شهدای ایران shohadayeiran.com

به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس؛  ایران در شش ماهه اول سال 1360 با اوضاعی عجیب رو‌به‌رو شد به طوری که پس از محرز شدن جبهه‌گیری صریح بنی‌صدر (رئیس جمهور وقت) در برابر انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران، امام و نیروهای خط امام و مردم متعهد و مؤمن به انقلاب را در صفی متشکل ناچار از مقابله با جبهه ضد انقلاب داخلی - که حول محور حمایت از بنی‌صدر اقدام به سازمان‌دهی و گروه‌بندی‌های مسلحانه کرده بودند- نمود؛ به عبارت دیگر، اگر بخواهیم به روشنی اوضاع داخلی ایران را در آن مقطع زمانی ترسیم کنیم، باید بگوییم صف‌آرایی میان نیروهای انقلاب و ضد انقلاب به طور مشخص از چهاردهم اسفند ماه 1359 - بعد از سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران- علنی گشت.

جریان ضد انقلاب شامل گروه‌هایی نظیر سازمان مجاهدین خلق ایران(منافقین)، چریک‌های فدایی خلق (کمونیست‌های اقلیت)، حزب دمکرات کردستان، جبهه ملی، حزب رنجبران، سلطنت‌طلب‌ها، عناصر غیر مذهبی و لائیک و ... که ابوالحسن بنی‌صدر (رئیس جمهور و جانشین فرماندهی کل قوا) را «محمل» مناسبی برای ابراز ضدیت خود با انقلاب و نظام قلمداد می‌کرد و با این پوشش، اعضا و هواداران خود را برای رویارویی مسلحانه با مردم و نظام آماده می‌ساخت، در نقطه مقابل، جریان «خط امام» قرار داشت که با محوریت امام خمینی، خود را برای گذر از مرحله‌ای دشوار مهیا می‌کردند؛ مرحله‌ای که طی آن از یک سو نظام را در تمامی ابعاد آن و با حفظ اصول و ارزش‌های انقلاب در برابر توطئه‌های داخلی و خارجی حراست و پاسداری کنند و از سوی دیگر، با وجود همه توطئه‌ها، به پاک‌سازی محیط اجرایی کشور از وجود عناصر غیرمعتقد به اسلام ناب محمدی(ص) پرداخته و به گونه‌ای این همه را به انجام رسانند که اوضاع معیشتی مردم نیز اداره گردد.

یعنی این جریان در عین حالی که در صحنه نبرد با گروهک‌های مسلح در خیابان‌ها و نقاط مختلف کشور بود و در جنوب و غرب کشور نیروهای نظامی‌اش در سنگرهای دفاع مقدس در برابر نیروهای مهاجم و متجاوز عراقی صف‌آرایی کرده بودند و ناچار از پاک‌سازی افرادی در سطح بالا، از نظر مقام و منزلت سیاسی و نظامی، شده بودند، در عین حال می‌باید نیم نگاهی دائمی به وضع زندگی مردم می‌داشتند و این امر حائز دشواری‌های عدیده‌ و پیچیده‌ای بود که تا آن زمان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران چنین مسئله‌ای را تجربه نکرده بود و دستورالعمل‌های تعریف شده‌ای نیز در این باره موجود نبود. برای درک اجمالی اوضاع ایران در آن مقطع، لازم است که مواضع عملکرد دو جریان «انقلاب» و «ضد انقلاب» در آن برهه مورد بررسی و دقت قرار گیرد که به دلیل رعایت ایجاز تنها به زوایایی از حوادث و جریانات آن دوران اشاره خواهد شد.

جریان «ضد انقلاب» و گشودن جبهه‌ای داخلی

بنی صدر در چهاردهم اسفندماه 1359 به طور رسمی و علنی مسئله درگیری داخلی را اعلام کرد. از همان زمان گروه‌های مختلفی که به دلایل گوناگون از پیروزی و موفقیت انقلاب اسلامی ناخشنود بودند سعی و اهتمام خود را در هرچه بیش‌تر متشکل ساختن جبهه ضد انقلاب در زیر چتر حمایتی بنی‌صدر متمرکز ساختند. در واقع جریان «ضد انقلاب» از چندین شاخه تشکیل شده بود.

1- بنی‌صدر و دفتر هماهنگی

دفتر هماهنگی و همکاری مردم با رئیس جمهور عنوان حزب غیر رسمی بنی‌صدر در واقع گروهی بود که در آن عناصر گوناگونی فعالیت داشتند و نقش کانال ارتباطی رئیس جمهور با مردم و گروه‌ها را ایفا می‌کرد و اخبار و اطلاعات نادرست و جهت‌دار را به منظور تشدید اختلافات میان مسئولان نظام در اختیار بنی‌صدر قرار می‌داد.

عناصر تشکیل‌دهنده این دفتر نیز هرکدام به نوعی وابستگی فکری و گروهی به جریان‌های ضد انقلاب داشتند. بدین ترتیب اگر شخص بنی‌صدر هم فردی غیر وابسته و معتقد به اصول انقلاب اسلامی می‌گردید، عناصر دفتر هماهنگی رئیس جمهور با ارائه گزارش‌های کذب و آمار غلط و عاری از حقیقت به گونه‌ای او را کانالیزه می‌کردند که وی در مقام رئیس جمهور و جانشین فرماندهی کل قوا نقش رهبر مخالفان نظام را بازی کند.

تشکیلات «دفتر هماهنگی»‌ در سراسر کشور در سه ماهه اول سال 1360 به صورت کانون‌های هماهنگ‌کننده ضد انقلابیون عمل می‌کرد و گزارش‌هایی که بنی‌صدر در «کارنامه رئیس جمهور»، گزارش به مردم مدعی دریافت آنها از سراسر کشور بود، در حقیقت دست‌ پخت این تشکیلات بود و پر واضح است که چنین ترکیبی چه نوع گزارش‌هایی را ارائه می‌کرد. یک نمونه از این گزارش‌ها که در کارنامه رئیس جمهور در 24/1/1360 درج شده، چنین است:

«... کل شکوائیه‌های رسیده در مورد شکنجه و ضرب و شتم 76 مورد و مطالب شکایات به شرح زیر می‌باشد:

ضرب و شتم در هنگام بازداشت، شکنجه در بازداشتگاه‌ها و اماکن دیگر، حمله به اماکن و انجمن‌های اجتماعی، بازداشت به دلیل فعالیت‌های سیاسی، ایجاد رعب و وحشت برای اشخاص به عناوین مختلف، اخاذی به زور...»

این قبیل گزارش‌ها حتی بنی‌صدر را به تایید حرکت‌های بسیار سبک و فاقد ارزش وادار می‌ساخت و شأن و منزلت او را در حد یک عنصر گروهی رده پائین مطرح می‌کرد که از آن جمله پیام بنی‌صدر به حجت فرح (فردی که در شهرستان ازنا به وسیله نیروی انتظامی دستگیر شده بود و برای آزادی خود اقدام به اعتصاب غذا کرده بود) را می‌توان ذکر کرد که در بخشی از این پیام مهم آمده بود:

«... آنچه شما می‌کنید ماجرای یک اعتصاب غذای ساده نیست، بلکه تجلی استقامت ملتی است که برای استقرار عدالت قد برافراشته است و من این مقاومت و پایمردی را به شما تبریک می‌گویم، زیرا نوید پیروزی ملتی است که چنین فرزندانی آگاه و مصمم را در دامن خود می‌پروراند...»

بدیهی است که برخوردهایی این چنین به جز افشای بنی‌صدر و فاصله گرفتن بیش از پیش وی از مردم و انقلاب، نتیجه‌ای دیگر عاید رئیس جمهور نمی‌کرد و دفتر هماهنگی بنی‌صدر با این اعمال در واقع شمارش معکوس سقوط بنی‌صدر را تسریع می‌بخشید. اشاره‌ به قسمتی از نامه آیت‌الله صدوقی امام جمعه یزد در 24/2/1360 به هیئت سه نفره حل اختلافات نمونه‌ای از این افشاگری‌ها می‌باشد:

«... به جای این که رئیس جمهور اسلام‌شناس (که به قول خودشان 20 سال هم در اسلام‌شناسی مطالعه داشته‌اند و کتاب‌هایی هم نوشته‌اند) نام برده (حجت فرح) را نصیحت کنند، که این عمل خلاف شرع است، از پایمردی و استقامت یک نفری که نه از پرونده و سوابقش اطلاعی دارند، به صرف این که مقلد یک چریک کاتولیک شده است، تشکر و امتنان می‌کنند. بهتر است به جای این موضع‌گیری‌های غلط در مقابل قوه قضائیه و دولت قانونی و افراد دل‌سوز انقلاب و اسلام، موضعی صددرصد برادرانه و الهی اتخاذ نمایند.»

آمارهای غلطی که محصول آمارگیری عناصر «دفتر هماهنگی و همکاری‌های مردم با ریئس جمهور»‌بود، چنان بنی‌صدر کج‌اندیش را دچار انحراف ساخته بود که حتی دو ماه پس از سقوطش نیز در مصاحبه‌ای که در پاریس با مجله اتریشی پرفایل، در 12/5/1360 انجام داد، به همان آمار و ارقام غلط خود استناد کرد و خاطرنشان می‌ساخت:

«مردم ایران، ارتش و روشن‌فکران به نحو وسیعی طرفدار او هستند در حالی که آیت‌الله روح‌الله خمینی رهبر انقلاب، تنها از حمایت 15 درصد از جمعیت ایران برخوردار است.»

بنی صدر یک بار هم این آمار را در جلسه شورای انقلاب در هنگام تصدی ریاست جمهوری و جانشینی فرماندهی کل قوا به زبان آورده و خطاب به حاضران گفته بود که «محبوبیت من از امام خمینی بیشتر است» که موجب بحثی در آن جلسه شورا می‌گردد.

ادامه دارد...
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار