یک روزنامه عربی نزدیک به دوحه در یادداشتی با اشاره به اینکه رئیسجمهور جدید آمریکا در اظهاراتش تلاش میکند از پرونده سوریه و تبیین سیاست دولتش در قبال آن فرار کند، دلیل این امر را توضیح داد.
به گزارش شهدای ایران، حتی پیش از ریاستجمهوری «جو بایدن» در آمریکا بسیاری از ناظران و
تحلیلگران سیاسی معتقد بودند که سیاست او در قبال سوریه تفاوت چندانی با
«دونالد ترامپ» نخواهد داشت. امری که در اظهارات «آنتونی بلینکن» وزیر
خارجه کنونی بایدن که در مبارزات انتخاباتی، مشاور بایدن بود، کاملا مشهود
بود.
وی به صراحت در یکی از مصاحبههایش گفته بود که سازش با نظام اسد غیرممکن است و باید نفوذ آمریکا در سوریه احیا شود و نباید اجازه داده شود که بدون امتیاز گرفتن از حکومت سوریه، این نظام به منابع نفتی در شمال شرق سوریه دست یابد.
در چنین شرایطی، تداوم تحریمهای سزار، فشار بر دولت و ملت سوریه، حمایت از حضور ترکیه در إدلب و تقویت شبهنظامیان کرد در سوریه در دوره ریاستجمهوری بایدن کاملا قابل پیشبینی است. امری که به اعتقاد بسیار از کارشناسان بیفایده است و ناکارآمدی و کاستیهای این سیاست در دوره ترامپ کاملا بر همه روشن شده است. لذا بایدن باید سیاست راهبردی جدیدی در قبال پرونده سوریه اتخاذ کند تا از وارد کردن ارتش آمریکا به جنگی که سالهای سال طول خواهد کشید، جلوگیری کند. اما شخص او از اظهار نظر در قبال این مسأله پرهیز میکند و تاکنون به صراحت به این پرونده در اظهارات رسمیاش اشاره نکرده است.
روزنامه قطری «العربی الجدید» چاپ لندن در یادداشتی به قلم «مروان قبلان» با اشاره به این مسأله نوشت: پس از گذشت چهار هفته از تحویل پست ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا به «جو بایدن»، وی از هرگونه اشاره حتی عادی و گذرا به سوریه در اظهاراتش پرهیز میکند. این در حالی است که این مرد از نظر سیاسی و اخلاقی مسئولیت زیادی در قبال وضعیت ایجاد شده در سوریه بر عهده دارد. وی زمانی که معاون «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا بود، نیز شش سال از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷، تنها ناظر بر فاجعه سوریه بود و در آن زمان [دولت آمریکا] از آن برای کشاندن ایران به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ استفاده میکرد.
نویسنده در ادامه به ژست انساندوستانه رئیسجمهور جدید آمریکا اشاره میکند و مینویسد: «بایدن معتقد است که اولویت کنونی در خاورمیانه، پایان جنگ یمن است. زیرا وضعیت انسانی در این کشور بسیار فاجعهبار است. تلاشهای توقف جنگ در یمن مهم است و باید از چنین رویکردی استقبال کرد. زیرا مردم یمن بهای سنگینی را برای جنگ داخلی برای کسب قدرت پرداختند و این امر به یک جنگ ویرانگر منطقهای تبدیل شد.»
در ادامه یادداشت آمده است :«گامهای بایدن در یمن تناقض بزرگی را در سیاستهای او برجسته میکند و نشان میدهد که انگیزه او آنچنان که ادعا میکند، انسانی نیست. زیرا فاجعه انسانی در سوریه که ده سال است طول کشیده، بهتر از یمن نیست که بایدن حتی از اشاره به موضوع آن پرهیز میکند.»
نگارنده در ادامه با اشاره به شمار کشتهها، زخمیها و آوارگان بحران سوریه بر اساس آمارهای سازمان ملل نوشت که نزدیک به ۱۱.۷ میلیون سوری نیازمند کمکهای انسانی هستند.
در ادامه این یادداشت آمده است: «این طور نیست که بایدن فاجعه انسانی در سوریه را نادیده بگیرد بلکه او در طولانیتر شدن عمر این فاجعه با رویکرد تشدید تحریمهای اقتصادی بر آن از سال ۲۰۱۱ تاکنون سهیم است. آمریکا از اسلحه تحریمها به عنوان اهرم فشاری بر نظام سوریه استفاده میکند تا آن را به سوی یک راهکار سیاسی سوق دهد. پس از ده سال، به نظر نمیرسد که این نظام به مفید بودن هیچ راهکار سیاسیای متقاعد شده باشد بلکه حتی بیشتر مصمم شده که آنچه که دشمنانش با توسل به زور نتوانستند کسب کنند، با مذاکرات نیز داده نخواهد شد و این امر را همپیمانانش تایید میکنند.»
نویسنده در ادامه با انتقاد از تداوم تحریم بیحاصل سوریه نوشت که بارها و بارها تاکید کرده که در تاریخ معاصر حتی یک مورد سراغ ندارد که نشان دهد تحریمهای اقتصادی موجب سقوط یک نظام شده باشد.
وی در ادامه باقی ماندن نظام کاسترو در کوبا برای شش دهه با وجود تحریمها از سال ۱۹۵۹ تا ۲۰۱۶، تداوم حیات نظام کره شمالی برای مدت هفتاد سال اخیر تا به امروز، بقای نظام جمهوری اسلامی ایران پس از چهل و دو سال با وجود تمامی تحریمها و فشارها را به عنوان شاهد مثال برای بیفایده بودن تحریمها علیه کشورها و دولتها طرح کرد و نوشت: نمیدانم چرا باید انتظار داشت که تحریمها علیه سوریه نتیجه دیگری داشته باشد؟
به اعتقاد نگارنده، تحریمهای تحمیلی خارجی نه تنها موجب تضعیف نظامی که همپیمانانش به او برای بقا کمک میکنند، نشده که حتی موجب تقویت هژمونی این نظام بر جامعه خود شده است. انسانی که گرسنه است از قدرت و رهایی اندیشه کافی برای تفکر کردن درباره حقوق مدنی یا دموکراسی و آزادیهایش در جامعه برخوردار نیست.
بر اساس این یادداشت، «واقعیت این است که تحریمها راهبردی برای نزدیک شدن به راه حل بحران سوریه یا اجبار نظام آن به تن دادن به یک راه حل نیست. بلکه سیاست برنامهریزی شدهای برای تخریب بقایای جامعه سوری و کشتن آن در سکوت است.»
قبلان مینویسد: «من فکر نمیکنم که بایدن که نقش زیادی در اعمال تحریمها بر عراق از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ داشت، در زمانی که عضوی در سنا بود، معتقد باشد که تحریمها علیه سوریه، نتیجه متفاوتی از عراق خواهد داشت. فراتر از این، من میخواهم بگویم که وضعیت انسانی در یمن برای بایدن اهمیتی ندارد همانطور که این وضعیت در سوریه برای بایدن بیاهمیت است.»
به اعتقاد نویسنده، تنها اولویت بایدن، ایران است. از یمن همانند سوریه استفاده میکند تا ایران را به بازگشت به میز مذاکرات متقاعد سازد. لذا فشارها را در یک جا کم و در جای دیگر زیاد میکند به این امید که به راهکاری دست یابد که او را از شر بحرانی جدید در منطقه برهاند.
وی در پایان این یادداشت مینویسد: «طبعا در اینجا برخی این سوال را خواهند پرسید که چرا بایدن را سرزنش میکنید در حالی که بخش مهمی از معارضان سوری تحریمهای آمریکا را تایید میکنند و حتی در اعمال آن نقش دارند؟ سوال خوبی که پاسخ آن بسیار طولانی است اما پاسخ کوتاه من به این سوال این است: محاسبه غلط. برخی از معارضان سرنگونی نظام سوریه را بر همه چیز ارجح میدانند حتی اگر این امر به بهای نابودی همه سوریها باشد. درحالی که بهتر است آنها زنده بمانند تا بتوانند این نظام را سرنگون کنند.»
وی به صراحت در یکی از مصاحبههایش گفته بود که سازش با نظام اسد غیرممکن است و باید نفوذ آمریکا در سوریه احیا شود و نباید اجازه داده شود که بدون امتیاز گرفتن از حکومت سوریه، این نظام به منابع نفتی در شمال شرق سوریه دست یابد.
در چنین شرایطی، تداوم تحریمهای سزار، فشار بر دولت و ملت سوریه، حمایت از حضور ترکیه در إدلب و تقویت شبهنظامیان کرد در سوریه در دوره ریاستجمهوری بایدن کاملا قابل پیشبینی است. امری که به اعتقاد بسیار از کارشناسان بیفایده است و ناکارآمدی و کاستیهای این سیاست در دوره ترامپ کاملا بر همه روشن شده است. لذا بایدن باید سیاست راهبردی جدیدی در قبال پرونده سوریه اتخاذ کند تا از وارد کردن ارتش آمریکا به جنگی که سالهای سال طول خواهد کشید، جلوگیری کند. اما شخص او از اظهار نظر در قبال این مسأله پرهیز میکند و تاکنون به صراحت به این پرونده در اظهارات رسمیاش اشاره نکرده است.
روزنامه قطری «العربی الجدید» چاپ لندن در یادداشتی به قلم «مروان قبلان» با اشاره به این مسأله نوشت: پس از گذشت چهار هفته از تحویل پست ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا به «جو بایدن»، وی از هرگونه اشاره حتی عادی و گذرا به سوریه در اظهاراتش پرهیز میکند. این در حالی است که این مرد از نظر سیاسی و اخلاقی مسئولیت زیادی در قبال وضعیت ایجاد شده در سوریه بر عهده دارد. وی زمانی که معاون «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا بود، نیز شش سال از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷، تنها ناظر بر فاجعه سوریه بود و در آن زمان [دولت آمریکا] از آن برای کشاندن ایران به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ استفاده میکرد.
نویسنده در ادامه به ژست انساندوستانه رئیسجمهور جدید آمریکا اشاره میکند و مینویسد: «بایدن معتقد است که اولویت کنونی در خاورمیانه، پایان جنگ یمن است. زیرا وضعیت انسانی در این کشور بسیار فاجعهبار است. تلاشهای توقف جنگ در یمن مهم است و باید از چنین رویکردی استقبال کرد. زیرا مردم یمن بهای سنگینی را برای جنگ داخلی برای کسب قدرت پرداختند و این امر به یک جنگ ویرانگر منطقهای تبدیل شد.»
در ادامه یادداشت آمده است :«گامهای بایدن در یمن تناقض بزرگی را در سیاستهای او برجسته میکند و نشان میدهد که انگیزه او آنچنان که ادعا میکند، انسانی نیست. زیرا فاجعه انسانی در سوریه که ده سال است طول کشیده، بهتر از یمن نیست که بایدن حتی از اشاره به موضوع آن پرهیز میکند.»
نگارنده در ادامه با اشاره به شمار کشتهها، زخمیها و آوارگان بحران سوریه بر اساس آمارهای سازمان ملل نوشت که نزدیک به ۱۱.۷ میلیون سوری نیازمند کمکهای انسانی هستند.
در ادامه این یادداشت آمده است: «این طور نیست که بایدن فاجعه انسانی در سوریه را نادیده بگیرد بلکه او در طولانیتر شدن عمر این فاجعه با رویکرد تشدید تحریمهای اقتصادی بر آن از سال ۲۰۱۱ تاکنون سهیم است. آمریکا از اسلحه تحریمها به عنوان اهرم فشاری بر نظام سوریه استفاده میکند تا آن را به سوی یک راهکار سیاسی سوق دهد. پس از ده سال، به نظر نمیرسد که این نظام به مفید بودن هیچ راهکار سیاسیای متقاعد شده باشد بلکه حتی بیشتر مصمم شده که آنچه که دشمنانش با توسل به زور نتوانستند کسب کنند، با مذاکرات نیز داده نخواهد شد و این امر را همپیمانانش تایید میکنند.»
نویسنده در ادامه با انتقاد از تداوم تحریم بیحاصل سوریه نوشت که بارها و بارها تاکید کرده که در تاریخ معاصر حتی یک مورد سراغ ندارد که نشان دهد تحریمهای اقتصادی موجب سقوط یک نظام شده باشد.
وی در ادامه باقی ماندن نظام کاسترو در کوبا برای شش دهه با وجود تحریمها از سال ۱۹۵۹ تا ۲۰۱۶، تداوم حیات نظام کره شمالی برای مدت هفتاد سال اخیر تا به امروز، بقای نظام جمهوری اسلامی ایران پس از چهل و دو سال با وجود تمامی تحریمها و فشارها را به عنوان شاهد مثال برای بیفایده بودن تحریمها علیه کشورها و دولتها طرح کرد و نوشت: نمیدانم چرا باید انتظار داشت که تحریمها علیه سوریه نتیجه دیگری داشته باشد؟
به اعتقاد نگارنده، تحریمهای تحمیلی خارجی نه تنها موجب تضعیف نظامی که همپیمانانش به او برای بقا کمک میکنند، نشده که حتی موجب تقویت هژمونی این نظام بر جامعه خود شده است. انسانی که گرسنه است از قدرت و رهایی اندیشه کافی برای تفکر کردن درباره حقوق مدنی یا دموکراسی و آزادیهایش در جامعه برخوردار نیست.
بر اساس این یادداشت، «واقعیت این است که تحریمها راهبردی برای نزدیک شدن به راه حل بحران سوریه یا اجبار نظام آن به تن دادن به یک راه حل نیست. بلکه سیاست برنامهریزی شدهای برای تخریب بقایای جامعه سوری و کشتن آن در سکوت است.»
قبلان مینویسد: «من فکر نمیکنم که بایدن که نقش زیادی در اعمال تحریمها بر عراق از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ داشت، در زمانی که عضوی در سنا بود، معتقد باشد که تحریمها علیه سوریه، نتیجه متفاوتی از عراق خواهد داشت. فراتر از این، من میخواهم بگویم که وضعیت انسانی در یمن برای بایدن اهمیتی ندارد همانطور که این وضعیت در سوریه برای بایدن بیاهمیت است.»
به اعتقاد نویسنده، تنها اولویت بایدن، ایران است. از یمن همانند سوریه استفاده میکند تا ایران را به بازگشت به میز مذاکرات متقاعد سازد. لذا فشارها را در یک جا کم و در جای دیگر زیاد میکند به این امید که به راهکاری دست یابد که او را از شر بحرانی جدید در منطقه برهاند.
وی در پایان این یادداشت مینویسد: «طبعا در اینجا برخی این سوال را خواهند پرسید که چرا بایدن را سرزنش میکنید در حالی که بخش مهمی از معارضان سوری تحریمهای آمریکا را تایید میکنند و حتی در اعمال آن نقش دارند؟ سوال خوبی که پاسخ آن بسیار طولانی است اما پاسخ کوتاه من به این سوال این است: محاسبه غلط. برخی از معارضان سرنگونی نظام سوریه را بر همه چیز ارجح میدانند حتی اگر این امر به بهای نابودی همه سوریها باشد. درحالی که بهتر است آنها زنده بمانند تا بتوانند این نظام را سرنگون کنند.»