شهدای ایران shohadayeiran.com

بعد از رسوایی در ماجرای مرگ مهسا و نسبت دادن آن به نیروی انتظامی، ادعای دروغ بیماری و فوت رهبر معظم انقلاب و ادعای دروغ سقوط شهر اشنویه، حالا نوبت به سناریوی کشته‌سازی و مرگ نیکا شاکرمی رسیده‌بود؛ سناریویی که مانند سناریو‌های قبلی به رسوایی محکوم شد.
  شهدای ایران: نیکا و سارینا دو دروغ بزرگ بود که رسانه‌های انگلیسی و سعودی ساختند و به زودباوران از مردم کوچه‌و‌بازار تا استاد دانشگاه و فرهیخته فرهنگی و مشاهیر سینما و فوتبال و تبلیغات فروختند و آنان نیز به بهای گرانی که خودفریبی و غفلت خودشان بود، آن را خریدند. مرگ سارینا که طبق اعلام مادرش خودکشی بوده و مرگ نیکا که در دست بررسی است، اما شواهد بسیار نشان می‌دهد هیچ ارتباطی با آشوب‌ها نداشته، صرفاً به دلیل همزمانی با حوادث اخیر به‌کار رسانه‌های دشمن آمد. آن هم در زمانی که حتی از دبستان به دانش‌آموزان می‌آموزند که «همزمانی به‌معنای علیت نیست». در گزارشی تحلیلی به ماجرای این دو دروغ رسوا پرداخته‌ایم و این به معنای نادیده‌گرفتن اصل حادثه این اغتشاشات و مسائل جامعه‌شناسی و سیاسی که مشمول آن است، نیست، بلکه صرفاً کنارزدن پرده‌های نمایش از روی ستون‌های کاذبی است که بنای ضد مردمی آشوب روی آن معماری شد.


دروغ‌های بزرگ رسانه های انگلیسی و سعودی درباره نیکا و سارینا
 
 مرگ ناگهانی مهسا امینی و نسبت دادن ماجرا به نیروی انتظامی، دستمایه‌ای برای تحریک احساسات و عواطف و افکار عمومی و ایجاد اغتشاش با به خیابان کشیدن جوانان شد، اما کسانی که در پشت پرده این سناریو را طراحی کرده‌بودند، می‌دانستند با انتشار گزارشات پزشکی قانونی، فرضیه مرگ این دختر جوان بر اثر ضربه به سر رد خواهد شد و هر قدر هم تلاش کنند با تحریک خانواده مهسا گزارش پزشکی قانونی را بی‌اعتبار نمایند، این تلاش در افکار عمومی پذیرفته نخواهد شد، چراکه در تمام دنیا تنها مرجع تعیین علت مرگ پزشکی قانونی است و نظر کارشناسی این سازمان فصل‌الخطاب است. پس بر آن شدند تا سناریو‌های جدیدی را در راستای همان پروژه قدیمی کشته‌سازی دنبال و از این طریق با تحریک و تهییج احساسات افکار عمومی، انگیزه‌ای برای اغتشاشات ایجاد کنند. اینجا بود که مرگ دو دختر نوجوان یعنی سارینا و نیکای ۱۶ ساله گزینه‌های خوبی برای پروژه کشته‌سازی و پیشبرد اهداف براندازانه در اختیار شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان و اپوزیسیون خارج‌نشین قرار داد تا با داستانسرایی، سناریوی مرگ نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده بر اثر ضرب و شتم را جایگزین سناریوی مرگ مهسا امینی کنند؛ سناریو‌هایی که این بار هم تکه‌های پازل آن در کنار هم نمی‌نشیند. تناقض‌گویی‌های مادر و خاله نیکا از یک طرف و گزارشات نهاد‌های رسمی و همچنین بازبینی دوربین‌های مدار بسته‌ای که تصاویر نیکا را ثبت کرده‌اند در کنار گزارش پزشکی قانونی، رسوایی این سناریو‌های تازه را هم بر ملا می‌کند!
 
با فتنه‌انگیزی رسانه‌های فارسی‌زبان و اپوزیسیون خارج‌نشین و برخی چهره‌هایی که کیلومتر‌ها دورتر از خاک ایران، جوانان و نوجوانان کشورمان را برای حضور در خیابان‌ها و اغتشاشگری تحریک و تهییج می‌کردند، ده‌ها نفر انسان بی‌گناه کشته شدند و آسیب‌های اقتصادی و امنیتی فراوانی به مردم و کسبه وارد شد، اما ضد انقلاب برای دنبال کردن اهداف براندازانه خود همچنان سناریو‌های تازه‌ای را طراحی و اجرا می‌کند.

بعد از رسوایی در ماجرای مرگ مهسا و نسبت دادن آن به نیروی انتظامی، ادعای دروغ بیماری و فوت رهبر معظم انقلاب و ادعای دروغ سقوط شهر اشنویه، حالا نوبت به سناریوی کشته‌سازی و مرگ نیکا شاکرمی رسیده‌بود؛ سناریویی که مانند سناریو‌های قبلی به رسوایی محکوم شد.
 
حالا هم با گزارش پزشکی قانونی و شکست پروژه کشته شدن مهسا امینی بر اثر ضربه به سر وی از سوی پلیس، سناریوی بعدی یعنی مرگ نیکا فعال شد. پایش فضای مجازی نشان می‌دهد در روز‌های اخیر عمده فعالیت ربات‌های مجازی بازنشر هشتگ که تا پیش از این در ماجرای مهسا امینی فعال بودند، در حال ترند کردن ماجرای نیکا شاکرمی هستند، اما اگر نیکا و سارینا در جریان اغتشاشات دستگیر و کشته نشده‌اند، ماجرای مرگ آن‌ها چگونه بوده‌است؟
 
 محرز شدن خودکشی سارینا
حسین فاضلی هریکندی، رئیس کل دادگستری استان البرز درباره جزئیات فوت سارینا اسماعیل‌زاده این‌گونه توضیح می‌دهد: «در نخستین دقایق روز دوم مهر در حدود ۲۰ دقیقه بامداد، طی تماس تلفنی کلانتری ۱۴ رسالت کرج، گزارش یک مورد سقوط از ارتفاع به قاضی کشیک دادسرای ناحیه یک کرج ارائه شد. پس از دریافت این گزارش بازپرس کشیک دادسرای مذکور شخصاً در محل حادثه حاضر و با بررسی‌های اولیه مشخص شد جسد متعلق به دختری حدوداً ۱۶ ساله است که در محل ورودی پارکینگ پشتی ساختمان همسایه خانه مادربزرگ سارینا در عظیمیه کرج قرار داشت. بلافاصله تحقیقات اولیه در این خصوص از سوی خود بازپرس از مأمور کلانتری، مادر و مادربزرگ سارینا آغاز و در بررسی‌های اولیه مشخص شد متوفی که به همراه مادر خود در همان شب در منزل مادربزرگ خود بودند، از راه‌پله منزل مادربزرگ، خود را به پشت‌بام طبقه پنجم رسانده و از آنجا پس از ورود به پشت‌بام همسایه به پایین پریده و طبق بررسی‌های اولیه خودکشی کرده‌است.»
 
مادر سارینا با تأکید بر سابقه خودکشی دخترش گفت: «یک بار قبلاً سارینا سابقه خودکشی داشت. ۱۰ عدد قرص خورده‌بود، آن هم سر یک موضوع پیش‌پا افتاده که البته زنده ماند.»
 
با بسته‌شدن این پرونده و ناموفق ماندن این سناریو، تمرکز رسانه‌های معاند روی پرونده نیکا شاکرمی متمرکز شدند.
 
 روایت مرگ نیکا از زبان سرپرست دادسرای جنایی تهران
 برای بازخوانی ماجرای مرگ نیکا ابتدا صحبت‌های محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی استان تهران را که بعد از ماجرا بیان شد، مرور می‌کنیم.
 
طبق توضیحات شهریاری، ساعت ۷:۳۰ روز چهارشنبه ۳۰ شهریور ماه، ساکنین ساختمانی در چهار راه امیر اکرم متوجه جسد خانم جوانی در حیاط منزل خود می‌شوند که بلافاصله موضوع را به کلانتری منطقه اطلاع می‌دهند. اکیپ‌های تخصصی صحنه به محل اعزام و متوجه می‌شوند این خانم از ساختمان مجاور به حیاط این منزل سقوط کرده است. کوله‌پشتی نیکا در پشت‌بام ساختمان مجاور کشف می‌شود و جسد بلافاصله به عنوان شخص مجهول‌الهویه به پزشکی قانونی منتقل شد.
 
پس از انتقال جسد نوبت به پزشکی قانونی می‌رسد تا با دستور مقام قضایی کار کالبدشکافی و اخذ نمونه‌های سم‌شناسی و آسیب‌شناسی را انجام دهد.
 
به گفته شهریاری در آزمایش‌های کالبد شکافی و معاینه جسد، آثار شکستگی‌های متعدد در ناحیه لگن، سر، اندام‌های فوقانی و تحتانی، دست‌ها و پا‌ها و در رفتگی لگن مشاهده شد که نشان می‌دهد فرد از بلندی پرت شده‌است. طبق استعلام‌های گرفته‌شده هم مشخص شد فرد به پایین پرتاب شده‌است.
 
وی با بیان اینکه «در معاینات پزشکی قانونی آثار گلوله و ساچمه در بدن جسد مشاهده نشده‌است»، تصریح می‌کند: «همسایگانی که جسد در آن ساختمان کشف شده اعلام کردند که ساعت ۳ بامداد متوجه صدایی شده‌اند، اما متوجه سقوط این خانم نشده‌اند.»
 
 از سوی دیگر ساختمانی که کوله‌پشتی این خانم در آن کشف شد، مراحل ساخت پایانی را طی می‌کرد و دو کارگاه تولید پوشاک در آن فعال است و کارگرانی در ساختمان مشغول کار و نگهبانی بودند.
 
فیلم دوربین‌های مدار بسته کوچه‌ای که نیکا برای آخرین‌بار در آن دیده شده هم چند روز می‌شود در فضای مجازی منتشر شده‌است.
 
به گفته سرپرست دادسرای جنایی استان تهران با بررسی فیلم دوربین‌های محل مشخص شد در بامداد روز حادثه نیکا با کوله‌پشتی همراه وارد ساختمان می‌شود و زنگی زده‌نمی‌شود، زیرا ساختمان نیمه‌کاره بوده و در با هل دادن باز شده‌است.
 
وی می‌افزاید: «بررسی‌ها نشان داده‌است منزل خاله خانم شاکرمی در کوچه مجاور این ساختمان و دو پلاک بالاتر از محل کشف جسد است. هنوز انگیزه ورود این خانم به ساختمان نیمه‌کاره مشخص نشده‌است.»
 
طبق توضیح شهریاری، نیکا شاکرمی روز ۲۹ شهریور ماه (روز قبل از حادثه) به منزل مراجعه نکرده‌بود و مادرش تماس‌های زیادی با وی گرفته و درخواست کرده‌است که به منزل خودشان یا منزل خاله‌اش مراجعه کند، اما با وجود تماس‌های زیاد نیکا به منزل مراجعه نکرده‌بود.
 
سرپرست دادسرای جنایی تهران با بیان اینکه پدر مرحوم نیکا شاکرمی فوت کرده‌است، می‌افزاید: «مادر مرحوم شاکرمی در روز پنج‌شنبه ۷مهرماه به اداره آگاهی مراجعه و مفقودی دخترشان را اعلام کرد.»
 
با مراجعه خانواده همان روز جسد شناسایی می‌شود و روز شنبه ۹مهرماه جسد به خانواده تحویل داده شد. وی با بیان اینکه «بررسی‌ها نشان می‌دهد این حادثه با اغتشاشات اخیر ارتباطی ندارد»، تأکید می‌کند: «هیچ گونه آثار گلوله در بدن مرحوم کشف نشده‌است و آثار نشان می‌دهد فوت ناشی از پرت‌شدگی فرد بوده‌است.» به گفته سرپرست دادسرای جنایی تهران از تمام کارگر‌های ساختمان تحقیق و بازجویی انجام شده‌است و حتی افرادی بازداشت شدند.
 
 مرگ پدر نیکا در سال ۹۲
ابهامات مرگ نیکا با تناقض‌گویی‌های مادر و خاله نیکا بالا می‌گیرد و کار به جایی می‌کشد که پای پدر نیکا هم به میان کشیده می‌شود، آن هم در شرایطی که پدر نیکا سال ۹۲ درگذشته است و نیکا تنها یک خواهر دارد و برادری در کار نیست.
 
«کیانوش شاکرمی» عموی نیکا در گفتگو با تسنیم، با بیان اینکه نیکا حدود ۱۷ سال سن داشت و با مادرش در تهران زندگی می‌کرد، درباره اینکه گفته می‌شود نیکا جدا از مادرش و با خاله‌اش زندگی می‌کرده‌است، گفت: «شاید برخی اوقات به خاطر مهمانی به خانه خاله‌اش رفته باشد، ولی نمی‌دانم که جدا از مادرش بوده یا نه. رشته تحصیلی نیکا نقاشی بود و خاله‌اش هم نقاش بود و به خاطر یاد گرفتن مهارت بیشتر، به خانه خاله‌اش می‌رفت.»
 
به گفته وی پدر نیکا سال ۹۲ فوت کرد و نیکا و مادرش هم حدود هشت سال پیش برای زندگی به تهران رفته‌اند.
 
 رد ادعا‌های مادر نیکا از سوی دایی‌اش
 مادر «نیکا» طی مصاحبه‌ای با «رادیو فردا» ادعا کرده که بستگان خانم نیکا کرمی برای بیان مواضعشان درباره فوت این مرحومه تحت فشار هستند!
 
سعید خیراللهی، دایی مادر نیکا با رد این اظهارات گفت: «دیدگاه‌های سیاسی افراد خانواده متفاوت است، اما به شخصه هر اظهار‌نظری داشته‌ام، اعتقادات شخصی بوده و خنده‌دار است که کسی موضوع تهدید را مطرح کند، اما قطعاً منظور مادر «نیکا» بیشتر در مورد برادرش «محسن» و خواهرش «آتش» بوده‌است که در این خصوص اطلاعی ندارم، اما کسی به من و برادرم حتی توصیه‌ای به گفتن برخی اظهارات هم نکرده‌است، چه برسد به اینکه تهدیدمان کرده باشند.»
 
وی در پاسخ به سؤالی در خصوص ادعای مادر نیکا مبنی بر خاکسپاری مرحومه در قبرستانی دورافتاده، هم اینگونه توضیح داد: «این اظهارات قابل‌قبول نیست، چون پدر «نسرین شاکرمی» مادر مرحومه نیکا نیز آنجا دفن شده و پدر پدرش هم آنجا دفن شده‌است؛ در واقع این قبرستان، قبرستان خانوادگی آنهاست.»
 
خیراللهی همچنین در پاسخ به این سؤال در خصوص اظهارات مادر نیکا مبنی بر اینکه گفته‌بود «در طول مسیر تهران تا خرم‌آباد، بار‌ها ما را مورد تهدید قرار دادند و جنازه را دزدیدند و بدون اطلاع ما خاک کردند»، اینگونه پاسخ داد: «مدیر کل امنیتی استانداری تماس‌هایی با ما داشت در خصوص اینکه مادر نیکا را متقاعد کنیم که جنازه را با رعایت پروتکل‌های امنیتی طی مراسمی به همراه سپاه و نیروی انتظامی در ورودی شهر خرم‌آباد تحویل بگیرند و به سردخانه منتقل کنند تا فضا برای بهره‌برداری کسی فراهم نشود و تجمعاتی صورت نگیرد، اما آن‌ها نپذیرفتند و ما هم موضوع را با مدیر کل امنیتی استاندار در میان نهادیم که گفتند اگر حساسیت دارند، مشکلی نیست و اصرار نکنید. این شد که بدون هیچ فشار و تهدید خاصی از سوی کسی، خودشان شخصاً جنازه را به سردخانه آرامستان صالحین تحویل دادند.»
 
خیراللهی با اشاره به مطالبی که درباره اختلافات نیکا و مادرش در فضای مجازی مطرح شده‌است، گفت: «ما هم شنیده‌ایم که مادر نیکا و مرحومه با هم اختلافاتی داشتند.»
 
 گزارش میدانی یک فعال رسانه‌ای از مرگ نیکا
یکی از فعالان رسانه‌ای هم مشاهدات و تحقیقات میدانی‌اش را درباره حادثه فوت نیکا شاکرمی در قالب رشته توئیتی منتشر کرده‌است.
 
وی که ظاهراً به محل حادثه رفته و با همسایگان هم به گفتگو نشسته‌است، ضمن تأکید بر حضور نیکا در اغتشاشات می‌نویسد: «با صحبت اهل محل خیلی زود فهمیدم قصه‌هایی که این چندوقت در مورد بازداشت چندروزه و شکنجه و تعقیب و گریز و چیز‌های دیگر نوشته شد، مشخصاً ساخته ذهن خبرنگاران رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور است.»
 
