شهدای ایران shohadayeiran.com

حاج‌قاسم برخورد خیلی خوب و جذابی با نیرو‌ها داشت و به لحاظ شخصیتی به گونه‌ای بود که نیرو‌ها جذب ایشان می‌شدند.
شهدای ایران: سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی یکبار درخصوص پاسدار شهیدحاج‌مهدی زندی‌نیا خاطره جالبی تعریف می‌کرد. او می‌گفت در سال ۶۵ وقتی قرار شد حاج مهدی را به عنوان پاسدار نمونه لشکر معرفی کنیم با گریه پیش من آمد و گفت: «چرا با چنین انتخابی من را شرمنده کردید؟» حالا که روز پاسدار دیگری از راه رسیده و حاج قاسم دیگر در کنار ما نیست، هرچه گشتیم، نتوانستیم نمونه‌تر از او در کسوت پاسداری کسی را بیابیم و معرفی کنیم. پاسداری به نام حاج قاسم سلیمانی که چهار دهه جانش را کف دستش گرفت و در میادین مختلف از اسلام و ایران اسلامی دفاع کرد. خاطرات سه تن از همرزمان شهید سلیمانی را پیش رو دارید.

چند خاطره خواندنی از یک «پاسدار» تمام عیار

عباس انجم‌شعاع همرزم شهید:مردمدار مثل حاج قاسم

کلام و حرکات شهید سلیمانی فرهنگی و اخلاقی بود. وقتی برای سخنرانی در جلسات مختلف با ایشان بودیم و حاج‌قاسم می‌خواست صحبت کند، یک سکوت مطلق برقرار می‌شد. صحبت‌های حاجی چیز دیگری بود، در کار خیر به محض اینکه متوجه می‌شد خانواده شهید یا رزمنده و جانبازی مشکلی دارد تا جایی که امکان داشت، سعی می‌کرد مشکلاتش را حل کند. گاهی هم برخی مشکل اخلاقی داشتند، وقتی حاج‌قاسم چند جلسه با آن‌ها صحبت می‌کرد، طرف کاملاً دگرگون می‌شد. گاهی هم طرف وقتی مشکل مالی داشت، سعی می‌کرد به هر طریقی که شده با واسطه دوستان مشکل را حل کند. گاهی هم اگر خودش از تهران می‌آمد، کارت هدیه‌ای داشت و از کارت‌ها به افراد می‌داد تا مشکل‌شان را حل کنند. کاملاً دست محبت و خیر داشت. سه سال پیش که پدرشان زنده بود، محصول زیادی برایشان کنار گذاشت، ولی همه را بین فقرا و نیازمندان تقسیم کرد. وقتی در باغ پدری‌شان حرکت می‌کرد، اصلاً به محصولات باغ نگاه نمی‌کرد و در فضای دیگری بود. یکبار باغبان باغ سگی را برای نگهبانی آورده بود و وقتی حاجی را دید نام یکی از شخصیت‌های سیاسی امریکا را روی سگ گذاشت که حاجی عصبانی شد و گفت دیگر این حرف را تکرار نکنید. حاجی اخلاقی به این قضیه نگاه می‌کرد. حاضر نبود به هیچ‌کس بی‌احترامی کند و عنوان نامناسبی به انسانی حتی دشمنش داده شود. تا این اندازه مواظب و مراقب بود. گاهی در خیابان می‌خواستیم برای مراسم روز خاصی برویم اگر کسی می‌خواست مسیر را باز کند، حاجی ناراحت می‌شد و می‌گفت چرا این کار را می‌کنید. حاج‌قاسم می‌گفت مگر من چه کسی هستم که می‌خواهی راه را برایم باز کنی، من از همین مردمم و از بین مردم هم بیرون می‌روم. نمی‌خواست خودش را از مردم جدا ببیند یا مردم فکر کنند حاجی با چه تشکیلاتی و تشریفاتی آمده است. اگر مراسم خاصی بود، حاج‌قاسم حضور پیدا می‌کرد. مثلاً اگر سخنران روز ۲۲بهمن بود، خیلی راحت بین مردم راهپیمایی می‌کرد و بعد مستقیم به جایگاه می‌رفت و سخنرانی می‌کرد. در ایام فاطمیه پنج شب روضه داشت، اگر مردم مشکلی داشتند قبل از مراسم می‌آمدند و حاجی مردم را می‌دید و تا اندازه‌ای که می‌توانست مشکل‌شان را حل می‌کرد، اگر هم نمی‌توانست، می‌گفت این مربوط به من نیست و نمی‌توانم کاری انجام دهم. گاهی هم برای ایشان نامه می‌بردند و بعد حاجی می‌گفت نامه‌ها را جمع کنید. ما هم همه را بسته‌بندی می‌کردیم و حاجی با خودش به تهران می‌برد تا جواب‌شان را بدهد. طوری نبود که بی‌تفاوت باشد تا جایی که می‌توانست گره کار مردم را باز می‌کرد.
 
چند خاطره خواندنی از یک «پاسدار» تمام عیار

سردار «اکبر عرب‌نژاد» مسئول مهندسی لشکر ۴۱ ثارالله (ع):فرمانده قلب‌ها بود


حاج‌قاسم برخورد خیلی خوب و جذابی با نیرو‌ها داشت و به لحاظ شخصیتی به گونه‌ای بود که نیرو‌ها جذب ایشان می‌شدند. هنر ذاتی حاج‌قاسم همین قدرت جذب بالا بود. اگر کسی با ایشان برخورد می‌کرد جذب رفتار و شخصیت حاج‌قاسم می‌شد. در کنار ویژگی‌های شخصیتی، قدرت فرماندهی‌شان در جنگ برای نیرو‌ها بسیار جذاب بود. ابتکاراتی که انجام می‌داد و تصمیم‌هایی که در سخت‌ترین شرایط می‌گرفت، واقعاً راهگشا بود و مشکل را حل می‌کرد. حاج‌قاسم نه تنها فرمانده لشکر بود، بلکه در تنگنا‌های جنگ به درستی فرماندهی جنگ را انجام می‌داد. بار‌ها دیدم در سخت‌ترین درگیری‌ها و شرایط، تمام فرماندهان دور ایشان جمع می‌شدند و حاج‌قاسم به آن‌ها ایده و تدبیر می‌داد. حضور ایشان و اعمال نظرهایشان باعث موفقیت ما در صحنه‌های گوناگون بود. سردار سلیمانی همانند دیگر فرماندهان دفاع مقدس همواره در خط مقدم حضور داشت. در جریان عملیات کربلای۵ یک هفته داخل یک کانال در خط مقدم بود و به سختی با دشمن مبارزه می‌کرد. حضور ایشان و لشکر ۴۱ ثارالله (ع) در عملیات کربلای۵ و دیگر عملیات‌ها بسیار مهم و سرنوشت‌ساز بود. ایشان نیروهایش را طوری هدایت می‌کرد که وقتی به خط دشمن می‌زدند، محال بود که موفق نشوند و خط دشمن سقوط نکند.

سردار سلیمانی هنر جنگیدن و مقاومت را به صورت ذاتی داشت. در بحران‌ها خیلی خوب تصمیم می‌گرفت و هر جا بحران بود و ایشان پا می‌گذاشت، نتیجه خوبی حاصل می‌شد. در جریان زلزله بم جزو اولین کسانی بود که در صحنه حاضر شد و به دنبال سر و سامان دادن به اوضاع شهر و مردم بود. هر جا مشکلی پیش می‌آمد حاج‌قاسم بدون سروصدا و هیاهو خودش را می‌رساند و به دنبال کمک و خدمت‌رسانی بود. در جریان عملیات جنوب من با ایشان بودم و گروه‌گروه اشرار مسلح می‌آمدند و خودشان را تسلیم می‌کردند. حتی شیوه فرماندهی و شخصیت ایشان به گونه‌ای بود که آن‌ها را هم جذب خودشان می‌کرد؛ یعنی وقتی آن‌ها می‌دیدند با چه کسی طرف هستند و می‌فهمیدند حاج‌قاسم چطور آدمی است، خودشان جلو می‌آمدند و خواستار صحبت و پشیمانی می‌شدند.

در دفاع مقدس اگر از دشمن بعثی اسیر می‌گرفتیم و اگر کسی با این اسیران بدرفتاری می‌کرد، حاج‌قاسم به شدت ناراحت می‌شد، به حدی که انگار با او بدرفتاری شده است. در جریان حلبچه در جلسه‌ای به همه تأکید کرد اگر کسی به زندگی و مغازه مردم دست درازی کند، همانجا به شدیدترین شکل با او برخورد می‌شود. ما این موارد را از زبان ایشان می‌شنیدیم و به سایر نیرو‌ها منتقل می‌کردیم. من چند سال پیش عراق بودم و دیدم مردم این کشور، ایران را با نام سردار سلیمانی می‌شناسند. همان ارادت و عشقی که مردم ایران و به ویژه مردم کرمان به حاج‌قاسم داشتند را مردم عراق هم به ایشان نثار می‌کردند.
 
چند خاطره خواندنی از یک «پاسدار» تمام عیار

سیدابراهیم یزدی مسئول تبلیغات لشکر ثارالله (ع) در دفاع مقدس:سردار عرصه فرهنگی

شهید سلیمانی در طول دفاع مقدس نگاه ویژه‌ای به مسائل فرهنگی داشت. توجه او به برگزاری نماز جمعه در شرایط جنگی و همین طور حفظ روحیه رزمندگان و بالا بردن روحیه معنوی در فضای جبهه‌ها از جمله تأکیداتی بود که ایشان همواره ما را به آن توصیه می‌کرد. او حتی پس از پایان دفاع مقدس نیز این روحیه را با جدیت خاصی حفظ کرده بود.

بعد از جنگ، حاج‌قاسم چند کار شاخص در حوزه فرهنگی انجام داد که همگی ماندگار هستند. در بحث برگزاری کنگره شهدا و سرداران، استان کرمان اولین استانی بود که به همت حاج قاسم کنگره شهدایش را برگزار کرد. کاشی‌کاری تصاویر شهدا از کار‌های ماندگار حاج قاسم است. همان اوایل اتمام دفاع مقدس، یک نشریه به نام هفته‌نامه «ثارالله» منتشر کردیم که مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم داشت و روی کیوسک‌ها می‌رفت. اتفاقاً اقبال مردمی به این نشریه هم خوب بود. حاج قاسم به عنوان فرمانده لشکر، مدیر مسئول آن بود. ساخت موزه دفاع مقدس کرمان از دیگر کار‌های فرهنگی ماندگار حاج قاسم است. الان شما آمار موزه‌های دفاع مقدس سراسر کشور را که مرور کنید، می‌بینید غیر از تهران و برخی استان‌های مرزی مثل خوزستان و کرمانشاه، کرمان یکی از اولین استان‌هایی است که موزه دفاع مقدس خود را به همت حاج قاسم سلیمانی بنا کرد. ساخت این موزه در سال ۷۶ انجام گرفت. فضای داخلی آن هشت تالار دارد که بنده مسئول ساخت آن‌ها بودم. یادم است هشت روز مانده به کنگره شهدای کرمان، خیلی از کار‌های موزه از قبیل ویترین‌سازی، قاب‌سازی و.. روی زمین مانده بود. حاج قاسم بنده را مسئول کرد و من هم با یک تیم ۳۰ نفره شبانه‌روز کار کردیم تا افتتاح آن را به زمان کنگره شهدا برسانیم. آن زمان حاج‌قاسم آرتروز گردن شدیدی گرفته بود، چون من احدی را به داخل موزه راه نمی‌دادم، ایشان می‌آمد کنار ستونی بیرون در موزه دراز می‌کشید و به یکی از دوستان می‌گفت، طوری که یزدی متوجه نشود در را باز کن ببینم کار‌ها تا کجا پیش رفته است. من وقتی متوجه حال و اوضاع حاجی شدم، خجالت کشیدم. گفتم حاجی شما بمانید یا بروید کار‌ها پیش می‌رود. ایشان گفت دلم طاقت نمی‌آورد. در خانه بمانم که چه شود. خلاصه این موزه طبق برنامه ظرف هشت روز ساخته شد و الحق که هنوز هم یکی از بهترین موزه‌های دفاع مقدس در سراسر کشور است.

به نظر من راز ماندگاری نام و یاد حاج قاسم در اخلاصی است که او در کار‌ها نشان می‌داد. فرقی نمی‌کرد که در صحنه جنگ باشد یا صحنه‌های هنری و فرهنگی و... او، چون خدا را در نظر داشت، همیشه سعی می‌کرد تمام توانش را معطوف انجام کار‌ها به نحو احسنت کند. همین روحیه جهادی اوست که می‌تواند الگویی برای نسل جوان و خصوصاً پاسدار‌های جوانی باشد که پس از دفاع مقدس کسوت پاسداری را به تن کرده‌اند. یکی از وجوه مکتب حاج قاسم همین نکته است که او با اخلاص و عمل خالصانه‌اش، پاسداری را معنی دوباره کرد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار