اوج وقاحت یک جماعت ...
«ما به عنوان افکار عمومی دقیقا نمیدانیم چه اتفاقی رخ داده است که منجر به پیادهشدن مامور و یک آدم چاقوبهدست از ماشینهایشان، درگیری فیزیکی، خلع سلاح مامور و حداقل سه ضربه چاقو به مامور نیروی انتظامی شده است».
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ چند روز پیش پلیس مظلوم شیرازی در درگیری با یکی از اراذل و اوباش با چاقوی او به طرز دلخراشی به شهادت رسید. اصلاح طلبان زودتر از آنکه در افکار عمومی قابل محاسبه بود، وارد فاز بحث حمایت حقوقی و حمایت تلویحی از قاتل شهید رنجبر شدند. از سوی دیگر ارتباطدهیهای بی ربط از این ماجرا بار دیگر نشان داد که برخی اصلاح طلبان از رهگذر هر موضوعی برای عقده گشایی استفاده می کنند. البته که اصلاح طلبان سابقه تضعیف پلیس، حمایت از اراذل، مردم نامیدن اوباش را در کارنامه خود دارند.
هرچند که در بین مطالب مطروحه بحث مجازات قانونی هم اشاره شده اما تلاش برای کم کردن از شدت ماجرا، کمرنگ نمودن بحث قصاص و رگه هایی در حمایت از قاتل با ژست مظلوم نمایی نیز نهفته و قابل حس است. امری که پیش تر درباره مجرمان محکوم به اعدامی که قتل عمدی را وحشیانه مرتکب شده بودند، با هشتگ «اعدام نکنید» ظهور کرد.
قاتل گرچه خشن و جنايتكار است، ولي قرباني و قابل ترحم است
عباس عبدی، تئوریسین اصلاح طلبان و ستون نویس ثابت روزنامه اصلاح طلب اعتماد در یادداشت خود با عنوان «چند نكته درباره يك جنايت» نوشته است: «مساله امروز منحصر به كشته شدن يك افسر پليس نيست، بلكه مساله وجود چنين قاتلاني مهمتر است. آنان از كجا آمدهاند؟ چهار دهه تحت آموزش مستقيم نظام آموزشي و رسانهاي رسمي كشور بودهاند و در يك محيط اقتصادي و اجتماعي خاصي زندگي ميكنند، كارشان به جايي رسيده كه اصولا درك و مسالهاي به نام مرگ ندارند، اگر وجه جنايتكارانه اين عمل را كنار بگذاريم، يا بايد بگوييم بيباك و متهور است كه به پليسي كه اسلحه در دست دارد حمله ميكند، يا بايد بگوييم دركي از مرگ و زندگي ندارد يا فهمي از اقدامي كه انجام ميدهد، ندارد. »
عبدی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «از اين نظر همه ما در برابر شكلگيري و موجوديت چنين افرادي مسوول هستيم. او به تعبيري گرچه خشن و جنايتكار است، ولي همزمان قرباني و قابل ترحم نيز هست. چون زندگي او نيز نابود شده است. ما نميتوانيم به راحتي وجود آنان را محكوم كرده و ناديده بگيريم و از خود سلب مسووليت كنيم. اينها محصول سياستهاي اجتماعي و اقتصادي هستند، كينهورزي نسبت به آنان احتمالا مشكل را تشديد ميكند».
عبدی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «اينكه او را با پاي شكسته و يك لا پيراهن در هواي آزاد بياوريم و فرزند داغدار آن مرحوم گوش او را بكشد، هيچ چيزي از تلخي ماجراي رخداده كم نميكند و اعتبار و اقتداري نيز توليد نخواهد كرد. كينه و نفرت و انتقام راهحل نيست و اينها متفاوت از مجازات قانوني است. »
این فعال اصلاح طلب همچنین نوشته است: «نگاهي به وضعيت آموزش و تجهيزات پليسهاي در صحنه نشان ميدهد كه ماجرا ريشههاي عميقتري دارد. هنگامي كه يك دهه رشد اقتصادي نداشته باشيم، امكانات و حقوق پليس نيز يك دهه توقف كرده و حتي عقب رفته است، درحاليكه مجرمين بيشتر شدهاند! و بودجه عمومي حكومت نيز صرف رسانه بيخاصيتي چون صداوسيما ميشود. نتيجهاي جز اين انتظار نبايد داشت».
عبدی در بخش پایانی یادداشت خود با انتقاد از این پرسش که چرا اصلاحطلبان اين اقدام را محكوم نكردند؟، نوشته است: «مگر هر اتفاقي ميافتد بايد موضع گرفت؟ روزانه دهها قتل و جنايت رخ ميدهد، هيچ گروهي هم موضعي نميگيرد. اگر يك نفر ديگري را به قتل رساند آيا بايد قاتل را به صورت رسمي بيانيه داد و محكوم كرد؟ موضعگيري در چه مواردي ضروري است؟ هنگامي كه پاي امر يا مضمون سياسي يا كمكاري در انجام وظيفه پيش بيايد، بايد موضع گرفت».
به خشونت و انتقامخواهی دامن نزنیم
روز گذشته هم خبرگزاری دولتی ایسنا که متاسفانه مدیریت آن هنوز با چهرههای فکری نزدیک به دولت سابق است و تاکنون گزارشهای غیر همسویی با دولت سیزدهم را منتشر کرده است، در مطلبی با عنوان «چرا به فرزند شهید رنجبر رحم نکردیم؟»، در پوشش دلسوزی برای فرزند شهید، تلویحا مطالب قابل تاملی را مطرح کرده است.
در گزارش ایسنا آمده است: «ماجرا از چه قرار بود؟ ما به عنوان افکار عمومی دقیقا نمیدانیم چه اتفاقی رخ داده است که منجر به پیادهشدن مامور و یک آدم چاقوبهدست از ماشینهایشان، درگیری فیزیکی، خلع سلاح مامور و حداقل سه ضربه چاقو به مامور نیروی انتظامی شده است که از این سه ضربه، دو جراحت در کمر و پهلو و یکی در گردن منجر به شهادت مامور پلیس شده و قاتل با اسلحهای که از مامور گرفته فرار کرده و البته کمی بعد، دستگیر شده است.»
در ادامه گزارش آمده است: «زمانی که متهم این حادثه بازداشت شد، منابع منتشرکننده خبر اعلام کردند که حال عادی نداشته و تحت تاثیر مصرف موارد مخدر بوده است. همزمان گفته شد که در جریان دستگیری، پای متهم شکسته است و با این وجود او را با پای خودش به مراسم تشییع مامور شهید بردهاند».
ایسنا همچنین نوشته است: «یکی دیگر از واکنشها در فضای مجازی پیرامون این حادثه، عبارات خشونتباری مثل این جمله بود: "باید دست و گلوی قاتل را در همان محل و با همان چاقو برید"؛ عباراتی که زنگ خطرهای جدی برای توجه به سلامت روان جامعه را به صدا درمیآورد.»
هرچند که در بین مطالب مطروحه بحث مجازات قانونی هم اشاره شده اما تلاش برای کم کردن از شدت ماجرا، کمرنگ نمودن بحث قصاص و رگه هایی در حمایت از قاتل با ژست مظلوم نمایی نیز نهفته و قابل حس است. امری که پیش تر درباره مجرمان محکوم به اعدامی که قتل عمدی را وحشیانه مرتکب شده بودند، با هشتگ «اعدام نکنید» ظهور کرد.
قاتل گرچه خشن و جنايتكار است، ولي قرباني و قابل ترحم است
عباس عبدی، تئوریسین اصلاح طلبان و ستون نویس ثابت روزنامه اصلاح طلب اعتماد در یادداشت خود با عنوان «چند نكته درباره يك جنايت» نوشته است: «مساله امروز منحصر به كشته شدن يك افسر پليس نيست، بلكه مساله وجود چنين قاتلاني مهمتر است. آنان از كجا آمدهاند؟ چهار دهه تحت آموزش مستقيم نظام آموزشي و رسانهاي رسمي كشور بودهاند و در يك محيط اقتصادي و اجتماعي خاصي زندگي ميكنند، كارشان به جايي رسيده كه اصولا درك و مسالهاي به نام مرگ ندارند، اگر وجه جنايتكارانه اين عمل را كنار بگذاريم، يا بايد بگوييم بيباك و متهور است كه به پليسي كه اسلحه در دست دارد حمله ميكند، يا بايد بگوييم دركي از مرگ و زندگي ندارد يا فهمي از اقدامي كه انجام ميدهد، ندارد. »
عبدی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «از اين نظر همه ما در برابر شكلگيري و موجوديت چنين افرادي مسوول هستيم. او به تعبيري گرچه خشن و جنايتكار است، ولي همزمان قرباني و قابل ترحم نيز هست. چون زندگي او نيز نابود شده است. ما نميتوانيم به راحتي وجود آنان را محكوم كرده و ناديده بگيريم و از خود سلب مسووليت كنيم. اينها محصول سياستهاي اجتماعي و اقتصادي هستند، كينهورزي نسبت به آنان احتمالا مشكل را تشديد ميكند».
عبدی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «اينكه او را با پاي شكسته و يك لا پيراهن در هواي آزاد بياوريم و فرزند داغدار آن مرحوم گوش او را بكشد، هيچ چيزي از تلخي ماجراي رخداده كم نميكند و اعتبار و اقتداري نيز توليد نخواهد كرد. كينه و نفرت و انتقام راهحل نيست و اينها متفاوت از مجازات قانوني است. »
این فعال اصلاح طلب همچنین نوشته است: «نگاهي به وضعيت آموزش و تجهيزات پليسهاي در صحنه نشان ميدهد كه ماجرا ريشههاي عميقتري دارد. هنگامي كه يك دهه رشد اقتصادي نداشته باشيم، امكانات و حقوق پليس نيز يك دهه توقف كرده و حتي عقب رفته است، درحاليكه مجرمين بيشتر شدهاند! و بودجه عمومي حكومت نيز صرف رسانه بيخاصيتي چون صداوسيما ميشود. نتيجهاي جز اين انتظار نبايد داشت».
عبدی در بخش پایانی یادداشت خود با انتقاد از این پرسش که چرا اصلاحطلبان اين اقدام را محكوم نكردند؟، نوشته است: «مگر هر اتفاقي ميافتد بايد موضع گرفت؟ روزانه دهها قتل و جنايت رخ ميدهد، هيچ گروهي هم موضعي نميگيرد. اگر يك نفر ديگري را به قتل رساند آيا بايد قاتل را به صورت رسمي بيانيه داد و محكوم كرد؟ موضعگيري در چه مواردي ضروري است؟ هنگامي كه پاي امر يا مضمون سياسي يا كمكاري در انجام وظيفه پيش بيايد، بايد موضع گرفت».
به خشونت و انتقامخواهی دامن نزنیم
روز گذشته هم خبرگزاری دولتی ایسنا که متاسفانه مدیریت آن هنوز با چهرههای فکری نزدیک به دولت سابق است و تاکنون گزارشهای غیر همسویی با دولت سیزدهم را منتشر کرده است، در مطلبی با عنوان «چرا به فرزند شهید رنجبر رحم نکردیم؟»، در پوشش دلسوزی برای فرزند شهید، تلویحا مطالب قابل تاملی را مطرح کرده است.
در گزارش ایسنا آمده است: «ماجرا از چه قرار بود؟ ما به عنوان افکار عمومی دقیقا نمیدانیم چه اتفاقی رخ داده است که منجر به پیادهشدن مامور و یک آدم چاقوبهدست از ماشینهایشان، درگیری فیزیکی، خلع سلاح مامور و حداقل سه ضربه چاقو به مامور نیروی انتظامی شده است که از این سه ضربه، دو جراحت در کمر و پهلو و یکی در گردن منجر به شهادت مامور پلیس شده و قاتل با اسلحهای که از مامور گرفته فرار کرده و البته کمی بعد، دستگیر شده است.»
در ادامه گزارش آمده است: «زمانی که متهم این حادثه بازداشت شد، منابع منتشرکننده خبر اعلام کردند که حال عادی نداشته و تحت تاثیر مصرف موارد مخدر بوده است. همزمان گفته شد که در جریان دستگیری، پای متهم شکسته است و با این وجود او را با پای خودش به مراسم تشییع مامور شهید بردهاند».
ایسنا همچنین نوشته است: «یکی دیگر از واکنشها در فضای مجازی پیرامون این حادثه، عبارات خشونتباری مثل این جمله بود: "باید دست و گلوی قاتل را در همان محل و با همان چاقو برید"؛ عباراتی که زنگ خطرهای جدی برای توجه به سلامت روان جامعه را به صدا درمیآورد.»
نویسنده گزارش همچنین نوشته است: «اما یکی از مهمترین واکنشها به این حادثه، درخواست گسترده برخی کاربران و حتی مسئولان برای تسهیل استفاده پلیس از سلاح بود. باید تاکید کنیم که طبق قانون فعلی و با توجه به آنچه در ویدئوی منتشرشده به چشم میخورد، شهید رنجبر کاملا اجازه قانونی برای شلیک به متهم را داشته و اینکه شلیک صورت نگرفته نیاز به آسیبشناسی و بررسیهای دقیق پلیسی و حقوقی دارد. از طرفی، اجازه بی حد و حصر برای بکارگیری سلاح میتواند در آینده اتفاقات تلختری را رقم بزند که چهره پلیس را مخدوش کند و در واقع از آنطرف بام بیفتیم».
ایسنا در بخش پایانی گزارش خود نوشته است: «مجموع تحریک به انتقامجویی خشونتبار، بیمبالاتی در مواجههدادن فرزند شهید رنجبر با قاتل پدرش و همچنین وضعیت آشفته متهم که اتفاقا خوراک قابل ملاحظهای هم برای دمیدن در آتش «عدم تعهد پلیس ایران به حقوق متهمان» فراهم کرده و نیز بیتوجهی به آسیبهای اختیارافزایی برای استفاده پلیس از سلاح، همگی بخاطر این رقم خورده که برخی اقدام به راهاندازی یک موج میکنند و درکی از کاری که میکنند و هزینههایی که تحمیل میکنند، ندارند.
