شهدای ایران shohadayeiran.com

فیلم آژانس شیشه ای نمایانگر به نمایش گذاشتن حقیقت همان شهید و ایثارزدایی در جامعه بود که متأسفانه همواره شاهد آن بودیم.
 شهدای ایران:برای چندمین بار داشتم فیلم سینمایی آژانس شیشه ای ساخته کارگردان نامی و ارزشی ابراهیم حاتمی کیا رو می دیدم. همون بار اول در دهه هفتاد، خیلی شیفته این فیلم شدم و همواره به داستان فیلم، دیالوگ ها و شخصیت ها علاقه نشان می دادم که البته هنوز هم همین نظر را دارم اما!!!

آژانس شیشه ای، واقعیت زندگی بعد از جنگ

 واقعا در حقیقت اگر به این موضوع یعنی اجحاف به بازماندگان جنگ، توهین و اهانت، انواع افتراها و نگاه بخشی از جامعه به این موضوع که درد روحی بجه ها رو بیشتر می کرد، نگاهی داشته باشیم، این رفتار را بعد از دفاع مقدس همواره شاهد بودیم اما! آیا همانند شخصیت مردمی و نجیب فرمانده حاج کاظم می توانستیم چنین عملی را در مواجه با نوعی از بی عدالتی ها داشته باشیم؟

اگر چه فیلم، روشنگری در فراموشی دفاع مقدس، شهدا و بازماندگان جنگ دارد. این فیلم گوشه ای از مظلومیت بجه های جنگ را به تصویر کشید که عملا دولت های لیبرال بعد از دفاع مقدس، ایثارگرستیزی را در دستور کار داشتند. چرا که حتی مجوز اکران نیز ندادند تا اینکه با تلاش و پیگیری نیروهای ارزشی، سرانجام، این فیلم و حتی فیلم از کرخه تا راین مجوز گرفتند.

 فیلم آژانس شیشه ای نمایانگر به نمایش گذاشتن حقیقت همان شهید و ایثارزدایی در جامعه بود که متأسفانه همواره شاهد آن بودیم. آژانس شیشه ای زندان شیشه ای بود که ظاهر را می دیدیم اما باطن، دلمان را خون می کرد. آژانس شیشه ای نشان داد که هر چند رزمنده خالصی باشی، هر چند پشت سرت نماز بخوانند، اما تحمل کاستی های برخی برای خوش رقصی در نزد دشمنان نظام را ندارند و مردانه پای آرمان خود همچون شهدا و شخصیت عباس و عباس ها ایستاده اند که خون و سلامتی خود را تقدیم کرده اند، حتی اگر موضوع اول امنیت ملی باشد.
 
 آژانس شیشه ای نشان داد که به نظر غرب گرایان و معاندین و ناآگاهان شاید دهه و دهه های بچه های جنگ تمام شده باشد، اما رویش هایی همچون شخصیت ابوذر فرزند حاج کاظم به عنوان نمادی از میراث داران قبیله رزم و دوستداران فرهنگ ناب ایثار و شهادت، نخواهند گذاشت که آن ایثار و فداکاری یک ملت به فراموشی سپرده شود.

 بارها در سال های بعد از دفاع مقدس شاهد رفتارهای تند نسبت به بجه های دفاع مقدس بوده ایم. حتی در خیلی از مواقع، اشک ما را هم درآورده و شاید اگر موقعیتی چون حاج کاظم می داشتیم، چه معلوم؟ ما هم، به همین گونه رفتار می کردیم. اگر چه، در مقابل بی احترامی ها و تهمت ها و...سکوت نمی کردیم و نکرده ایم.

 فریاد مظلومیت را سر می دادیم تا جائی که خیلی از بجه هایی که وصل به جامعه هدف بودند را با توطئه ها و برچسب ها عذاب دادند و می دهند و بعضا حتی محترمانه با واژه های شما خدمت صادقانه خود را انجام داده اید و اکنون باید استراحت کنید و... را  خانه نشین کردند، و عملا این نیروی جهادی را از صحنه های خدمت دور کردند.


 آژانس شیشه ای حقیقی است که هر روز در جامعه شاهد آن هستیم.

حسین کلبعلی فرمانده ای همچون حاج کاظم که خود درد روحی یاران می کشد، اما درونش را دردهای جسمی ناشی از اسارت و جانبازی احاطه کرده.
غلامعلی شهرکی میرزایی جانباز دو چشم نابینا هست.
محمد صفدری آزاده و جانبازی است که زندگی نیمه نباتی دارد.
سلطان دهمرده که دغدغه نفس های زخمی خودش را ندارد، بلکه به حال یارانش همیشه اشک می ریزد.
موسی برخوردار است که علیرغم دردهای اسارت و جانبازی، باید خود پرستارِ! پرستار خود که بیماری سرطان دارد باشد.
نادر کشته گر که هیچ کس جز رفقای همسنگری اش نمی دانند که چه عذابی از تاول ها و سرفه های خردلی اش می کشد.


آژانس شیشه ای

همه خانواده های معظم شهدا و بازماندگان دفاع مقدس هستند.
همه آنانی که عصای سفید، پروتز، کپسول اکسیژن و ویلچر همراه همیشگی شان هست
و در یک جمله :
آژانس شیشه ای ها

همه قطع عضو ها، قطع نخاعی ها، روشندل ها، جمجمه سر نداشتن ها، ناشنوا ها، خردلی ها و در یک کلمه « قبیله بازمانده » هستند

آژانس شیشه ای
شیشه ای دارد که سالهاست، شیشه هایش یا شکسته، یا ترک برداشته

امید به روزی که دیگر شاهد آژانس شیشه ای دیگری نباشیم ان شاءالله
 

راستش را بخواهید منم خیلی نازک هستم

به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

درود و بدرود
*علیرضا ضابطی سیستان/فاش نیوز
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار