4/5 بعدازظهر بود که رادیو خبر داد خونینشهر آزاد شد. چیزی که همان لحظات اول خیلی مشهود بود خوشحالی بیشازاندازه مردم بود.
شهدای ایران :به گزارش خبرگزاری بسیج، شهید راوی سید محمد گرکانی که در عملیات بیتالمقدس در لشکر 30 زرهی بوده است در گزارشی به آزادسازی خرمشهر و حال و هوای مردم و رزمندگان اشاره میکند. در این گزارش میخوانیم:
4/5 بعدازظهر بود که رادیو خبر داد خونینشهر آزاد شد. این خبر قرارگاه را یکپارچه شور و هیجان کرد همه تکبیر گفتند و صلوات فرستادند. اصلاً یکدفعه قرارگاه لشکر 30 زرهی در اهواز به جنبوجوش آمد. من که کارم با جواد و رضا اسلامی تمامشده بود سریع به روابط عمومی سپاه برگشتم. در راه همه ماشینها چراغهایشان را روشن کرده بودند چیزی که همان لحظات اول خیلی مشهود بود خوشحالی بیشازاندازه مردم بود. به روابط عمومی آمدیم کارهایمان را انجام دادیم و بهطرف قرارگاه نصر حرکت کردیم. در راه خیابانهای اهواز ترافیک شده بود. مردم همه بیرون ریخته بودند و هر کس بهنوعی خوشحالی خود را ابراز مینمود.
خیابانهای اهواز شلوغ بود که شلوغتر هم شده بود. رفتوآمد در خیابانهایی که تجمع بود بهکندی انجام میگرفت. به هر زوری بود از میان مردم رد شدیم و به قرارگاه کربلا رفتیم، دوربین حاجی را برداشتیم و بهطرف قرارگاه نصر حرکت کردیم. در قرارگاه کربلا شیرینی پخش میکردند. در ضمن خبر رسید که از دیروز تا امروز آمار اسرای دشمن از مرز 8000 نفر گذشته است. از جاده خاکی بهطرف جاده اهواز - خرمشهر حرکت کردیم. روی جاده اهواز - خرمشهر بودیم که پشت سر هم کامیونهای پر از اسیر عبور میکرد. تا حدود 20 کامیون 10 چرخ را شمردیم. متفرقه خیلی زیاد بود و ماشینهای پر از اسیر با هم در حال حرکت به سمت اهواز بودند.
میان راه ایستگاهی بود به نام «ایستگاه شربت» روی جاده اهواز- خرمشهر، که جهاد چند منبع پر از شربت درست کرده بود و به هرکسی که از جاده عبور میکرد شربت میداد. در جاده همه خوشحال بودند. ترافیک از سمت خرمشهر بهطرف اهواز خیلی زیاد بود. به قرارگاه نصر رفتیم. در راه در ماشین همه با هم اذان را گفتیم. چون در رادیو اذان دستهجمعی و تکبیر ساعت 9 شب را مقرر کرده بود. به قرارگاه که رسیدیم نماز جماعت برپاشده بود که همه با سرعت وضو میگرفتند تا به نماز برسند. نماز باحالی بود خیلی معنویتش بالا بود. بین نماز مغرب و عشا، سرهنگ صیاد شیرازی صحبت کرد. البته بچهها پشت بلندگو از او خواستند که صحبت کند.
موضوع صحبتش پیرامون چند مطلب دور میزد:
شکر کردن خدا از این پیروزی که به ما عطا کرده و غافل نشدن از شکر؛
مغرور نشدن به این پیروزی و شدیداً ترسیدن از اینکه این پیروزی را ذرهای بهحساب خودمان بگذاریم؛
مشخص کردن سهم نیروهای شرکتکننده در پیروزی کار خداست و ما نباید این قضاوت را بکنیم.
بعد از صحبت برادر سرهنگ شیرازی نماز عشا به جماعت خوانده شد. بعد از نماز هم همه با هم دعای وحدت را خواندند.
4/5 بعدازظهر بود که رادیو خبر داد خونینشهر آزاد شد. این خبر قرارگاه را یکپارچه شور و هیجان کرد همه تکبیر گفتند و صلوات فرستادند. اصلاً یکدفعه قرارگاه لشکر 30 زرهی در اهواز به جنبوجوش آمد. من که کارم با جواد و رضا اسلامی تمامشده بود سریع به روابط عمومی سپاه برگشتم. در راه همه ماشینها چراغهایشان را روشن کرده بودند چیزی که همان لحظات اول خیلی مشهود بود خوشحالی بیشازاندازه مردم بود. به روابط عمومی آمدیم کارهایمان را انجام دادیم و بهطرف قرارگاه نصر حرکت کردیم. در راه خیابانهای اهواز ترافیک شده بود. مردم همه بیرون ریخته بودند و هر کس بهنوعی خوشحالی خود را ابراز مینمود.
خیابانهای اهواز شلوغ بود که شلوغتر هم شده بود. رفتوآمد در خیابانهایی که تجمع بود بهکندی انجام میگرفت. به هر زوری بود از میان مردم رد شدیم و به قرارگاه کربلا رفتیم، دوربین حاجی را برداشتیم و بهطرف قرارگاه نصر حرکت کردیم. در قرارگاه کربلا شیرینی پخش میکردند. در ضمن خبر رسید که از دیروز تا امروز آمار اسرای دشمن از مرز 8000 نفر گذشته است. از جاده خاکی بهطرف جاده اهواز - خرمشهر حرکت کردیم. روی جاده اهواز - خرمشهر بودیم که پشت سر هم کامیونهای پر از اسیر عبور میکرد. تا حدود 20 کامیون 10 چرخ را شمردیم. متفرقه خیلی زیاد بود و ماشینهای پر از اسیر با هم در حال حرکت به سمت اهواز بودند.
میان راه ایستگاهی بود به نام «ایستگاه شربت» روی جاده اهواز- خرمشهر، که جهاد چند منبع پر از شربت درست کرده بود و به هرکسی که از جاده عبور میکرد شربت میداد. در جاده همه خوشحال بودند. ترافیک از سمت خرمشهر بهطرف اهواز خیلی زیاد بود. به قرارگاه نصر رفتیم. در راه در ماشین همه با هم اذان را گفتیم. چون در رادیو اذان دستهجمعی و تکبیر ساعت 9 شب را مقرر کرده بود. به قرارگاه که رسیدیم نماز جماعت برپاشده بود که همه با سرعت وضو میگرفتند تا به نماز برسند. نماز باحالی بود خیلی معنویتش بالا بود. بین نماز مغرب و عشا، سرهنگ صیاد شیرازی صحبت کرد. البته بچهها پشت بلندگو از او خواستند که صحبت کند.
موضوع صحبتش پیرامون چند مطلب دور میزد:
شکر کردن خدا از این پیروزی که به ما عطا کرده و غافل نشدن از شکر؛
مغرور نشدن به این پیروزی و شدیداً ترسیدن از اینکه این پیروزی را ذرهای بهحساب خودمان بگذاریم؛
مشخص کردن سهم نیروهای شرکتکننده در پیروزی کار خداست و ما نباید این قضاوت را بکنیم.
بعد از صحبت برادر سرهنگ شیرازی نماز عشا به جماعت خوانده شد. بعد از نماز هم همه با هم دعای وحدت را خواندند.
یادآور میشویم شهید سید محمد گرکانی ازراویان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس است که در 29 دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیده است.