طبق روایت او «هم همسایه‌ها و هم کسبه محل پیدا شدن جنازه را متعلق به ۳۰ شهریور می‌دانند. یعنی نیکا غروب ۲۹ شهریور در اعتراضات بلوار کشاورز بوده و شب به این ساختمان نیمه‌کاره در لبافی‌نژاد که فقط چند پلاک با منزل خاله‌اش فاصله دارد، آمده‌است. نزدیک صبح چند ساعتی روی پشت‌بام بوده و تعداد زیادی سیگار کشیده‌است که فیلترهایش باقی است. در این چند ساعت شروع می‌کند به پاک کردن اکانت‌ها در شبکه‌های اجتماعی و احتمالاً خاطرات و عکس‌ها و کانتکت‌ها و چیز‌های دیگر. بعد همسایه‌ها نزدیک صبح صدای افتادن یک جسم سنگین را در حیاط‌خلوت می‌شنوند.»
 
وی صحبت‌هایش را با همسایه‌ها اینگونه روایت می‌کند: «همسایه طبقه زیر همکف که اولین نفر جنازه را دیده می‌گوید به‌خاطر بالاتر بودن باغچه از داخل خانه پشت باغچه را نمی‌تواند ببیند. حدود ساعت یک ظهر که برای گربه‌های حیاط غذا می‌آورد، متوجه جنازه می‌شود و به سایر همسایه‌ها و پلیس فوراً زنگ می‌زند. اهالی محل و کسبه‌ها هم آمدن پلیس و بردن جنازه را متعلق به ظهر ۳۰ شهریور می‌دانند. اینکه رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور گفتند نیکا ۲۹ یا ۳۰ شهریور دستگیر شده و ۱۰ روز بازداشت بوده و آنجا شکنجه شده و الباقی داستان رسماً با توجه به شهادت اهل محل یک قصه تخیلی می‌نماید.»
 
طبق توضیحات وی، فیلمی که از ورود نیکا به ساختمان منتشر شد هم برای دقایق اولیه بامداد ۳۰ شهریور است «نیکا در حال تعقیب و گریز نیست و دنبال آدرس جایی می‌گردد که تا حالا به آنجا نرفته‌است؛ اول از کوچه عبور می‌کند بعد در تلفن می‌گویند برگرد. به در خانه هم که می‌رسد، در را برایش باز گذاشته‌اند.»
 
او می‌افزاید: «من با پرس‌وجو از همسایه‌ها تقریباً مطمئن شدم که زنده از بالا خودش پریده‌است. اولاً کسی را که زنده باشد و به زور از بالا بیندازند، حتماً داد و هوار می‌کند و هنگام سقوط جیغ می‌کشد، ولی در خودکشی یا اشکالی شبیه به اینکه طرف با قصد خودکشی می‌پرد، متفاوت است.»
 
 تناقض میان اظهارات مادر و خاله نیکا
این فعال رسانه‌ای صفحه اینستاگرام آتش شاکرمی خاله نیکا را پیدا کرده و پست‌ها و هایلایت‌های قدیمی‌اش را خوانده و بر این اساس می‌نویسد: «خاله نیکا خیلی روشن بار‌ها نوشته که نیکا زیاد با وی دعوا داشته و احتمالاً قهر کردن و بی‌خبری‌شان از همدیگر سابقه داشته‌است. این طفل معصوم مشکلات عاطفی و روحی زیادی داشته‌است. مادر نیکا ازدواج مجدد داشته و الان در زندگی دیگری است. با پدرش هم مشکلات زیادی داشته‌اند. پدرش سال‌ها پیش فوت کرده است. به‌خاطر همین نیکا در تهران با خاله‌اش زندگی و در یک کافی‌شاپ کار می‌کرده‌است.»
 
طبق روایت او، همسایه‌هایی که همراه با کلانتری کوله را باز کردند، می‌گویند شناسنامه و سایر مدارک هویتی وجود نداشته‌است. مأموران پلیس، چون قفل گوشی را که بالا کنار کوله مانده‌بود، نمی‌توانند باز کنند، سعی می‌کنند گوشی را از حالت پرواز در بیاورند که حداقل کسی تماس بگیرد و خبر از دخترک بگیرد که نمی‌شود.
 
به گفته وی جنازه این دختر نوجوان در پزشکی قانونی قریب یک هفته بدون احراز هویت باقی می‌ماند. خانواده روز ۷ یا ۸ مهر به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند و خیلی زود با مشخصات تطبیق داده می‌شود و جنازه را تحویل‌شان می‌دهند. این‌ها با تاریخ دقیق همان موقع در اینستاگرام خاله‌اش نوشته‌شده و الان هست. نکته ظریف ماجرا، اما در آدرس پزشکی قانونی استان تهران است که در جاده قدیم قم واقع در کهریزک ۵۰۰ متر بعد از در شرقی بهشت زهرا قرار دارد و همه افراد برای شناسایی جنازه مفقودین آنجا می‌روند. ولی در گزارش‌های بی‌بی‌سی و اینترنشنال تعمداً فقط اسم کهریزک را به جای پزشکی قانونی می‌آورند. این فعال رسانه‌ای ضمن ابراز تعجب از رفتار خاله نیکا می‌نویسد: «مثلاً در توییتر آگهی اعلام مفقودی زیاد می‌بینم که خانواده‌ها درخواست شناسایی و ریتوییت دارند. ولی نمی‌فهمم چرا به جای درخواست از مردم یا ساکنین بلوار کشاورز یا درخواست از رسانه‌ها برای شناسایی دختر نوجوان گمشده در اولین آگهی اعلام مفقودی که در توییتر منتشر کرده باید خبر مفقودی را به زبان انگلیسی برای مخاطب خارجی بنویسد و شماره تماس بدهد که تماس بگیرند.»
 
وی با طرح اختلاف خانواده پدری و مادری نیکا بر سر اینکه او در کدام آرامستان دفن شود، ادامه می‌دهد: «خاله نیکا همان موقع در مورد این داستانسرایی‌ها در مورد دفن در یک روستای دورافتاده استوری زده‌است.»
 
وی درباره تناقض صحبت‌های خاله و مادر نیکا هم می‌نویسد: «مادر نیکا گفت همه بدن و دست و پای دخترم سالم بود، فقط دندان‌ها و گونه‌اش خرد شده و جمجمه‌اش از پشت یک چاله شده‌بود. حق دارد که در آن شرایط روحی خیلی دقت نکرده‌باشد. قلم پای راست نیکا بعد از سقوط خرد شده و در تصاویر مشخص است که یک پایش از آن یکی کوچک‌تر است. خاله نیکا هم تا حالا برای سیاسی‌کردن قصه با یک نقل مبهم می‌گفت «حین جست‌وجو برای پیدا کردن نیکا چندباری به شکل غیررسمی کسانی با خانواده تماس گرفته‌اند و خود را از اطلاعات سپاه معرفی کرده‌اند و به خانواده گفته‌اند نیکا دستگیر شده و بعد از بازجویی، تحویل زندان اوین شده‌است.» ولی حالا آن نقل مبهم که خبر از بازداشت چند روزه و کشتن نیکا در بازجویی یا شکنجه در بازداشت می‌داد، جایش را به ویدئوی مادر نیکا داده که کل آن روایت را زیر سؤال برده و می‌گوید همان‌روز که وی مفقود شده نیکا را کشته‌اند و ۱۰ روز جنازه را مخفی کرده‌اند.»
 
به گفته وی خاله نیکا قبلاً که تنها راوی این قصه بود، خودش در اینستاگرام چیزی شبیه این روایتی را که امروز در این ویدئو مادر آن طفل معصوم به روز کرد و ارائه داد، زیر سؤال برده و تکذیب کرده‌بود؛ و این توئیت‌های پایانی در رشته توئیت این فعال رسانه‌ای که می‌تواند ما هم به فکر وادارد: «همان‌روز وسط تجمع یک نفر را گرفته، زده و کشته‌اند. دلیل اینکه دخترک را بردارند با خودشان ببرند تا ۱۰ روز دیگر که خانواده به پزشکی قانونی مراجعه کرد، تحویل بدهند، چیست؟ یعنی چه کارکردی دارد؟ خب این همه آدم وسط خیابان افتاده که کسی گردن نمی‌گیرد... دلیل بردن این یک نفر به پزشکی قانونی و مخفی کردنش و تحویل ندادنش تا ۱۰ روز چه بوده‌است؟ مثلاً منتظر بودند زنده شود؟ یا نه... این‌ها که جنازه را حمل می‌کنند که ۱۰ روز بعد ببرند و صحنه‌سازی کنند، چرا همان‌روز که کشته شده نبرده‌اند در یکی از خیابان‌های شلوغ بیندازند وسط خیابان که خودشان را تبرئه کنند؟ منطق اینکه جنازه را کول کنند و نبرند وسط شلوغی و بردارند ببرند بالای یک ساختمان چند طبقه آن هم در یک خیابان فرعی بی‌ربط به شلوغی‌ها و با این رمان تخیلی خودکشی از پشت بام بیندازند پایین و احتمالاً از راه پله فرار کنند، چیست؟ اصلاً این قصه با عقل جور در می‌آید؟»
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار