شهدای ایران shohadayeiran.com

مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران بخوانند؛
آن مدیر کلی که قبل از خشک شدن مهر و امضای حکم مدیرکلی اش، از پیگیری مشکلات پروژه های مسکونی بنیاد شهید که صدها جانباز و خانواده شهید را گرفتار کرده، شانه خالی کرده و صریح و بی پرده می گوید: «به من مربوط نیست! هر کس خلاف کرده خودش بیاید پاسخ بدهد»، اگر عرضه و لیاقت خدمت به جامعه ایثارگری و رفع مشکلات ایثارگران را نداشت، خیلی بیجا فرمود که این مسئولیت سنگین را بر عهده گرفت! اگر مدیران قبلی کارشان را درست انجام می دادند، چه حاجت به آمدن شما بود!؟

 شهدای ایران: سرویس فرهنگی/ به نقل از فاش نیوز، برادر عزیز ما، جانباز سرافراز رسول جندقیان در فاجعه ای دلخراش به شهادت رسید. حتما برای شما سوال پیش می آید که آن فاجعه دلخراش که باعث شهادت جانباز نابینای قطع دو دست شده، چه بوده است!؟من به شما عرض می کنم، مهمتر از اینکه بدانیم آن حادثه دلخراش چه بوده، این است که عوامل آن حادثه را بشناسیم!

جانباز نابینا و دو دست قطعی که حادثه تلخ شهادتش باید عبرت بنیاد شهید شود

رسول جندقیان، جانباز نابینا و قطع دو دست، برای ابتدایی ترین کارهای شخصی روز مره اش به کمک نیاز داشت و تنها یار و یاور و همراهش، در تمام سال های بعد از مجروحیت، مادر صبور و فداکارش بود. مادری رنج کشیده که بعد از مجروحیت پسرش، یک لحظه از عمرش برای خودش نبوده و همه لحظاتش را کنار رسول گذرانده؛ حمام و توالت و وضو گرفتن و غذا دادن و تعویض لباس و ... همه و همه را مادرش انجام می داد و این مادر فداکار زیر فشار جسمی و روحی شدید، شکسته و پیر شد؛ اما لحظه ای از فرزندش فاصله نگرفت و او را تنها نگذاشت.

جانباز نابینا و دو دست قطعی که حادثه تلخ شهادتش باید عبرت بنیاد شهید شود

یک هفته پیش که گفت وگوی دو نفره صمیمانه ای با رسول داشتم، رسول از شرمندگی دائم خودش در برابر مادرش برایم گفت و از اینکه از فشار این شرمندگی دچار رنج مدام و افسردگی شده است. رسول چند بار با تاکید گفت: «من شرمنده پدر و مادر و خانواده ام هستم؛ از اینکه مزاحم زندگی آنها شده ام» و می گفت: «اگر من یک خانه از خودم داشتم، و بنیاد شهید برایم پرستار می گرفت، فشار روحی خانواده ام کم می شد و من از خجالت و شرمندگی آنها راحت می شدم»


جانباز نابینا و دو دست قطعی که حادثه تلخ شهادتش باید عبرت بنیاد شهید شود

رسول از اینکه برادرانش هم به پای او سوخته اند و از زندگی عادی محروم شده اند گفت؛ از اینکه آنها قربانی وضعیت وخیم جسمی و روحی او شده اند!

خب! حالا دیگر رسول شهید شد و از همه این غم ها رها شده و دیگر غصه مادر  و پدر و برادرانش را نمی خورد. اما خانواده رسول برای رهایی او از این رنج مدام، هزینه روحی و عاطفی سنگینی پرداختند.و قطعا یکی از مسببین اصلی این فاجعه دلخراش و این هزینه سنگین روحی و عاطفی برای خانواده رسول، مسئولان بنیاد شهید از بیست سال پیش تا کنون هستند که کمترین خواسته‌ی رسول که داشتن یک خانه شخصی بود را برآورده نکردند.
قصه خانه‌دار شدن رسول، شد قصه «به نام او به کام دیگران»؛ بنام رسول از دولت زمین گرفتند و با قرارداد مشارکت، سوار گردن او شدند و با اهمال‌کاری و ای‌بسا خیانت و زد و بند، خوردند و بردند و نوش جان کردند و کار را به جایی رساندند که این اواخر یک جانباز بصیر و بی دست، بارها پایش به دادگاه باز شد و مجبور بود با آن وضع جسمی وخیم، برای گرفتن حقش، شخصا به دادگاه مراجعه کند و در دادگاه هم نتیجه ای نگرفت! که آن نیز قصه تلخی دارد و در جای خودش گفته خواهد شد.

رسول که آرزوی خانه دار شدن را با خود به بهشت برد؛ اما داستان تلخ شهادت رسول باید درس عبرتی بشود برای همه مسئولان بنیاد شهید. باید کسی پیدا شود و بخاطر ترک فعل هایی که رسول را به این عاقبت تلخ کشاند، مسئولان بی لیاقت را عقوبت کند.

جانباز نابینا و دو دست قطعی که حادثه تلخ شهادتش باید عبرت بنیاد شهید شود

آن مدیر کلی که قبل از خشک شدن مهر و امضای حکم مدیرکلی اش، از پیگیری مشکلات پروژه های مسکونی بنیاد شهید که صدها جانباز و خانواده شهید را گرفتار کرده، شانه خالی کرده و صریح و بی پرده می گوید: «به من مربوط نیست! هر کس خلاف کرده خودش بیاید پاسخ بدهد»، اگر عرضه و لیاقت خدمت به جامعه ایثارگری و رفع مشکلات ایثارگران را نداشت، خیلی بیجا فرمود که این مسئولیت سنگین را بر عهده گرفت! اگر مدیران قبلی کارشان را درست انجام می دادند، چه حاجت به آمدن شما بود!؟

خون رسول بر گردن همه کسانی است که مسئولیت تأمین یک آپارتمان پنجاه متری و استخدام پرستار برای رسول را داشتند، اما با اهمال‌کاری و خیانت، همین کار کوچک را برای رسول نکردند و رسول را برای خانه‌دار شدن، آواره ساختمان های تاریک و ظلمت زده محاکم قضایی کردند.

همین قدر بگویم که رسول اولین و آخرین قربانی این داستان تلخ نبود و این داستان همچنان ادامه دارد...؛ اگر گوش شنوا و دست توانایی پیدا شد و خواست کاری کند، جزییات این فاجعه را خواهیم گفت تا بلکه از تکرار آن جلوگیری شود.

 *جانباز مدافع حرم، هاشم اسدی(مشاور مدیرکل بنیاد شهید استان تهران

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار