وقتی زمزمه نامزدی روحانی جدی بود، روحانی به آیتالله خامنهای گفت: «من نامزد ریاستجمهوری نمیشوم، چون آقای هاشمی نامزد خواهد شد!»
به گزارش شهدای ایران، اخیرا آقای محمد قوچانی، صاحبامتیاز و مدیرمسئول مجله «آگاهینو» که عضو
شاخص حزب کارگزاران سازندگی محسوب میشود، بخشهای مهمی از خاطرات حسن
روحانی را بازنویسی کرده است. قوچانی در نهاد ریاستجمهوری دوران روحانی
مسئولیتی در حوزه ثبت و ضبط خاطرات روحانی داشت و در مقدمه کتابچه اخیر هم
نوشته به دعوت آقای روحانی 6 جلسه مفصل با رئیسجمهور سابق برگزار کرده و
از خاطرات سالها قبل روحانی تا 100 روز اول دولت یازدهم با او گفتوگو
کرده است.
به گزارش فرهیختگان، سبک نگارش قوچانی با خاطرات مرسوم متفاوت است؛ او بهجای سوال و پاسخ، روایتی که از روحانی شنیده را شبیه یک داستان بلند نوشته است. این سبک احتمالا بهخاطر این انتخاب شده است که روحانی مستقیما درباره مسائل حساس گذشته صحبت نکند، ولی باز قدمی بزرگ نسبتبه فضای سیاسی ایران محسوب میشود. سردبیر «آگاهینو» بعضی جملات روحانی را با استفاده از گیومه مشخص کرده، ولی روح اصلی متن روایت قوچانی است.
جنس خاطرات منتشر شده که گزیده ای از آن را در ادامه خواهید خواند کاملا هدف دار است و علاوه بر تلاشی جهت احیای چهره روحانی، به دنبال آن است تا ضمن رفع اتهامات ، از روحانی چهره ای مستقل از هاشمی و خاتمی نشان دهد تا جایی که حتی القا کند این دونفر به خاطر فداکاری ها روحانی، مدیون او بوده اند.
روحانی سال 76 میتوانست بیاید، ولی...
خاتمی رئیسجمهور شده بود و درعمل عدم نامزدی حسن روحانی و حسن حبیبی بهعنوان نامزدهای جناح میانه به او کمک کرده بود؛ چراکه با مطالعه روزنوشتهای سال 1375 و 1376 اکبر هاشمیرفسنجانی درمییابیم که گروهی بهدنبال انتخاباتی سهقطبی بودند که در مصاف «خاتمی_ روحانی_ ناطقنوری» کارگزاران سازندگی از روحانی حمایت کند و نه از سیدمحمد خاتمی و ائتلاف راست میانه و جناح چپ گسسته شود. حسن روحانی به یاد دارد که بهجز محذورات اخلاقی میان او و ناطقنوری سیدمحمد خاتمی هم او را دربرابر پرسش دوستانه قرار داد:
«آقای خاتمی یک ماه قبل از اعلام نامزدی (که در بهمنماه ۷۵ رخ داد) به من گفت میخواهد نامزد شود و از من پرسید آیا شما نامزد میشوید یا نه؟ اگر شما نامزد شوید من نامزد نمیشوم...» جواب حسن روحانی طبیعتا منفی بود، چون قبلا تصمیم گرفته بود نامزد نشود، اما با نامزدی خاتمی فشارها بر روحانی از ناحیه جناح راست بیشتر شد. آنها به روحانی اصرار میکردند نامزد شود تا جناح میانه پشتسر خاتمی قرار نگیرد و روحانی این را میدانست.
اوج این فشارها در ماههای پایانی سال ۷۵ بود، اما روز «بیستم فروردین 1376» دیگر فشارها از سر روحانی برداشته شد. در آن روزها روحانی محکم و صریح گفت که هرگز دربرابر خاتمی نامزد نخواهد شد.
رهبری از خبر نامزدی هاشمی تعجب کردند
در پاییز ۱۳۸۳ حسن روحانی سفری به رشت کرد. محمدباقر نوبخت، نماینده میانهرو رشت میزبان روحانی بود. او دبیرکل حزبی میانهرو بهنام اعتدال و توسعه بود که پس از شکست ناطقنوری در انتخابات دوم خرداد جناح راست حامیان هاشمی را سازماندهی میکرد: تکنوکراتهایی که برخلاف کارگزاران سازندگی ایران از ناطقنوری در آن انتخابات حمایت کرده بودند و حسن روحانی رهبر معنوی آنان محسوب میشد. ما نمیدانیم روحانی در دوم خرداد ۱۳۷۶ به چه کسی رای داده بود، اما میدانیم یاران هاشمی در کارگزاران به خاتمی و دیگر دوستانش در حزب اعتدال و توسعه به ناطقنوری رای دادند.
هاشمی خود نیز در خاطراتش گفته است بهعلت عضویت در جامعه روحانیت مبارز شخصاً به ناطقنوری رای داد، اما حسن روحانی هرگز به کسی نگفته است در دوم خردادماه ۱۳۷۶ به چه کسی رای داد و باوجود این در سفر رشت، روحانی به دریافت مهمی رسید. حسن روحانی به یاد میآورد که در آن سفر از میان اخبار و اطلاعات یقین کرد هاشمیرفسنجانی نامزد انتخابات سال ۱۳۸۴ خواهد شد.
اینک تردیدها در دل روحانی بیشتر شده بود، در حاشیه جلسهای در دیدار با رهبری وقتی زمزمه نامزدی روحانی جدی بود، روحانی به آیتالله خامنهای گفت: «من نامزد ریاستجمهوری نمیشوم، چون آقای هاشمی نامزد خواهد شد!» رهبری از این سخن روحانی شگفتزده شدند: «آقای هاشمی به من گفتهاند نامزد ریاستجمهوری نمیشود.» روحانی اما بر تحلیل خود اصرار کرد؛ تحلیلی که درست از کار درآمد و در جلسهای در کیش در نوروز سال ۱۳۸۴ میان هاشمیرفسنجانی و حسن روحانی روشن شد که نامزد غیرمنتظره انتخابات آن سال اکبر هاشمیرفسنجانی خواهد بود. هاشمی البته مانند تجربه علیاکبر ناطقنوری آن انتخابات را واگذار کرد و بازهم ریاستجمهوری حسن روحانی به تعویق افتاد .
روحانی: آیتالله گلپایگانی در خواب به من شال سبز داد
بهتدریج بحث انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ باز شد. روحانی پیشنهاد کرد ناطقنوری نامزد شود. ناطقنوری پیشنهاد کرد هاشمیرفسنجانی نامزد شود و هاشمیرفسنجانی پیشنهاد کرد حسن روحانی نامزد شود. روحانی اما هنوز تصمیم نگرفته بود. روحیهاش از نامرادیهای روزگار و نامردیهای دوستان آزردهخاطر بود. میشد کشور را به جایی نرساند که احساس شود کیان ایران درخطر است، اما یک خواب روحیه او را ترمیم کرد. روحانی البته خواب را نه دلیل میداند و نه حجت، اما آن خواب روحیه روحانی را تقویت کرد؛
در دیماه ۱۳۹۱ در خواب دید که در اتاق استادش آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی است. آیتالله فقید از صندوقچه شال سبزی درآورد و به روحانی داد و گفت این مال شماست... روحانی طلبه مدرسه آیتالله گلپایگانی بود و برای آن مرجع بزرگ احترام بسیاری قائل بود. در نوروز ۱۳۹۲ روحانی سفرهایش را شروع کرد و در آغاز به خوزستان رفت. فضای سرد و دلمرده پس از سال ۱۳۸۸ هنوز وجود داشت. در همان بهار ۱۳۹۲ با هاشمی دیداری کرد و از عدم نامزدی او مطمئن شد. اینبار هاشمی در پاسخ به سوال روحانی با تشری دوستانه به او گفت «چندبار بگویم نامزد نمیشوم.» در دیدار با رهبری نیز روحانی مطمئن از نامزد نشدن هاشمی توصیهها و تذکرات رهبری را دریافت کرد. موضع رهبری همان بود: «هرکس که رای بیاورد با او کار میکنم.»
هاشمی: من حال و حوصله سفر استانی ندارم
روزهای ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ فرارسید. روحانی برای اطمینان دو روز قبل از ثبتنام محمود واعظی را نزد هاشمیرفسنجانی فرستاده بود و مطمئن شده بود هاشمی ثبتنام نمیکند و روحانی ثبتنام کرد. روزهای ثبتنام پایان مییافت، اما ساعت ۲ بعدازظهر آخرین روز ثبتنام تلفن دفتر حسن روحانی زنگ خورد. پشت تلفن اکبر هاشمیرفسنجانی بود: «میخواستم با شما مشورت کنم. یکی از مراجع تقلید زنگ زد و تاکید و تکلیف کرد که حتما من نامزد ریاستجمهوری شوم. من هم امروز استخاره کردم خوب آمد، میخواستم نظر شما را بدانم!» روحانی شگفتزده شد، اما مخالفتی نکرد... ماجرا پیچیده شد. ستادهای حسن روحانی آشفته شدند و بههم ریختند. بسیاری از افراد ستاد روحانی بلکه اکثریت مطلق آنان با ستادهای هاشمیرفسنجانی مشترک بودند و اکنون بلاتکلیف بودند. صبح فردای آخرین روز ثبتنام حسن روحانی به خانه هاشمیرفسنجانی رفت و از او پرسید چه شد که تصمیمش را تغییر داد؟ هاشمیرفسنجانی از اصرار آیتالله موسوی اردبیلی به او برای نامزدی خبر داد. روحانی از هاشمی پرسید آیا با رهبری مشورتی کردهاید؟
هاشمی گفت ساعت 2:30 بعدازظهر به دفتر رهبری زنگ زدم گفتند ایشان درحال استراحت هستند. دیگر فرصت تامل نبود، ثبتنام کردم. روحانی از هاشمی پرسید با این حساب تکلیف من چیست؟ آیا انصراف دهم؟ هاشمی پاسخ داد تا ۲۴ ساعت مانده به رایگیری انصراف ندهید و به مبارزات انتخاباتی ادامه دهید. به دو علت؛ اول اینکه شما به سفر شهرستان میروید و با مردم حرف میزنید، اما من حال و حوصله سفر استانی ندارم. دیگر اینکه ممکن است حادثهای پیش بیاید و حضور شما لازم باشد. روحانی البته هرگز قبول ندارد که باتوجه به حوادث بعدی هاشمی آن حادثه را پیشبینی کرده بود. او معتقد است آقای هاشمی در نامزدیاش جدی بود و اصلا طراحی بازی جانشینی را نکرده بود. نشان به آن نشانی که در آن جلسه صبحگاهی درباره دولت آینده و معاون اول آن بحث کردند.
جهانگیری خطاب به هاشمی و خاتمی: شهامت روحانی را ندارید!
جهانگیری حتی پس از ۸ سال با حسرت و ستایش از کابینه اول روحانی یاد میکند.
او معتقد است در سیاست خارجی، رئیسجمهور بیشترین وقت را میگذاشت. در سه ماه اول، رئیسجمهور دو سفر خارجی رفت. اول سفر به بیشکک(پایتخت قرقیزستان) برای شرکت در اجلاس شانگهای(اتحاد شرق، مرکب از متحدان چین و روسیه) که در آنجا اولین دیدار حسن روحانی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین انجام شد. روحانی از این مذاکره بسیار راضی بود و ظاهرا موافقت پوتین برای تحویل سامانه ضدهوایی اس- ۳۰۰ را برای ایجاد روابط دوستانه گرفت. جالب اینجاست که روسیه که متحد ایران محسوب میشد تا آغاز به کار دولت روحانی با وجود قرارداد ایران، تحویل موشکهای اس- ۳۰۰ را به تعویق میانداخت. همان موشکهایی که سامانه دفاع ایران را قدرتمند میکرد.
سفر به نیویورک، مقر سازمان ملل متحد در اول مهرماه ۱۳۹۲ که در آن روحانی در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد درخشید. پس از ۴۰ سال رئیس دولت ایران با رئیسجمهور آمریکا گفتوگوی تلفنی کرد و تابو را شکست.
درخشش روحانی به حدی بود که اسحاق جهانگیری چند ماه بعد از آغاز ریاستجمهوری روحانی به دو رئیس سابقش اکبر هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی گفت: «چه خوب شد که شما رئیسجمهور نشدید! هیچکدام از شما شجاعت و شهامت روحانی را ندارید!»
جهانگیری در بعد فنی و اقتصادی هم در جلسهای در همان اوایل دولت امید، قدرت ذهنی روحانی در حفظ اعداد و ارقام و آمار را ستود. جهانگیری در این دوران البته سعی میکرد پارهای از روابط میان روحانی و دیگر مقامات کشوری و لشکری را بهبود ببخشد. جهانگیری تلاش میکرد رابطه دولت و سپاه را تقویت کند و این به موقعیت جهانگیری در کلیت نظام هم کمک میکرد و هم او را در دولت به چهرهای مهم بدل میساخت که فراتر از دولت، در حاکمیت دارای نفوذ است. چیزی که معاونان اول در دولتهای قبل و شاید به جز حسن حبیبی از آن بهرهمند نبودند. درواقع جهانگیری مقام و موقعیت معاونت اول رئیسجمهور را از سطح دبیر هیاتدولت ارتقا داده بود.
صحبت تلفنی اوباما و روحانی یک ابتکار دیپلماتیک بود
روحانی قبل از سفر به نیویورک رایزنیهای گستردهای در عالیترین سطوح نظام انجام داده بود و مجوز مذاکره مشروط را دریافت کرده بود، شرط مذاکره اما این بود که آمریکا حق غنیسازی هستهای ایران را رسما اعلام کند، باراک اوباما اما در پاسخ ایران گفته بود. این شرط مذاکره نیست، نتیجه مذاکره است. ما در پایان مذاکرات میتوانیم حق غنیسازی ایران را بهرسمیت بشناسیم، نه در آغاز مذاکرات. با این موضع آمریکا، مذاکره منتفی شد اما آمریکاییها ناامید نشدند. درخواست ملاقات باراک اوباما با حسن روحانی را به ایران ارائه کردند. ایران این درخواست را رد کرد، این درخواست قبل از حرکت روحانی از تهران بهسوی نیویورک بود. روز حرکت دومین درخواست آمریکا از ایران مطرح شد. روحانی دستور داد فعلا به درخواست آمریکا جواب رد یا مثبت ندهند. در نیویورک روحانی اجازه داد وزیران خارجه دو کشور جان کری و محمدجواد ظریف با هم گفتوگو کنند. ظریف البته در زمره کسانی بود که شرایط را برای دیدار روسایجمهوری ایران و آمریکا مساعد نمیدید اما یک ابتکار دیپلماتیک جایگزین دیدار شد روحانی در راه بازگشت از نیویورک به تهران بود که زنگ تلفن همراه به صدا درآمد، پشت خط باراک اوباما بود، پس از نزدیک به چهاردهه روسایجمهور ایران و آمریکا با هم حرف زدند. این ابتکار نمادی و راهبردی بود. اوباما درباره سهمحور باروحانی حرف زد: اول مسائل هستهای، دوم مسائل انسانی و حقوق بشری، سوم مسائل منطقهای.
روحانی اما گفت من فقط درباره مسائل هستهای حرف میزنم. مسائل دیگر شاید وقتی دیگر. تماس تلفنی خط گفتوگو را میان ایران و آمریکا برقرار کرد. مکالمه بیش از ۲۰ دقیقه طول کشید. اوباما به زبان فارسی باروحانی وداع کرد و گفت: «خداحافظ.»
روحانی متن کامل و پیاده شده تلفن را به رهبری ارائه داد. رهبری از رئیسجمهور درباره مشاورانش در این کار توضیح خواستند.
روحانی از فشار آمریکاییها بر ایرانیها حرف زد و اینکه دیپلماتها و کارشناس ایرانی هم مخالف بودند. مقام رهبری اما دو جمله گفتند اول اینکه کار نابجایی بود و دوم اینکه من متوجه شدم تقریبا به رئیسجمهور این کار تحمیل شد.
روحانی میگوید آن شب سعودیها از ناراحتی خواب خوش نداشتند.
این جمله به نقل از سفیر کویت نقل شده بود.
اصولگرایان هم از این اقدام روحانی ناراحت بودند اما اصلاحطلبان خوشحال بودند و مهمترین شخصی که از روحانی حمایت کرد آقای هاشمی بود.
مهمترین رمز توافق ژنو در تفویض امور و مسئولیت دادن به حسن روحانی بود. او به یاد میآورد که او در سال ۱۳۸۲ مسئولیت پرونده هستهای ایران را نپذیرفت تا زمانی که رئیسجمهور و رهبری بر سر مسئولیت و اختیارات او تاکید کردند و به او تکلیف شد که این مسئولیت را بپذیرد و نهادی بالای سر وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی را رهبری کند، به همین علت توافق سعدآباد، توافق ژنو و توافق پاریس امضا شد. در برجام نیز روحانی چنین اختیاراتی از رهبر خواست و رهبری هم با آن در سال ۱۳۹۲ موافقت کردند. اینگونه بود که وقتی در پایان مذاکرات ژنو در نیمهشب وقتی مذاکرات ظریف با 1+5 در آستانه شکست بود و به بنبست رسیده بود روحانی پس از دو رکعت نماز ساعت پنج صبح به ظریف دستور امضای توافقنامه ایران و 1+5 را صادر کرد.
ظریف البته به درستی میگوید او نیز ریسک کرد. وقتی پیک امین رئیسجمهور در تماس تلفنی به او گفت: «بهارستان را بده، سیف و زنگنه را بگیر.» معنای رمزآلود این پیام این بود (که پروتکل الحاقی را که باید مجلس تصویب میکردیم امضا کنی در برابر پولهای ایران از بانکهای خارجی و فروش نفت را از 1+5 بگیر.)
داستان قیمت بنزین با محوریت «بقیه نگذاشتند»
روحانی از همان آغاز سعی کرد قیمت موجود بنزین را به قیمت واقعی نزدیک کند در گام اول در سال 1393 قیمت بنزین دولتی را از 400 تومان به 700 تومان افزایش داد و بنزین آزاد را هم هزار تومان کرد. در سال 1394 بنزین دونرخی را از بین برد و نرخ واحد را همان هزار تومان اعلام کرد.در سال 1395 دولت قصد داشت بنزین را به 1200 تا 1300 تومان برساند که هیات دولت با این کار مخالفت کرد و البته مخالفت مجلس هم در محافظهکاری دولت نقش داشت. این مخالفت در سال 1396 هم ادامه یافت. در سال 1397 این بار روسای کمیسیونهای مجلس هم به مخالفان افزوده شدند و در سال 1398 درست در اردیبهشتماه در روزی که قرار بود افزایش قیمت بنزین اعلام شود، خبرگزاری فارس با افشای خبر سبب شکلگیری صفهای طولانی در پمپبنزینهای کشور شد اقدامی که به لغو طرح انجامید و سرانجام در آبان 1398 گرانی بنزین هزینه اجتماعی و انسانی سنگینی را بر جای گذاشت، بدون آنکه هزینه اقتصادی زیادی را بر مردم تحمیل کند. گرانی بنزین اما رابطه مستقیمی با بهبود وضعیت سلامت جامعه داشت. از همان اردیبهشت 1393 دولت تصویب کرد هرگونه درآمد ناشی از گرانی بنزین به طرح تحول سلامت اختصاص یابد، درنتیجه این مصوبه 11 میلیون نفر به طرح بیمه همگانی(بیمه سلامت) افزوده شدند. همچنین با وجود مخالفت حسن روحانی با پرداخت یارانههای مستقیم بهعلت ضعف ساختاری نهاد دولت در کشور عواید حاصله از گرانی بنزین به یارانه نقدی افزوده شد. 60 میلیون نفر مشمول طرح معیشتی جدید شدند، درحالیکه روحانی معتقد بود این پول باید تبدیل به کارت اعتباری خرید کالا میشد اما فشاری که بر دولت وجود داشت و اهمال در ایجاد زیرساختهای لازم برای این کار در قوه مجریه سبب شد یارانهای جدید بر یارانههای قدیم افزوده شود، البته حتی همین طرح ناقص هم سبب کاهش قاچاق بنزین و افزایش قابلملاحظه صادرات بنزین شد.
به گزارش فرهیختگان، سبک نگارش قوچانی با خاطرات مرسوم متفاوت است؛ او بهجای سوال و پاسخ، روایتی که از روحانی شنیده را شبیه یک داستان بلند نوشته است. این سبک احتمالا بهخاطر این انتخاب شده است که روحانی مستقیما درباره مسائل حساس گذشته صحبت نکند، ولی باز قدمی بزرگ نسبتبه فضای سیاسی ایران محسوب میشود. سردبیر «آگاهینو» بعضی جملات روحانی را با استفاده از گیومه مشخص کرده، ولی روح اصلی متن روایت قوچانی است.
جنس خاطرات منتشر شده که گزیده ای از آن را در ادامه خواهید خواند کاملا هدف دار است و علاوه بر تلاشی جهت احیای چهره روحانی، به دنبال آن است تا ضمن رفع اتهامات ، از روحانی چهره ای مستقل از هاشمی و خاتمی نشان دهد تا جایی که حتی القا کند این دونفر به خاطر فداکاری ها روحانی، مدیون او بوده اند.
روحانی سال 76 میتوانست بیاید، ولی...
خاتمی رئیسجمهور شده بود و درعمل عدم نامزدی حسن روحانی و حسن حبیبی بهعنوان نامزدهای جناح میانه به او کمک کرده بود؛ چراکه با مطالعه روزنوشتهای سال 1375 و 1376 اکبر هاشمیرفسنجانی درمییابیم که گروهی بهدنبال انتخاباتی سهقطبی بودند که در مصاف «خاتمی_ روحانی_ ناطقنوری» کارگزاران سازندگی از روحانی حمایت کند و نه از سیدمحمد خاتمی و ائتلاف راست میانه و جناح چپ گسسته شود. حسن روحانی به یاد دارد که بهجز محذورات اخلاقی میان او و ناطقنوری سیدمحمد خاتمی هم او را دربرابر پرسش دوستانه قرار داد:
«آقای خاتمی یک ماه قبل از اعلام نامزدی (که در بهمنماه ۷۵ رخ داد) به من گفت میخواهد نامزد شود و از من پرسید آیا شما نامزد میشوید یا نه؟ اگر شما نامزد شوید من نامزد نمیشوم...» جواب حسن روحانی طبیعتا منفی بود، چون قبلا تصمیم گرفته بود نامزد نشود، اما با نامزدی خاتمی فشارها بر روحانی از ناحیه جناح راست بیشتر شد. آنها به روحانی اصرار میکردند نامزد شود تا جناح میانه پشتسر خاتمی قرار نگیرد و روحانی این را میدانست.
اوج این فشارها در ماههای پایانی سال ۷۵ بود، اما روز «بیستم فروردین 1376» دیگر فشارها از سر روحانی برداشته شد. در آن روزها روحانی محکم و صریح گفت که هرگز دربرابر خاتمی نامزد نخواهد شد.
رهبری از خبر نامزدی هاشمی تعجب کردند
در پاییز ۱۳۸۳ حسن روحانی سفری به رشت کرد. محمدباقر نوبخت، نماینده میانهرو رشت میزبان روحانی بود. او دبیرکل حزبی میانهرو بهنام اعتدال و توسعه بود که پس از شکست ناطقنوری در انتخابات دوم خرداد جناح راست حامیان هاشمی را سازماندهی میکرد: تکنوکراتهایی که برخلاف کارگزاران سازندگی ایران از ناطقنوری در آن انتخابات حمایت کرده بودند و حسن روحانی رهبر معنوی آنان محسوب میشد. ما نمیدانیم روحانی در دوم خرداد ۱۳۷۶ به چه کسی رای داده بود، اما میدانیم یاران هاشمی در کارگزاران به خاتمی و دیگر دوستانش در حزب اعتدال و توسعه به ناطقنوری رای دادند.
هاشمی خود نیز در خاطراتش گفته است بهعلت عضویت در جامعه روحانیت مبارز شخصاً به ناطقنوری رای داد، اما حسن روحانی هرگز به کسی نگفته است در دوم خردادماه ۱۳۷۶ به چه کسی رای داد و باوجود این در سفر رشت، روحانی به دریافت مهمی رسید. حسن روحانی به یاد میآورد که در آن سفر از میان اخبار و اطلاعات یقین کرد هاشمیرفسنجانی نامزد انتخابات سال ۱۳۸۴ خواهد شد.
اینک تردیدها در دل روحانی بیشتر شده بود، در حاشیه جلسهای در دیدار با رهبری وقتی زمزمه نامزدی روحانی جدی بود، روحانی به آیتالله خامنهای گفت: «من نامزد ریاستجمهوری نمیشوم، چون آقای هاشمی نامزد خواهد شد!» رهبری از این سخن روحانی شگفتزده شدند: «آقای هاشمی به من گفتهاند نامزد ریاستجمهوری نمیشود.» روحانی اما بر تحلیل خود اصرار کرد؛ تحلیلی که درست از کار درآمد و در جلسهای در کیش در نوروز سال ۱۳۸۴ میان هاشمیرفسنجانی و حسن روحانی روشن شد که نامزد غیرمنتظره انتخابات آن سال اکبر هاشمیرفسنجانی خواهد بود. هاشمی البته مانند تجربه علیاکبر ناطقنوری آن انتخابات را واگذار کرد و بازهم ریاستجمهوری حسن روحانی به تعویق افتاد .
روحانی: آیتالله گلپایگانی در خواب به من شال سبز داد
بهتدریج بحث انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ باز شد. روحانی پیشنهاد کرد ناطقنوری نامزد شود. ناطقنوری پیشنهاد کرد هاشمیرفسنجانی نامزد شود و هاشمیرفسنجانی پیشنهاد کرد حسن روحانی نامزد شود. روحانی اما هنوز تصمیم نگرفته بود. روحیهاش از نامرادیهای روزگار و نامردیهای دوستان آزردهخاطر بود. میشد کشور را به جایی نرساند که احساس شود کیان ایران درخطر است، اما یک خواب روحیه او را ترمیم کرد. روحانی البته خواب را نه دلیل میداند و نه حجت، اما آن خواب روحیه روحانی را تقویت کرد؛
در دیماه ۱۳۹۱ در خواب دید که در اتاق استادش آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی است. آیتالله فقید از صندوقچه شال سبزی درآورد و به روحانی داد و گفت این مال شماست... روحانی طلبه مدرسه آیتالله گلپایگانی بود و برای آن مرجع بزرگ احترام بسیاری قائل بود. در نوروز ۱۳۹۲ روحانی سفرهایش را شروع کرد و در آغاز به خوزستان رفت. فضای سرد و دلمرده پس از سال ۱۳۸۸ هنوز وجود داشت. در همان بهار ۱۳۹۲ با هاشمی دیداری کرد و از عدم نامزدی او مطمئن شد. اینبار هاشمی در پاسخ به سوال روحانی با تشری دوستانه به او گفت «چندبار بگویم نامزد نمیشوم.» در دیدار با رهبری نیز روحانی مطمئن از نامزد نشدن هاشمی توصیهها و تذکرات رهبری را دریافت کرد. موضع رهبری همان بود: «هرکس که رای بیاورد با او کار میکنم.»
هاشمی: من حال و حوصله سفر استانی ندارم
روزهای ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ فرارسید. روحانی برای اطمینان دو روز قبل از ثبتنام محمود واعظی را نزد هاشمیرفسنجانی فرستاده بود و مطمئن شده بود هاشمی ثبتنام نمیکند و روحانی ثبتنام کرد. روزهای ثبتنام پایان مییافت، اما ساعت ۲ بعدازظهر آخرین روز ثبتنام تلفن دفتر حسن روحانی زنگ خورد. پشت تلفن اکبر هاشمیرفسنجانی بود: «میخواستم با شما مشورت کنم. یکی از مراجع تقلید زنگ زد و تاکید و تکلیف کرد که حتما من نامزد ریاستجمهوری شوم. من هم امروز استخاره کردم خوب آمد، میخواستم نظر شما را بدانم!» روحانی شگفتزده شد، اما مخالفتی نکرد... ماجرا پیچیده شد. ستادهای حسن روحانی آشفته شدند و بههم ریختند. بسیاری از افراد ستاد روحانی بلکه اکثریت مطلق آنان با ستادهای هاشمیرفسنجانی مشترک بودند و اکنون بلاتکلیف بودند. صبح فردای آخرین روز ثبتنام حسن روحانی به خانه هاشمیرفسنجانی رفت و از او پرسید چه شد که تصمیمش را تغییر داد؟ هاشمیرفسنجانی از اصرار آیتالله موسوی اردبیلی به او برای نامزدی خبر داد. روحانی از هاشمی پرسید آیا با رهبری مشورتی کردهاید؟
هاشمی گفت ساعت 2:30 بعدازظهر به دفتر رهبری زنگ زدم گفتند ایشان درحال استراحت هستند. دیگر فرصت تامل نبود، ثبتنام کردم. روحانی از هاشمی پرسید با این حساب تکلیف من چیست؟ آیا انصراف دهم؟ هاشمی پاسخ داد تا ۲۴ ساعت مانده به رایگیری انصراف ندهید و به مبارزات انتخاباتی ادامه دهید. به دو علت؛ اول اینکه شما به سفر شهرستان میروید و با مردم حرف میزنید، اما من حال و حوصله سفر استانی ندارم. دیگر اینکه ممکن است حادثهای پیش بیاید و حضور شما لازم باشد. روحانی البته هرگز قبول ندارد که باتوجه به حوادث بعدی هاشمی آن حادثه را پیشبینی کرده بود. او معتقد است آقای هاشمی در نامزدیاش جدی بود و اصلا طراحی بازی جانشینی را نکرده بود. نشان به آن نشانی که در آن جلسه صبحگاهی درباره دولت آینده و معاون اول آن بحث کردند.
جهانگیری خطاب به هاشمی و خاتمی: شهامت روحانی را ندارید!
جهانگیری حتی پس از ۸ سال با حسرت و ستایش از کابینه اول روحانی یاد میکند.
او معتقد است در سیاست خارجی، رئیسجمهور بیشترین وقت را میگذاشت. در سه ماه اول، رئیسجمهور دو سفر خارجی رفت. اول سفر به بیشکک(پایتخت قرقیزستان) برای شرکت در اجلاس شانگهای(اتحاد شرق، مرکب از متحدان چین و روسیه) که در آنجا اولین دیدار حسن روحانی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین انجام شد. روحانی از این مذاکره بسیار راضی بود و ظاهرا موافقت پوتین برای تحویل سامانه ضدهوایی اس- ۳۰۰ را برای ایجاد روابط دوستانه گرفت. جالب اینجاست که روسیه که متحد ایران محسوب میشد تا آغاز به کار دولت روحانی با وجود قرارداد ایران، تحویل موشکهای اس- ۳۰۰ را به تعویق میانداخت. همان موشکهایی که سامانه دفاع ایران را قدرتمند میکرد.
سفر به نیویورک، مقر سازمان ملل متحد در اول مهرماه ۱۳۹۲ که در آن روحانی در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد درخشید. پس از ۴۰ سال رئیس دولت ایران با رئیسجمهور آمریکا گفتوگوی تلفنی کرد و تابو را شکست.
درخشش روحانی به حدی بود که اسحاق جهانگیری چند ماه بعد از آغاز ریاستجمهوری روحانی به دو رئیس سابقش اکبر هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی گفت: «چه خوب شد که شما رئیسجمهور نشدید! هیچکدام از شما شجاعت و شهامت روحانی را ندارید!»
جهانگیری در بعد فنی و اقتصادی هم در جلسهای در همان اوایل دولت امید، قدرت ذهنی روحانی در حفظ اعداد و ارقام و آمار را ستود. جهانگیری در این دوران البته سعی میکرد پارهای از روابط میان روحانی و دیگر مقامات کشوری و لشکری را بهبود ببخشد. جهانگیری تلاش میکرد رابطه دولت و سپاه را تقویت کند و این به موقعیت جهانگیری در کلیت نظام هم کمک میکرد و هم او را در دولت به چهرهای مهم بدل میساخت که فراتر از دولت، در حاکمیت دارای نفوذ است. چیزی که معاونان اول در دولتهای قبل و شاید به جز حسن حبیبی از آن بهرهمند نبودند. درواقع جهانگیری مقام و موقعیت معاونت اول رئیسجمهور را از سطح دبیر هیاتدولت ارتقا داده بود.
صحبت تلفنی اوباما و روحانی یک ابتکار دیپلماتیک بود
روحانی قبل از سفر به نیویورک رایزنیهای گستردهای در عالیترین سطوح نظام انجام داده بود و مجوز مذاکره مشروط را دریافت کرده بود، شرط مذاکره اما این بود که آمریکا حق غنیسازی هستهای ایران را رسما اعلام کند، باراک اوباما اما در پاسخ ایران گفته بود. این شرط مذاکره نیست، نتیجه مذاکره است. ما در پایان مذاکرات میتوانیم حق غنیسازی ایران را بهرسمیت بشناسیم، نه در آغاز مذاکرات. با این موضع آمریکا، مذاکره منتفی شد اما آمریکاییها ناامید نشدند. درخواست ملاقات باراک اوباما با حسن روحانی را به ایران ارائه کردند. ایران این درخواست را رد کرد، این درخواست قبل از حرکت روحانی از تهران بهسوی نیویورک بود. روز حرکت دومین درخواست آمریکا از ایران مطرح شد. روحانی دستور داد فعلا به درخواست آمریکا جواب رد یا مثبت ندهند. در نیویورک روحانی اجازه داد وزیران خارجه دو کشور جان کری و محمدجواد ظریف با هم گفتوگو کنند. ظریف البته در زمره کسانی بود که شرایط را برای دیدار روسایجمهوری ایران و آمریکا مساعد نمیدید اما یک ابتکار دیپلماتیک جایگزین دیدار شد روحانی در راه بازگشت از نیویورک به تهران بود که زنگ تلفن همراه به صدا درآمد، پشت خط باراک اوباما بود، پس از نزدیک به چهاردهه روسایجمهور ایران و آمریکا با هم حرف زدند. این ابتکار نمادی و راهبردی بود. اوباما درباره سهمحور باروحانی حرف زد: اول مسائل هستهای، دوم مسائل انسانی و حقوق بشری، سوم مسائل منطقهای.
روحانی اما گفت من فقط درباره مسائل هستهای حرف میزنم. مسائل دیگر شاید وقتی دیگر. تماس تلفنی خط گفتوگو را میان ایران و آمریکا برقرار کرد. مکالمه بیش از ۲۰ دقیقه طول کشید. اوباما به زبان فارسی باروحانی وداع کرد و گفت: «خداحافظ.»
روحانی متن کامل و پیاده شده تلفن را به رهبری ارائه داد. رهبری از رئیسجمهور درباره مشاورانش در این کار توضیح خواستند.
روحانی از فشار آمریکاییها بر ایرانیها حرف زد و اینکه دیپلماتها و کارشناس ایرانی هم مخالف بودند. مقام رهبری اما دو جمله گفتند اول اینکه کار نابجایی بود و دوم اینکه من متوجه شدم تقریبا به رئیسجمهور این کار تحمیل شد.
روحانی میگوید آن شب سعودیها از ناراحتی خواب خوش نداشتند.
این جمله به نقل از سفیر کویت نقل شده بود.
اصولگرایان هم از این اقدام روحانی ناراحت بودند اما اصلاحطلبان خوشحال بودند و مهمترین شخصی که از روحانی حمایت کرد آقای هاشمی بود.
مهمترین رمز توافق ژنو در تفویض امور و مسئولیت دادن به حسن روحانی بود. او به یاد میآورد که او در سال ۱۳۸۲ مسئولیت پرونده هستهای ایران را نپذیرفت تا زمانی که رئیسجمهور و رهبری بر سر مسئولیت و اختیارات او تاکید کردند و به او تکلیف شد که این مسئولیت را بپذیرد و نهادی بالای سر وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی را رهبری کند، به همین علت توافق سعدآباد، توافق ژنو و توافق پاریس امضا شد. در برجام نیز روحانی چنین اختیاراتی از رهبر خواست و رهبری هم با آن در سال ۱۳۹۲ موافقت کردند. اینگونه بود که وقتی در پایان مذاکرات ژنو در نیمهشب وقتی مذاکرات ظریف با 1+5 در آستانه شکست بود و به بنبست رسیده بود روحانی پس از دو رکعت نماز ساعت پنج صبح به ظریف دستور امضای توافقنامه ایران و 1+5 را صادر کرد.
ظریف البته به درستی میگوید او نیز ریسک کرد. وقتی پیک امین رئیسجمهور در تماس تلفنی به او گفت: «بهارستان را بده، سیف و زنگنه را بگیر.» معنای رمزآلود این پیام این بود (که پروتکل الحاقی را که باید مجلس تصویب میکردیم امضا کنی در برابر پولهای ایران از بانکهای خارجی و فروش نفت را از 1+5 بگیر.)
داستان قیمت بنزین با محوریت «بقیه نگذاشتند»
روحانی از همان آغاز سعی کرد قیمت موجود بنزین را به قیمت واقعی نزدیک کند در گام اول در سال 1393 قیمت بنزین دولتی را از 400 تومان به 700 تومان افزایش داد و بنزین آزاد را هم هزار تومان کرد. در سال 1394 بنزین دونرخی را از بین برد و نرخ واحد را همان هزار تومان اعلام کرد.در سال 1395 دولت قصد داشت بنزین را به 1200 تا 1300 تومان برساند که هیات دولت با این کار مخالفت کرد و البته مخالفت مجلس هم در محافظهکاری دولت نقش داشت. این مخالفت در سال 1396 هم ادامه یافت. در سال 1397 این بار روسای کمیسیونهای مجلس هم به مخالفان افزوده شدند و در سال 1398 درست در اردیبهشتماه در روزی که قرار بود افزایش قیمت بنزین اعلام شود، خبرگزاری فارس با افشای خبر سبب شکلگیری صفهای طولانی در پمپبنزینهای کشور شد اقدامی که به لغو طرح انجامید و سرانجام در آبان 1398 گرانی بنزین هزینه اجتماعی و انسانی سنگینی را بر جای گذاشت، بدون آنکه هزینه اقتصادی زیادی را بر مردم تحمیل کند. گرانی بنزین اما رابطه مستقیمی با بهبود وضعیت سلامت جامعه داشت. از همان اردیبهشت 1393 دولت تصویب کرد هرگونه درآمد ناشی از گرانی بنزین به طرح تحول سلامت اختصاص یابد، درنتیجه این مصوبه 11 میلیون نفر به طرح بیمه همگانی(بیمه سلامت) افزوده شدند. همچنین با وجود مخالفت حسن روحانی با پرداخت یارانههای مستقیم بهعلت ضعف ساختاری نهاد دولت در کشور عواید حاصله از گرانی بنزین به یارانه نقدی افزوده شد. 60 میلیون نفر مشمول طرح معیشتی جدید شدند، درحالیکه روحانی معتقد بود این پول باید تبدیل به کارت اعتباری خرید کالا میشد اما فشاری که بر دولت وجود داشت و اهمال در ایجاد زیرساختهای لازم برای این کار در قوه مجریه سبب شد یارانهای جدید بر یارانههای قدیم افزوده شود، البته حتی همین طرح ناقص هم سبب کاهش قاچاق بنزین و افزایش قابلملاحظه صادرات بنزین شد.