....شبکههای اجتماعی، فضایی سهل و ممتنع برای دستکاری افکار عمومی است. ایجاد موج و دمیدن در آتش، به چشمبرهمزدنی به نتیجههای محیرالعقول میرسد. دامنزدن به خشونت و انتقامخواهی، بسادگی نوشتن چند توییت موهن و پرخاشگر ختم نمیشود و نویسندگان، انرژی خودشان را تخلیه میکنند اما از بالزدن این پروانهها طوفان به راه میافتد».
اما چند نکته را باید ذکر کرد:
یک: عباس عبدی در حالی می گوید چه لزومی دارد ما واکنش نشان دهیم که امثال او برای هر موضوع ریز و درشتی سریعا دست به قلم می شوند و اگر بتوانند طعنه ای هم از رهگذر آن حادثه به مجموعه حاکمیت بزنند؛ دریغ نمی کنند.
دو: مصداق بارز بند یک، همین نوشته تازه عبدی است که انگشت اتهام اقدام یک فرد جانی را به سمت چهل سال نظام اموزشی کشور و صداوسیما به عنوان یک رسانه بی خاصیت دانسته است.
سه: البته که شاید این فعال اصلاح طلب راست بگوید. چون اصلاح طلبان همه تلاش خود را کردند تا از کنار قتل عمد میترا استاد توسط نجفی با پنچ گلوله عبور کنند.
چهار: کلا اصلاح طلبان با مقوله قصاص و انتقام مشکل دارند و بی شرمانه نام آن را ترویج خشونت می گذارند. خصوصا آنکه آن شهید نسبتی هم با حاکمیت داشته باشد و یا اینکه انتقام خون او به لطمه ای بر آبروی غرب و غرب گرایان ارتباط داشته باشد. پرونده انتقام شهید قاسم سلیمانی و شهید فخری زاده نمونه های خوبی در سال های اخیر بوده اند که اصلاح طلبان برای صرف نظر مسئولان از انتقام به توصیه و تقلا افتادند.
منبع:جهان نیوز
ایسنا در بخش پایانی گزارش خود نوشته است: «مجموع تحریک به انتقامجویی خشونتبار، بیمبالاتی در مواجههدادن فرزند شهید رنجبر با قاتل پدرش و همچنین وضعیت آشفته متهم که اتفاقا خوراک قابل ملاحظهای هم برای دمیدن در آتش «عدم تعهد پلیس ایران به حقوق متهمان» فراهم کرده و نیز بیتوجهی به آسیبهای اختیارافزایی برای استفاده پلیس از سلاح، همگی بخاطر این رقم خورده که برخی اقدام به راهاندازی یک موج میکنند و درکی از کاری که میکنند و هزینههایی که تحمیل میکنند، ندارند.
....شبکههای اجتماعی، فضایی سهل و ممتنع برای دستکاری افکار عمومی است. ایجاد موج و دمیدن در آتش، به چشمبرهمزدنی به نتیجههای محیرالعقول میرسد. دامنزدن به خشونت و انتقامخواهی، بسادگی نوشتن چند توییت موهن و پرخاشگر ختم نمیشود و نویسندگان، انرژی خودشان را تخلیه میکنند اما از بالزدن این پروانهها طوفان به راه میافتد».
اما چند نکته را باید ذکر کرد:
یک: عباس عبدی در حالی می گوید چه لزومی دارد ما واکنش نشان دهیم که امثال او برای هر موضوع ریز و درشتی سریعا دست به قلم می شوند و اگر بتوانند طعنه ای هم از رهگذر آن حادثه به مجموعه حاکمیت بزنند؛ دریغ نمی کنند.
دو: مصداق بارز بند یک، همین نوشته تازه عبدی است که انگشت اتهام اقدام یک فرد جانی را به سمت چهل سال نظام اموزشی کشور و صداوسیما به عنوان یک رسانه بی خاصیت دانسته است.
سه: البته که شاید این فعال اصلاح طلب راست بگوید. چون اصلاح طلبان همه تلاش خود را کردند تا از کنار قتل عمد میترا استاد توسط نجفی با پنچ گلوله عبور کنند.
چهار: کلا اصلاح طلبان با مقوله قصاص و انتقام مشکل دارند و بی شرمانه نام آن را ترویج خشونت می گذارند. خصوصا آنکه آن شهید نسبتی هم با حاکمیت داشته باشد و یا اینکه انتقام خون او به لطمه ای بر آبروی غرب و غرب گرایان ارتباط داشته باشد. پرونده انتقام شهید قاسم سلیمانی و شهید فخری زاده نمونه های خوبی در سال های اخیر بوده اند که اصلاح طلبان برای صرف نظر مسئولان از انتقام به توصیه و تقلا افتادند.
منبع:جهان نیوز