اندر احوال سریال بسیار ضعیف روزگار جوانی؛
سری جدید ظاهراً تنها به دنبال سواری گرفتن از خاطرات مردم است تا مخاطب جذب کند، به صورتی که حتی موضوعاتی مثل محرم و نامحرم در این سریال بیاهمیت و ناهمگون است. امیدواریم تا پایان این مجموعه بتواند مسیر خود را پیدا کند.
سرویس فرهنگیشهدای ایران : پس از حدود ۲۰سال از نسخه اولیه سریال «روزگار جوانی» در دو فصل به کارگردانی اصغر توسلی، سری جدید این سریال به نویسندگی حمید طاهری تهیه شده است؛ مجموعهای که با حضور چند دانشجو در کنار هم شکل گرفته و اتفاقاً در خانه عباس آقا (بیوک میرزایی) مستأجر شدهاند و قرار است با کم و زیاد زندگی و مشکلاتی که وجود دارد، چندین قسمت مهمان خانههای مردم باشند و البته تداعیگر خاطرات پنج دانشجویی که ۲۰ سال پیش روزگار جوانی را رقم زدند و هنوز هم در خاطرات به صورت نوستالژیک نقش بستهاند، باشند.
فصل سوم روزگار جوانی چند ماه پیش جلوی دوربین رفت و کاملاً قابل پیش بینی بود که این سری نمیتواند پرمخاطب شود چراکه برای تداوم زنجیره اتصال از یک سریال، علاوه بر قصه جذاب، حضور بازیگران اصلی آن هم لازم است تا نشان دهند در یک امتداد قرار دارند، اما به جز بیوک میرزایی، هیچ کدام در فصل سوم حضور ندارند تا تداعیگر روزگار جوانی برای مخاطب باشند، البته استفاده از استعدادهای جدید و معرفی آنها اتفاق خوبی است، اما وقتی توانایی ارتباط با مخاطب را ندارند و میخواهند به دنبال سریالی که در حافظه مخاطبان ماندگار شده عمل کنند، نیاز به مکملهای قدیمی اهمیت دارد، همین خلأ باعث شده با وجود تم خاطرهانگیز و جالبی که برای روزگار جوانی در فصل سوم در نظر گرفته شده است، بعد از پخش چند قسمت شخصیتها و نقشها همچنان دست و پاشکسته و با ریتمی ناموزون باشند، مثلاً جوان اصفهانی با آن لهجه مضحک و رفتارهای بچگانهاش اصلاً نشاندهنده یک دانشجوی فرهیخته نیست، به خصوص پدر و مادرش که بیشتر ادا درمیآوردند و چه خوب بود از کاراکتر اصفهانی استفاده میشد یا حداقل الزامی در بیان لهجه نداشتند تا اینگونه به سریال لطمه وارد نشود.
هر چند سعی شده با لهجه شیرین اصفهانی مخاطب را پای تلویزیون بنشانند، اما آنچنان تقلید از این لهجه ناموزون است و دانشجوی اصفهانی کوچهبازاری و لمپنوار حرف میزند که بیشتر به تمسخر شباهت پیدا کرده است تا بیان لهجه آن هم از سوی یک دانشجو. شاید از جذابیتهای «روزگار جوانی یک و ۲» استفاده از بازیگرانی بود که خودشان بومی همان استان بودند و ادای لهجه درنمیآوردند، البته لزومی هم نداشت دانشجویان حتماً لهجه داشته باشند تا این طور به یک مجموعه تلویزیونی ضربه وارد شود، بلکه مهم محتوای غنی و مرتبط با قشر دانشجوست که میتواند جذابیت ایجاد کند، از سوی دیگر گویا این چند دانشجو اصلاً قرار نیست دانشجو باشند و درس بخوانند هر سری نجاتدهنده مشکلات دیگران شدهاند، در حالی که دغدغه اصلی و مهم یک دانشجو اول درس خواندن و مشکلات مربوط به آن است.
رفتار و گفتار تصنعی این دانشجویان نچسب و ناجور است و نمیتوان از آنها به عنوان الگوی مطلوب برای همنسلیهایشان که مخاطب سریال هستند، استفاده کرد. برخی از فیلمسازان اعتقاد دارند با گنجاندن رفتارهای ناهنجار در جامعه حرف روز را در سریالهای خود میزنند، این موضوع نشان میدهد آنها از کارکرد رسانه آگاه نیستند و به همین دلیل گاه خواسته و ناخواسته به عادی شدن ناهنجاریها دامن میزنند، در حالی که اگر همه دنیا هم یک ناهنجاری را تبلیغ کنند، چارچوب اعتقادات و باورهای اسلامی یکی است و بر رسانه ملی لازم است قبل از هر چیز بر اساس همان چارچوب شرعی محتوا تولید کند و به مردم ارائه دهد نه آنکه به عادیسازی ناهنجاری و پلشتیهای اجتماعی بپردازد. پیش از این سریال روزگار جوانی هنجارها را رعایت میکرد، اما سری جدید ظاهراً تنها به دنبال سواری گرفتن از خاطرات مردم است تا مخاطب جذب کند، به صورتی که حتی موضوعاتی مثل محرم و نامحرم در این سریال بیاهمیت و ناهمگون است. امیدواریم تا پایان این مجموعه بتواند مسیر خود را پیدا کند.