، شدت پوشش اخبار اعتراضات فرانسه در این ایام به حدی بالا بود که به تیتر یک رسانه‌های مطرح جهان تبدیل شد. مسلم است در چنین کشوری که ادعاهای دموکراسی و حقوق بشری‌اش گوش فلک را کر کرده، چنین برخوردی خارج از شعارهای مرسوم بوده و عدم التفات به آن مصادیق ادعایی، توجه رسانه‌ها را بر می‌انگیزاند.

 

 

در این شرایط اما برخی رسانه‌های فارسی‌زبان از پوشش این اخبار در روزهای ابتدایی سرپوشی کردند. برخی دیگر هم بعد از گذشت سه چهار روز از شرایط اسف بار فرانسه، واکنشی به این اعتراضات نشان دادند. واکنشی که نشان داد اگر چیزی نمی‌گفتند بهتر از توجیهی است که شقاوت و بی‌عدالتی را عادی سازی می‌کند.

 

از رسانه‌های معاند فارسی زبان نسبت به واکنشی که نشان دادند و با رفتار دوگانه‌ی خود این اعمال دولت فرانسه را توجیه کردند که توقعی نیست. بالاخره آن‌ها بودجه‌بگیر دستگاه‌های امنیتی خارجی‌اند و تمام فعالیتشان ذیل پروژه‌های مختلفی که از پیمانکار فلان دولت غربی می‌گیرند، تعریف می‌شود. مسلم است که نباید خارج از چارچوب اقدام کرده و علیه روسای خود قلم بزنند.

 

 

مسئله، رسانه‌های داخلی است. رسانه‌ای که نمی‌تواند یا نمی‌خواهد در برابر اتفاق اسف بار رخ داده در فلان کشور غربی اظهار نظر کند و روزه‌ی سکوت می‌گیرد. رسانه‌ای که اصالت خبرنگاری را زیرپا گذاشته و بادلیل یا بی دلیل از انتشار چنین خبری که به‌شکلی وسیع در رسانه‌های جهان پخش شده، چشم‌پوشی می‌کند. البته که این نوع رفتارها مشخصا یک دوگانگی‌ را بازنمایی می‌کند. این دوگانگی‌ زمانی برجسته‌تر می‌شود که رفتار دیروز ایشان نسبت به یک اتفاق داخلی را با رفتار امروزشان نسبت به همان اتفاق مشابه خارجی را در ترازوی قیاس قرار می‌دهیم.

 

ازآبان ۹۸ تا آشوب‌های ۱۴۰۱

به سال ۹۸ و آبان ماه باید برگشت. تصمیم گران شدن بنزین در دولت روحانی را به یاد بیاورید. همان تصمیمی که بدون اقناع عمومی و به شکلی آنی صورت گرفت و با صحبت‌های رئیس جمهور وقت هم نمک به زخم مردم پاشیده شد. تصمیمی که در امتداد آن و در ابتدا اعتراضاتی را درپی داشت. اعتراضاتی که در ابتدا ماهیتا جنبه اقتصادی داشت. اما جمیع این اتفاقات با رفتار نادرست دولت و رسانه‌هایش در اقناع جامعه و نهایتا تصمیم عجولانه‌ای که اتخاذ کردند، تشدید شده و ماهیت امنیتی پیدا کرد. این رفتار نادرست آنجایی خشم مردم را بیش از پیش برانگیخت که رئیس دولت گفت «من هم صبح جمعه باخبر شدم».

 

 

در امتداد این‌ها هم باید رسانه‌های نزدیک به دولت را رصد کرد. آنجایی که با تیترهایی نظیر «هزینه جراحی» و «تصمیم دولت درست بود» چنین اقدامی را توجیه کردند.

 

 

حالا شورش‌های ۱۴۰۱ را به یاد بیاورید. شورش‌هایی که در امتداد مرگ طبیعی یک دختر آغاز شده بود. شورش‌هایی که نه جنبه اقتصادی داشت و نه مطالبه‌ی اکثر مردم بود. شورشی که مشخص بود پروژه‌ی سرویس‌های امنیتی خارجی بوده و این‌ها هستند که تلاش می‌کنند تا با توسل به گروه‌های تجزیه‌طلب، براندازی کرده و ایران را چندپاره کنند. واکنش رسانه‌های اصلاح‌طلب اما به این اتفاقات خیلی متفاوت از گذشته بود. مرثیه‌سرایی ایشان در تقبیح خشونت و نوشتن مقالات و یادداشت‌های مفصل، تنها گوشه‌ای از کاری است که این‌ها در راستای این شورش خشونت‌آمیز تجزیه‌طلبانه انجام دادند. جنس این فعالیت‌ها و خطی که در رسانه‌های ایشان دنبال می‌شد، خودآگاه یا ناخودآگاه در جهت همان تجزیه‌طلبان تروریست بود. همان افرادی که تنها جدایی از خاک ایران و تکه تکه شدن ایران، راضی‌شان می‌کرد.

 

 

 

توجیه خشونت و بازنمایی آن به عنوان اعتراض اقتصادی!

 

فرانسه، روزه‌ی سکوت و توجیه اعمال خشونت‌بار پلیس

نوع رفتار این جریانات در گذشته را با اکنون که اعتراضاتی گسترده در فرانسه در جریان است، مقایسه کنید. ابتدا بنا به دلایلی روزه‌ی سکوت گرفتند و هیچ‌گونه خبری در این باره منتشر نکردند. دلیل این کار هم چندان مبهم و رازآلود نیست. چراکه تئوریسین‌های این‌ها از سنخ همان روشنفکرانی هستند که روزگاری این کشور را به اجنبی هبه کرده بودند. همان‌ها اکنون وظیفه دارند این خشونت لخت پلیس فرانسه را تئوریزه کرده و عدالتخواهی فرانسویان در قبال جنایات رخ‌داده را به شورش تشبیه می‌کنند. تصور اینکه امثال تقی‌زاده ها و میرزا ملکم خان‌ها رفته اند و با خود غرب‌گرایی را به گور برده‌اند، تصوری کاملا اشتباه است. چرا که مریدان فکری‌شان همچنان در نظام اسلامی مشغول به کار بوده و با چنین رویکردی مقتدای غربی خود را می‌ستایند.

 

 

 

دیگر از تقبیح خشونت خبری نیست. از اینکه برخورد نیروهای امنیتی ایران با مشتی تروریست تجزیه‌طلب را ملامت کرده و برای این بی‌وطنان دلسوزی کنند هم، خبری نیست. اکنون فرانسویان معترض، مشتی آشوبگر سیاه‌پوست و مسلمان مهاجرند. افرادی که از دیدگاه ایشان نسبت به سفیدپوست فرانسوی در درجه‌ای نازل‌تر قرار داشته، باید به شدت با او برخورد کرد و حقوقش را زیر پا گذاشت. این مشتی از نمونه‌ی خروار تناقضات و دوگانگی‌های جریانات غرب‌زده ای است که از دوران مشروطه تا الان ادامه داشته و افکار ضدانسانی خود را در قالب‌هایی اینچنین تحمیل می‌کند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار