آیا محسن هاشمی فراموش کرده است که تحریم انتخابات و زمزمه کردن در گوش کسانی از مردم برای رأی ندادن؛ میتواند میزانی از مشارکت در انتخابات را بکاهد و این مسئله هیچ ربطی هم به حاکمیت کشور ندارد؟!
به گزارش شهدای ایران به نقل از مشرق، محسن هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای شهر سابق تهران، اخیراً طی یادداشتی پیرامون انتخاباتهای 98 و 1400 از مفهومی به نام "چالش بین منتخب مطلوب و انتخابات پرشور" حرف میزند و مینویسد: در سال 1400 به نوعی از این چالش عبور شد و در انتخاباتی کمتر رقابتی و با کمترین نصاب شور و شرکتکننده در تاریخ انقلاب، کاندیدای مطلوب بالاخره انتخاب شد.
اتفاقی که منتظر است موجب یک جهش کارآمدی و حل مشکلات اقتصادی و مدیریتی کشور شود که البته تاکنون وعدهها تنها به گوشهای جامعه رسیده و چشمها همچنان در انتظار تحقق آن است.
هاشمی میافزاید:
"اکنون این پرسش مطرح است که آیا انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 که در مقیاس کوچکتری در انتخابات مجلس یازدهم هم در سال 1398 تجربه شده بود، یک انتخاب راهبردی، درازمدت و پایدار از سوی نظام است یا آنکه موضوعی تاکتیکی و اتفاقی بود که کاملا احزاب سیاسی دور خورده و نتوانسته نقش خود را ایفا کنند و متاسفانه به توصیه رهبرمعظم انقلاب در مورد جبران جفای انجام شده در تایید صلاحیتها عمل نشد. اگر این انتخاب، راهبردی و درازمدت باشد باید در انتخابات مجلس آینده 1402 و ریاستجمهوری1404 نیز در انتظار پیروزی کاندیدای مطلوب در رقابتی آرام و درونجناحی با کاندیداهای مطلوب بود و البته عملا تکرار این موضوع، جامعه را نسبت به صندوق رای بیمیل و بیتفاوت میکند و تنها اقلیتی که از سرتکلیف و نه برای تعیین سرنوشت خود رای میدهند، در صندوقها حاضر شده و به کاندیدای اصلح توصیهشده رای خواهند داد. اما اگر بنای نظام بر عمل به دیدگاه راهبردی رهبر انقلاب، مبنی بر مشارکت حداکثری و انتخابات پرشور و مردمسالاری دینی باشد، طبیعتا نباید انتخابات قابل پیشبینی باشد و باید تنوع واقعی رایها را در انتخابات مشاهده کرد، در این صورت نقش احزاب و گروههای سیاسی در ایجاد رقابت واقعی تعیینکننده خواهد بود."
*محسن هاشمی به جای اینکه روایتگر رفتار شریرانه اصلاحطلبان در تحریم انتخاباتهای 98 و 1400 باشد اما انگار تبدیل به رفوگر این رفتار شده است.
جالب آنکه شخص محسن هاشمی و رجال حزب متبوع او (کارگزاران) از منتقدان تحریم انتخابات بودند و حتی در نقد آن صراحتا نیز صحبت کردند و مطلب نوشتند.
این محسن هاشمی بود که زمانی در نقد تحریم انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 از سوی اصلاحطلبان نوشته بود: اشکالات عملکرد اصلاحطلبان در قدرت موجب رویگردانی مردم از صندوقهای رأی میشود.
او همچنین تصریح میکرد: "در مجموع میتوان گفت که تصمیم اصلاحطلبان برای عدم مشارکت در انتخابات -98- نوعی رفتار سیاسی با هدف آبروداری بوده است تا با عدم مشارکت، فقدان عملگرایی و نتیجهگیری را در دولت، مجلس و مدیریت شهری پوشش بدهند...این جریان (اصلاحات) علاوه بر فرصتسوزی در دولت اصلاحات، قدر فرصت گرانبهای دیگری را نیز برای خدمت آنطور که انتظار میرفت، ندانست."
دقیقا اکنون چه شده که آقای هاشمی حرفهای همان تحریمگران که خود زمانی منتقد آنها بود را بر زبان میراند؟
آیا کشتیبان را سیاستی دیگر آمده؟!
آیا محسن هاشمی فراموش کرده است که تحریم انتخابات و زمزمه کردن در گوش کسانی از مردم برای رأی ندادن؛ میتواند میزانی از مشارکت در انتخابات را بکاهد و این مسئله هیچ ربطی هم به حاکمیت کشور ندارد؟!
همچنین ستاد اصلاحات تا اینجای کار، تصمیم خود را برای تحریم انتخابات سال آینده نیز گرفته است و لذا بهتر است رجال حزب کارگزاران از هماکنون تصمیم خود را برای آینده بگیرند؟ که قصد همراهی با نمایش مضحک تحریم را دارند یا میخواهند رفتار معقول خود در انتخاباتهای قبلی مبنی بر نقد تحریمگران و تأکید بر حضور در انتخابات را تکرار کنند؟
زیرا همرنگ جماعت شدن به هر قیمتی؛ شیوه عقلانی سیاستورزی نیست...
اتفاقی که منتظر است موجب یک جهش کارآمدی و حل مشکلات اقتصادی و مدیریتی کشور شود که البته تاکنون وعدهها تنها به گوشهای جامعه رسیده و چشمها همچنان در انتظار تحقق آن است.
هاشمی میافزاید:
"اکنون این پرسش مطرح است که آیا انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 که در مقیاس کوچکتری در انتخابات مجلس یازدهم هم در سال 1398 تجربه شده بود، یک انتخاب راهبردی، درازمدت و پایدار از سوی نظام است یا آنکه موضوعی تاکتیکی و اتفاقی بود که کاملا احزاب سیاسی دور خورده و نتوانسته نقش خود را ایفا کنند و متاسفانه به توصیه رهبرمعظم انقلاب در مورد جبران جفای انجام شده در تایید صلاحیتها عمل نشد. اگر این انتخاب، راهبردی و درازمدت باشد باید در انتخابات مجلس آینده 1402 و ریاستجمهوری1404 نیز در انتظار پیروزی کاندیدای مطلوب در رقابتی آرام و درونجناحی با کاندیداهای مطلوب بود و البته عملا تکرار این موضوع، جامعه را نسبت به صندوق رای بیمیل و بیتفاوت میکند و تنها اقلیتی که از سرتکلیف و نه برای تعیین سرنوشت خود رای میدهند، در صندوقها حاضر شده و به کاندیدای اصلح توصیهشده رای خواهند داد. اما اگر بنای نظام بر عمل به دیدگاه راهبردی رهبر انقلاب، مبنی بر مشارکت حداکثری و انتخابات پرشور و مردمسالاری دینی باشد، طبیعتا نباید انتخابات قابل پیشبینی باشد و باید تنوع واقعی رایها را در انتخابات مشاهده کرد، در این صورت نقش احزاب و گروههای سیاسی در ایجاد رقابت واقعی تعیینکننده خواهد بود."
*محسن هاشمی به جای اینکه روایتگر رفتار شریرانه اصلاحطلبان در تحریم انتخاباتهای 98 و 1400 باشد اما انگار تبدیل به رفوگر این رفتار شده است.
جالب آنکه شخص محسن هاشمی و رجال حزب متبوع او (کارگزاران) از منتقدان تحریم انتخابات بودند و حتی در نقد آن صراحتا نیز صحبت کردند و مطلب نوشتند.
این محسن هاشمی بود که زمانی در نقد تحریم انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 از سوی اصلاحطلبان نوشته بود: اشکالات عملکرد اصلاحطلبان در قدرت موجب رویگردانی مردم از صندوقهای رأی میشود.
او همچنین تصریح میکرد: "در مجموع میتوان گفت که تصمیم اصلاحطلبان برای عدم مشارکت در انتخابات -98- نوعی رفتار سیاسی با هدف آبروداری بوده است تا با عدم مشارکت، فقدان عملگرایی و نتیجهگیری را در دولت، مجلس و مدیریت شهری پوشش بدهند...این جریان (اصلاحات) علاوه بر فرصتسوزی در دولت اصلاحات، قدر فرصت گرانبهای دیگری را نیز برای خدمت آنطور که انتظار میرفت، ندانست."
دقیقا اکنون چه شده که آقای هاشمی حرفهای همان تحریمگران که خود زمانی منتقد آنها بود را بر زبان میراند؟
آیا کشتیبان را سیاستی دیگر آمده؟!
آیا محسن هاشمی فراموش کرده است که تحریم انتخابات و زمزمه کردن در گوش کسانی از مردم برای رأی ندادن؛ میتواند میزانی از مشارکت در انتخابات را بکاهد و این مسئله هیچ ربطی هم به حاکمیت کشور ندارد؟!
همچنین ستاد اصلاحات تا اینجای کار، تصمیم خود را برای تحریم انتخابات سال آینده نیز گرفته است و لذا بهتر است رجال حزب کارگزاران از هماکنون تصمیم خود را برای آینده بگیرند؟ که قصد همراهی با نمایش مضحک تحریم را دارند یا میخواهند رفتار معقول خود در انتخاباتهای قبلی مبنی بر نقد تحریمگران و تأکید بر حضور در انتخابات را تکرار کنند؟
زیرا همرنگ جماعت شدن به هر قیمتی؛ شیوه عقلانی سیاستورزی نیست...