دو پرونده پیچیده بحران سوریه و برنامه هستهای ایران بدون تردید از جمله مهمترین و سرنوشتسازترین پروندههای منطقه است که حل آنها تاثیری شگرف بر آینده منطقه دارد و بزرگترین بازنده این دو پرونده بدون تردید عربستان سعودی است.
سرویس بین الملل پایگاه خبری شهدای ایران؛ به نظر میرسد که عربستان سعودی با شکستهای کوچک
مخالف است و به شکست بزرگ دلخوش کرده است. این سخنی است که چندی پیش «سید
حسن نصرالله»، دبیرکل حزب الله لبنان در یکی از سخنرانیهای خود به آن
اشاره کرد و به این ترتیب به شرایط فعلی و رویکرد آینده و اوضاع سیاسی و
امنیتی سوریه و لبنان و به طور کلی منطقه اشاره کرد.
گویی که تاکید ایشان در روزنامه السفیر که میگفت: ما در یک چهارم پایانی بحران سوریه به سر میبریم. ما در آستانه اعلام یک پیروزی استراتژیک جدید قرار داریم. این سخنان به این معنی بود که در مقایسه با دو سال و نیم گذشته، تنها ۶ ماه برای روشن کردن تکلیف اوضاع میدانی در سوریه باقی مانده و رویکرد جدید بین المللی بر مخالفت با تروریسم و ایجاد تغییرات جدید در مواضع کشورهای همجوار سوریه مانند ترکیه و اردن و منطقه مانند قطر و پیروزیهای میدانی گسترده و سریع ارتش سوریه و هم پیمانانش که تاکنون ۷۰ الی ۷۵ درصد برآورد میشود، متمرکز شده است.
عربستان سعودی این سخنان دبیرکل حزب الله لبنان را تهدیدی مستقیم علیه خود و چالشی غیر قابل قبول برای جایگاه و نقش این کشور در منطقه میداند. دبیرکل حزب الله لبنان از این مسئله تحت عنوان پیروزی حتمی در مدت زمان معین یاد کرد و ترجمه این سخن آن است که عربستان سعودی باید گامهای جدیدی بردارد که هدف از آن بر هم زدن معادلات برای ادامه بحران و درگیریها تا بینهایت در سوریه است؛ علاوه بر این عربستان هدف دیگری را نیز در منطقه دنبال میکند و آن تشدید اوضاع امنیتی لبنان، شکست رهبر مقاومت و در نتیجه اثبات اشتباه بودن برآوردهای او برای خدشه کردن مقبولیت و محبوبیت سید حسن نصر الله میان توده مردم و طرفدارانش است.
ناگهان سخن از هماهنگی قطر و ترکیه در زمینه تشدید اوضاع امنیتی در عراق به واسطه گروه «جبهه النصره» به میان آمد. جبهه النصره بعد از اینکه «ایمن الظواهری»، رهبر سازمان القاعده «امارت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» را از سوریه بیرون کشید و دستور به قطع ارتباط «ابو بکر البغدادی»، سرکرده داعش با «ابو محمد الجولانی»، سرکرده جبهه النصره را داد، تبدیل به نماینده قانونی القاعده در سوریه شد.
شاخه القاعده در عراق با این موضوع موافقت نکرد، چراکه داعش بر دو پالایشگاه نفت در شمال سوریه که درآمد آن روزانه حدود ۸ میلیون دلار است، تسلط دارد، این موضوع از جنگ سخت میان القاعده شام یعنی جبهه النصره و القاعده عراق یعنی «داع» بدون «ش» و این بار نه در راه خدا بلکه در راه نفت خبر میدهد.
عربستان نیز از طرف خود تصمیم گرفت ارتش موسوم به «سپاه محمد» متشکل از ۵۰ هزار نیروی تکفیری پاکستانی را تاسیس کند، ولی نه برای آزادسازی مکه از دست مشرکان همانند اقدام «پیامبر گرامی اسلام» (ص) بلکه این «سپاه محمد بن عبدالوهاب» برای آزادسازی سوریه از دست شیعیان است.
هم زمان با آن عربستان سعودی از طریق دایره اطلاعات و امنیت داخلی لبنان به ریاست «اشرف ریفی»، سرکرده گفتوگو با امرای القاعده در طرابلس و مهمترین حامی (داعش + ن= داعشن) شاخه داعش در لبنان و برخی مزدوران خود فروخته در دستگاه اطلاعات نظامی ارتش، در تلاش برای تشدید اوضاع امنیتی در لبنان است و این نکتهای است که «رفعت عید» نیز در گفتوگو با رسانههای لبنانی از آن پرده برداشت و حتی دایره اطلاعات و امنیت داخلی لبنان را به مزدوری برای شاهزاده «بندر بن سلطان»، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان سعودی متهم و تاکید کرد که شاهزاده بندر از طریق این اداره در صدد ریختن خون علویان در لبنان و بر افروختن آتش فتنه سنی – شیعی در لبنان است.
این تشدید اوضاع بعد از تهدید شاهزاده «ترکی الفیصل»، رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان و سخنان «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا در جریان دیدار اخیر خود با «سعود الفیصل»، وزیر خارجه عربستان در مورد تضعیف نقش حزب الله صورت گرفت، موضوعی که عربستان سعودی آن را به عنوان چراغ سبز آمریکا برای تشدید اوضاع در لبنان به عنوان جایزه ریاض و به منظور مقابله با حزب الله جهت تحقق هرگونه پیروزی در داخل و تلاش برای دور کردن آن از مشارکت در دولت و در عین حال مجازات به خاطر دخالت در سوریه ارزیابی میکند.
این مسئله باعث شد تا «رفعت عید» صدای خود را بالا برده و عربستان سعودی را تهدید کند و دامنه تهدید شاهزاده بندر بن سلطان را نیز شامل شود، اگر چه او در سخنان خود کسی را با اسم خطاب نکرد؛ ولی گفت: « هر کس در صدد دست درازی به لبنان باشد، دستش را قطع میکنیم».
عربستان راه حل سیاسی در سوریه را به شکست می کشاند
به موازات جوانب امنیتی که نشان دهنده نوع تفکر فریبکارانه، قبیلهای، مرتجع، کینه توزانه و خبیث آل سعود است، رژیم وهابی به منظور ویرانی و خونریزی هر چه بیشتر در سوریه بر عدم برگزاری کنفرانس ژنو ۲ و ایحاد مانع برسر راه تشکیل آن بیش از پیش پافشاری کرد.
از این رو تمام تلاشهای روسیه بر برگزاری کنفرانس ژنو ۲ و حل و فصل سیاسی بحران سوریه شکست خورد که مقدمهای برای حل و فصل درگیری در سوریه و تمام منطقه است. این تلاش ها بر سه محور استوار بود:
۱- تضمین آشتی ملی بین نظام و شاخههای مختلف معارضین داخلی و خارجی
۲- ایجاد استراتژی بین المللی برای مبارزه با تروریسم
۳- ایجاد برنامهای برای ارسال کمکهای بشر دوستانه به سوریه
در مورد دلیل ناکامی تلاشها برای برگزاری کنفرانس ژنو ۲ در موعد مقرر دو دلیل اصلی وجود دارد:
۱. اختلاف میان معارضان سوری و ناتوانی کشورهای حامی آنها در زمینه ایجاد وحدت میان اپوزیسیون
۲. پافشاری معارضان برای تعیین پیش شرط ضرورت کناره گیری «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه از قدرت و عدم مشارکت ایران در این کنفرانس، شرکت اپوزیسیون در این کنفرانس تحت تاثیر دیکتههای عربستان سعودی. این درحالی بود که نظام سوریه و معارضان داخلی و برخی گروههای خارجی آمادگی خود را برای مشارکت در این کنفرانس با حسن نیت و بدون پیش شرط به استثنای مخالفت دمشق با تسلیم قدرت به کسی که شایستگی آن را ندارد و ضرورت بازگشت به قدرت مردم و تصمیم گیری آنها برای کشور و آینده فرزندانشان در این مورد، اعلام کردند.
