شهدای ایران:در گفتوگوی نشریه حریم امام با حجتالاسلام سیدمحمود دعایی نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق، مرحوم دعایی در سخنان خود مطالب منتشرشده از ابراهیم یزدی دبیرکل سابق گروهک منحله نهضت آزادی را تکذیب کرده و با ذکر جزئیات و بهصورت مستند به بیان تاریخچه تخاصم دولت بعثی عراق و صدام به ایران و علل و انگیزههای این تهاجم پرداخته است.
سیدمحمود دعایی در این سخنان میگوید:
برخی از عناصری که به نهضت آزادی نزدیک هستند که عمدتاً در خارج از کشور هستند، یک سناریویی ترسیم کردند که من بهاتفاق مرحوم بازرگان و مرحوم بهشتی خدمت امام رسیدیم و من گزارشی دادم و گفتم که "صدام گفته یا من میآیم ایران و یا شما کسی را برای مذاکره بفرستید و به هر حال، ما تسلیم هستیم" و من گفتم "صدامی که من میشناسم حتماً حمله خواهد کرد" و امام فرمودند که "گوش به حرفش ندهید". (آنها) سناریویی ترسیم کردند که امام را بهعنوان یک فرد بیمنطق، انعطافناپذیر و اینچنینی ترسیم کنند و (نقل کردند) آقای بهشتی مجدداً التماسگونه چیزی بیان میکنند و امام ایشان را نهی میکنند و پا میشوند تا بروند که من گریه میکنم که من به بغداد برنخواهم برگشت که ایشان میفرمایند "باید بروید و تکلیفتان را ادا کنید".
اینها دروغ محض است. اینها ترسیم یک سناریویی است که میخواهند خودشان را بهعنوان کسانی که اندرز، پندار و انذار میدادند و آگاه بودند بر حوادثی که ممکن است اتفاق بیفتد (معرفی کنند) و (بگویند) آنچه که اتفاق افتاد ریشه در تعصب، بیمنطقی و انعطافناپذیری حاکمان داشته است، اینها دروغ است.
نشریه حریم امام: در این مطالب نوشته شده که "امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرده است". گفتند که روزنامه کیهان همچنین تیتری زده است.
دعایی: این دروغ است. این تیتر برای زمانی بود که آقای یزدی مدیرمسئول روزنامه کیهان بوده است. میخواهند بگویند آقای خاتمی همچنین کاری کرده است.
دعایی در ادامه یادآور میشود:
خدا مرحوم حاج احمدآقا را رحمت کند. ایشان به من مراجعه کرد و گفتند که "امام فرمودند خودت را آماده کن که باید بهعنوان سفیر به عراق بروید". این موضوع خیلی غیرمنتظره و تعجبآور بود. من به ایشان گفتم از اینکه بعد از پیروزی انقلاب به من سمتی پیشنهاد یا مأموریت داده میشود، من تشکر میکنم که بهفکر ما بودند ولی من انتخاب این مسئولیت را صلاح نمیدانم. به هر حال فعالیت دیپلماتیک یک فعالیت تخصصی است و به این دلیل من پیشنهاد میکنم امام اجازه بدهند این مسئولیت را نپذیرم".
ایشان خدمت امام رفتند و توضیحات من را به امام رساندند. امام فرموده بودند "انتخاب من یک معنای بهاصطلاح سمبولیکی دارد. ایشان در دوران اقامت ما در عراق رابط ما با مسئولان عراقی بوده و ما برای نشاندادن حسن نیت خود به عراقیها، میخواهم ایشان که در آن دوران سفیر ما بودند، الآن هم سفیر جمهوری اسلامی در عراق باشد. این نشان دادن یک حسننیت است".
آنچه بهعنوان زمینه و سازماندهنده اصلی حرکت رژیم عراق علیه ایران از آبان 57 آغاز شد، موقعی بود که تشکیلات نظامی شاه، تضعیف میشد، فرو ریخته بود و تشکیلات امنیتی ایران منحل شده بود و صدام میخواست در این فرصت مغتنمی که از نظر فروپاشی تشکیلات رسمی و قابل اتکای یک نظام و یک رژیم بهوجود آمده تا فَترتی که بین این فروپاشی و قوام یک تشکیلات قابل اتکایی که میتوانست بهوجود بیاید، میخواست استفاده کند و بهره خودش را ببرد که بعد از تسخیر سفارت و لانه جاسوسی شرایطی پیش آمد که حامیان بینالمللی پیدا کردند.
اینها ماجراهایی بود که در رابطه با مسائل جنگ ایران و عراق بود. طبیعتاً صدام با مقدماتی که چیده بود و ارتباطاتی که برقرار کرده بود، با جذب عناصر پیرامونی ما، بهخصوص شیخنشینان خلیج فارس، عربستان سعودی و جذب کمکها و حمایتهایی که از غرب و بهخصوص آمریکایی کرده بود و این چراغ سبز را داشت و طبیعتاً برای جبران آن تسلیمی که در برابر رژیم شاه بود، حرکت کرد و مقدر این بود با رهبری امام(ره) و یاران امام و حضور مردم در مقابل یکی از قدرتمندترین تشکلهای نظامی منطقه که از تمامی جهان چه غرب و چه شرق حمایت می شد، ما بتوانیم بعد از هشت سال به نقطهای برسیم که صدام مجدداً قراردادی را که در تلویزیون پاره کرده بود، به رئیس جمهور وقت ما مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی اعلام کند "من مجدداً آن قرارداد را پذیرفتم، شطالعرب را قبول کردم و شرایط شما را پذیرفتم و تسلیم واقعی در مورد تشکیلات شما شدم".
مقدر این بود که در یک نظام نوپای اسلامی بهاتکای مردم و رهبری هوشمندانه و داهیانه رهبران بهخصوص امام راحل، وقتی برای اولین بار در طول تاریخ این کشور در مرزهای خود میجنگیم، حتی یک وجب از خاکمان را واگذار نکنیم و تمامیت ارضی کشورمان را تضمین کنیم.
فایل صوتی این گفتگو را میتوانید گوش کنید.