شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۲۶۶۳۹
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۰
واکاوی بیانات رهبر انقلاب در روز بعثت؛
خلاصه کلام این است که تنها راه نجات کشور، نجات حوزه علمیه است و حوزه علمیه نیز نجات نمی‌یابد مگر با قطع شدن دست سکولارها از آن. با بررسی دوره‌های مختلف ریاست جمهوری در ایران به وضوح روشن می‌شود که چون آخوند نالایق و روشنفکر _با توضیح رهبری_ عنان کار را در دست گرفت........
 سرویس سیاسی شهدای ایران: دشمن وقتى از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‏‌ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. هنگامی که حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌هاى نفوذ تقویت گردید و اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست یا همان سکولاریسم است که به تصریح حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ‏اى کارگر شده است. این تفکر تا جایی رخنه کرد که دخالت در سیاست دون‏ شأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون کاری ناشایست بود که عالم ربانی را به وابستگی به اجانب متهم می‌کرد.

خدعه و نفوذ 2 راه دشمن برای ضربه زدن به روحانیت/ملاک و قبح منادیان سکولار در بین مردم

نباید گمان کرد این تهمت وابستگى و افتراى بى‏ دینى از سوی غیر طلاب به علما و روحانیون وارد در عرصه سیاست داده می‌شد، بلکه ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری‌تر و عمیق‌تر از اغیار بوده است. همین جمله جانسوز امام پرده از وضعیت اسف‌بار آن روز بر می‌دارد؛ «خون دلى که پدر پیرتان از این دستۀ متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختی‌هاى دیگران نخورده است». بنابر این مبنا، روحانیت زمانى قابل احترام است که حماقت از سراپاى وجودش ببارد وگرنه عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏‌اى زیر نیم کاسه داشت و مردم به او بدبین بودند. همچنین هرگاه این بحث به میان می‌آمد، شیخ شهید، فضل الله نوری را مثال می‌زدند که سیاسی بود و مردم ایستادند و به دار آویخته شدنش را نظاره می‌کردند بدون هیچ حرکتی!

حضرت امام خمینی(ره) در بیانی شرایط آن روز حوزه را اینگونه تحلیل می‌کند که «تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه می‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‏‌ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى می‌شد». این معضل هنوز حوزه‌‏ها را در بر دارد و باید مراقب بود تفکر جدایى دین از سیاست به طلاب جوان سرایت نکند؛ یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده‏ لوحان بیسواد، عده ‏اى کمر همت بسته‌‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌‏اند و کار از کجا بدین جا رسیده است.

 
 
سودای سکولاریسم

رهبر معظم انقلاب به عنوان دیده بانی که مشکلات و موانع را رصد می‌کنند، در سخنرانی اخیر خود در روز مبعث با اشاره به بعثت نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله این نکته را متذکر می‌شوند که «بر خلاف نظر آن کسانی که دین را جدای از سیاست معرّفی می‌کنند، دین را از زندگی، از سیاست و از حکومت بکلّی جدا میکنند - قشرهای مختلفی هم در این زمینه کار می‌کنند؛ از قبل هم بود و با حرکت انقلابی این تلاش خنثی شد، ولی خب باز آدم مشاهده می‌کند که کسانی باز زمزمه‌ی این را شروع کرده‌اند با نوشتن و گفتن و مانند اینها - نقطه‌ی اوج نهضت نبوی تشکیل حکومت بود که مقدّمات آن را و زمینه‌سازی آن را خود پیغمبر به وجود آورد».

ایشان همچنین تصریح فرمودند: «پیغمبر اکرم با آن وضع عجیب، هجرت خود را شروع کرد، بعد هجرت مسلمان‌ها شروع شد و بتدریج مهاجرین آمدند. خود حضرت به یثرب هجرت کردند و حکومت اسلامی را در آنجا تشکیل دادند؛ این نقطه اوج نهضت پیغمبر بود و به این هم اکتفا نکردند که حالا یک حکومت تشکیل بدهند و فقط مردم را اداره کنند؛ نه، شروع کردند به مقابله‌ی همه‌جانبه‌ی با دشمنان چون دشمنان بالاخره مسلمان‌ها را راحت نمی‌گذاشتند ... بعد هم پایگاه شرک را فتح کردند؛ پایگاه شرک مکّه بود؛ آنجا را فتح کردند و بیت‌الله در اختیار اسلام و در اختیار مسلمین قرار گرفت؛ حکومت اسلامی را تثبیت کردند. این شورانگیزترین بخش نهضت اسلامی است. چطور آن کسانی که این تلاش را می‌کنند می‌خواهند اسلام را، دین را از حکومت جدا کنند؟»

مشکلی که امروز گریبان‌گیر حوزه علمیه است، محافظه‌کاری برخی می‌باشد که حاضر نیستند حوزه را طبق مبانی امام خمینی و رهبر معظم انقلاب پیش ببرند و هنوز از برخی می‌ترسند که مبادا سر و صدا کنند. از طرفی هم سکولارها از توان مالی و روابط اجتماعی بالایی برخوردارند که همین مسأله در نقش کاتالیزگری است که می‌تواند بدنه حوزه علمیه و طلاب جدید الورود را تحت تأثیر قرار دهد؛ به خصوص اینکه سکولارهای حوزوی، پشت افراد منتسب به امام خمینی پنهان شده و خود را مروج اصلی امام می‌دانند که فقط برای ظاهر سازی، پس از اسم امام خمینی رحمت الله علیه «س» می‌گذارند تا مثلا نهایت ارادت خود را به امام نشان دهند.

 

منادیان سکولاریسم

عده‌ای در بین مردم وجود دارند که ملاک حسن و قبحشان عوام هستند پس با ذائقه عامه بلندگوی خود را تنظیم و هماهنگ می‌کنند؛ اگر روزی صدای غالب طرفدار روحانیت بود، اینها نیز همراه اند و اصلا خود، لباس روحانیون را بر تن کرده و داخل در خیل آنان می‌شوند اما اگر روزی به علت ناتوانی و نافهمی کسانی که ملبس به لباس روحانیت هستند مردم کمی دلخور شدند، لباس خود را در آورده و پرچمدار عرصه مخالفان می‌شوند و به ریز و درشت حوزه اشکال می‌کنند. حتی حاضرند اصل و مبنای حوزه علمیه را تحریف کنند تا به ذائقه برخی خوش بیاید و می‌گویند «شیخ عبدالکریم در ذهنش این بود که یک حوزه با دو عنصر سواد و فضل و دیگری اخلاق و همچنین جدای از سیاست تأسیس شود تا روحانیت دوباره در قلب ملت وارد شود»!

همین نوع افراد خود را روشن فکر معرفی می‌کنند؛ البته در تبیین این جریان روشنفکر باید به این سخن رهبری اشاره کرد که فرمودند: «روشن‌فكری در ایران بیمار متولد شد. اگر شما به تاریخچه‌ی روشن‌فكری نگاه كنید، این را تصدیق خواهید كرد. اصلًا روشن‌فكری در كشور ما از اول بیمار و وابسته به بیگانه متولد شد. الآن هم عرض می‌كنم كه مفهوم تجدد نیز در كشور ما بیمار و معیوب و معلول متولد شد». علت این معلولیت و بیمار بودن نیز وابستگی‌اش به غرب است و سعادت را در غربی شدن می‌دانند؛ پس طبیعی است که اصلی ترین دشمن خود را حوزه و اسلام ناب محمدی می‌دانند و برای نابودی این تفکر حاضرند با نوشتن بیانیه‌هایی انقلاب اسلامی را زیر سؤال ببرند.

خلاصه کلام این است که تنها راه نجات کشور، نجات حوزه علمیه است و حوزه علمیه نیز نجات نمی‌یابد مگر با قطع شدن دست سکولارها از آن. با بررسی دوره‌های مختلف ریاست جمهوری در ایران به وضوح روشن می‌شود که چون آخوند نالایق و روشنفکر _با توضیح رهبری_ عنان کار را در دست گرفت، اوضاع اینگونه شد و اکنون کاملا مفهوم حدیث «اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَمُ» معلوم می‌شود. کسانی که امروز های و هوی جدایی حوزه از سیاست و دولت را به راه انداختند، تا زمانی که می‌توانستند سوار بر افکار شوند و رأی مردم را بگیرند در وسط گود سیاست بودند و بیرون هم نمی‌آمدند اما امروز که کسی آنان را قبول ندارد سیاست چیز بدی است و حوزه نباید با دولت ارتباط داشته باشد! البته این حرف را بزک می‌کنند و تحت عنوان استقلال حوزه مطرح می‌کنند که بدنه طلاب جوان با آنان مخالفت نکنند ولی حقیقت این سخن همان است که حوزه را از سیاست جدا کنید و سعی نکنید دین را وارد دولت و نظام کنید.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار