به مناسبت ولادت هفتمین اختر آسمان ولایت و امامت؛
امام موسی کاظم(ع) به خاطر صبر زیاد و به این دلیل که خشمش را فرومیخورده است، به کاظم ملقب شد. همچنین به این دلیل که نسبت به کسانی که به او بد کرده بودند مهربان و بخشنده بوده است به این نام نامیده شد.
به گزارش شهدای ایران، امام موسی کاظم (ع) در سال ۱۲۸ هجری در «ابواء» منزلی بین مکه و مدینه
متولد شد. امام صادق (ع) این گونه بشارت ولادت نور دیدهاش را به اصحاب داد
که «خداوند به من پسری عنایت فرموده که بهترین مخلوقش است». امام کاظم (ع)
در سایه تربیت پدر بزرگوارشان دوران کودکی و نوجوانی را سپری کردند تا
جایی که هوش و ذکاوت امام (ع) در نوجوانی مشهود و آثار نبوغ از رفتار و
کردار ایشان نمایان بود. صفاتی، چون بزرگواری، بخشندگی، بردباری، گذشت و
علم از رفتار و سکناتشان هویدا بود. حضرت (ع) به مدت ۲۰ سال با پدرش امام
صادق (ع) زندگی کرد.
امام جعفر صادق علیه السلام بر علم فرزندش موسی بن جعفر گواهی داده و فرموده است: اگر از این پسرم درباره آنچه در مصحف (قرآن) وجود دارد بپرسی به یقین عالمانه پاسخت می دهد. و نیز فرموده است: حکمت فهم، سخاوت و دانش امور دینی مردم که در آن گرفتار اختلاف و سردرگمی شده اند نزد اوست. عالمان دانش های فراوانی در عرصه دین و غیر دین از آن حضرت نقل کرده و در میان محدثان به «عالم» شهره یافته بود. مفید می گوید: مردم روایات بسیاری از ابوالحسن موسی نقل کرده اند او فقیه ترین مردم زمان خود بود.
امام جعفر صادق علیه السلام بر علم فرزندش موسی بن جعفر گواهی داده و فرموده است: اگر از این پسرم درباره آنچه در مصحف (قرآن) وجود دارد بپرسی به یقین عالمانه پاسخت می دهد. و نیز فرموده است: حکمت فهم، سخاوت و دانش امور دینی مردم که در آن گرفتار اختلاف و سردرگمی شده اند نزد اوست. عالمان دانش های فراوانی در عرصه دین و غیر دین از آن حضرت نقل کرده و در میان محدثان به «عالم» شهره یافته بود. مفید می گوید: مردم روایات بسیاری از ابوالحسن موسی نقل کرده اند او فقیه ترین مردم زمان خود بود.
عبادت وتقوای حضرت
زهد و عبادت امام کاظم علیه السلام به قدری شهره بود که هارون الرشید سرسخت ترین دشمن امام نیز می گوید: این مرد از راهیان بنی هاشم است.
تاریخ نگاران او را عابدترین مردم روزگار خود خوانده اند تا آنجا که «عبدصالح» و «زین المجتهدین» ( زیور کوشندگان در عبادت) لقب گرفت و هرگز کسی همانند او در بندگی و فرمانبرداری دیده نشده .
نمونه هایی از عبادت امام
نماز: شب را نمازهای مستحبی می گزارد و آنها را با نماز صبح پیوند می داد. آن گاه تا برآمدن خورشید به تعقیبات می پرداخت و چون خورشید طلوع می کرد حضرت سر به سجده می گذارد و پیوسته به دعا و ستایش خداوند مشغول بود تا این که ظهر فرا می رسید. البته باید توجه داشت که ظاهرا این عمل همیشگی حضرت نبوده است زیرا در تاریخ به کرار آمده که حضرت در پی حوائج مؤمنان بوده اند و این جزء سیره حضرات معصومین علیهم السلام است که رسیدگی امور مسلمانان را مقدم بر عبادت شبانه روز غیر از واجبات می دانستند. شاهد این مطلب اینکه دقیقا چنین مطلبی در زمان زندانی بودن حضرت نقل شده بنابراین می توان این گونه عبادت را به آن زمان تطبیق کرد. هارون از فراز کاخ خود خانه زندان ربیع را می کاوید. او در جای مخصوصی از آن خانه جامعه ای بر زمین می دید که هرگز جا بجا نمی شود و حرکتی ندارد. از این موضوع در شگفت شده از ربیع پرسید: این پیراهن چیست که همه روزه آن را در همین جا می بینم؟ ربیع پاسخ می دهد: ای امیرالمؤمنین آنچه می بینی پیراهن نیست بلکه موسی بن جعفر است که همه روزه هنگام برآمدن خورشید سرش به سجده می نهد و ظهر هنگام، سر از سجده بر می دارد. اینجا بود که هارون الرشید مبهوت شده نتوانست شگفتی خود را پنهان کند و گفت: اما او از زاهدان بنی هاشم است.
زهد و عبادت امام کاظم علیه السلام به قدری شهره بود که هارون الرشید سرسخت ترین دشمن امام نیز می گوید: این مرد از راهیان بنی هاشم است.تاریخ نگاران او را عابدترین مردم روزگار خود خوانده اند تا آنجا که «عبدصالح» و «زین المجتهدین» لقب گرفت و هرگز کسی همانند او در بندگی و فرمانبرداری دیده نشده .
و نیز در زمانی که در سیاهچالهای هارون بسر می برد حضرت خطاب به خداوند عرضه می دارد: اللهم انّی أسئلک أن تفرغنی بعبادتک اللهم و قد فعلتَ فلک الحمد. بار خدایا از تو می خواستم فرصتی عنایت کنی تا به بندگی و عبادتت بپردازم خداوندا آنچه می خواستم فراهم نمودی پس ستایش تو را سزاست.
روزه داری: حضرت کاظم علیه السلام روزها روزه داشت و شب ها را به عبادت زنده می داشت، به ویژه زمانی که به دستور هارون در زندان بسر می برد.
حج: آن حضرت در حالی که اسبان راهوار و اصیل در مسیر سفر آزاد گذاشته بود مسافت میان مدینه و مکه را پیاده طی می کرد. تمام افراد خانواده حضرت و نیز برادرش علی بن جعفر درباره مدت زمانی که در راه بودند می گوید: نخستین سفر 26روز ، دومین آن 25 روز سفر سوم 24 روز و چهارمین سفر 21 روز به درازا کشید.
تلاوت قرآن: حضرت قرآن را با دقت و تدبر و خوش نواتر از هر کس می خواند و چون به خواندن قرآن می پرداخت اندوهگین می شد آن گونه که هر کس تلاوت حضرت را می شنید می گریست.
حفص می گوید: او قرآن را با آهنگی حزین می خواند و چون به تلاوت می پرداخت گویی که با مخاطبی گفت و گو می کند.
آزاد کردن بردگان : حضرت هزار برده را به انگیزه جلب خشنودی خدا و تقرب به درگاهش آزاد کرد.
حضرت قرآن را با دقت و تدبر و خوش نواتر از هر کس می خواند و چون به خواندن قرآن می پرداخت اندوهگین می شد آن گونه که هر کس تلاوت حضرت را می شنید می گریست.
بردباری حضرت
در بردباری و فرو بردن خشم نیز ضرب المثل بود. یکی از نوادگان عمر بن خطاب رفتار بد و نکوهیده ای با امام داشت پیوسته امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ناسزا می گفت. عده ای از دوستان امام کاظم بر آن شدند تا او را بکشند. اما امام آنان را از این کار بازداشت و بر آن شد تا مشکل را به صورتی دیگر حل کند . از این رو محل او را جویا شد به حضرت گفتند: در اطراف مدینه به زراعت مشغول است. حضرت بی خبر بسوی او روانه شد آن مرد خطاب به حضرت فریاد برآورد: کشت مرا پایمال مکن! حضرت همچنان به راه خود ادامه داد تا اینکه به وی نزدیک شده بنای مهربانی با او گذاشت و با لطیف ترین گفتار با او سخن گفت؛ سپس به نرمی از او پرسید: چقدر به مزرعه تو زیان رسیده است؟ گفت: صد دینار. امام فرمود: امید داری از این مزرعه چه مقدار سود عایدت شود؟ گفت: دویست دینار . امام سیصد دینار به او داد و فرمود: این برای توست و کشت تو نیز باقی است. مرد منفعل شد و از این که پیش تر رفتاری ناشایست با امام داشت شرمنده گردید.
زهد و عبادت امام کاظم علیه السلام به قدری شهره بود که هارون الرشید سرسخت ترین دشمن امام نیز می گوید: این مرد از راهیان بنی هاشم است.
تاریخ نگاران او را عابدترین مردم روزگار خود خوانده اند تا آنجا که «عبدصالح» و «زین المجتهدین» ( زیور کوشندگان در عبادت) لقب گرفت و هرگز کسی همانند او در بندگی و فرمانبرداری دیده نشده .
نمونه هایی از عبادت امام
نماز: شب را نمازهای مستحبی می گزارد و آنها را با نماز صبح پیوند می داد. آن گاه تا برآمدن خورشید به تعقیبات می پرداخت و چون خورشید طلوع می کرد حضرت سر به سجده می گذارد و پیوسته به دعا و ستایش خداوند مشغول بود تا این که ظهر فرا می رسید. البته باید توجه داشت که ظاهرا این عمل همیشگی حضرت نبوده است زیرا در تاریخ به کرار آمده که حضرت در پی حوائج مؤمنان بوده اند و این جزء سیره حضرات معصومین علیهم السلام است که رسیدگی امور مسلمانان را مقدم بر عبادت شبانه روز غیر از واجبات می دانستند. شاهد این مطلب اینکه دقیقا چنین مطلبی در زمان زندانی بودن حضرت نقل شده بنابراین می توان این گونه عبادت را به آن زمان تطبیق کرد. هارون از فراز کاخ خود خانه زندان ربیع را می کاوید. او در جای مخصوصی از آن خانه جامعه ای بر زمین می دید که هرگز جا بجا نمی شود و حرکتی ندارد. از این موضوع در شگفت شده از ربیع پرسید: این پیراهن چیست که همه روزه آن را در همین جا می بینم؟ ربیع پاسخ می دهد: ای امیرالمؤمنین آنچه می بینی پیراهن نیست بلکه موسی بن جعفر است که همه روزه هنگام برآمدن خورشید سرش به سجده می نهد و ظهر هنگام، سر از سجده بر می دارد. اینجا بود که هارون الرشید مبهوت شده نتوانست شگفتی خود را پنهان کند و گفت: اما او از زاهدان بنی هاشم است.
زهد و عبادت امام کاظم علیه السلام به قدری شهره بود که هارون الرشید سرسخت ترین دشمن امام نیز می گوید: این مرد از راهیان بنی هاشم است.تاریخ نگاران او را عابدترین مردم روزگار خود خوانده اند تا آنجا که «عبدصالح» و «زین المجتهدین» لقب گرفت و هرگز کسی همانند او در بندگی و فرمانبرداری دیده نشده .
و نیز در زمانی که در سیاهچالهای هارون بسر می برد حضرت خطاب به خداوند عرضه می دارد: اللهم انّی أسئلک أن تفرغنی بعبادتک اللهم و قد فعلتَ فلک الحمد. بار خدایا از تو می خواستم فرصتی عنایت کنی تا به بندگی و عبادتت بپردازم خداوندا آنچه می خواستم فراهم نمودی پس ستایش تو را سزاست.
روزه داری: حضرت کاظم علیه السلام روزها روزه داشت و شب ها را به عبادت زنده می داشت، به ویژه زمانی که به دستور هارون در زندان بسر می برد.
حج: آن حضرت در حالی که اسبان راهوار و اصیل در مسیر سفر آزاد گذاشته بود مسافت میان مدینه و مکه را پیاده طی می کرد. تمام افراد خانواده حضرت و نیز برادرش علی بن جعفر درباره مدت زمانی که در راه بودند می گوید: نخستین سفر 26روز ، دومین آن 25 روز سفر سوم 24 روز و چهارمین سفر 21 روز به درازا کشید.
تلاوت قرآن: حضرت قرآن را با دقت و تدبر و خوش نواتر از هر کس می خواند و چون به خواندن قرآن می پرداخت اندوهگین می شد آن گونه که هر کس تلاوت حضرت را می شنید می گریست.
حفص می گوید: او قرآن را با آهنگی حزین می خواند و چون به تلاوت می پرداخت گویی که با مخاطبی گفت و گو می کند.
آزاد کردن بردگان : حضرت هزار برده را به انگیزه جلب خشنودی خدا و تقرب به درگاهش آزاد کرد.
زهد امام :
ابراهیم بن عبدالحمید ابعاد و دامنه زهد امام کاظم علیه السلام را چنین
بیسان می کند: وارد خانه ای شدم که حضرت در آن نماز می گزارد. در آن جا جز
یک زنبیل که از برگ خرما بافته شده بود و شمشیری آویخته و یک قرآن چیزی
دیگر نبود. در روایت ابراهیم زندگی امام کاظم علیه السلام آن چنان ساده و
زاهدانه توصیف شده بود که حداقل نیاز ها و وسایل زندگی که طبقه ضعیف جامعه
آن روز نیز از آن برخوردار بود نداشت و این خود دلیل روشنی بر رویگردانی آن
حضرت از دنیا و لوازم آن است. البته امام در حالی چنین زاهدانه می زیست که
اموال فراوان و حقوق شرعی از سوی شیعیان برای امام فرستاده می شد.حضرت قرآن را با دقت و تدبر و خوش نواتر از هر کس می خواند و چون به خواندن قرآن می پرداخت اندوهگین می شد آن گونه که هر کس تلاوت حضرت را می شنید می گریست.
بخشندگی امام
مورخان به اتفاق گفته اند که او هر آنچه داشت بدون چشم داشت پاداش و یا سپاسگزاری در راه خدا به آنان داد. او آنچه به مستمندان می داد مخفیانه و به طور ناشناس بود تا مبادا ذلت خواهش را در چهره درخواست کننده ببیند. کیسه هایی حاوی دویست تا چهارصد دینار به آنان می داد . این کیسه ها در زیادی و گرانی ضرب المثل بودند. خاندان حضرت می گفتند: شگفت انگیز است کسی که از کیسه های موسی برخوردار شود و از کمبود و فقر شکایت کند.
مورخان به اتفاق گفته اند که او هر آنچه داشت بدون چشم داشت پاداش و یا سپاسگزاری در راه خدا به آنان داد. او آنچه به مستمندان می داد مخفیانه و به طور ناشناس بود تا مبادا ذلت خواهش را در چهره درخواست کننده ببیند. کیسه هایی حاوی دویست تا چهارصد دینار به آنان می داد . این کیسه ها در زیادی و گرانی ضرب المثل بودند. خاندان حضرت می گفتند: شگفت انگیز است کسی که از کیسه های موسی برخوردار شود و از کمبود و فقر شکایت کند.
در بردباری و فرو بردن خشم نیز ضرب المثل بود. یکی از نوادگان عمر بن خطاب رفتار بد و نکوهیده ای با امام داشت پیوسته امیرالمؤمنین علی علیه السلام را ناسزا می گفت. عده ای از دوستان امام کاظم بر آن شدند تا او را بکشند. اما امام آنان را از این کار بازداشت و بر آن شد تا مشکل را به صورتی دیگر حل کند . از این رو محل او را جویا شد به حضرت گفتند: در اطراف مدینه به زراعت مشغول است. حضرت بی خبر بسوی او روانه شد آن مرد خطاب به حضرت فریاد برآورد: کشت مرا پایمال مکن! حضرت همچنان به راه خود ادامه داد تا اینکه به وی نزدیک شده بنای مهربانی با او گذاشت و با لطیف ترین گفتار با او سخن گفت؛ سپس به نرمی از او پرسید: چقدر به مزرعه تو زیان رسیده است؟ گفت: صد دینار. امام فرمود: امید داری از این مزرعه چه مقدار سود عایدت شود؟ گفت: دویست دینار . امام سیصد دینار به او داد و فرمود: این برای توست و کشت تو نیز باقی است. مرد منفعل شد و از این که پیش تر رفتاری ناشایست با امام داشت شرمنده گردید.
مبارزات سیاسی امام هفتم شیعیان چگونه بود؟
دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن
زندگى مى کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکّام عباسى بود.
این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا
علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمامتر ادامه یافت؛
مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت سیاسى کردند، ولى دیرى نپایید که
دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار
سیاسى عباسیان در دورهاى آغاز شد که پیش از آن امام باقر و صادق (ع) با
تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشى
عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند. رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام)
آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار
کنند.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکت هاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهمترین آنها قیام حسین بن على در زمان حکومت هادى عباسى و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبدالله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد. امامان شیعه همگى بر لزوم رعایت تقیه پافشارى کرده و مى کوشیدند تا تشکّل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسى آنها ارزشیابى دقیقى به عمل آورد.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکت هاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهمترین آنها قیام حسین بن على در زمان حکومت هادى عباسى و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبدالله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد. امامان شیعه همگى بر لزوم رعایت تقیه پافشارى کرده و مى کوشیدند تا تشکّل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسى آنها ارزشیابى دقیقى به عمل آورد.
تبعات رویگردانی از پیام غدیر در بیان امام کاظم(ع)
پس از وفات رسولالله (ص) امت اسلام به سبب عدم عمل به تعهدات خویش نسبت به پذیرش خلافت امیرالمؤمنین(ع) دچار عقبگردی ملموس از ارزشهای دینی و معنوی شد. از همان آغازین لحظات وفات نبی مکرم اسلام عدهای از جلوداران سپاه اسلام با رویکرد تعصبی و قبیلهای خویش، سعی کردند فردی را غیر از آنچه رسول خدا (ص) برای آنها برگزیده بود، به مسند خلافت بنشانند و در این سعی خود به موفقیتِ ظاهری دست یافتند، هرچند این رویداد امیرالمؤمنین را از وظیفه تکوینی خویش در امر امامت منع نکرد و به تعبیر ایشان در آن شرایط که خلافت ایشان مورد غصب واقع شد، فرمود «فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا» عنان جامعه را در دست گرفتم.
در هر صورت تبعات این تمرد آشکار را میتوان در تاریخ به وضوح مشاهده کرد؛ بازگشت نظام طبقاتی، تحریف آموزههای نبوی، تبعیض و نابرابری، فساد صفاولیهای لشگر پیامبر (ص) و ... گوشهای از چالشِ عدم پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (ع) است.
امام کاظم (ع) در ترسیم دوران پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص) و تبعات عدم پذیرش ولایت امیرالمؤمنین استناد به آیه۱۱ سوره بقره کردند، آنجا که خداوند میفرماید «و إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون؛ و چون به آنان گفته شود:
«در زمین فساد نکنید»، میگویند: «ما خود اصلاحگریم.» حضرت فرمود وقتی به بیعتشکنان روز غدیر گفتهشد لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْض؛ در زمین فساد نکنید با آشکارکردن پیمانشکنی خود (پیمان غدیر) در میان بندگانی که [ایمان] ضعیفی دارند [و به راحتی فریب میخورند]. چرا که در اثر این کار:آنها را در دینشان سردرگم میکنید ودر آیین و عقایدشان آشفته خاطر میکنید، قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ گفتند ما اصلاحگریم؛ [وَ] إِذَا قِیلَ لِهَؤُلَاءِ النَّاکِثِینَ لِلْبَیْعَةِ فِی یَوْمِ الْغَدِیرِلا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْض بِإِظْهَارِ نَکْثِ الْبَیْعَةِ- لِعِبَادِ اللَّهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فَتُشَوِّشُونَ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ، وَ تُحَیِّرُونَهُمْ فِی مَذَاهِبِهِمْ. قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ.
بر اساس این روایت، دو تبعهی رویگردانی از پیام غدیر از سوی امام کاظم (ع) مطرح شده است ۱ـ سردرگمی مردم در دین ۲ـ آشفتگی و تحیّر در عقاید و مذهب. و همان طور که مطرح شد، این دو حقیقت تلخ را طی سالهای پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص) و به ویژه حکومت بنیامیه مشاهده کردیم.
پس از وفات رسولالله (ص) امت اسلام به سبب عدم عمل به تعهدات خویش نسبت به پذیرش خلافت امیرالمؤمنین(ع) دچار عقبگردی ملموس از ارزشهای دینی و معنوی شد. از همان آغازین لحظات وفات نبی مکرم اسلام عدهای از جلوداران سپاه اسلام با رویکرد تعصبی و قبیلهای خویش، سعی کردند فردی را غیر از آنچه رسول خدا (ص) برای آنها برگزیده بود، به مسند خلافت بنشانند و در این سعی خود به موفقیتِ ظاهری دست یافتند، هرچند این رویداد امیرالمؤمنین را از وظیفه تکوینی خویش در امر امامت منع نکرد و به تعبیر ایشان در آن شرایط که خلافت ایشان مورد غصب واقع شد، فرمود «فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا» عنان جامعه را در دست گرفتم.
در هر صورت تبعات این تمرد آشکار را میتوان در تاریخ به وضوح مشاهده کرد؛ بازگشت نظام طبقاتی، تحریف آموزههای نبوی، تبعیض و نابرابری، فساد صفاولیهای لشگر پیامبر (ص) و ... گوشهای از چالشِ عدم پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (ع) است.
امام کاظم (ع) در ترسیم دوران پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص) و تبعات عدم پذیرش ولایت امیرالمؤمنین استناد به آیه۱۱ سوره بقره کردند، آنجا که خداوند میفرماید «و إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون؛ و چون به آنان گفته شود:
«در زمین فساد نکنید»، میگویند: «ما خود اصلاحگریم.» حضرت فرمود وقتی به بیعتشکنان روز غدیر گفتهشد لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْض؛ در زمین فساد نکنید با آشکارکردن پیمانشکنی خود (پیمان غدیر) در میان بندگانی که [ایمان] ضعیفی دارند [و به راحتی فریب میخورند]. چرا که در اثر این کار:آنها را در دینشان سردرگم میکنید ودر آیین و عقایدشان آشفته خاطر میکنید، قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ گفتند ما اصلاحگریم؛ [وَ] إِذَا قِیلَ لِهَؤُلَاءِ النَّاکِثِینَ لِلْبَیْعَةِ فِی یَوْمِ الْغَدِیرِلا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْض بِإِظْهَارِ نَکْثِ الْبَیْعَةِ- لِعِبَادِ اللَّهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فَتُشَوِّشُونَ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ، وَ تُحَیِّرُونَهُمْ فِی مَذَاهِبِهِمْ. قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ.
بر اساس این روایت، دو تبعهی رویگردانی از پیام غدیر از سوی امام کاظم (ع) مطرح شده است ۱ـ سردرگمی مردم در دین ۲ـ آشفتگی و تحیّر در عقاید و مذهب. و همان طور که مطرح شد، این دو حقیقت تلخ را طی سالهای پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص) و به ویژه حکومت بنیامیه مشاهده کردیم.