با توجه به فرارسیدن مذاکرات احیای برجام لفاظیها و تهدیدهای رژیم صهیونیتی مجدد اوج گرفته اما از آنجاییکه این رژیم همواره با بحران بقا و معضل دائمی امنیت مواجه است کاری جز چنگ و دندان نشان دادن از او ساخته نیست.
به گزارش شهدای ایران، سعید شهرابی فراهانی نوشت: با نزدیک شدن به موعد برگزاری جلسات مربوط به
احیای برجام مانند مقاطع مشابه در گذشته، لفاظیها و تهدیدهای رژیم
صهیونیستی علیه برنامه صلح آمیز هستهای ایران مجدداً اوج گرفته است.
رژیم صهیونیستی ثابت کرده است که در خصومت با جمهوری اسلامی ایران؛ دولت روحانی و رئیسی برایش تفاوتی ندارد و برای تضعیف یا نابودی دستاوردهای کاربردی هستهای ایران از هیچ نقشه و اقدامی فروگذار نیست و از هر آنچه که توان اتمی کشور را دچار اختلال کند، مضایقه ندارد.
به عبارت دیگر صهیونیستها هر چه در چنته داشتهاند رو کردهاند و اگر نتوانستهاند به کلیت سامانه هستهای ایران آسیب جدی وارد کنند به آن معنا نیست که نخواستهاند.
سیاست خارجی از دو ابزار عمده بهره میگیرد: زور و مذاکره. معمولاً برای نیل به هدف این ابزارها را بعنوان مکمل همدیگر به کار میگیرند و از هیچکدام صرفنظر نمیشود. شرور منطقه (رژیم صهیونیستی) نیز از این قاعده بیاطلاع نبوده لیکن بهدلیل بحران بقا و معضل دائمی امنیت؛ کاری به جز چنگ و دندان نشان دادن از او ساخته نیست؛ بنابراین محتاج عناصری است که فقدان «ابزار مکمل» را برای او پر کنند.
به نظر میرسد چماق «اقدام خودسرانه صهیونیستها» بالای سر مذاکرات آتی گرفته شده تا امتیازگیری حداکثری از ایران توسط «بازیگر نقش مکمل» رقم بخورد؛ ظاهراً بین دشمنان منطقهای و فرامنطقهای ایران اسلامی تقسیم کار خوبی انجام گرفته است تا بازی را از مرحله «برجامِ لازم، ولی ناکافی» به مرحله بعدی بکشانند.
در کنار این موضوع، جریان نفوذ با دمیدن در شیپور بحرانزدگی کشور، ارعاب مردم و القای مضمون «برجام تنها راه نجات»؛ بستر لازم را برای فشار خردکننده بر دولت سیزدهم و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران فراهم میکند.
صرفنظر از چند و چون و کمّ و کیف مذاکرات پیش رو اما بیان این نکته و هشدار الزامی است که مطابق سیاستگذاری انجام یافته، برجام صرفاً در مورد مسائل برنامه هستهای است و نه بیشتر.
شاید عناصر وابسته به شبکه نفوذ میپندارند که با حقّهی «نعل وارونه» و رد گم کردن؛ قادرند به نیابت از بازیگر نقش مکمل؛ دستور کارهای جدیدی را برای مذاکرات در افکار عمومی داخلی جا انداخته و با تاکتیکهای دوقطبیسازی و شرطیسازی؛ کم کم به تثبیت نگرش مزبور و الزام مسئولین ارشد برای تغییر جهت گیری اصولی سیاست گذاریهای کلان نظام بپردازند.
در مقابل، دستگاههای مسئول و ذی مدخل در فرایند مبارزه با نفوذ جریانی برای مشخص نمودن آثار این خوش خیالی و توهم؛ عجلهای ندارند و زمانی که میوه برسد، با کوچکترین اشارهای خودش خواهد افتاد!
رژیم صهیونیستی ثابت کرده است که در خصومت با جمهوری اسلامی ایران؛ دولت روحانی و رئیسی برایش تفاوتی ندارد و برای تضعیف یا نابودی دستاوردهای کاربردی هستهای ایران از هیچ نقشه و اقدامی فروگذار نیست و از هر آنچه که توان اتمی کشور را دچار اختلال کند، مضایقه ندارد.
به عبارت دیگر صهیونیستها هر چه در چنته داشتهاند رو کردهاند و اگر نتوانستهاند به کلیت سامانه هستهای ایران آسیب جدی وارد کنند به آن معنا نیست که نخواستهاند.
سیاست خارجی از دو ابزار عمده بهره میگیرد: زور و مذاکره. معمولاً برای نیل به هدف این ابزارها را بعنوان مکمل همدیگر به کار میگیرند و از هیچکدام صرفنظر نمیشود. شرور منطقه (رژیم صهیونیستی) نیز از این قاعده بیاطلاع نبوده لیکن بهدلیل بحران بقا و معضل دائمی امنیت؛ کاری به جز چنگ و دندان نشان دادن از او ساخته نیست؛ بنابراین محتاج عناصری است که فقدان «ابزار مکمل» را برای او پر کنند.
به نظر میرسد چماق «اقدام خودسرانه صهیونیستها» بالای سر مذاکرات آتی گرفته شده تا امتیازگیری حداکثری از ایران توسط «بازیگر نقش مکمل» رقم بخورد؛ ظاهراً بین دشمنان منطقهای و فرامنطقهای ایران اسلامی تقسیم کار خوبی انجام گرفته است تا بازی را از مرحله «برجامِ لازم، ولی ناکافی» به مرحله بعدی بکشانند.
در کنار این موضوع، جریان نفوذ با دمیدن در شیپور بحرانزدگی کشور، ارعاب مردم و القای مضمون «برجام تنها راه نجات»؛ بستر لازم را برای فشار خردکننده بر دولت سیزدهم و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران فراهم میکند.
صرفنظر از چند و چون و کمّ و کیف مذاکرات پیش رو اما بیان این نکته و هشدار الزامی است که مطابق سیاستگذاری انجام یافته، برجام صرفاً در مورد مسائل برنامه هستهای است و نه بیشتر.
شاید عناصر وابسته به شبکه نفوذ میپندارند که با حقّهی «نعل وارونه» و رد گم کردن؛ قادرند به نیابت از بازیگر نقش مکمل؛ دستور کارهای جدیدی را برای مذاکرات در افکار عمومی داخلی جا انداخته و با تاکتیکهای دوقطبیسازی و شرطیسازی؛ کم کم به تثبیت نگرش مزبور و الزام مسئولین ارشد برای تغییر جهت گیری اصولی سیاست گذاریهای کلان نظام بپردازند.
در مقابل، دستگاههای مسئول و ذی مدخل در فرایند مبارزه با نفوذ جریانی برای مشخص نمودن آثار این خوش خیالی و توهم؛ عجلهای ندارند و زمانی که میوه برسد، با کوچکترین اشارهای خودش خواهد افتاد!