پر واضح است که دلیل به اجماع نرسیدن معارضان سوری خارج نشین، تسلط کشورهای منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی بر اهداف آنها است که از این مسئله تحت عنوان دخالت عربستان، ترکیه، قطر و اردن در سوریه و تشدید تنش و درگیری در این کشور یاد میشود و این مسئله باعث پیچیدهتر شده شرایط و ناممکن شدن توافق بر سر تاریخ برگزاری کنفرانس ژنو ۲ در آیندهای نزدیک شده است، گویی که برخی مسائل جدید از جمله افزایش اعزام تروریست و سلاحهای پیشرفتهتر باعث تغییر معادلات قدرت شده است؛ این مسئله هشداری در مورد تشدید اوضاع منطقه است.
اینگونه به نظر میرسد، طرف آمریکایی که بازی مرگ و ویرانی در منطقه را مدیریت و سیاستها، ارادهها و ساز و کارهای خود را بر آن تحمیل میکند، دیگر به حل و فصل نهایی بحران سوریه در آیندهای مشخص توجه ندارد؛ چراکه در حال حاضر تمام توجه واشنگتن به دستاوردهای ناشی از نتایج مذاکرات ۱+۵ در مورد پرونده هستهای ایران معطوف است؛ مسئلهای که باعث شده، مسائل منطقه پیچیدهتر به نظر برسد.
روابط پیچیده آمریکا و عربستان سعودی
بنابراین، جای شگفتی نیست که دولت فریبکار آمریکا تلاش میکند، از وفاداری به تعهد خود با روسیه در مورد حل و فصل سیاسی بحران سوریه فرار و شانه خالی کند. مجله «فارین پالیسی» با انتشار گزارشی به این نکته اشاره کرد که دولت آمریکا باید از خشم آل سعود در ۷ مورد بیمناک باشد و بر این اساس فارین پالیسی ۷ سناریو فاجعه بار را برای آمریکا توسط عربستان سعودی مطرح میکند که در موارد زیر خلاصه میشود:
یک: کاهش صادرات نفت عربستان
در صورتیکه عربستان سعودی تولید نفت خود را به ۱۰ میلیون بشکه کاهش دهد، این امر تاثیری فوری بر اقتصاد آمریکا خواهد گذاشت و روند بهبود اوضاع اقتصادی که آمریکا درحال حاضر در آن قرار دارد، را تهدید خواهد کرد. عربستان تولید نفت خود را به درخواست آمریکا و برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از تحریمهای آمریکا علیه ایران، افزایش داده است.
دو: روی آوردن به تسلیحات هستهای
عربستان سعودی برای به دست آوردن تسلیحات هستهای که از جمله آنها موشکهای دارای کلاهکهای هستهای است، روی به پاکستان آورد. عربستان در سال ۱۹۹۹ به تامین مالی برنامه هستهای پاکستان پرداخت و به اعتقاد صاحبنظران پاکستان هم اکنون در صدد ذخیره سازی تسلیحات هستهای خود در عربستان است تا آن را به دور از چشم همسایه هندی خود در امان نگهدارد، تا در صورت هرگونه درگیری مسلحانه با هند این سلاحها در امان باشند. به همین دلیل این کارشناسان دور از انتظار نمیدانند، عربستان سعودی اقدام به ساخت ایستگاه هستهای جدیدی کند و آمریکا نیز با توجه به دستیابی ایران به سلاح هستهای با این امر موافقت خواهد کرد.
سه: درخواست از آمریکا برای ترک بحرین
ریاض از آمریکا بخواهد، ناوگان پنجم نیروی دریایی خود را هرچه سریعتر از بحرین خارج کند، این اقدامی بود که عربستان سعودی ده سال پیش نیز با آمریکا انجام داد و آمریکا را از پایگاه هوایی شاهزاده «سلطان بن عبدالعزیز» در جده بیرون کرده بود.
چهار: ارائه سلاحهای نامتعارف به گروههای مسلح در سوریه
عربستان سعودی اقدام به ارائه سلاحهای پیشرفته و خطرناک به گروههای مسلح فعال در سوریه کند. اگرچه ریاض همچنان از واشنگتن حرف شنوی دارد، اما این احتمال وجود دارد که این کشور تحریمهای اعمال شده علیه گروههای مسلح در دستیابی به سلاحهای خطرناک و پیشرفته را بشکند و با وجود مخالفتهای شدید آمریکا، اقدام به ارسال آنها به معارضان سوری کند.
پنج: حمایت از انتفاضه سوم فلسطین
عربستان سعودی به حمایت از انتفاضه سوم فلسطینی بپردازد که لطمهای مهلک به تلاشها و میانجیگریهای آمریکا برای به نتیجه رساندن مذاکرات سازش وارد خواهد کرد.
شش: حمایت نظامی از ارتش مصر
حمایت ریاض از حکومتی کنونی مصر که ارتش آن را در دست دارد. هم اکنون عربستان سعودی به یکی از حامیان اصلی مصر تبدیل شده، تا جاییکه وعده پرداخت کمکهایی بالغ بر ۵ میلیارد دلار را به این کشور پس از سرنگونی حکومت اخوان المسلمین و «محمد مرسی» از منصب ریاست جمهوری مصر داده است. این حمایت از حاکمان جدید مصر با نادیده گرفتن تهدیدهای واشنگتن به قطع حمایتهای نظامی خود از مصر به دلیل سرکوبهای وحشیانه علیه تظاهرکنندگان همراه بوده است.
هفت: تحریک کشورهای عضو کنفرانس اسلامی
حمایت کشورهای عضور سازمان کنفرانس اسلامی که تعداد آن به ۵۷ کشور میرسد، از سیاستهای واشنگتن و حمایت از آن. در صورتیکه سازمان کنفرانس اسلامی خواستار اصلاح شورای امنیت و دادن نقشی به آن هم تراز با حجم این سازمان و حجم مسلمانان جهان در شورای امینت شود و نهایت هر کدام از این کشورها با استفاده از حق وتو کشورهای عضو دائم این شورا مخالفت کنند، آمریکا جایگاه و موقعیت خود را در میان کشورهای اسلامی از دست خواهد داد.
ولی در این میان سناریو هشتمی هم وجود دارد که فارین پالیسی آن را در لیست تهدیدات احتمالی آمریکا نگنجانده و آن این است که امکان دارد، خشم شاهزادگان سعودی به حدی برسد که شاهزاده بندر بن سلطان را مجبور کند، دست داشتن آمریکا در انفجارهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گرفته تا اقدامات تروریستی افغانستان، عراق، یمن و سوریه را افشا کند؛ چراکه همه این اقدامات با همکاری دولت آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی این کشور و سرویسهای اطلاعاتی آل سعود صورت گرفته است. بدون تردید این رسوایی بزرگتر ازافشاگریهای اخیر «ادوارد اسنودن»، مشاور امنیت ملی آمریکاست که ممکن است، نه تنها دولت آمریکا بلکه ثبات ایالات متحده را تهدید کرده و زمینه را برای ناآرامی و اعتراضات مردمی خطرناک فراهم کند که ممکن است، پایه نظام آمریکا متزلزل کند. همچنین نتیجه انفجارهای خونین نیویورک که منجر به جنگ افغانستان و عراق شد و در نتیجه این جنگ بیهوده بود که وضعیت اقتصادی آمریکا بحرانی شد و کسری بودجه این کشور به فراتر از ۱۷ تریلیون دلار رسید.
اما به اعتقاد «نبیل نایلی»، پژوهشگر امور استراتژیک آمریکا تمجید «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا از نقش عربستان سعودی در جریان سفر اخیرش به ریاض و توصیف آن تحت عنوان بازیگر اصلی در جهان عرب، یک سفسطه بزرگ و به بیانی خودکانی خندیدن به ریش آل سعود است.
«نبیل نایلی» درباره ۷ سناریو فاجعه بار مجله فارین پالیسی نوشته است: شاید بهترین تحلیل از سناریوهای هفتگانه فارین پالیسی را باید در نوشتههای «فرید زکریا» در مجله «تایم» جستوجو کرد که در مورد موضع واقعی آمریکا در قبال عربستان نوشته بود: اگر قرار است، جایزهای به سیاست خارجه غیر مسئولانه در عرصه بین المللی به کشوری داده شود، باید آن را به عربستان داد، چراکه این کشور بیشترین مسئولیت را در قبال تشدید افراط گرایی در سراسر جهان به واسطه گروههای سلفی وابسته به سازمان القاعده دارد.
ریاض طی چهار دهه گذشته، ثروتهای هنگفت حاصل از نفت را از طریق نشر مذهب وهابی صرف رادیکالیسم کرده است .. زمانی که مسئولان عربستان با این اتهامات مواجه میشوند با شانه خالی کردن از مسئولیت خود در این زمینه میگویند که این ثروتها متعلق به اشخاص است و ریاض نمیتواند در امور خصوصی افراد دخالت و حسابهای شخصی آنها را کنترل کند.
ظاهر این سخن صحیح است؛ چراکه عربستان سعودی به صورت رسمی تروریسم و رادیکالیسم را محکوم و ادعا میکند که از اسلام سنی میانهرو حمایت میکند و از تکفیریها تحت عنوان «فرقه ضاله» یاد میکند؛ این درحالی است که همگان میدانند ریاض به خاطر تروریسم وهابی مسئول تمام خونهایی است که در جهان عربی و اسلامی ریخته میشود، آیا نفاق و دو رویی بالاتر از نقاق آل سعود در جهان وجود دارد ...؟
این نشان میدهد که ما در مقابل نمایش بیهوده و مسخره به کارگردانی آمریکا قرار داریم؛ چراکه هیچ کس نمیتواند باور کند که کشور مرتجعی مثل عربسان سعودی توانایی تهدید امنیت ملی آمریکا را داشته باشد، دلیل آن این است که آمریکا میتواند یک شبه از شر شاهزاده بندر بن سلطان، شاهزاده سعود الفیصل و شاهزاده ترکی الفیصفل و تمام شاهزادههای سعودی وهابی خلاص شود، این مسئله برای تمام کسانی که با تفکر استراتژیک آمریکا آشنا هستند، یک حقیقت آشکار است، به این دلیل که دولت آمریکا برای هیچ یک از رهبران جهان عرب ارزش و احترامی قائل نیست و به صورت تحقیرآمیز از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند؛ ولی در سخنرانیها و اظهار نظرهای رسمی برای پوشاندن نقطه ضعف آنها در مقابل ملتهای خودشان و ملتهای جهان به گونه دیگری سخن میگوید.
عربستان در مقابل مذاکرات هستهای ایران در ژنو مانع تراشی میکند
بر این اساس، حل و فصل پرونده هستهای ایران برای آمریکا به منزله کلید بررسی دیگر پروندههای منطقهای ذیل میباشد: پرونده سوریه، پرونده لبنان و پرونده بحرین، پرونده اقلیت شیعه در عربستان، پرونده یمن، خروج آمریکا از افغانستان، پرونده اسرائیل و فلسطینیان، استراتژی بین المللی مبارزه با تروریسم، امنیت واردات نفت و گاز و حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس.
این پروندهها پیچیده و متعدد است و هر کدام از آنها نیاز به توافق، تلاش و وقت زیادی دارد. این مسئله باعث شده تا رئیس جمهوری آمریکا از ایران بخواهد پرونده هستهای را به جای سه ماه ظرف یک سال بررسی کند، دولت آمریکا با این پیشنهاد میخواهد به واقعیت اهداف ایران پی ببرد و فرصت لازم برای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در مورد حسن نیت تهران را فراهم کند، به همین خاطر با روش گام به گام در این زمینه توافق شده است.
ولی این بار فرانسه از دروازه عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی وارد شد و شروط جدیدی را وضع کرد که پیش از این مطرح نبودند و این با اصل «یک گام در مقابل یک گام» که ایران و آمریکا در مورد آن توافق کردند، تناقض دارد. این دقیقا همان چیزی است که مطبوعات صهیونیستی نیز به آن اشاره کردند و یکی از این روزنامهها در یکی از سرمقالههای خود تحت عنوان «فرانسه با فشار عربستان سعودی مانع از توافق در مورد پرونده هستهای ایران شد» بر آن تاکید کرد و از اشاره به فشار رژیم صهیونیستی امتناع بر این پرونده ورزید و تاکید کرد، «نباید از نظر دور داشت که دولت فعلی فرانسه صهیونیستیتر از خود صهیونیستهاست».
در ابتدا شواهد و قرائن نشان میداد که پرونده هستهای ایران در آستانه رسیدن به راه حل نهایی است و این بعد از آن صورت گرفت که در مورد تعلیق غنی سازی ۲۰ درصدی و کاهش آن به ۵ درصد برای مقاصد صلح آمیز در زمینه انرژی برق و اختصاص ذخایر اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد به کاربردهای پزشکی و تنها استفاده از دو نیروگاه برای غنی سازی و کاهش تعداد سانتریفویژها و نظارت دائم آژانس بین المللی انرژی هستهای بر فعالیتهای هستهای ایران موافقت شد.
این دستاورد اولیه مهمی بود که در قبال آن تمام طرفها با برداشتن بخشی از تحریمها علیه ایران موافقت کنند که در مرحله اول شامل حساب ۱۰۰ میلیون دلاری در بانکهای آمریکایی و غربی و لغو تحریم صادرات نفت و گاز و فراوردههای شیمایی میشود و این مرحله شامل یک دوره ۶ ماهه آزمایشی باشد.
بعد از آن در مورد مرحله دوم مذاکرات در مورد سرنوشت نیروگاه زیر زمینی «فردو» و تاسیسات آب سنگین اراک باشد که در آستانه تکمیل است و در صورت شروع کار توانایی تولید پولوتونیوم را دارد. غرب نیروگاه آب سنگین را تهدید خطرناکی در زمینه اشاعه هستهای میداند.
به محض اینکه نمایندگان به اجماع نظر درباره پیشنویس توافق اولیه رسیدند، وزرای خارجه ۶ کشور برای ویرایش نهایی توافق و امضای آن به ژنو سفر کردند و جو خوشبینی بر تهران و جو بدبینی و خشم بر ریاض حاکم شد و جنون در تلآویو به اوج خود رسید.
فرانسه در تلاش برای باجگیری از واشنگتن شروع به مانع تراشی کرد؛ چراکه احساس میکرد در توافق روسیه و آمریکا در مورد پرونده سوریه به حاشیه رانده شده است، به همین خاطر این بار تلاش کرد، در دفاع از منافع خویش و دو موکل خود یعنی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی مانع از ایجاد توافق شود.
«لوران فابیوس»، وزیر خارجه صهیونیست فرانسه، شروط جدید را وضع کرد که مهمترین آنها توقف غنی سازی ۲۰ درصدی و از بین بردن تمام ذخایر غنی سازی شده در این سطح (۲۰ درصد) و تعطیلی نیروگاه فردو و توقف ساخت نیروگاه اراک به همراه ضرورت قرار دادن یک دفعهای پرونده هستهای بر روی میز مذاکرات به جای روش گام به گام با اهداف میان مدت و بلند است. تا از این طریق جامعه بین الملل بتواند نگرانیهای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در منطقه را بر طرف کند و به جای اینکه پرونده هستهای طبق توافق ایران و گروه ۱+۵ ، ایران و آمریکا در حاشیه دیدارهای مجمع عمومی سازمان ملل و ژنو به صورت دو مرحلهای باشد، در یک مرحله روی میز مذاکرات قرار گیرد.
فرانسه با فشارهای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی موفق شد، از امضای آنچه که «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی توافقنامه قرن نامید، جلوگیری کند. این موضوع باعث شد تا ایران به غرب در مورد عدم غنیمت شمردن فرصتی که امروز فراهم است و دیگر فردا از این فرصت خبری نیست، هشدار دهد. چراکه این موضع فرانسه، بر تردید رهبر ایران که بارها در مورد اهداف آمریکا و غرب از نزدیکی با ایران هشدار داده بود، تاکید کرد؛ همانطور که شکست مذاکرات به اصولگرایان و سپاه پاسداران این بهانه را فراهم میکند که در مقابل هرگونه تلاش برای نزدیکی با غرب مانع تراشی کنند، شاید بتوان واکنش ایران را به تشدید اوضاع در منطقه علیه عربستان و متحدانانش و همینطور آمریکا و افغانستان تعبیر کرد.
امروز واضح است که آمریکا زمان زیادی را بدون هیچ دستاوردی از دست داده است؛ چراکه از سالیان پیش امکان رسیدن به توافق با ایران وجود داشت؛ بیفایده بودن اعتقاد غرب به اینکه امکان تحمیل شروط خود بر ایران از طریق تحریم وجود دارد، ثابت شده است؛ حتی این تحریمها نتیجه عکس داده و باعث شده است که ایران ادامه فعالیتها در زمینه انرژی هستهای خود را در سطوح نگران کنندهای ادامه دهد.
دلیل اصلی شکست غرب فشارهای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی است که باعث شد، سیاست آمریکا در راستای مصالح واشنگتن حرکت نکند. اوباما با درک این واقعیت خود را از این فشارها دور میکند و کار بدانجا رسیده است که بدون مشورت با کسی در یک رویداد غیر منتظره با «حسن روحانی»، رئیس جمهمور ایران به صورت مستقیم تماس میگیرد.
موضوع جدیدی که در لحظه آخر شبکه ده رژیم صهیونیستی از آن پرده برداشت، این بود که مذاکرات در مورد پرونده هستهای ایران در ژنو یک نمایشی است، برای بررسی توافقاتی که پشت پرده حاصل شده و فرانسه همچون دلقک احمقی است که درحال حاضر حماقت خود را درک نمیکند.
اطلاعاتی که در اینباره منتشر شد، باعث ایجاد واکنشهایی شد که از آن تحت عنوان جنون در اسرائیل یاد شد، به گونهای که جنون نتانیاهو و حزب راستگرای رادیکال گل کرد و حملات بیسابقهای علیه اوباما شروع شد.
در همین راستا رسانهها از اتحاد محرمانه رژیم صهیونیستی با عربستان سعودی و دیگر شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس که درحال حاضر سخن گفتن از آن ممنوع است، پرده برداشتند و هدف از این اتحاد تلاش برای ناکامی هرگونه توافق میان آمریکا و ایران است و حتی در صورتیکه چنین توافقی صورت میگرفت، این اتحاد که طغیان علیه اراده و خواست آمریکا است و بدون شک آنها در اجرای ضرورتهای آن کارشکنی میکنند؛ همانطور که با وجود «بشار اسد» با راه حل سیاسی در سوریه مخالفت میکنند و به دور کردن حزب الله از کانون تصمیم گیری سیاسی در لبنان حتی به قیمت تشدید اوضاع امنیتی دل خوش کردهاند.
تحلیلگران آمریکایی به این اشاره کردند که اوباما و کری بعد از شکستهای پی در پی اخیر نیاز به کمک سیاسی دارند، اوباما برای رسیدن به توافق با ایران در چارچوب درستاوردهای تاریخیاش در زمینه خروج از عراق و افغانستان برای استفاده حزبش از این موضوع در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری آینده پافشاری میکند.
بنابراین چاره جز رسیدن به توافق نیست، به ویژه بعد از اینکه ایران اعلام کرد با بررسی پرونده هستهایش به صورت یک مرحلهای مخالفتی ندارد، موضوعی که باعث شده است، فرانسه و آمریکا به طور مستقیم مقابل هم قرار گیرند. برای باز کردن این گره ساختگی و مسخره وزیر خارجه روسیه پیشنهاد کرد که کشورش ضمانتهای لازم را در اختیار جامعه بین الملل در مورد عدم مبادرت ایران برای تبدیل ذخایر اورانیوم ۲۰ درصدی به ۹۰ درصد که برای ساخت سلاح ضروری است، قرار میدهد و این تعهد به روسیه این مکان را میدهد که بر روند تحولات رابطه آمریکا و ایران نظارت کند و خارج از چارچوب بازی نباشد. نشست برای ادامه مشورتها و مذاکرات محرمانه میان ایران و آمریکا به ۲۰ نوامبر موکول شد و نشانههای قوی دال بر حصول توافق در دور آینده مذاکرات وجود دارد؛ چراکه چنین توافقی به نفغ آمریکا و غرب و همینطور به نفع ایران، روسیه و چین است.
و شاید زمانی که «سید حسن نصرالله»، رهبر مقاومت گفت، عربستان سعودی با شکست کوچک مخالف و به شکست سنگین دل خوش کرده و منطقه بعد از اعلام حل و فصل بزرگ و تبدیل ایران به قدرت بزرگ منطقهای در مرحله یک چهارم آخر آن به سر میبرد تا زنجیره حل و فصل تمام پروندههای منطقه شروع شود، منظور وی اطلاعات محرمانهای بود که از طرف ایرانی به دست آورده بود که این اطلاعات رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی را غافلگیر کرده و باعث شد، دیوانگی آنها گل کند.
راز لجاجت عربستان سعودی
راز لجاجت و دشمنی عربستان سعودی دیگر برای کسی معما نیست، اینکه همچنان رژیم منحط و مرتجع آل سعود به رهبری جهان عربی و اسلامی با تکیه بر ثروتهای هنگفت نفتی و مال حرام و ترویج تفکر تکفیری و ویرانگر وهابی دل خوش کرده است.
درگیری عربستان که آل سعود آن را یک درگیری حیاتی میدانند، با دشمن وهمی به نام ایران و متحدانش در منطقه است. این مسئله باعث شده تا ریاض اقدام به ایجاد اتحاد سنی متشکل از ترکیه، پاکستان، مصر و اردن و شیوخ خلیج فارس کرده و در عین حال به صورت محرمانه با اسرائیل به عنوان قدرتی که نفوذ و تاثیر زیادی بر دولت آمریکا و دولت های غربی دارد، هم پیمان شده است.
امروز شکست این موضوع ثابت شده است و تاکید میکند که اسرائیل توانایی تاثیرگذاری بر دولت آمریکا نه در زمینه تجاوز به سوریه و نه در مورد پرونده هستهای ایران را ندارد. به جز دولت صهیونیست فرانسه که نقش وکیلی که تمایل دارد، منافع رژیم وهابی و رژیم صهیونیستی را حفظ کند، تمام کشورهای اروپا به ویژه کشورهای محوری مثل آلمان و انگلیس قواعد بازی جدید را فهمیدهاند، به همین خاطر برای تامین منافع اقتصادی خود به سرعت خود را به ایران نزدیک کردهاند. این موضوع نشان میدهد که فرانسه تاثیرگذاری خود در سوریه را از دست داده است و به خاطر سیاستهای شکست خورده خود، هیچ منفعتی در ایران و نقشی در لبنان نخواهد داشت.
منبع: افکار نیوز
گویی که تاکید ایشان در روزنامه السفیر که میگفت: ما در یک چهارم پایانی بحران سوریه به سر میبریم. ما در آستانه اعلام یک پیروزی استراتژیک جدید قرار داریم. این سخنان به این معنی بود که در مقایسه با دو سال و نیم گذشته، تنها ۶ ماه برای روشن کردن تکلیف اوضاع میدانی در سوریه باقی مانده و رویکرد جدید بین المللی بر مخالفت با تروریسم و ایجاد تغییرات جدید در مواضع کشورهای همجوار سوریه مانند ترکیه و اردن و منطقه مانند قطر و پیروزیهای میدانی گسترده و سریع ارتش سوریه و هم پیمانانش که تاکنون ۷۰ الی ۷۵ درصد برآورد میشود، متمرکز شده است.
عربستان سعودی این سخنان دبیرکل حزب الله لبنان را تهدیدی مستقیم علیه خود و چالشی غیر قابل قبول برای جایگاه و نقش این کشور در منطقه میداند. دبیرکل حزب الله لبنان از این مسئله تحت عنوان پیروزی حتمی در مدت زمان معین یاد کرد و ترجمه این سخن آن است که عربستان سعودی باید گامهای جدیدی بردارد که هدف از آن بر هم زدن معادلات برای ادامه بحران و درگیریها تا بینهایت در سوریه است؛ علاوه بر این عربستان هدف دیگری را نیز در منطقه دنبال میکند و آن تشدید اوضاع امنیتی لبنان، شکست رهبر مقاومت و در نتیجه اثبات اشتباه بودن برآوردهای او برای خدشه کردن مقبولیت و محبوبیت سید حسن نصر الله میان توده مردم و طرفدارانش است.
ناگهان سخن از هماهنگی قطر و ترکیه در زمینه تشدید اوضاع امنیتی در عراق به واسطه گروه «جبهه النصره» به میان آمد. جبهه النصره بعد از اینکه «ایمن الظواهری»، رهبر سازمان القاعده «امارت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» را از سوریه بیرون کشید و دستور به قطع ارتباط «ابو بکر البغدادی»، سرکرده داعش با «ابو محمد الجولانی»، سرکرده جبهه النصره را داد، تبدیل به نماینده قانونی القاعده در سوریه شد.
شاخه القاعده در عراق با این موضوع موافقت نکرد، چراکه داعش بر دو پالایشگاه نفت در شمال سوریه که درآمد آن روزانه حدود ۸ میلیون دلار است، تسلط دارد، این موضوع از جنگ سخت میان القاعده شام یعنی جبهه النصره و القاعده عراق یعنی «داع» بدون «ش» و این بار نه در راه خدا بلکه در راه نفت خبر میدهد.
عربستان نیز از طرف خود تصمیم گرفت ارتش موسوم به «سپاه محمد» متشکل از ۵۰ هزار نیروی تکفیری پاکستانی را تاسیس کند، ولی نه برای آزادسازی مکه از دست مشرکان همانند اقدام «پیامبر گرامی اسلام» (ص) بلکه این «سپاه محمد بن عبدالوهاب» برای آزادسازی سوریه از دست شیعیان است.
هم زمان با آن عربستان سعودی از طریق دایره اطلاعات و امنیت داخلی لبنان به ریاست «اشرف ریفی»، سرکرده گفتوگو با امرای القاعده در طرابلس و مهمترین حامی (داعش + ن= داعشن) شاخه داعش در لبنان و برخی مزدوران خود فروخته در دستگاه اطلاعات نظامی ارتش، در تلاش برای تشدید اوضاع امنیتی در لبنان است و این نکتهای است که «رفعت عید» نیز در گفتوگو با رسانههای لبنانی از آن پرده برداشت و حتی دایره اطلاعات و امنیت داخلی لبنان را به مزدوری برای شاهزاده «بندر بن سلطان»، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان سعودی متهم و تاکید کرد که شاهزاده بندر از طریق این اداره در صدد ریختن خون علویان در لبنان و بر افروختن آتش فتنه سنی – شیعی در لبنان است.
این تشدید اوضاع بعد از تهدید شاهزاده «ترکی الفیصل»، رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان و سخنان «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا در جریان دیدار اخیر خود با «سعود الفیصل»، وزیر خارجه عربستان در مورد تضعیف نقش حزب الله صورت گرفت، موضوعی که عربستان سعودی آن را به عنوان چراغ سبز آمریکا برای تشدید اوضاع در لبنان به عنوان جایزه ریاض و به منظور مقابله با حزب الله جهت تحقق هرگونه پیروزی در داخل و تلاش برای دور کردن آن از مشارکت در دولت و در عین حال مجازات به خاطر دخالت در سوریه ارزیابی میکند.
این مسئله باعث شد تا «رفعت عید» صدای خود را بالا برده و عربستان سعودی را تهدید کند و دامنه تهدید شاهزاده بندر بن سلطان را نیز شامل شود، اگر چه او در سخنان خود کسی را با اسم خطاب نکرد؛ ولی گفت: « هر کس در صدد دست درازی به لبنان باشد، دستش را قطع میکنیم».
عربستان راه حل سیاسی در سوریه را به شکست می کشاند
به موازات جوانب امنیتی که نشان دهنده نوع تفکر فریبکارانه، قبیلهای، مرتجع، کینه توزانه و خبیث آل سعود است، رژیم وهابی به منظور ویرانی و خونریزی هر چه بیشتر در سوریه بر عدم برگزاری کنفرانس ژنو ۲ و ایحاد مانع برسر راه تشکیل آن بیش از پیش پافشاری کرد.
از این رو تمام تلاشهای روسیه بر برگزاری کنفرانس ژنو ۲ و حل و فصل سیاسی بحران سوریه شکست خورد که مقدمهای برای حل و فصل درگیری در سوریه و تمام منطقه است. این تلاش ها بر سه محور استوار بود:
۱- تضمین آشتی ملی بین نظام و شاخههای مختلف معارضین داخلی و خارجی
۲- ایجاد استراتژی بین المللی برای مبارزه با تروریسم
۳- ایجاد برنامهای برای ارسال کمکهای بشر دوستانه به سوریه
در مورد دلیل ناکامی تلاشها برای برگزاری کنفرانس ژنو ۲ در موعد مقرر دو دلیل اصلی وجود دارد:
۱. اختلاف میان معارضان سوری و ناتوانی کشورهای حامی آنها در زمینه ایجاد وحدت میان اپوزیسیون
۲. پافشاری معارضان برای تعیین پیش شرط ضرورت کناره گیری «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه از قدرت و عدم مشارکت ایران در این کنفرانس، شرکت اپوزیسیون در این کنفرانس تحت تاثیر دیکتههای عربستان سعودی. این درحالی بود که نظام سوریه و معارضان داخلی و برخی گروههای خارجی آمادگی خود را برای مشارکت در این کنفرانس با حسن نیت و بدون پیش شرط به استثنای مخالفت دمشق با تسلیم قدرت به کسی که شایستگی آن را ندارد و ضرورت بازگشت به قدرت مردم و تصمیم گیری آنها برای کشور و آینده فرزندانشان در این مورد، اعلام کردند.
پر واضح است که دلیل به اجماع نرسیدن معارضان سوری خارج نشین، تسلط کشورهای منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی بر اهداف آنها است که از این مسئله تحت عنوان دخالت عربستان، ترکیه، قطر و اردن در سوریه و تشدید تنش و درگیری در این کشور یاد میشود و این مسئله باعث پیچیدهتر شده شرایط و ناممکن شدن توافق بر سر تاریخ برگزاری کنفرانس ژنو ۲ در آیندهای نزدیک شده است، گویی که برخی مسائل جدید از جمله افزایش اعزام تروریست و سلاحهای پیشرفتهتر باعث تغییر معادلات قدرت شده است؛ این مسئله هشداری در مورد تشدید اوضاع منطقه است.
اینگونه به نظر میرسد، طرف آمریکایی که بازی مرگ و ویرانی در منطقه را مدیریت و سیاستها، ارادهها و ساز و کارهای خود را بر آن تحمیل میکند، دیگر به حل و فصل نهایی بحران سوریه در آیندهای مشخص توجه ندارد؛ چراکه در حال حاضر تمام توجه واشنگتن به دستاوردهای ناشی از نتایج مذاکرات ۱+۵ در مورد پرونده هستهای ایران معطوف است؛ مسئلهای که باعث شده، مسائل منطقه پیچیدهتر به نظر برسد.
روابط پیچیده آمریکا و عربستان سعودی
بنابراین، جای شگفتی نیست که دولت فریبکار آمریکا تلاش میکند، از وفاداری به تعهد خود با روسیه در مورد حل و فصل سیاسی بحران سوریه فرار و شانه خالی کند. مجله «فارین پالیسی» با انتشار گزارشی به این نکته اشاره کرد که دولت آمریکا باید از خشم آل سعود در ۷ مورد بیمناک باشد و بر این اساس فارین پالیسی ۷ سناریو فاجعه بار را برای آمریکا توسط عربستان سعودی مطرح میکند که در موارد زیر خلاصه میشود:
یک: کاهش صادرات نفت عربستان
در صورتیکه عربستان سعودی تولید نفت خود را به ۱۰ میلیون بشکه کاهش دهد، این امر تاثیری فوری بر اقتصاد آمریکا خواهد گذاشت و روند بهبود اوضاع اقتصادی که آمریکا درحال حاضر در آن قرار دارد، را تهدید خواهد کرد. عربستان تولید نفت خود را به درخواست آمریکا و برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از تحریمهای آمریکا علیه ایران، افزایش داده است.
دو: روی آوردن به تسلیحات هستهای
عربستان سعودی برای به دست آوردن تسلیحات هستهای که از جمله آنها موشکهای دارای کلاهکهای هستهای است، روی به پاکستان آورد. عربستان در سال ۱۹۹۹ به تامین مالی برنامه هستهای پاکستان پرداخت و به اعتقاد صاحبنظران پاکستان هم اکنون در صدد ذخیره سازی تسلیحات هستهای خود در عربستان است تا آن را به دور از چشم همسایه هندی خود در امان نگهدارد، تا در صورت هرگونه درگیری مسلحانه با هند این سلاحها در امان باشند. به همین دلیل این کارشناسان دور از انتظار نمیدانند، عربستان سعودی اقدام به ساخت ایستگاه هستهای جدیدی کند و آمریکا نیز با توجه به دستیابی ایران به سلاح هستهای با این امر موافقت خواهد کرد.
سه: درخواست از آمریکا برای ترک بحرین
ریاض از آمریکا بخواهد، ناوگان پنجم نیروی دریایی خود را هرچه سریعتر از بحرین خارج کند، این اقدامی بود که عربستان سعودی ده سال پیش نیز با آمریکا انجام داد و آمریکا را از پایگاه هوایی شاهزاده «سلطان بن عبدالعزیز» در جده بیرون کرده بود.
چهار: ارائه سلاحهای نامتعارف به گروههای مسلح در سوریه
عربستان سعودی اقدام به ارائه سلاحهای پیشرفته و خطرناک به گروههای مسلح فعال در سوریه کند. اگرچه ریاض همچنان از واشنگتن حرف شنوی دارد، اما این احتمال وجود دارد که این کشور تحریمهای اعمال شده علیه گروههای مسلح در دستیابی به سلاحهای خطرناک و پیشرفته را بشکند و با وجود مخالفتهای شدید آمریکا، اقدام به ارسال آنها به معارضان سوری کند.
پنج: حمایت از انتفاضه سوم فلسطین
عربستان سعودی به حمایت از انتفاضه سوم فلسطینی بپردازد که لطمهای مهلک به تلاشها و میانجیگریهای آمریکا برای به نتیجه رساندن مذاکرات سازش وارد خواهد کرد.
شش: حمایت نظامی از ارتش مصر
حمایت ریاض از حکومتی کنونی مصر که ارتش آن را در دست دارد. هم اکنون عربستان سعودی به یکی از حامیان اصلی مصر تبدیل شده، تا جاییکه وعده پرداخت کمکهایی بالغ بر ۵ میلیارد دلار را به این کشور پس از سرنگونی حکومت اخوان المسلمین و «محمد مرسی» از منصب ریاست جمهوری مصر داده است. این حمایت از حاکمان جدید مصر با نادیده گرفتن تهدیدهای واشنگتن به قطع حمایتهای نظامی خود از مصر به دلیل سرکوبهای وحشیانه علیه تظاهرکنندگان همراه بوده است.
هفت: تحریک کشورهای عضو کنفرانس اسلامی
حمایت کشورهای عضور سازمان کنفرانس اسلامی که تعداد آن به ۵۷ کشور میرسد، از سیاستهای واشنگتن و حمایت از آن. در صورتیکه سازمان کنفرانس اسلامی خواستار اصلاح شورای امنیت و دادن نقشی به آن هم تراز با حجم این سازمان و حجم مسلمانان جهان در شورای امینت شود و نهایت هر کدام از این کشورها با استفاده از حق وتو کشورهای عضو دائم این شورا مخالفت کنند، آمریکا جایگاه و موقعیت خود را در میان کشورهای اسلامی از دست خواهد داد.
ولی در این میان سناریو هشتمی هم وجود دارد که فارین پالیسی آن را در لیست تهدیدات احتمالی آمریکا نگنجانده و آن این است که امکان دارد، خشم شاهزادگان سعودی به حدی برسد که شاهزاده بندر بن سلطان را مجبور کند، دست داشتن آمریکا در انفجارهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گرفته تا اقدامات تروریستی افغانستان، عراق، یمن و سوریه را افشا کند؛ چراکه همه این اقدامات با همکاری دولت آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی این کشور و سرویسهای اطلاعاتی آل سعود صورت گرفته است. بدون تردید این رسوایی بزرگتر ازافشاگریهای اخیر «ادوارد اسنودن»، مشاور امنیت ملی آمریکاست که ممکن است، نه تنها دولت آمریکا بلکه ثبات ایالات متحده را تهدید کرده و زمینه را برای ناآرامی و اعتراضات مردمی خطرناک فراهم کند که ممکن است، پایه نظام آمریکا متزلزل کند. همچنین نتیجه انفجارهای خونین نیویورک که منجر به جنگ افغانستان و عراق شد و در نتیجه این جنگ بیهوده بود که وضعیت اقتصادی آمریکا بحرانی شد و کسری بودجه این کشور به فراتر از ۱۷ تریلیون دلار رسید.
اما به اعتقاد «نبیل نایلی»، پژوهشگر امور استراتژیک آمریکا تمجید «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا از نقش عربستان سعودی در جریان سفر اخیرش به ریاض و توصیف آن تحت عنوان بازیگر اصلی در جهان عرب، یک سفسطه بزرگ و به بیانی خودکانی خندیدن به ریش آل سعود است.
«نبیل نایلی» درباره ۷ سناریو فاجعه بار مجله فارین پالیسی نوشته است: شاید بهترین تحلیل از سناریوهای هفتگانه فارین پالیسی را باید در نوشتههای «فرید زکریا» در مجله «تایم» جستوجو کرد که در مورد موضع واقعی آمریکا در قبال عربستان نوشته بود: اگر قرار است، جایزهای به سیاست خارجه غیر مسئولانه در عرصه بین المللی به کشوری داده شود، باید آن را به عربستان داد، چراکه این کشور بیشترین مسئولیت را در قبال تشدید افراط گرایی در سراسر جهان به واسطه گروههای سلفی وابسته به سازمان القاعده دارد.
ریاض طی چهار دهه گذشته، ثروتهای هنگفت حاصل از نفت را از طریق نشر مذهب وهابی صرف رادیکالیسم کرده است .. زمانی که مسئولان عربستان با این اتهامات مواجه میشوند با شانه خالی کردن از مسئولیت خود در این زمینه میگویند که این ثروتها متعلق به اشخاص است و ریاض نمیتواند در امور خصوصی افراد دخالت و حسابهای شخصی آنها را کنترل کند.
ظاهر این سخن صحیح است؛ چراکه عربستان سعودی به صورت رسمی تروریسم و رادیکالیسم را محکوم و ادعا میکند که از اسلام سنی میانهرو حمایت میکند و از تکفیریها تحت عنوان «فرقه ضاله» یاد میکند؛ این درحالی است که همگان میدانند ریاض به خاطر تروریسم وهابی مسئول تمام خونهایی است که در جهان عربی و اسلامی ریخته میشود، آیا نفاق و دو رویی بالاتر از نقاق آل سعود در جهان وجود دارد ...؟
این نشان میدهد که ما در مقابل نمایش بیهوده و مسخره به کارگردانی آمریکا قرار داریم؛ چراکه هیچ کس نمیتواند باور کند که کشور مرتجعی مثل عربسان سعودی توانایی تهدید امنیت ملی آمریکا را داشته باشد، دلیل آن این است که آمریکا میتواند یک شبه از شر شاهزاده بندر بن سلطان، شاهزاده سعود الفیصل و شاهزاده ترکی الفیصفل و تمام شاهزادههای سعودی وهابی خلاص شود، این مسئله برای تمام کسانی که با تفکر استراتژیک آمریکا آشنا هستند، یک حقیقت آشکار است، به این دلیل که دولت آمریکا برای هیچ یک از رهبران جهان عرب ارزش و احترامی قائل نیست و به صورت تحقیرآمیز از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند؛ ولی در سخنرانیها و اظهار نظرهای رسمی برای پوشاندن نقطه ضعف آنها در مقابل ملتهای خودشان و ملتهای جهان به گونه دیگری سخن میگوید.
عربستان در مقابل مذاکرات هستهای ایران در ژنو مانع تراشی میکند
بر این اساس، حل و فصل پرونده هستهای ایران برای آمریکا به منزله کلید بررسی دیگر پروندههای منطقهای ذیل میباشد: پرونده سوریه، پرونده لبنان و پرونده بحرین، پرونده اقلیت شیعه در عربستان، پرونده یمن، خروج آمریکا از افغانستان، پرونده اسرائیل و فلسطینیان، استراتژی بین المللی مبارزه با تروریسم، امنیت واردات نفت و گاز و حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس.
این پروندهها پیچیده و متعدد است و هر کدام از آنها نیاز به توافق، تلاش و وقت زیادی دارد. این مسئله باعث شده تا رئیس جمهوری آمریکا از ایران بخواهد پرونده هستهای را به جای سه ماه ظرف یک سال بررسی کند، دولت آمریکا با این پیشنهاد میخواهد به واقعیت اهداف ایران پی ببرد و فرصت لازم برای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در مورد حسن نیت تهران را فراهم کند، به همین خاطر با روش گام به گام در این زمینه توافق شده است.
ولی این بار فرانسه از دروازه عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی وارد شد و شروط جدیدی را وضع کرد که پیش از این مطرح نبودند و این با اصل «یک گام در مقابل یک گام» که ایران و آمریکا در مورد آن توافق کردند، تناقض دارد. این دقیقا همان چیزی است که مطبوعات صهیونیستی نیز به آن اشاره کردند و یکی از این روزنامهها در یکی از سرمقالههای خود تحت عنوان «فرانسه با فشار عربستان سعودی مانع از توافق در مورد پرونده هستهای ایران شد» بر آن تاکید کرد و از اشاره به فشار رژیم صهیونیستی امتناع بر این پرونده ورزید و تاکید کرد، «نباید از نظر دور داشت که دولت فعلی فرانسه صهیونیستیتر از خود صهیونیستهاست».
در ابتدا شواهد و قرائن نشان میداد که پرونده هستهای ایران در آستانه رسیدن به راه حل نهایی است و این بعد از آن صورت گرفت که در مورد تعلیق غنی سازی ۲۰ درصدی و کاهش آن به ۵ درصد برای مقاصد صلح آمیز در زمینه انرژی برق و اختصاص ذخایر اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد به کاربردهای پزشکی و تنها استفاده از دو نیروگاه برای غنی سازی و کاهش تعداد سانتریفویژها و نظارت دائم آژانس بین المللی انرژی هستهای بر فعالیتهای هستهای ایران موافقت شد.
این دستاورد اولیه مهمی بود که در قبال آن تمام طرفها با برداشتن بخشی از تحریمها علیه ایران موافقت کنند که در مرحله اول شامل حساب ۱۰۰ میلیون دلاری در بانکهای آمریکایی و غربی و لغو تحریم صادرات نفت و گاز و فراوردههای شیمایی میشود و این مرحله شامل یک دوره ۶ ماهه آزمایشی باشد.
بعد از آن در مورد مرحله دوم مذاکرات در مورد سرنوشت نیروگاه زیر زمینی «فردو» و تاسیسات آب سنگین اراک باشد که در آستانه تکمیل است و در صورت شروع کار توانایی تولید پولوتونیوم را دارد. غرب نیروگاه آب سنگین را تهدید خطرناکی در زمینه اشاعه هستهای میداند.
به محض اینکه نمایندگان به اجماع نظر درباره پیشنویس توافق اولیه رسیدند، وزرای خارجه ۶ کشور برای ویرایش نهایی توافق و امضای آن به ژنو سفر کردند و جو خوشبینی بر تهران و جو بدبینی و خشم بر ریاض حاکم شد و جنون در تلآویو به اوج خود رسید.
فرانسه در تلاش برای باجگیری از واشنگتن شروع به مانع تراشی کرد؛ چراکه احساس میکرد در توافق روسیه و آمریکا در مورد پرونده سوریه به حاشیه رانده شده است، به همین خاطر این بار تلاش کرد، در دفاع از منافع خویش و دو موکل خود یعنی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی مانع از ایجاد توافق شود.
«لوران فابیوس»، وزیر خارجه صهیونیست فرانسه، شروط جدید را وضع کرد که مهمترین آنها توقف غنی سازی ۲۰ درصدی و از بین بردن تمام ذخایر غنی سازی شده در این سطح (۲۰ درصد) و تعطیلی نیروگاه فردو و توقف ساخت نیروگاه اراک به همراه ضرورت قرار دادن یک دفعهای پرونده هستهای بر روی میز مذاکرات به جای روش گام به گام با اهداف میان مدت و بلند است. تا از این طریق جامعه بین الملل بتواند نگرانیهای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در منطقه را بر طرف کند و به جای اینکه پرونده هستهای طبق توافق ایران و گروه ۱+۵ ، ایران و آمریکا در حاشیه دیدارهای مجمع عمومی سازمان ملل و ژنو به صورت دو مرحلهای باشد، در یک مرحله روی میز مذاکرات قرار گیرد.
فرانسه با فشارهای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی موفق شد، از امضای آنچه که «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی توافقنامه قرن نامید، جلوگیری کند. این موضوع باعث شد تا ایران به غرب در مورد عدم غنیمت شمردن فرصتی که امروز فراهم است و دیگر فردا از این فرصت خبری نیست، هشدار دهد. چراکه این موضع فرانسه، بر تردید رهبر ایران که بارها در مورد اهداف آمریکا و غرب از نزدیکی با ایران هشدار داده بود، تاکید کرد؛ همانطور که شکست مذاکرات به اصولگرایان و سپاه پاسداران این بهانه را فراهم میکند که در مقابل هرگونه تلاش برای نزدیکی با غرب مانع تراشی کنند، شاید بتوان واکنش ایران را به تشدید اوضاع در منطقه علیه عربستان و متحدانانش و همینطور آمریکا و افغانستان تعبیر کرد.
امروز واضح است که آمریکا زمان زیادی را بدون هیچ دستاوردی از دست داده است؛ چراکه از سالیان پیش امکان رسیدن به توافق با ایران وجود داشت؛ بیفایده بودن اعتقاد غرب به اینکه امکان تحمیل شروط خود بر ایران از طریق تحریم وجود دارد، ثابت شده است؛ حتی این تحریمها نتیجه عکس داده و باعث شده است که ایران ادامه فعالیتها در زمینه انرژی هستهای خود را در سطوح نگران کنندهای ادامه دهد.
دلیل اصلی شکست غرب فشارهای عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی است که باعث شد، سیاست آمریکا در راستای مصالح واشنگتن حرکت نکند. اوباما با درک این واقعیت خود را از این فشارها دور میکند و کار بدانجا رسیده است که بدون مشورت با کسی در یک رویداد غیر منتظره با «حسن روحانی»، رئیس جمهمور ایران به صورت مستقیم تماس میگیرد.
موضوع جدیدی که در لحظه آخر شبکه ده رژیم صهیونیستی از آن پرده برداشت، این بود که مذاکرات در مورد پرونده هستهای ایران در ژنو یک نمایشی است، برای بررسی توافقاتی که پشت پرده حاصل شده و فرانسه همچون دلقک احمقی است که درحال حاضر حماقت خود را درک نمیکند.
اطلاعاتی که در اینباره منتشر شد، باعث ایجاد واکنشهایی شد که از آن تحت عنوان جنون در اسرائیل یاد شد، به گونهای که جنون نتانیاهو و حزب راستگرای رادیکال گل کرد و حملات بیسابقهای علیه اوباما شروع شد.
در همین راستا رسانهها از اتحاد محرمانه رژیم صهیونیستی با عربستان سعودی و دیگر شیوخ عرب حاشیه خلیج فارس که درحال حاضر سخن گفتن از آن ممنوع است، پرده برداشتند و هدف از این اتحاد تلاش برای ناکامی هرگونه توافق میان آمریکا و ایران است و حتی در صورتیکه چنین توافقی صورت میگرفت، این اتحاد که طغیان علیه اراده و خواست آمریکا است و بدون شک آنها در اجرای ضرورتهای آن کارشکنی میکنند؛ همانطور که با وجود «بشار اسد» با راه حل سیاسی در سوریه مخالفت میکنند و به دور کردن حزب الله از کانون تصمیم گیری سیاسی در لبنان حتی به قیمت تشدید اوضاع امنیتی دل خوش کردهاند.
تحلیلگران آمریکایی به این اشاره کردند که اوباما و کری بعد از شکستهای پی در پی اخیر نیاز به کمک سیاسی دارند، اوباما برای رسیدن به توافق با ایران در چارچوب درستاوردهای تاریخیاش در زمینه خروج از عراق و افغانستان برای استفاده حزبش از این موضوع در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری آینده پافشاری میکند.
بنابراین چاره جز رسیدن به توافق نیست، به ویژه بعد از اینکه ایران اعلام کرد با بررسی پرونده هستهایش به صورت یک مرحلهای مخالفتی ندارد، موضوعی که باعث شده است، فرانسه و آمریکا به طور مستقیم مقابل هم قرار گیرند. برای باز کردن این گره ساختگی و مسخره وزیر خارجه روسیه پیشنهاد کرد که کشورش ضمانتهای لازم را در اختیار جامعه بین الملل در مورد عدم مبادرت ایران برای تبدیل ذخایر اورانیوم ۲۰ درصدی به ۹۰ درصد که برای ساخت سلاح ضروری است، قرار میدهد و این تعهد به روسیه این مکان را میدهد که بر روند تحولات رابطه آمریکا و ایران نظارت کند و خارج از چارچوب بازی نباشد. نشست برای ادامه مشورتها و مذاکرات محرمانه میان ایران و آمریکا به ۲۰ نوامبر موکول شد و نشانههای قوی دال بر حصول توافق در دور آینده مذاکرات وجود دارد؛ چراکه چنین توافقی به نفغ آمریکا و غرب و همینطور به نفع ایران، روسیه و چین است.
و شاید زمانی که «سید حسن نصرالله»، رهبر مقاومت گفت، عربستان سعودی با شکست کوچک مخالف و به شکست سنگین دل خوش کرده و منطقه بعد از اعلام حل و فصل بزرگ و تبدیل ایران به قدرت بزرگ منطقهای در مرحله یک چهارم آخر آن به سر میبرد تا زنجیره حل و فصل تمام پروندههای منطقه شروع شود، منظور وی اطلاعات محرمانهای بود که از طرف ایرانی به دست آورده بود که این اطلاعات رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی را غافلگیر کرده و باعث شد، دیوانگی آنها گل کند.
راز لجاجت عربستان سعودی
راز لجاجت و دشمنی عربستان سعودی دیگر برای کسی معما نیست، اینکه همچنان رژیم منحط و مرتجع آل سعود به رهبری جهان عربی و اسلامی با تکیه بر ثروتهای هنگفت نفتی و مال حرام و ترویج تفکر تکفیری و ویرانگر وهابی دل خوش کرده است.
درگیری عربستان که آل سعود آن را یک درگیری حیاتی میدانند، با دشمن وهمی به نام ایران و متحدانش در منطقه است. این مسئله باعث شده تا ریاض اقدام به ایجاد اتحاد سنی متشکل از ترکیه، پاکستان، مصر و اردن و شیوخ خلیج فارس کرده و در عین حال به صورت محرمانه با اسرائیل به عنوان قدرتی که نفوذ و تاثیر زیادی بر دولت آمریکا و دولت های غربی دارد، هم پیمان شده است.
امروز شکست این موضوع ثابت شده است و تاکید میکند که اسرائیل توانایی تاثیرگذاری بر دولت آمریکا نه در زمینه تجاوز به سوریه و نه در مورد پرونده هستهای ایران را ندارد. به جز دولت صهیونیست فرانسه که نقش وکیلی که تمایل دارد، منافع رژیم وهابی و رژیم صهیونیستی را حفظ کند، تمام کشورهای اروپا به ویژه کشورهای محوری مثل آلمان و انگلیس قواعد بازی جدید را فهمیدهاند، به همین خاطر برای تامین منافع اقتصادی خود به سرعت خود را به ایران نزدیک کردهاند. این موضوع نشان میدهد که فرانسه تاثیرگذاری خود در سوریه را از دست داده است و به خاطر سیاستهای شکست خورده خود، هیچ منفعتی در ایران و نقشی در لبنان نخواهد داشت.
منبع: افکار نیوز