رئیس مرکز توسعه حل اختلاف قوه قضائیه گفت: بعضی دوستان که از مقام علمی آیتالله یزدی اطلاع داشتند به ایشان پیشنهاد کردند که رسالهشان را منتشر کنند اما ایشان گفتند «نه لزومی ندارد بحمدالله دیگران هستند نیاز نیست من رساله بدهم».
به گزارش شهدای ایران، آیتالله محمّد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان
رهبری که به دلیل کهولت سن و بیماری دستگاه گوارشی در بستر بیماری
بودند، 19 آذر امسال در سن 89 سالگی به دیدار حق شتافت.
یار دیرین امام و رهبری، یکی از مبارزین برجسته قبل از انقلاب بود و در طول دوران انقلاب اسلامی خدمات ارزندهای را به کشور ارائه کرد؛ ریاست دادگاه انقلاب اسلامى قم، ریاست دفتر امام(ره) در قم، نمایندگى مجلس خبرگان قانون اساسى، عضویت در شوراى بازنگرى قانونى اساسى، ریاست قوه قضائیه با حکم مقام معظم رهبرى در دو دوره پنج ساله، نمایندگى رؤساى سه قوه در هیأت سه نفره حل اختلاف بین مرحوم رجایى و بنى صدر، نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى، نائب رئیس و قائم مقام اجرائى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضویت در دوره چهارم و پنجم شورای عالی حوزههای علمیه و رئیس دوره پنجم آن شورا از جمله مسؤولیتهای ایشان بوده است.
حجت الاسلام والمسلمین هادی صادقی رئیس مرکز توسعه حل اختلاف قوه قضائیه در گفتوگو با خبرنگار فارس به بیان ویژگیهای مرحوم آیتالله یزدی پرداخت:
* آیتالله یزدی عالمی وارسته بود
سخن گفتن از مرحوم آیت الله یزدی رضوان الله تعالی علیه در یک فرصت کوتاه خیلی دشوار است به دلیل اینکه ایشان ابعاد وجودی بسیاری داشتند؛ اولا عالمی وارسته بودند از حیث علمی، عمق لازم را داشتند.
از اولین حلقه شاگردان حضرت امام(ره) بودند و اجازه اجتهاد از ایشان داشتند. خیلی سالهای دور در دهه 30 با امام(ره) و با درسهای ایشان آشنا بودند و از همان سالها با مشی و حرکت امام(ره) همراه شدند و جزو شاگردانی بودند که انقلابیگریهای امام(ره) را هم همان اوایل یاد گرفتند و همراه امام(ره) شدند.
* تا آخرین لحظات عمرشان، کار علمی را رها نکردند
در یکی از اسناد آن زمان شهربانی کل کشور ظاهرا بود که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است؛ سال 35 یا 37 شمسی است که آنجا گزارش شده است، شیخ محمد یزدی با وجودی که ممنوع المنبر بوده اما در این مسجد حضور یافت و سخنرانی کرد و مردم را به کارهای مبارزه با ظلم و چیزهایی از این قبیل تهییج کرد.
یعنی این اسناد وجود دارد و نشان می دهد که ایشان از همان اوایل، روحیه انقلابی داشته است.
پس اولا جزو حلقه اول شاگردان امام و مرحوم آیت الله بروجردی بودند و مجتهد کاملی بودند، همه ابعاد لازم را داشتند و تا آخرین لحظات عمرشان که من شاهد بودم، کار علمی را رها نکردند.
حدود سه ماه پیش به دیدار ایشان رفتم و در بستر بیماری بودند. در خانه خیلی ساده ایشان حضور یافتم و ساعتی با هم گفتگو کردیم. همان جا هم کار علمی را رها نکردند. یک مسأله فقهی را مطرح کردند و از بعضی طلابی که آنجا حضور داشتند پرسیدند که نظر شما چیست، بعد خودشان هم نظر دادند و مباحثه علمی را به راه انداختند.
این بزرگوار با آن حال بیماری، تا لحظات آخر عمرشان، بحث علمی را رها نکردند و قریب به صد کتاب و مقاله ارزشمند فقهی و تفسیری و بعضا هم تاریخی دارند که جالب هست در عین حالی که این همه مسؤولیت هم داشتند، این همه کار علمی هم انجام دادند.
* یک ذره تکبر در ایشان نمیدیدید
یک بُعد دیگر از وجود ایشان، بُعد اخلاقی و رفتاری است. بسیار فرد متواضع و با اخلاقی بودند و اگر کسی برخوردهای ایشان را از نزدیک میدید، شیوه برخورد ایشان را تحسین میکرد چرا که یک ذره تکبر در ایشان نمیدیدید.
با کوچکترین افراد هم با کرامت رفتار میکردند و بسیار مؤدبانه و محترمانه؛ از لحاظ رعایت موازین اخلاقی اسلامی آنقدر مقید بودند که حتی شنیدن غیبت یک بچه خردسال را هم تحمل نمیکردند.
نوه ایشان که نقل میکنند که یک روزی زمانی که هفت، هشت ساله بودند، پدربزرگ آمد از من حلالیت طلبید. گفتم «برای چی؟» گفت «مادربزرگ از دست تو دلخور بود و دلخوریاش را به من گفت و من غیبت تو را شنیدم. پس تو من را حلال کن». گفتم:
«خوب اینکه طبیعی است من اشتباه کردم و مادربزرگ را ناراحت کردم و پیش شما گلایه کرده است». گفت: «نه این غیبت توست و من نباید این را می شنیدم».
البته این موضوع برای درس آموختن هم بوده است و میخواستند به بچه کوچک هم یاد بدهند که حتی این مقدار هم نباید از کسی بدگویی شنیده شود.
* حقوقش را صرف مستمندان و طلاب میکرد
یک بعد دیگرشان زهد ایشان هست که کم نظیر است؛ زهد ایشان به گونهای است که در تمام زندگیشان از اموال دنیا معمولا بینصیب بودند. طلاب با سختی معیشت قبل از انقلاب زندگی میکردند و بعد از انقلاب هم به همان روش ادامه دادند.
یک خانه معمولی و خیلی ساده داشتند که اول انقلاب، آن خانه را هم تقدیم امام(ره) کردند و امام(ره) وقتی به قم تشریف آوردند، ساکن آن خانه شدند. بعد هم آن خانه را تقدیم راه انقلاب کردند.
یک زمین مختصر و محدودی داشتند که در آن یک خانه خیلی ساده بنا شده بود، سه دانگ این خانه مال ایشان بود که آن سه دانگ را وقف حوزههای علمیه کردند.
سه دانگ دیگرش هم متعلق به خانم محترمشان بود که خداوند ایشان را هم رحمت کند که در طی سالهای طولانی همدم و همراه موافق ایشان بودند هم در مسیر مبارزات و هم در تحمل سختیهای زندگی و معیشت. آن سه دانگ را هم که متعلق به خانم محترمشان بود، در زمان حیاتشان، ایشان هم وقف کرده بودند و خدا ایشان را هم رحمت کند.
یک مقدار هم کتاب داشتند که آنها را هم وقف کردند و از مال دنیا دیگر چیزی نداشتند.
لباسهای تنشان هم بسیار ساده و فرسوده البته خیلی مرتب و منظم بود.
حتی خانهشان هم که رفته بودم خانهای بسیار ساده و با کمترین لوازم بود که آن لوازم هم مال سالهای خیلی دور بود و هیچکدام نو نشده و تغییر نکرده بود و همان سبک زندگی پیش از انقلاب را تا آخر حفظ کردند.
با وجود اینکه دهها مسؤولیت تراز بالا داشتند از نمایندگی مجلس تا عضویت شورای نگهبان، ریاست قوه قضائیه و خیلی مسؤولیتهای دیگر که طبیعتا اگر حقوقهای اینها را هم گرفته باشند و خرج زندگی کرده باشند، وضعشان ده برابر این میشد اما ایشان حتی آنچه از اینگونه حقوقها دستشان می آمد، آنها را هم خرج مستمندان و طلاب می کردند و به طلابی که در درسشان شرکت میکردند، شهریه می دادند و چیزی برای خودشان نگه نداشتند.
آخر هم که از دنیا رفتند از مال دنیا هیچ در بساط نداشتند.آنچه عرض میکنم به واقع کلمه است و همه چیز را وقف کرده بودند.
* دروغهای شاخدار درباره آیتالله یزدی
متأسفانه در سالهای طولانی پس از انقلاب به خصوص در دورههای فتنه که رخ میداد علیه ایشان هم خیلی سمپاشی کردند و دروغ های شاخدار بافتند و به ایشان نسبت دادند که میلیاردها تومان و میلیونها دلار ثروت دارد که ایشان در یکی از گزارشهایی که به دستشان رسیده بود در خصوص ثروتهای دروغینی که به ایشان نسبت داده بودند، زیر آن نوشتند که من حاضرم تمام اینهایی که می گویند هرکس که مدعی است با یک یا دو میلیون تومان معاوضه کنم. این سند الان موجود است و تصویر دستخط ایشان را من دارم و می توانم ارائه دهم. خیلی این حرف آموزنده است.
گاهی چیزهایی را به ایشان نسبت دادند که آنهایی که چنین نسبتهایی را دادند، در حق ایشان جفا کردند. مثلا گفتند فلان کارخانه مربوط به ایشان است در حالی که اصلا چنین نبوده است.
ایشان به خاطر مسؤولیت های سنگینی که داشتند مثل ریاست قوه قضائیه، مثل عضویت در جامعه مدرسین یا عضویت در هیأت امنای بعضی از جاهای عام المنفعه حضور داشتند. مثل دانشگاه فاطمیه که یک دانشگاه رسمی دولتی است که ویژه خواهران در قم شکل گرفت و دانشگاه علوم پزشکی هم هست. این را هم به اسم ایشان تمام کردند در حالی که این موضوع هیچ ربطی به ایشان نداشت فقط از حیث اینکه معتمد بودند عضو هیأت امنای آن بودند.
الان خیلی از دانشگاه ها هستند مثل دانشگاه آزاد که این همه املاک دارند ولی اعضای هیأت امنا که ربطی به آن املاک ندارند و آن املاک ربطی به آن اعضا ندارد و این هم مثل آنها بود ولی متأسفانه تهمتهای این چنینی می زدند.
* سردمدار تظاهرات بودند و سخنرانیهای آتشین ایشان در قم معروف است
یکی دیگر از ویژگی های برجسته ایشان، شجاعتشان است که شجاعت واقعا کم نظیری داشتند. مثل خود امام(ره) که دل شیر داشتند و از هیچ چیز جز خدای متعال نمی ترسیدند، این شاگرد راستین امام(ره) هم از همان اوایل، دل شیر داشت به هیچ وجه از تهدیدهای ساواک، از زندانها و شکنجه هایی که شدند نترسیدند و هیچ لغزشی از ایشان دیده نشد.
در تمام مواضع قبل از انقلاب، مبارزه را لحظهای رها نکردند؛ مکرر بازداشت و زندانی شدند و گاهی چندماه خانوادهشان از ایشان بی اطلاع می ماندند و آن زمانها خیلی اجازه اطلاع رسانی هم نمیدادند. چندین جا مثل رودبار، سیرجان، اسلام آباد غرب در کرمانشاه تبعید شدند و مدت های طولانی در تبعید بودند ولی باز هم فعالیتهای انقلابیشان را در همان جاها انجام میدادند.
پس از انقلاب یا دوره انقلاب، شجاعت ایشان فوق العاده بود؛ در اوج تظاهرات در قم، ایشان سردمدار تظاهرات بودند. سخنرانیهای آتشین ایشان در قم معروف است.
روزهای قبل از پیروزی انقلاب که هنوز رژیم مسلط بود و پلیس در همه جا حضور داشت و کسی جرأت نداشت با پلیس مواجه پیدا کند، ایشان جلوی شهربانی آنوقت رفتند، روی یک ماشین ایستادند و با یک بلندگوی دستی سخنرانی کردند و خطاب به رئیس شهربانی گفتند «دو ساعت به شما وقت میدهیم، اینجا را باید تحویل دهید».
آن زمان، روزهایی بود که انقلاب هنوز پیروز نشده بود شاید مثلا ۲۰ یا ۲۱ بهمن بود.
گفتند «تا دو ساعت بهت وقت میدهیم و الا...» یک تهدیدی هم کرده بودند و دو ساعت نشده بود که رئیس شهربانی آنوقت آمد و کلید شهربانی را با تمام امکاناتش تحویل به ایشان داد. این از عجایب بود و شاید اولین جایی که شهربانی خلع سلاح شد و به دست انقلابیون افتاد همین قم بود بر اثر همین تهدیدی که مرحوم آیت الله یزدی کردند.
ایشان که به جامعه مدرسین که همان نزدیک شهربانی بازگشتند، رفقایشان گفتند که «تو چگونه و با چه پشتوانه ای این تهدید را کردی؟». ایشان اما نترسیده بودند و گفتند «ما کارمان را باید بکنیم، نترسیم و حرکت کنیم».
پس پیروزی انقلاب، متأسفانه غائله خلق مسلمان به پا شد. یک عدهای قم را شلوغ میکردند و میخواستند در برابر امام(ره)، فرد دیگری را علم کنند. ایشان با شجاعت تمام با دو نفر و یک ماشین بدون هیچ وسیله و سلاحی بین جمعیت که افراد چماقدار بودند، رفتند و سردمدار آن جمعیت را به داخل ماشین کشاندند و بردند و گفتند باید این غائله ختم شود.
جالب این است به دیدار آن مرجع خطا کاری که آن غائله هم به اسم و وصل به او بود رفتند. مرحوم آیت الله شریعتمداری؛ خدا از تقصیراتش بگذرد.
مرحوم آیت الله یزدی به دیدار ایشان رفتند و گفتند دستور دهید این غائله ختم شود. او متأسفانه گوش نکرد و همانجا پیشنهادی به آیت الله یزدی کرد. گفت این دارالتبلیغی که داریم [موسسه بزرگ تبلیغاتی بود که در اختیار ایشان بود که البته بعدا مصادره شد و الان هم موجود است] من همه این را، سندش را به نام شما می زنم».
مرحوم آیت الله یزدی گفتند که من همانجا یقین پیدا کردم که وی هیچ صلاحیتی ندارد.
برای اینکه به من گویا رشوه میدهد. من هم قبول نکردم و بعد آن غائله را جمع کردم. مصادیقی دیگری از شجاعت ایشان زیاد است.
* آیهای که در زمان ریاست قوه قضائیه روی میزشان گذاشته بودند
یک ویژگی دیگر ایشان هم پاکاری بود و عجیب استقامت و توانی خدا به ایشان داده بود. پر کاری ایشان زبانزد بود. قبل از انقلاب، کسانی که آنجا بودند جلساتی را نقل کردند که خیلی عجیب بود. جلساتی با انقلابیون در یکی از باغهای تهران داشتند؛ شبانه راه افتادند و اذان صبح به تهران رسیدند. نماز صبح را که خواندند، جلسه با گروه های مختلف انقلابی را آغاز کردند و تا اذان ظهر ادامه داشت. نماز ظهر را خواندند و دوباره جلسه تا نماز مغرب برگزار شد. نماز را خواندند تا صبح بعدی به صورت ۲۴ساعته جلسه برای هدایت مردم برگزار شد. این استقامت عجیب و غریب فوق العاده بود البته چیزهای دیگری هم نقل شده که چون خیلی باور کردنش سخت است اینها را نقل نمیکنم.
در جامعه مدرسین، از هیچ مسوولیتی ابا نداشتند، در حوزه علمیه، در شورای عالی حوزه، در مدیریت حوزه، در ریاست دستگاه قضایی که ده سال مسؤولیت سنگین این دستگاه را بر عهده داشتند؛ آن موقع که برای انتخابات مجلس اسلامی از ایشان دعوت کردند، به میدان آمدند البته بدون اینکه یک ریال خودشان هزینه کنند. چیزی هم نداشتند که بخواهند خرج کنند و دیگران تبلیغات میکردند.
ایشان چند دوره در مجلس پذیرفته شدند و بعد هم که پذیرفته نشدند، سجده شکر کردند که بار مسؤولیت به دوششان نیامده است بعد هم امام(ره) ایشان را در شورای نگهبان منصوب کردند. همین ماه های اخیر بود که دیگر بیماریشان اجازه نداد از تخت برخیزند و نتوانستند دیگر به شورای نگهبان بروند و بلافاصله استعفایشان را تقدیم مقام معظم رهبری کردند و ایشان هم پذیرفتند.
هرجا مسؤولیت به دوششان گذاشتند، پذیرفتند و هرجا مسؤولیتی به ایشان داده نشد، یک ذره دنبال نکردند؛ نه دنبال مقام و نه دنبال مال رفتند. دو آیه شریفه را که خیلی به آن تمسک میکردند یک آیه شریفه این بود که «وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس» این روزگاران را بین مردم دست به دست میکنیم یعنی در هنگامی که مسؤولیت قوه قضائیه را داشتند این آیه را روی میز خود گذاشته بودند که یعنی یک روز شما هستید و روز دیگر نخواهید بود. دل نبندید به پستها، به میزها، به صندلیها و کرسیها و به هر چیز دیگر.
بعضی دوستان که مقام علمی ایشان را اطلاع داشتند در همان جامعه مدرسین به ایشان پیشنهاد دادند که شما رسالهتان را منتشر کنید. ایشان باز گفتند که «نه لزومی ندارد بحمدالله دیگران هستند نیاز نیست من رساله بدهم» باز به آیه دیگر اینجا تمسک کردند که «تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا» آخرت را بخواهند به کسی بدهند به کسی می دهند که نخواهد اینجا برتری جویی کند؛ یعنی فکر کردند که اگر بخواهد به خاطر مطرح کردن خودش، رساله بدهد این یک جور برتری جویی است.
بله اگر مطالبه به قدری شود که کسی دیگر نباشد و انسان ناچار شود رساله دهد، اشکال ندارد. ما مراجع عظام را که تکالیف خودشان را انجام میدهند و کار مردم را حل و فصل می کنند، تحسین میکنیم. به قدری که لازم است افراد حضور دارند بحمدالله. ولی وقتی دیگر به اندازه کافی هستند، ایشان میگویند من نیاز نیست که به این میدان بیایم و نیامدند با وجودی که صلاحیت های لازم را داشتند و از خیلی از افراد ممکن بود قویتر هم باشند.
این سنت حسنه که انسان طالب مقام و منزلت و اینها نباشد و هیچ دنبال نکند به حمدالله در بین روحانیون در طول تاریخ بوده است. البته خلافش هم بوده است و کسانی هم بوده که تلاش کردند اما ما با آنها کاری نداریم. خوبان را عرض میکنیم و ذکر خوبان را باید بکنیم که درس آموز است و خود ما هم باید از اینها درس بگیریم.
* کتابهایی که چاپ مکرر میشد را وقف میکردند
ایشان در نوشتههایی که دارند یک قرآن کریم را ترجمه کردند. با توجه به اینکه این قرآن مکرر چاپ می شود هیچگونه منفعتی از این کتاب به لحاظ مالی نخواستند ببرند، به همین دلیل وقف کردند و تحویل اوقاف دادند.
بعضی کتاب هایشان که مکرر چاپ میشود مثل کتابی درباره حسین بن علی(ع) چون زیاد چاپ شد، فوری وقفش کردند که نخواهند از آن منفعت مالی ببرند. این هم خیلی درس آموز است که ما یاد بگیریم که انقدر برای مال دنیا دست و پا نزنیم.
ساده زیستی ایشان به گونهای بود که خانوادهشان گاهی نقل کردند که گاهی غذایشان فقط به نان و چایی منتهی میشد و در همین حال انواع تهمتها را مخالفان سیاسی ایشان متأسفانه میزدند.
* بعضی مخالفان سیاسی آیتالله یزدی در جاهایی شرط انصاف را رعایت نکردند
خیلی مراقب بودند که کسی از ایشان دلگیر نباشد و من همین جا یک سفارشی دارم به کسانی که در عرصه سیاسی حضور دارند و ممکن است از لحاظ خط مشی سیاسی با خط مشی سیاسی مرحوم آیت الله یزدی اختلاف نظر داشته باشند.
خب اشکالی هم ندارد. اختلاف نظر هیچ عیبی ندارد، دو، سه خط مختلف سیاسی وجود دارد و هرکسی می تواند از یکی از این گرایشها پیروی کند و اشکالی ندارد.
منتهی ممکن است بخاطر اینکه ایشان در موضعگیریهای سیاسیشان گاهی خیلی تند موضع گیری میکردند و سخت برخورد می کردند با مخالفان در آنجایی که تشخیص می دادند این مخالفت با اصل انقلاب صورت می گیرد، ممکن است کسی دلگیر شده باشد.
اینجا جای این است که تشخیص دهند ایشان از روی حسن نیت رفتار کرده، ثانیا بخاطر دفاع از انقلاب و امام(ره) و رهبری بوده و قصد و غرض فردی و شخصی نداشتند. این هم از حسن نیت و استواری ایمان و محکم بودن اعتقادشان در مسیر انقلاب و راه امام بوده است.
این جاها که چنین اتفاقاتی میافتاد و گاهی موضع گیری سختی میکردند، ممکن است کسانی از آن موضع گیری خوششان نیامده باشد ولی این نباید سبب شود که جفا در حق ایشان کنند و چیزی به ایشان بگویند که سزاوار نیست مثلا تهمت به ایشان بزنند.
بعضی مخالفان سیاسی ایشان در جاهایی شرط انصاف را رعایت نکردند و متاسفانه تهمت هایی زدند که هیچ ربطی به ایشان نداشته است. مثل همین تهمت که فلان کارخانه مرتبط به ایشان است که هیچ ربطی نداشته و مال دانشگاه بوده است.
ایشان عضو هیأت امنای آنجا بودند و یک ریال از آن پولها را نه دیدند و نه دخالتی داشتند. هیأت امنا، مسائل کلی دانشگاه را بررسی میکنند. خیلی از بزرگان در حال حاضر عضو هیأت امنای دانشگاههای مختلف هستند و طبیعی است که آن دانشگاه برای چرخیدن چرخه امورش باید اموالی داشته است و برای رشد علم ناچارند این کار را بکنند.
در آن زمان در حوزه پزشکی، یک کار خوبی که دنبال شد، این بود که جایی برای تربیت پزشکان زن در حوزه زنان پیش بینی شود تا زنان محتاج نباشند در مسائل اختصاصی خود به مرد نامحرم مراجعه کنند که این موضوع، پایهگذاری ارزشمند بود و این کار را کردند و خدمت بزرگی هم به جامعه پزشکی و جامعه زنان داشتند و این چه ربطی به مسائل شخصی ایشان دارد.
* خاطره از بزرگان و یاد از نیکان درس آموز هست
بنده هم ممکن است با بعضی از سخنرانیهای ایشان موافق نبوده باشم ولی دلیل نمی شود که بیایم و همه خدمات دیگر ایشان و همه مواضع درست دیگر ایشان را نادیده بگیرم و حالا چون با یک مورد سخنرانی ایشان یا یک خطبه نماز جمعه ایشان موافق نبوده باشم، این دلیل نمی شود.
من خواهشم از همه عزیزانی که در عرصه سیاست و اجتماع گام بر می دارند و قدم می زنند و قلم میزنند، می نویسند چه در روزنامه ها و چه در فضای مجازی، چه سخن می گویند، به هر صورت جفا نکنند البته در حق هیچکس نباید جفا کنند و در حق ایشان هم به خصوص جفا نکنند.
البته اگر هرکسی دلخوری هم دارد جا دارد اینجا حلال کند و ببخشاید ولی اصل این است که ایشان واقعا به لحاظ اخلاقی فرد منزهی بود؛ برخلاف آن چهره ای که گاهی در سخنرانی ها تند دیده میشد در زندگیشان و در رفتارشان با افرادی که با ایشان جلسه داشتند بسیار با اخلاق، بسیار نرم و متواضعانه رفتار می کردند.
من جلسات متعددی با ایشان داشتم از دورههای دور از زمانی که امام(ره) حضور داشتند. در جامعه مدرسین می رفتیم و ما آن موقع جوان بودیم و ایشان جزو بزرگان جامعه بودند. ارتباط داشتیم و بسیار متواضعانه رفتار می کردند. خاطرات زیادی هم از آن زمان داریم که بسیار گفتنی است.
اولین سمینار حوزههای علمیه پس از ارائه آن نامه امام به طلاب جوان و مدرسان حوزه علمیه قم صادر شد که امام نامهای دادند که به اسم منشور روحانیت معروف شد. به دنبال آن ما جمعی از طلاب جوانتر خدمت بزرگان جامعه مدرسین رفتیم یک گروه چهار نفر از جوان ها و چهار نفر از بزرگان جامعه جمع شدیم و ۸ نفر شدیم که یک کمیسیونی برای برگزاری اولین سمینار تاریخ حوزه های علمیه قم شکل گرفت و ایشان هم یکی از اعضای آنجا بودند و بسیار همدلانه و همراه برای نوسازی و بهسازی حوزه های علمیه تلاش می کردند.
همان ایام بود که رحلت امام(ره) هم متاسفانه رخ داد و باز ایشان برای برگزاری مراسم امام(ره) و خاطرات زیادی هست. خاطره از بزرگان و یاد از نیکان درس آموز هست. به همین جهت خواستم ذکر خیری از ایشان بکنم و همه را را توصیه کنیم که از خوبیهای آنها یاد بگیریم و انشاءالله و راه آنها را با استقامت دنبال کنیم.
یار دیرین امام و رهبری، یکی از مبارزین برجسته قبل از انقلاب بود و در طول دوران انقلاب اسلامی خدمات ارزندهای را به کشور ارائه کرد؛ ریاست دادگاه انقلاب اسلامى قم، ریاست دفتر امام(ره) در قم، نمایندگى مجلس خبرگان قانون اساسى، عضویت در شوراى بازنگرى قانونى اساسى، ریاست قوه قضائیه با حکم مقام معظم رهبرى در دو دوره پنج ساله، نمایندگى رؤساى سه قوه در هیأت سه نفره حل اختلاف بین مرحوم رجایى و بنى صدر، نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى، نائب رئیس و قائم مقام اجرائى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضویت در دوره چهارم و پنجم شورای عالی حوزههای علمیه و رئیس دوره پنجم آن شورا از جمله مسؤولیتهای ایشان بوده است.
حجت الاسلام والمسلمین هادی صادقی رئیس مرکز توسعه حل اختلاف قوه قضائیه در گفتوگو با خبرنگار فارس به بیان ویژگیهای مرحوم آیتالله یزدی پرداخت:
* آیتالله یزدی عالمی وارسته بود
سخن گفتن از مرحوم آیت الله یزدی رضوان الله تعالی علیه در یک فرصت کوتاه خیلی دشوار است به دلیل اینکه ایشان ابعاد وجودی بسیاری داشتند؛ اولا عالمی وارسته بودند از حیث علمی، عمق لازم را داشتند.
از اولین حلقه شاگردان حضرت امام(ره) بودند و اجازه اجتهاد از ایشان داشتند. خیلی سالهای دور در دهه 30 با امام(ره) و با درسهای ایشان آشنا بودند و از همان سالها با مشی و حرکت امام(ره) همراه شدند و جزو شاگردانی بودند که انقلابیگریهای امام(ره) را هم همان اوایل یاد گرفتند و همراه امام(ره) شدند.
* تا آخرین لحظات عمرشان، کار علمی را رها نکردند
در یکی از اسناد آن زمان شهربانی کل کشور ظاهرا بود که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است؛ سال 35 یا 37 شمسی است که آنجا گزارش شده است، شیخ محمد یزدی با وجودی که ممنوع المنبر بوده اما در این مسجد حضور یافت و سخنرانی کرد و مردم را به کارهای مبارزه با ظلم و چیزهایی از این قبیل تهییج کرد.
یعنی این اسناد وجود دارد و نشان می دهد که ایشان از همان اوایل، روحیه انقلابی داشته است.
پس اولا جزو حلقه اول شاگردان امام و مرحوم آیت الله بروجردی بودند و مجتهد کاملی بودند، همه ابعاد لازم را داشتند و تا آخرین لحظات عمرشان که من شاهد بودم، کار علمی را رها نکردند.
حدود سه ماه پیش به دیدار ایشان رفتم و در بستر بیماری بودند. در خانه خیلی ساده ایشان حضور یافتم و ساعتی با هم گفتگو کردیم. همان جا هم کار علمی را رها نکردند. یک مسأله فقهی را مطرح کردند و از بعضی طلابی که آنجا حضور داشتند پرسیدند که نظر شما چیست، بعد خودشان هم نظر دادند و مباحثه علمی را به راه انداختند.
این بزرگوار با آن حال بیماری، تا لحظات آخر عمرشان، بحث علمی را رها نکردند و قریب به صد کتاب و مقاله ارزشمند فقهی و تفسیری و بعضا هم تاریخی دارند که جالب هست در عین حالی که این همه مسؤولیت هم داشتند، این همه کار علمی هم انجام دادند.
یک بُعد دیگر از وجود ایشان، بُعد اخلاقی و رفتاری است. بسیار فرد متواضع و با اخلاقی بودند و اگر کسی برخوردهای ایشان را از نزدیک میدید، شیوه برخورد ایشان را تحسین میکرد چرا که یک ذره تکبر در ایشان نمیدیدید.
با کوچکترین افراد هم با کرامت رفتار میکردند و بسیار مؤدبانه و محترمانه؛ از لحاظ رعایت موازین اخلاقی اسلامی آنقدر مقید بودند که حتی شنیدن غیبت یک بچه خردسال را هم تحمل نمیکردند.
نوه ایشان که نقل میکنند که یک روزی زمانی که هفت، هشت ساله بودند، پدربزرگ آمد از من حلالیت طلبید. گفتم «برای چی؟» گفت «مادربزرگ از دست تو دلخور بود و دلخوریاش را به من گفت و من غیبت تو را شنیدم. پس تو من را حلال کن». گفتم:
«خوب اینکه طبیعی است من اشتباه کردم و مادربزرگ را ناراحت کردم و پیش شما گلایه کرده است». گفت: «نه این غیبت توست و من نباید این را می شنیدم».
البته این موضوع برای درس آموختن هم بوده است و میخواستند به بچه کوچک هم یاد بدهند که حتی این مقدار هم نباید از کسی بدگویی شنیده شود.
* حقوقش را صرف مستمندان و طلاب میکرد
یک بعد دیگرشان زهد ایشان هست که کم نظیر است؛ زهد ایشان به گونهای است که در تمام زندگیشان از اموال دنیا معمولا بینصیب بودند. طلاب با سختی معیشت قبل از انقلاب زندگی میکردند و بعد از انقلاب هم به همان روش ادامه دادند.
یک خانه معمولی و خیلی ساده داشتند که اول انقلاب، آن خانه را هم تقدیم امام(ره) کردند و امام(ره) وقتی به قم تشریف آوردند، ساکن آن خانه شدند. بعد هم آن خانه را تقدیم راه انقلاب کردند.
یک زمین مختصر و محدودی داشتند که در آن یک خانه خیلی ساده بنا شده بود، سه دانگ این خانه مال ایشان بود که آن سه دانگ را وقف حوزههای علمیه کردند.
سه دانگ دیگرش هم متعلق به خانم محترمشان بود که خداوند ایشان را هم رحمت کند که در طی سالهای طولانی همدم و همراه موافق ایشان بودند هم در مسیر مبارزات و هم در تحمل سختیهای زندگی و معیشت. آن سه دانگ را هم که متعلق به خانم محترمشان بود، در زمان حیاتشان، ایشان هم وقف کرده بودند و خدا ایشان را هم رحمت کند.
یک مقدار هم کتاب داشتند که آنها را هم وقف کردند و از مال دنیا دیگر چیزی نداشتند.
لباسهای تنشان هم بسیار ساده و فرسوده البته خیلی مرتب و منظم بود.
حتی خانهشان هم که رفته بودم خانهای بسیار ساده و با کمترین لوازم بود که آن لوازم هم مال سالهای خیلی دور بود و هیچکدام نو نشده و تغییر نکرده بود و همان سبک زندگی پیش از انقلاب را تا آخر حفظ کردند.
با وجود اینکه دهها مسؤولیت تراز بالا داشتند از نمایندگی مجلس تا عضویت شورای نگهبان، ریاست قوه قضائیه و خیلی مسؤولیتهای دیگر که طبیعتا اگر حقوقهای اینها را هم گرفته باشند و خرج زندگی کرده باشند، وضعشان ده برابر این میشد اما ایشان حتی آنچه از اینگونه حقوقها دستشان می آمد، آنها را هم خرج مستمندان و طلاب می کردند و به طلابی که در درسشان شرکت میکردند، شهریه می دادند و چیزی برای خودشان نگه نداشتند.
آخر هم که از دنیا رفتند از مال دنیا هیچ در بساط نداشتند.آنچه عرض میکنم به واقع کلمه است و همه چیز را وقف کرده بودند.
متأسفانه در سالهای طولانی پس از انقلاب به خصوص در دورههای فتنه که رخ میداد علیه ایشان هم خیلی سمپاشی کردند و دروغ های شاخدار بافتند و به ایشان نسبت دادند که میلیاردها تومان و میلیونها دلار ثروت دارد که ایشان در یکی از گزارشهایی که به دستشان رسیده بود در خصوص ثروتهای دروغینی که به ایشان نسبت داده بودند، زیر آن نوشتند که من حاضرم تمام اینهایی که می گویند هرکس که مدعی است با یک یا دو میلیون تومان معاوضه کنم. این سند الان موجود است و تصویر دستخط ایشان را من دارم و می توانم ارائه دهم. خیلی این حرف آموزنده است.
گاهی چیزهایی را به ایشان نسبت دادند که آنهایی که چنین نسبتهایی را دادند، در حق ایشان جفا کردند. مثلا گفتند فلان کارخانه مربوط به ایشان است در حالی که اصلا چنین نبوده است.
ایشان به خاطر مسؤولیت های سنگینی که داشتند مثل ریاست قوه قضائیه، مثل عضویت در جامعه مدرسین یا عضویت در هیأت امنای بعضی از جاهای عام المنفعه حضور داشتند. مثل دانشگاه فاطمیه که یک دانشگاه رسمی دولتی است که ویژه خواهران در قم شکل گرفت و دانشگاه علوم پزشکی هم هست. این را هم به اسم ایشان تمام کردند در حالی که این موضوع هیچ ربطی به ایشان نداشت فقط از حیث اینکه معتمد بودند عضو هیأت امنای آن بودند.
الان خیلی از دانشگاه ها هستند مثل دانشگاه آزاد که این همه املاک دارند ولی اعضای هیأت امنا که ربطی به آن املاک ندارند و آن املاک ربطی به آن اعضا ندارد و این هم مثل آنها بود ولی متأسفانه تهمتهای این چنینی می زدند.
* سردمدار تظاهرات بودند و سخنرانیهای آتشین ایشان در قم معروف است
یکی دیگر از ویژگی های برجسته ایشان، شجاعتشان است که شجاعت واقعا کم نظیری داشتند. مثل خود امام(ره) که دل شیر داشتند و از هیچ چیز جز خدای متعال نمی ترسیدند، این شاگرد راستین امام(ره) هم از همان اوایل، دل شیر داشت به هیچ وجه از تهدیدهای ساواک، از زندانها و شکنجه هایی که شدند نترسیدند و هیچ لغزشی از ایشان دیده نشد.
در تمام مواضع قبل از انقلاب، مبارزه را لحظهای رها نکردند؛ مکرر بازداشت و زندانی شدند و گاهی چندماه خانوادهشان از ایشان بی اطلاع می ماندند و آن زمانها خیلی اجازه اطلاع رسانی هم نمیدادند. چندین جا مثل رودبار، سیرجان، اسلام آباد غرب در کرمانشاه تبعید شدند و مدت های طولانی در تبعید بودند ولی باز هم فعالیتهای انقلابیشان را در همان جاها انجام میدادند.
پس از انقلاب یا دوره انقلاب، شجاعت ایشان فوق العاده بود؛ در اوج تظاهرات در قم، ایشان سردمدار تظاهرات بودند. سخنرانیهای آتشین ایشان در قم معروف است.
روزهای قبل از پیروزی انقلاب که هنوز رژیم مسلط بود و پلیس در همه جا حضور داشت و کسی جرأت نداشت با پلیس مواجه پیدا کند، ایشان جلوی شهربانی آنوقت رفتند، روی یک ماشین ایستادند و با یک بلندگوی دستی سخنرانی کردند و خطاب به رئیس شهربانی گفتند «دو ساعت به شما وقت میدهیم، اینجا را باید تحویل دهید».
آن زمان، روزهایی بود که انقلاب هنوز پیروز نشده بود شاید مثلا ۲۰ یا ۲۱ بهمن بود.
گفتند «تا دو ساعت بهت وقت میدهیم و الا...» یک تهدیدی هم کرده بودند و دو ساعت نشده بود که رئیس شهربانی آنوقت آمد و کلید شهربانی را با تمام امکاناتش تحویل به ایشان داد. این از عجایب بود و شاید اولین جایی که شهربانی خلع سلاح شد و به دست انقلابیون افتاد همین قم بود بر اثر همین تهدیدی که مرحوم آیت الله یزدی کردند.
ایشان که به جامعه مدرسین که همان نزدیک شهربانی بازگشتند، رفقایشان گفتند که «تو چگونه و با چه پشتوانه ای این تهدید را کردی؟». ایشان اما نترسیده بودند و گفتند «ما کارمان را باید بکنیم، نترسیم و حرکت کنیم».
پس پیروزی انقلاب، متأسفانه غائله خلق مسلمان به پا شد. یک عدهای قم را شلوغ میکردند و میخواستند در برابر امام(ره)، فرد دیگری را علم کنند. ایشان با شجاعت تمام با دو نفر و یک ماشین بدون هیچ وسیله و سلاحی بین جمعیت که افراد چماقدار بودند، رفتند و سردمدار آن جمعیت را به داخل ماشین کشاندند و بردند و گفتند باید این غائله ختم شود.
جالب این است به دیدار آن مرجع خطا کاری که آن غائله هم به اسم و وصل به او بود رفتند. مرحوم آیت الله شریعتمداری؛ خدا از تقصیراتش بگذرد.
مرحوم آیت الله یزدی به دیدار ایشان رفتند و گفتند دستور دهید این غائله ختم شود. او متأسفانه گوش نکرد و همانجا پیشنهادی به آیت الله یزدی کرد. گفت این دارالتبلیغی که داریم [موسسه بزرگ تبلیغاتی بود که در اختیار ایشان بود که البته بعدا مصادره شد و الان هم موجود است] من همه این را، سندش را به نام شما می زنم».
مرحوم آیت الله یزدی گفتند که من همانجا یقین پیدا کردم که وی هیچ صلاحیتی ندارد.
برای اینکه به من گویا رشوه میدهد. من هم قبول نکردم و بعد آن غائله را جمع کردم. مصادیقی دیگری از شجاعت ایشان زیاد است.
یک ویژگی دیگر ایشان هم پاکاری بود و عجیب استقامت و توانی خدا به ایشان داده بود. پر کاری ایشان زبانزد بود. قبل از انقلاب، کسانی که آنجا بودند جلساتی را نقل کردند که خیلی عجیب بود. جلساتی با انقلابیون در یکی از باغهای تهران داشتند؛ شبانه راه افتادند و اذان صبح به تهران رسیدند. نماز صبح را که خواندند، جلسه با گروه های مختلف انقلابی را آغاز کردند و تا اذان ظهر ادامه داشت. نماز ظهر را خواندند و دوباره جلسه تا نماز مغرب برگزار شد. نماز را خواندند تا صبح بعدی به صورت ۲۴ساعته جلسه برای هدایت مردم برگزار شد. این استقامت عجیب و غریب فوق العاده بود البته چیزهای دیگری هم نقل شده که چون خیلی باور کردنش سخت است اینها را نقل نمیکنم.
در جامعه مدرسین، از هیچ مسوولیتی ابا نداشتند، در حوزه علمیه، در شورای عالی حوزه، در مدیریت حوزه، در ریاست دستگاه قضایی که ده سال مسؤولیت سنگین این دستگاه را بر عهده داشتند؛ آن موقع که برای انتخابات مجلس اسلامی از ایشان دعوت کردند، به میدان آمدند البته بدون اینکه یک ریال خودشان هزینه کنند. چیزی هم نداشتند که بخواهند خرج کنند و دیگران تبلیغات میکردند.
ایشان چند دوره در مجلس پذیرفته شدند و بعد هم که پذیرفته نشدند، سجده شکر کردند که بار مسؤولیت به دوششان نیامده است بعد هم امام(ره) ایشان را در شورای نگهبان منصوب کردند. همین ماه های اخیر بود که دیگر بیماریشان اجازه نداد از تخت برخیزند و نتوانستند دیگر به شورای نگهبان بروند و بلافاصله استعفایشان را تقدیم مقام معظم رهبری کردند و ایشان هم پذیرفتند.
هرجا مسؤولیت به دوششان گذاشتند، پذیرفتند و هرجا مسؤولیتی به ایشان داده نشد، یک ذره دنبال نکردند؛ نه دنبال مقام و نه دنبال مال رفتند. دو آیه شریفه را که خیلی به آن تمسک میکردند یک آیه شریفه این بود که «وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس» این روزگاران را بین مردم دست به دست میکنیم یعنی در هنگامی که مسؤولیت قوه قضائیه را داشتند این آیه را روی میز خود گذاشته بودند که یعنی یک روز شما هستید و روز دیگر نخواهید بود. دل نبندید به پستها، به میزها، به صندلیها و کرسیها و به هر چیز دیگر.
بعضی دوستان که مقام علمی ایشان را اطلاع داشتند در همان جامعه مدرسین به ایشان پیشنهاد دادند که شما رسالهتان را منتشر کنید. ایشان باز گفتند که «نه لزومی ندارد بحمدالله دیگران هستند نیاز نیست من رساله بدهم» باز به آیه دیگر اینجا تمسک کردند که «تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا» آخرت را بخواهند به کسی بدهند به کسی می دهند که نخواهد اینجا برتری جویی کند؛ یعنی فکر کردند که اگر بخواهد به خاطر مطرح کردن خودش، رساله بدهد این یک جور برتری جویی است.
بله اگر مطالبه به قدری شود که کسی دیگر نباشد و انسان ناچار شود رساله دهد، اشکال ندارد. ما مراجع عظام را که تکالیف خودشان را انجام میدهند و کار مردم را حل و فصل می کنند، تحسین میکنیم. به قدری که لازم است افراد حضور دارند بحمدالله. ولی وقتی دیگر به اندازه کافی هستند، ایشان میگویند من نیاز نیست که به این میدان بیایم و نیامدند با وجودی که صلاحیت های لازم را داشتند و از خیلی از افراد ممکن بود قویتر هم باشند.
این سنت حسنه که انسان طالب مقام و منزلت و اینها نباشد و هیچ دنبال نکند به حمدالله در بین روحانیون در طول تاریخ بوده است. البته خلافش هم بوده است و کسانی هم بوده که تلاش کردند اما ما با آنها کاری نداریم. خوبان را عرض میکنیم و ذکر خوبان را باید بکنیم که درس آموز است و خود ما هم باید از اینها درس بگیریم.
* کتابهایی که چاپ مکرر میشد را وقف میکردند
ایشان در نوشتههایی که دارند یک قرآن کریم را ترجمه کردند. با توجه به اینکه این قرآن مکرر چاپ می شود هیچگونه منفعتی از این کتاب به لحاظ مالی نخواستند ببرند، به همین دلیل وقف کردند و تحویل اوقاف دادند.
بعضی کتاب هایشان که مکرر چاپ میشود مثل کتابی درباره حسین بن علی(ع) چون زیاد چاپ شد، فوری وقفش کردند که نخواهند از آن منفعت مالی ببرند. این هم خیلی درس آموز است که ما یاد بگیریم که انقدر برای مال دنیا دست و پا نزنیم.
ساده زیستی ایشان به گونهای بود که خانوادهشان گاهی نقل کردند که گاهی غذایشان فقط به نان و چایی منتهی میشد و در همین حال انواع تهمتها را مخالفان سیاسی ایشان متأسفانه میزدند.
خیلی مراقب بودند که کسی از ایشان دلگیر نباشد و من همین جا یک سفارشی دارم به کسانی که در عرصه سیاسی حضور دارند و ممکن است از لحاظ خط مشی سیاسی با خط مشی سیاسی مرحوم آیت الله یزدی اختلاف نظر داشته باشند.
خب اشکالی هم ندارد. اختلاف نظر هیچ عیبی ندارد، دو، سه خط مختلف سیاسی وجود دارد و هرکسی می تواند از یکی از این گرایشها پیروی کند و اشکالی ندارد.
منتهی ممکن است بخاطر اینکه ایشان در موضعگیریهای سیاسیشان گاهی خیلی تند موضع گیری میکردند و سخت برخورد می کردند با مخالفان در آنجایی که تشخیص می دادند این مخالفت با اصل انقلاب صورت می گیرد، ممکن است کسی دلگیر شده باشد.
اینجا جای این است که تشخیص دهند ایشان از روی حسن نیت رفتار کرده، ثانیا بخاطر دفاع از انقلاب و امام(ره) و رهبری بوده و قصد و غرض فردی و شخصی نداشتند. این هم از حسن نیت و استواری ایمان و محکم بودن اعتقادشان در مسیر انقلاب و راه امام بوده است.
این جاها که چنین اتفاقاتی میافتاد و گاهی موضع گیری سختی میکردند، ممکن است کسانی از آن موضع گیری خوششان نیامده باشد ولی این نباید سبب شود که جفا در حق ایشان کنند و چیزی به ایشان بگویند که سزاوار نیست مثلا تهمت به ایشان بزنند.
بعضی مخالفان سیاسی ایشان در جاهایی شرط انصاف را رعایت نکردند و متاسفانه تهمت هایی زدند که هیچ ربطی به ایشان نداشته است. مثل همین تهمت که فلان کارخانه مرتبط به ایشان است که هیچ ربطی نداشته و مال دانشگاه بوده است.
ایشان عضو هیأت امنای آنجا بودند و یک ریال از آن پولها را نه دیدند و نه دخالتی داشتند. هیأت امنا، مسائل کلی دانشگاه را بررسی میکنند. خیلی از بزرگان در حال حاضر عضو هیأت امنای دانشگاههای مختلف هستند و طبیعی است که آن دانشگاه برای چرخیدن چرخه امورش باید اموالی داشته است و برای رشد علم ناچارند این کار را بکنند.
در آن زمان در حوزه پزشکی، یک کار خوبی که دنبال شد، این بود که جایی برای تربیت پزشکان زن در حوزه زنان پیش بینی شود تا زنان محتاج نباشند در مسائل اختصاصی خود به مرد نامحرم مراجعه کنند که این موضوع، پایهگذاری ارزشمند بود و این کار را کردند و خدمت بزرگی هم به جامعه پزشکی و جامعه زنان داشتند و این چه ربطی به مسائل شخصی ایشان دارد.
* خاطره از بزرگان و یاد از نیکان درس آموز هست
بنده هم ممکن است با بعضی از سخنرانیهای ایشان موافق نبوده باشم ولی دلیل نمی شود که بیایم و همه خدمات دیگر ایشان و همه مواضع درست دیگر ایشان را نادیده بگیرم و حالا چون با یک مورد سخنرانی ایشان یا یک خطبه نماز جمعه ایشان موافق نبوده باشم، این دلیل نمی شود.
من خواهشم از همه عزیزانی که در عرصه سیاست و اجتماع گام بر می دارند و قدم می زنند و قلم میزنند، می نویسند چه در روزنامه ها و چه در فضای مجازی، چه سخن می گویند، به هر صورت جفا نکنند البته در حق هیچکس نباید جفا کنند و در حق ایشان هم به خصوص جفا نکنند.
البته اگر هرکسی دلخوری هم دارد جا دارد اینجا حلال کند و ببخشاید ولی اصل این است که ایشان واقعا به لحاظ اخلاقی فرد منزهی بود؛ برخلاف آن چهره ای که گاهی در سخنرانی ها تند دیده میشد در زندگیشان و در رفتارشان با افرادی که با ایشان جلسه داشتند بسیار با اخلاق، بسیار نرم و متواضعانه رفتار می کردند.
من جلسات متعددی با ایشان داشتم از دورههای دور از زمانی که امام(ره) حضور داشتند. در جامعه مدرسین می رفتیم و ما آن موقع جوان بودیم و ایشان جزو بزرگان جامعه بودند. ارتباط داشتیم و بسیار متواضعانه رفتار می کردند. خاطرات زیادی هم از آن زمان داریم که بسیار گفتنی است.
اولین سمینار حوزههای علمیه پس از ارائه آن نامه امام به طلاب جوان و مدرسان حوزه علمیه قم صادر شد که امام نامهای دادند که به اسم منشور روحانیت معروف شد. به دنبال آن ما جمعی از طلاب جوانتر خدمت بزرگان جامعه مدرسین رفتیم یک گروه چهار نفر از جوان ها و چهار نفر از بزرگان جامعه جمع شدیم و ۸ نفر شدیم که یک کمیسیونی برای برگزاری اولین سمینار تاریخ حوزه های علمیه قم شکل گرفت و ایشان هم یکی از اعضای آنجا بودند و بسیار همدلانه و همراه برای نوسازی و بهسازی حوزه های علمیه تلاش می کردند.
همان ایام بود که رحلت امام(ره) هم متاسفانه رخ داد و باز ایشان برای برگزاری مراسم امام(ره) و خاطرات زیادی هست. خاطره از بزرگان و یاد از نیکان درس آموز هست. به همین جهت خواستم ذکر خیری از ایشان بکنم و همه را را توصیه کنیم که از خوبیهای آنها یاد بگیریم و انشاءالله و راه آنها را با استقامت دنبال کنیم.