شهدای ایران:
سازمان مجاهدین خلق در نشستی مشترک با رژیم بعث به این نتیجه رسید که با یک عملیات نظامی با حمایت ارتش صدام و خصوصا نیروی هوائی، می توان حکومت مرکزی ایران را نابود کرد. این عملیات "فروغ جاویدان" نامیده شد. بعدها مجموعه تلاش نیروهاى سپاه، بسیج و هوانیروز براى مقابله با دشمن و آزادسازى شهرهاى "اسلام آباد" و "كرند"، "عملیات مرصاد" نام گرفت.
این عملیات سه روز به طول انجامید که در روز اول،هدف سد کردن هجوم مجاهدین خلق بود. در روز دوم حرکت نیروی زمینی صورت گرفت که با پشتیبانی نیروی هوایی و هوانیروز همراه شد و در روز سوم یگانهای مجاهدین خلق به کلی منهدم شد. فرماندهی این عملیات بر عهده علی صیاد شیرازی بود که در سال ۱۳۷۸ توسط سازمان مجاهدین خلق ایران ترور شد.
تشریح عملیات مرصاد به روایت یکی از اعضای گروهك منافقین
هادی شعبانی عضو گروهک منافقین عملیات مرصاد در واحد توپخانه مشغول به کار بود فرمانده لشكرشان هم «مهین رضایی» معروف به «آذر» بود.
پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، منافقین طی هماهنگی با رژیم صدام، اقدام به حملهای كور علیه ایران كردند به این ترتیب كه قرار شد تا ارتش عراق با هجوم سنگین به مناطق جنوبی ایران، رزمندگان اسلام را به خود مشغول كند تا نیروهای منافقین بتوانند بهراحتی وارد ایران شده و تا تهران پیشروی كنند هادی شعبانی راننده رییس وقت گروهك منافقین (مژگان پارسایی) و از نیروهای حاضر در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان) است كه حدود 20 سال از زندگی پنجاه ساله خود را در این گروهك سپری كرد تا اینكه در سال 1383 توانست از مقر منافقین گریخته و به ایران بازگردد.
عضو گروهک منافق در مورد چگونگی ابلاغ عملیات مرصاد و حمله ی نظامی به ایران در عملیات مرصاد گفت : بعد از قبول قطعنامه از سوی ایران بود كه مسعود (رجوی) سریعا جلسهای گذاشت و گفت باید تا یك هفته دیگر به ایران حمله كنیم چراكه قبول قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی نشان دهنده ضعف نیروهای ایرانی در جبهههای جنگ است و گفت كه ما مقصر بودیم كه ایران قطعنامه را قبول كند چون وقتی ما در عملیات چلچراغ، مهران را تصرف كردیم، شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر دادیم و رژیم ایران ترسید كه ما بتوانیم وارد تهران شویم و به همین خاطر سریعا آتش بس را پذیرفت. بعد از این صحبتها بود كه سازماندهی جدید شروع شده و تیپها و لشكرهای جدید تشكیل شدند. بعدها مسعود عنوان كرد كه در یك طرح هماهنگ با ارتش عراق قرار شده بود آنها (نیروهای عراقی) از جنوب به ایران حمله كنند تا ما بتوانیم به راحتی از سمت غرب پیشروی كنیم.
شب قبل از شروع عملیات در جلسه به نام "توجیه فروغ" یا خداحافظی حضور داشتم و همه نیروها بودند. مسعود در آن جلسه سخنرانی مفصلی كرد و گفت همین فردا باید حركت كنیم و حتی به مهدی ابریشیمچی هم كه فرمانده محور تهران بود گفت "وقتی به تهران رسیدید اتاق كار سابق من در خیابان علوی را آماده كنید تا من بیایم و در آن مستقر شوم" و بعد خطاب به نیروها گفت "بعد از ورود به تهران تا 48 ساعت هر كاری خواستید بكنید و هر كسی را كه خواستید بكشید تا اینكه من فرمان عفو عمومی بدهم!" *
عضو گروهک منافقین در مورد بیرون راندن نیروهای ارتش عراق از جنوب ایران گفت : شما باید به این نكته توجه كنید كه ذهن ما (نیروهای منافقین) یك ذهن تاكتیكی نبود و این مسائل را نمیدانستیم. الان میتوانیم بفهمیم این نوع عملیات از اول شكست خورده بود. استفاده از زره پوشهای لاستیكدار و حركت در یك خط آن هم روی جاده آسفالت، امكان موفقیت نداشت ولی آن موقع كسی از نیروها این چیزها را نمیدانست. در واقع آن شب، شب اتمام حجت مسعود با بچهها بود و طوری صحبت كرد كه همه میگفتند همین امشب حمله را شروع كنیم. حتی برخی افراد در شبانه روز 2 ساعت میخوابیدند و فقط كار میكردند .
آموزش ها بسیار مختصر بود و آن هم برای كسانی كه 2، 3 روز قبل از اروپا برای شركت در عملیات آمده بودند. فقط هم آموزش تیراندازی با كلاش و كلت بود. كسانی كه حین عملیات میرسیدند كه اصلا همین آموزش مختصر را هم نمیدیدند فقط سلاحشان را میگرفتند و به میدان جنگ فرستاده می شدند.
نیروهایی كه در این عملیات شركت داشتند شامل 3 دسته میشدند. یك دسته اعضای قدیمی سازمان كه آموزش دیده بودند، یك دسته اعضایی كه از كشورهای دیگر اضافه شدند و دیگری هم اسراء سازمان. دو دسته ی آخر نیروهای از خارج آمده آموزش ندیده بودند و با این انگیزه در عملیات شركت میكردند كه از این خوان نعمتی كه گسترده شده بود، بهرهای ببرند . به این امید بودند كه مثلا رژیم ایران تغییر كند و آنها به پست و منصبی برسند كه اكثرا هم در عملیات كشته شدند.
برخی از این اسرا، اسیران ایرانی موجود در زندانهای عراق بودند كه در آنجا به بدترین شكل با آنها رفتار میشد. سازمان از این فرصت استفاده كرد و به آنها گفت اگر برای شركت در عملیات به ما بپیوندید آزاد خواهید شد. برخی از آنها به این امید كه در حین عملیات بتوانند فرار كنند، قبول كردند. اما غالب این اسرا كسانی بودند كه در عملیات آفتاب اسیر شده بودند كه تعدادشان به حدود 300 نفر میرسید.
. وقتی عملیات شروع شد سازمان مجبور بود از حداكثر نیروهایش استفاده كند به همین دلیل سراغ این اسرا هم رفت. برخی از اسرا اعلام آمادگی كردند كه تعدادشان كم بود.
بقیه آنها را در اتاقی حبس كردند و مقداری آب و غذا برایشان گذاشته و به آنها گفتند هر موقع در عملیات پیروز شدیم میآییم سراغ شما و رفتند. یكی از مسئولان عملیات به نام «احمد واقف» گفت روز دوم مجددا سراغ آنها رفتیم و به دروغ به آنها گفتیم كه ما توانستیم كرمانشاه را تصرف كنیم هر كس میخواهد بیاید. تعدادی فریب خوردند و آمدند و مابقی را دوباره حبس كرده و رفتند . به این ترتیب سازمان توانست حدود 40 نفر از اسرا در عملیات شركت دهد كه اكثر آنها در صحنه عملیات گریختند. سازمان هم این موضوع را میدانست ولی میگفتند چارهای نیست باید تعداد نیروها را افزایش داد. این زمانی بود كه «كرند» در حال تصرف توسط نیروهای ایران بود و این یعنی محاصر نیروهای سازمان در اسلام آباد.
رافت و عطوفتی كه سازمان و خصوصا مسعود رجوی از آن دم میزد،طوری بود که استراتژی سازمان در عملیات فروغ استراتژی «پرچم نظامی» بود. یعنی هر كس كه جلوی شما را گرفت او را بكشید و «هر كس» یعنی پاسدار. هوا خیلی گرم بود و آنها بسیار تشنه بودند. فرمانده گردان «عبد الوهاب فرجی» (افشین) افشین كه علاقه زیادی به كلت داشت اسلحهاش را بیرون آورد و با اشاره گفت همه آنها را این طور آب بدید. با اشاره افشین، همه اسرا تیرباران شدند و اجساد آنها روی هم ریخته شد و از آن عكس گرفتند. این عكس تا مدتها به عنوان یكی از مهمترین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان در جلسات معرفی میشد.
بازتاب این شكست آنقدر وحشتناك بود كه مسعود تنها یك هفته بعد از آن اعلام نشست عمومی كرد و دستور داد تا همه نیروها حتی مجروحین را از بیمارستان به این نشست بیاورند
سازمان برای ترمیم این وضعیت شروع به توجیه كردو مسعود هم این كار را هم خوب بلد بود. میگفت ما در این عملیات 1500 كشته دادیم در حالی كه توانستیم 55 هزار نفر از نیروهای رژیم را بكشیم! و حرفهایی از این دست. با این حال فضای بعد از مرصاد بسیار سنگین بود. سازمان برای شكستن این فضا اقدام به وارد كردن نیروهای جدید از اروپا كرد. به آنها میگفتند چند ماه برای آموزش بیاید و هر كس كه خواست میتواند بعد از آموزش برگردد. مسعود میگفت ما خودمان را برای عملیات فروغ 2 آماده میكنیم، ولی دیگر فایدهای نداشت. این وضع ادامه پیدا كرد تا اینكه بعد از حمله امریكا به عراق به اوج خود رسید.
جشن بزرگ سازمان ترور صیاد شیرازی
یكی از افرادی كه هیچ گاه نامش از ذهن منافقین پاك نخواهد شد شهید صیاد شیرازی است. ایشان نقش موثری در سركوب عملیات فروغ داشت.و اصولا هر عملیات موفقی كه در داخل ایران انجام میشد سازمان جشن مختصری میگرفت ولی ترور صیاد یك اتفاق ویژه بود و سازمان هم سنگ تمام گذاشت. آن روز جشن عمومی اعلام شد و تیر هوایی و شیرینی و شام جمعی هم دادند. اتفاقی كه به ندرت میافتاد. مسعود هم در یك نشست عمومی این ترور را تبریك گفت.