شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۲۹۰۱۶
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۶
آنهایی که با مجالس دعای شیخ حسین انصاریان آشنا باشند، می‌دانند در پایان این مجالس بویژه در مناسبت‌های خاصی مثل شب‌های قدر، هیچ‌کس و هیچ قشری از دعاهای خیر شیخ بی‌نصیب نمی‌ماند؛ حتی زنان بدکار و کارتن‌خواب‌ها. قصه دلسوزی شیخ حسین برای این فراموش‌شدگان، سر دراز دارد...

شهدای ایران: آن‌هایی که با مجالس دعای شیخ حسین انصاریان آشنا باشند، می‌دانند در پایان این مجالس به‌ویژه در مناسبت‌های خاصی مثل شب‌های قدر، هیچ‌کس و هیچ قشری از دعاهای خیر شیخ بی‌نصیب نمی‌ماند. این خطیب برجسته 78 ساله طبق یک عهد نانوشته، انگار خود را متعهد می‌داند جای تمام کسانی را که نتوانسته‌اند یا حتی نخواسته‌اند در مجلس دعا و توبه و مناجات شرکت کنند را خالی کند، به جایشان العفو بگوید و برای رفع گرفتاری‌هایشان اشک بریزد و به خدا التماس کند. با این حال، خیلی‌ها امسال در مراسم شب قدر حسینیه همدانی‌ها غافلگیر شدند وقتی دعای شیخ حسین، شامل حال کارتن‌خواب‌ها و زنان بدکار هم شد. اما قدیمی‌ترها که با مرام شیخ آشناترند، می‌دانستند این منبری موسپید از 4 دهه قبل،‌ دغدغه این انسان‌های از همه‌جا رانده و از همه‌جا مانده را داشته...

 

از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند

به آمین‌های این مجلس امید بسته‌ایم

هزار نام خدا را مثل دانه‌های تسبیح رابط بین زمین و آسمان، پشت هم سرانداخته‌اند. آیه آیه،‌ نور زمزمه کرده‌اند و با بلورهای اشک‌شان، غبار از دل گرفته‌اند اما لحظه‌شماری می‌کنند برای دقایق پایانی مراسم که شیخ، سربه‌زیر و زیر باران اشک، دست به آسمان بلند می‌کند. خیالشان راحت است حاجت‌هایشان حتماً لابلای دعاهای او، حرف مشترک جمع حاضر می‌شود و به مدد آمین‌های همراه با اشک و آهشان، دست به دست تا آسمان می‌رود. حاضران که جای خود دارند، غایب‌ها هم در دعاهای شیخ، سهم دارند؛ آتشنشانان و هلال احمری‌ها که در ایستگاه‌هایشان سر پست هستند، پزشکان و پرستارانی که بر بالین بیماران شب قدر را می‌گذرانند، نیروهای نظامی و انتظامی و مرزبانانی که حافظ امنیت مردم‌اند، رفتگران عزیز شهرداری که در شیفت سحر مشغول کارند، خلبانان و رانندگان بین جاده‌ای و لوکوموتیورانان و...

 

از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند
شیخ حسین انصاریان در مجلس شب قدر در حسینیه همدانی ها


خدایا!‌ کارتن‌خواب‌ها و زنان بدکار را هم در ثواب مجلس ما شریک کن!

گوش مستمعان مجلس شیخ حسین انصاریان با این دعاهای صمیمانه، آشنا بود اما این بار در مهم‌ترین شب قدر، شیخ به ظلمات غریبانه زیر پل‌ها و کوچه پسکوچه‌های محله‌های خاکستری هم سر زد و دست دعایش را روی سر معتادان و کارتن‌خواب‌ها و حتی زنان بدکار هم کشید؛‌ همان‌هایی که نه‌فقط خانواده‌هایشان بلکه خودشان هم خودشان را فراموش کرده‌اند.

 

از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند


*دعای شیخ حسین برای کارتن خواب ها و زنان بدکار در شب قدر

منبری موسپید حسینیه همدانی‌ها، همانطور که اشک می‌ریخت و دست حسرت روی دست می‌زد، گفت: «خدایا! می‌خوام برای اونایی که هیچ کسی رو ندارن،‌ دعا کنم. واقعاً غریب‌اند؛‌ معتادان گوشه خیابونا و زیر پل‌ها. و یک گروه دیگری که خیلی دلم براشون می‌سوزه؛ خانم‌هایی که بر اثر فقر یا بر اثر هوای نفس، دچار آلودگیِ دامن شدن. خدایا همه‌شون رو با این احیای ما،‌ شریک قرار بده. خدایا!‌ اینگونه خانم‌ها رو که یک زمانی در خانواده‌هاشون محترم بودن، حالا دچار گناه و ناپاکی دامن شدن، خدایا همه‌شون رو هدایت کن. اگه صدای این مردم رو می‌شنون، خدایا همه‌شون رو بیامرز...»

 

از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند
نمایی از محله بدنام «شهر نو»


محله‌ای که شهر زنان فراموش‌شده بود

هرچقدر شنیدن این عبارات برای جوانان مجلس، جدید و غریب بود، برای قدیمی‌هایی که پابه‌پای شیخ موسپید کرده و در بالا و پایین‌های روزگار همراهش بوده‌اند، این حرف‌ها آشنا بود چون مرام شیخ حسین انصاریان خوب را می‌شناختند و کار بزرگ او در محله بدنام تهران را فراموش نکرده بودند. پا به سن گذاشته‌های تهران یادشان است حوالی میدان گمرک دیروز و رازی امروز، محله‌ای قرار داشت که شده بود انگشت‌نمای خلایق و آوازه زشتی‌هایش میان غریبه و آشنا و تهرانی و شهرستانی پیچیده بود. محله «جمشید» یا «شهر نو» که به «قلعه» هم معروف بود، چون شبیه یک قلعه بود که از ورودی پارک رازی فعلی شروع می‌شد و تا خیابان‌های استخر و عباسی ادامه داشت. محله‌ای پر از انواع آسیب‌های اجتماعی که دیگر همه می‌دانستند محلی برای کار و زندگی زنان بدنام است و چه خون دلی می‌خوردند ساکنان اصیل و قدیمی محله که از بد روزگار شده بودند همسایه آن خانه‌های سیاه.

انقلاب که پیروز شد، آتشفشان خشم اهالی محله علیه آن لانه فساد و مافیای کثیف پشت صحنه‌اش فوران کرد. مردمی که بغض فروخورده چند ساله‌شان از زشتی‌ها و ناپاکی‌های آن خانه‌ها ترکیده بود، اختیار از کف دادند و با حمله به شهر نو، برخی از آن خانه‌ها و مغازه‌های مشروب فروشی را به آتش کشیدند و شد آنچه نباید...

 

از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند
شیخ حسین انصاریان در سال های جوانی


وقتی شیخ حسین به داد زنان محله «اسمش را نبر» رسید...

یکی از افرادی که نسبت به این اتفاق، بی‌تفاوت ننشست و داوطلبانه وارد میدان شد تا یک پدیده غلط با یک حرکت اشتباه دیگر تبدیل به فاجعه نشود، شیخ حسین انصاریان بود که آن روزها به‌عنوان یک روحانی جوان 34 ساله در متن فعالیت‌های انقلاب قرار داشت و در کنارش از فعالیت‌های اجتماعی هم غافل نبود. مرور این ماجرا از زبان خود شیخ، لطف دیگری دارد: «اوایل انقلاب مردم به شهر نو حمله کردند و آنجا را به آتش کشیدند که آقای طالقانی موضع‌گیری سختی کردند و حق هم داشتند. چون دلیلی نداشت آنجا را به آتش بکشند. مرحوم شهید قدوسی که دادستان وقت انقلاب بود، بنده را به دفتر خودشان دعوت کرد و پرسید: درباره این قلعه چه کار کنیم؟ گفتم: اگر بودجه به من بدهید، مشکل آنجا را حل می‌کنم. ایشان هم ۳۰۰ هزار تومان که آن زمان پول زیادی بود در اختیارم گذاشت.

بنده هم با آقای محمدی گیلانی مشورت کردم. ایشان فرمودند: بروید، من هم شما را کمک می‌کنم، ولی کار به شکلی انجام بگیرد که خلاف شرع نشود. گفتم: اگر بخواهد خلاف شرع نشود، ما باید یک آماری از خانه‌های آنجا بگیریم، خانم‌ها را و به‌خصوص جوان‌ها را بخواهیم و با آنها صحبت کنیم. صاحبخانه‌ها را بخواهیم و با آنها صحبت کنیم.
آمار خانه‌ها را گرفتند که ۱۱۲۰ خانه در آن چهاردیواری قلعه بود و کل این خانه‌ها، محل گناه بود. یعنی هر اتاق در اختیار یک زن یا یک دختر قرار داشت. قرار شد خانه‌ها را از آنان بخریم که آن وقت هر خانه‌ای در آن منطقه، 10 تا 20 هزار تومان قیمت داشت. پول زیادی را آقای گیلانی و قدوسی در اختیارم گذاشتند. همه حاضر به فروش خانه‌هایشان بودند، چون نمی‌گذاشتند کسی در آنجا به‌راحتی زندگی کند. پول تمام خانه‌ها را دادیم و سندها را به نام دادستانی انقلاب منتقل کردیم. سندها را هم خودم امضا کردم. تمام خانم‌هایی که دلشان می‌خواست به خانواده‌هایشان برگردند، به شهرستان‌ها برگرداندیم. یک عده هم بودند که می‌خواستند ازدواج کنند. خیلی‌ها برای نجات این زنان گرفتار، حاضر به ازدواج با آنها شدند.


از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند

مخارج ما [برای حمایت مالی از این افراد] خیلی سنگین بود. لذا به آقای محمدی گیلانی عرض کردم: مردم در حد لازم پول داده‌اند، ولی کار گسترده‌ای است. ایشان هم یک‌بار حضور امام خمینی (ره) رفته و داستان را تعریف کردند. امام در جواب فرمودند: «آقای انصاریان مجاز هستند برای نجات آنها از سهم امام خرج کنند.» به نظرم این یکی از فتواهای ویژه امام بود...»

 

از نجات اهالی «قلعه سیاه» تا خیرخواهی شب قدر/ شیخی که روی منبر برای زنان بدکار دعا می‌کند
شیخ حسین در بستر بیماری پس از ابتلا به کرونا

از نجات اهالی قلعه سیاه تا خیرخواهی شب قدر

حالا که قطعات قدیم و جدید این پازل دوست‌داشتنی را کنار هم می‌گذاریم، بهتر می‌شود پای منبر حسینیه همدانی‌ها نشست و جلوه زیبای حکمت خدا را تماشا کرد؛ حکمتی که همین یک سال و نیم قبل، روحانی محبوب قصه ما را از چنگال ویروس بی‌رحم این روزگار بیرون کشید و به دعای دلبستگان همین مجالس،‌ به او عمر دوباره داد؛ همان‌هایی که حتی اگر در فضای فیزیکی محفل دعای شیخ حسین حضور نداشتند اما در گستره وسیع دعاهای خیر او که همیشه فراتر از زمان و مکان است، جا گرفته بودند.

خدا خوب می‌دانست ما مردمان این زمانه بی‌کسی، چقدر به وجود ارزشمند انسان‌های بزرگی که بندگان خدا را طبقه‌بندی نمی‌کنند و هیچ‌کس را از دایره رحمتش بیرون نمی‌دانند و یقین دارند همیشه راه بازگشت به دامان خدا باز است، محتاجیم که شیخ حسین را در روزگار کرونا برایمان حفظ کرد. عمر پربرکتش مستدام...

 

*فارس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار