مسئله بمباران تهران وقتی که شروع شد، گاهی بهحدی میرسید که تهران تا حدودی خلوت شده بود. ولی مردم نمیگذاشتند نماز جمعه خلوت بشود. زیاد اتفاق میافتاد که روز جمعه از شهرهایی که بمباران و موشکباران نبود، جمعیت زیادی کفنپوش میآمدند تا نماز جمعه خلوت نشود. در اطراف نماز جمعه هم دستگاههای ضدهوایی آمادهباش بودند. ارتش و سپاه در میدان فلسطین و میدان انقلاب حتی روی ساختمانها آمادهباش کامل بودند، چون عراقیها مرتب تهدید میکردند و ما هم احتمال زیاد میدادیم که بالاخره بمباران اتفاق بیفتد.
آن روز جمعیت خوبی هم آمده بود و آقا هم مشغول نماز بودند. این شخص هم هدفش این بود که بمب را جلو بیاورد، زیرا قسمت جلو همه مسئولین هستند؛ خود آقا هم بودند. ولی چون کنترلهای ما حلقهبهحلقه است و دم در کنترل میشود؛ ورود به زمین کنترل میشود و داخل زمین هم در چند حلقه کنترل میشود، او دیگر نتوانسته بود جلوتر بیاید و لذا در قسمت انتهای زمین چمن توانسته بود زیلو با سجاده را پهن کند و مردم هم روی آن نشسته بودند و خودش هم به یک عنوانی محل را ترک کرده بود.
آن زمان، نماز جمعه سقف نداشت. مسئله مهم این بود که ما ابتدا خیال میکردیم که بمب افتاده است و همه بالا و آسمان را نگاه میکردند. بعد جمعیت بلند شد و شروع کرد به الله اکبر گفتن، ولی کسی فرار نکرد. مهم این بود که از جمعیتی که در اطرافشان یک عده تکهوپاره شده بودند و خون آنها به بدن و لباس اینها تا شعاع زیادی ریخته بود، کسی فرار نکرد. مقام معظم رهبری بدون کوچکترین وقفه یا تزلزلی با صلابت خطبهها را ادامه دادند و صفوف نماز منظم شد. فقط عده بهخصوصی از برادران ما مشغول جمعآوری مجروحین و کشتهها شدند و خطبهها ادامه پیدا کرد.
نماز خیلی عادی و معمولی اقامه شد. حتی فکر کنم که نماز عصر را هم آقا خواندند. در این جور وقتها احتمال دارد یک بمب دیگر هم منفجر شود، ولی خدا را شکر مردم ما استقامت بیسابقه و کمنظیری نشان دادند. رهبر انقلاب هم جوری ادامه دادند که بعد مورد تحسین امام قرار گرفتند و امام فرمودند: من داشتم میدیدم یک نفر فرار نکرد و امام جمعه با صلابت بدون اینکه لحن صدایش عوض شود، خطبهها را ادامه داد. البته حدود ۱۴ نفر آنجا شهید شدند و عدهای هم مجروح شدند.