در گفت و گو با پدر و مادر شهید عنوان شد؛
روایتی از شهادت حسین اوجاقی توسط آشوبگران/برایم افتخاری شد تا مادر شهید باشم/شهادت برای ما سعادت است
مادر بسیجی شهید حسین اوجاقی گفت: او که زائر زیارت اربعین بود از مولایش حسین( ع) برای 2 فرزند پسرش عاقبت به خیری طلب کرده بود و وقتی خبر شهادت پسرش را به او میدهند میگوید آقاجانم چقدر زود دعایم را برآورده کردی و برایم افتخاری شد تا مادر شهید باشم.
سرویس فرهنگی شهدای ایران: نوای اذان از گلدسته های مسجد در فضا می پیچد و کمی آن سوتر مادری ایستاده است و عکس فرزند قهرمانش که شهید راه عزت و امنیت شهر شده است بوسه باران می کند.
نوای اذان به " اشهد انّ علی ولی الله" می رسد و مادر با صدایی رسا می گوید فرزندم فدایی ولایت و شهید عزت و امنیت این شهر شد و چه افتخاری بالاتر از این که پسرم عاقبت به خیر گردید تا در روز حساب شفیع من باشد.
این مادر شهید کنار خودرو و موتور پسر شهیدش ایستاده با جگری گداخته از آتش به گلهای زیبای داوودی و رز نگاه می کند خودرویی که انگار برای دامادی این جوان رعنا به زیبایی تزئین شده است.کنارش می روم و از خداوند متعال برایش صبر آرزو می کنم و او با طمانینه قلبی می گوید از مکتب حسین(ع) و خواهرش زینب(س) درس ایثار و شهات آموختیم و حالا باید صبور باشیم.این مادر جگرسوز مادر بسیجی دلاور حسین اجاقی زنوز است که فرزند برومندش توسط اغتشاشگران، آشوبگران و برهم زنندگان امنیت جامعه به فیض شهادت نائل آمده است.در فرصت کوتاهی با خانم رباب حقایق شریف مادر شهید حسین اجاقی زنوز همکلام شدم.
نوای اذان به " اشهد انّ علی ولی الله" می رسد و مادر با صدایی رسا می گوید فرزندم فدایی ولایت و شهید عزت و امنیت این شهر شد و چه افتخاری بالاتر از این که پسرم عاقبت به خیر گردید تا در روز حساب شفیع من باشد.
این مادر شهید کنار خودرو و موتور پسر شهیدش ایستاده با جگری گداخته از آتش به گلهای زیبای داوودی و رز نگاه می کند خودرویی که انگار برای دامادی این جوان رعنا به زیبایی تزئین شده است.کنارش می روم و از خداوند متعال برایش صبر آرزو می کنم و او با طمانینه قلبی می گوید از مکتب حسین(ع) و خواهرش زینب(س) درس ایثار و شهات آموختیم و حالا باید صبور باشیم.این مادر جگرسوز مادر بسیجی دلاور حسین اجاقی زنوز است که فرزند برومندش توسط اغتشاشگران، آشوبگران و برهم زنندگان امنیت جامعه به فیض شهادت نائل آمده است.در فرصت کوتاهی با خانم رباب حقایق شریف مادر شهید حسین اجاقی زنوز همکلام شدم.
این مادر شهید که زائر زیارت اربعین بود از مولایش حسین( ع) برای دو فرزند پسرش عاقبت به خیری طلب کرده بود و وقتی خبر شهادت پسرش را به او میدهند میگوید آقاجانم چقدر زود دعایم را برآورده کردی و برایم افتخاری شد تا مادر شهید باشم.
خانم حقایق شریف مهمترین ویژگی پسرش حسین را پیرو خط ولایت بودن ذکر کرد و گفت: هر چند در ظاهر جامعه تصور می شود که موضوع دین کمرنگ شده است ولی شهادت حسین من نشان از ظهور حضرت مهدی ( عج) دارد چرا که ظهور آن حضرت نزدیک است.
وی ادامه داد: امسال توفیق نصیبم شد تا در راهپیمایی اربعین شرکت کنم در این مسیر جوانانی دیدم که در هر عمود به حضرت مهدی عرض سلام و احترام کرده و دعای فرج را بر لب زمزمه میکردند.
از سوی دیگر در پیاده روی اربعین متوجه شدم که حضرت زینب(س) چه مصیبتی را تحمل کردند و با اسرا به شام رفتند ما هم باید صبر زینبی داشته باشیم.
مادر شهید حسین اجاقی با بیان اینکه خون شهید هیچوقت از یاد نمی رود و همیشه می جوشد اظهار داشت: خون فرزند شهیدم و سایر شهدا در جامعه سرازیر می شود و زمینه را برای ظهور حجت حق فراهم میکند. ما سرباز مقام عظمای ولایت هستیم. حضرت آقا راهنما و سرور ما هستند و ما در مکتبی پرورش یافتهایم که شهادت برای ما سعادت است.
پسرم به درجه رفیع شهادت نائل شده است، نباید خون شهدا پایمال شود و خدای نکرده توهین و اهانتی صورت گیرد.
از خانم حقایق شریف میپرسم وقتی آغتشاشگران امنیت شهر را بهم میزدند حسین آقا به عنوان یک بسیجی چه رفتاری داشت و او در پاسخ گفت: وقتی آشوب و تخریب اموال عمومی توسط عوامل بیگانه و اغتشاشگران صورت گرفت برخی افراد به پسرم میگفتند حسین رفتن تو ضروری نیست، نیروهای امنیتی در شهر مستقر هستند و اوضاع را کنترل و مدیریت میکنند ولی پسرم در جواب میگفت چطور میتوانم در برابر تخریب اموال عمومی و توهین و هتک حرمت و برداشتن چادر یک بانوی محجبه توسط اراذل و اوباش ساکت بمانم، اگر من نروم پس چه کسی میرود و از ناموس این کشور دفاع میکند.
من و سایر بسیجیان میرویم تا ناموس این شهر در امنیت باشد.
پسرم رفت و در درگیری بین اراذل و اوباش و اغتشاشگران شهید شد تا به مقام عظمای ولایت بگوید آقاجان شما تنها نیستی، ما دهه هفتادیها اگرچه انقلاب و هشت سال دفاع مقدس را ندیده بودیم ولی شیر حلال مادران پاک سیرتی را خورده و در مکتب حضرت سیدالشهداء آموختیم تا زندهایم پایندهایم.
این مادر شهید با دلی جگرسوز و بغض در گلو ادامه داد: پسرم جانش را در طبق اخلاص گذاشت، به من گفتند پسرم همچون علی اکبر در میدان نبرد با اراذل و اوباش تنها مانده بود و این جنایتکاران از پشت با ضربات چاقو پسرم را شهید کردند.
ولی حس مادر و فرزندی است دیگر، نمی توانم همچون باران بهاری نگریم برای این داغ که جگرم را میسوزاند.
دلم برای پسرم تنگ میشود...
حالا این مادر شهید نحوه شنیدن خبر شهادت جگرگوشه اش را اینگونه برایم روایت میکند: پسرم حسین بعد از ناهار از خانه بیرون رفته بود عصر حاج آقا گفت به حسین زنگ بزن ببین کجاست و کی میآید، من زنگ زدم ولی گوشی پسرم دسترسی برای تماس نداد.
عصر پسر دیگرم آقا مهدی از محل کارش تماس گرفت و یکی از همکارانش به من گفت حاج خانم پسرت مهدی بیتابی برادرش حسین را میکند و اجازه میخواهد به خانه بیاید ولی ما صلاح نمیدانیم او به خانه بیاید، گفتم لطفا گوشی را به پسرم مهدی بدهید تا با او صحبت کنم. به محض اینکه با او سلام و احوالپرسی کردم سراغ برادرش حسین را گرفت و چون متوجه شد من از موضوع اطلاع ندارم گفت حسین امشب خانه نمیآید. وقتی این حرف را شنیدم خیالم راحت شد و به حاج آقا گفتم با پسرم مهدی حرف زدم و او گفت حسین امشب نمیآید.
نیم ساعت نگذشته بود که تلفن خانه زنگ زد و فرد ناشناسی سراغ حاج آقا را گرفت و چون ایشان فقط با بله و خیر پاسخ داد من متوجه موضوع نشدم، حاج آقا به من گفت برویم بیمارستان و برگردیم ولی من به علت خستگی ناشی از پیاده روی اربعین ترجیح دادم در خانه بمانم.
نیم ساعت طول نکشید حاج آقا با تعدادی از دوستان و با حالتی ناراحت و غمگین به خانه آمده و باهم صحبت میکردند، یکی از آنها رو به من کرد و گفت " حاج خانم شهادت پسرت را تبریک میگویم".
چون من حضرت سیدالشهدا را به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) قسم داده بودم که فرزندانم را عاقبت به خیر کند آن لحظه وقتی این خبر را شنیدم، گفتم آقا جان چقدر زود صدایم را شنیده و نیت دلم را برآورده کردی.
در ادامه با بهروز اجاقی زنوز پدر بسیجی شهید حسین اجاقی زنوز هم صحبت شدم این پدر شهید، گفت: اخلاص حسینِ من، در کارهایش مثال زدنی بود. بیشتر اوقات در پایگاه محله فعالیت میکرد، آن هم با عشق و علاقهای که به فعالیتهای فرهنگی پایگاه بسیج داشت. هنوز شهادت پسرم را باور نمیکنم.
پسرم می گفت نباید حرف امام زمین بماند باید پاسدار ولایت فقیه باشیم. اکنون همه ما وظیفه داریم پیرو رهبرمان باشیم.
وی با اشاره به نحوه شنیدن خبر شهادت پسرش ادامه داد: عصر در منزل بودم، از بیرون صداهایی به گوش می رسید، از آن جایی که در طبقه چهارم هستیم از پنجره بیرون را نگاه کرده و دیدم آشوبگران دو نقطه شهر را به آتش کشیده و به سمت خیابان قونقا در حرکت بودند. از خانه بیرون آمده و تا خیابان اصلی رفتم متوجه شدم اغتشاشگران بانک را تخریب کرده و آتش زدهاند و همچنان در حرکت هستند سپس با نیروهای یگان ویژه درگیری پیش آمد و من به خانه برگشتم. ساعت ۷ و ۸ شب بود تلفن منزل به صدا درآمد و حاج خانم مرا صدا کرد و گفت با شما کار دارند، وقتی گوشی تلفن را جواب دادم از دوستان پسرم بود که از پایگاه محل تماس گرفته بود، گفت حسین آقا در بیمارستان است بیایید آنجا. با عجله خودم را به بیمارستان رساندم. در ابتدا جوابی ندادند و گفتند پسرت در اتاق عمل است ولی من از صحبت های دوستان و ناراحتی و غصه چند نفر از فرماندهان که قبل از من در بیمارستان بودند فهمیدم که پسرم شهید شده است و آنها نمیدانند چگونه این خبر را به من اعلام کنند. وقتی خودم متوجه موضوع شدم به آنها گفتم حتما پسرم شهید شده است که شما اینگونه ناراحت هستید و آنها تایید کردند.
پدر این شهید والامقام اظهار داشت: اکنون آشوبگران و اغتشاشگران امنیت روانی جامعه را بهم زده اند، به بهانههای مختلف اموال عمومی را آتش زده و تخریب میکنند. اموال عمومی به همه ملت تعلق دارد و باید همه آحاد جامعه به نیروهای نظامی و انتظامی کشور برای تامین امنیت کشور کمک کنند.
|
*معصومه درخشان/خبرگزاری بسیج