او ادامه میدهد: همانطور که حاج قاسم سلیمانی با شهادت خود یک مکتب ارائه کرد، حاج آقا ابوترابی هم یک شخص نبود بلکه یک مکتب برای خانواده بزرگ آزادگان بود. او گرچه در یک مقطع خاص رهبر آزادگان بود اما در مدت 10 سال اسارت، مکتبی ساخت و آن را به مجموعه آزادگان ارائه کرد که منش و رفتار زندگی در کره خاکی شاید گوشهای از آن مکتب باشد. ابوترابی کسی بود که با یک شعار معنادار "پاک باش و خدمتگزار" مکتبی ساخت که دلی بهوسعت یک دریا در این جمله نهفته است که اگر تمامی مردم ایران به همین دو جمله کوتاه توجه کنند و آن را واکاوی کنند، بسیاری از مسائل و مشکلات جمهوری اسلامی حل خواهد شد.
ریشه شعار پاک باش و خدمتگزار
برمک با اشاره به خاطره یکی دیگر از آزادگان در این باره میگوید: خدمت آزاده اصغر صالحآبادی بودیم که از آقای ابوترابی نقل خاطره میکرد و میگفت "یک بار خدمت حاج آقا ابوترابی بودم و از ایشان پرسیدم «شما در مدت اسارت، هر سخن و نصیحتی که میفرمودید ریشه قرآنی و یا روایتی داشته است، حال بفرمایید فلسفه "پاک باش و خدمتگزار" نیز ریشه قرآنی و روایتی دارد؟» حاج آقا فرموده بود «دقیقاً همینطور است. وقتی گفتم "پاک باش و خدمتگزار" را سرلوحه کارهای خود قرار دهید ریشه روایی دارد.»
او ادامه میدهد: «یکی از صحابه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) وقتی درخواست نصیحت میکند، حضرت میفرماید: "پرهیزکار باش و کار نیکو انجام بده". صالحآبادی رو به حاج آقا ابوترابی میفرمایند «این جمله ریشه قرآنی هم دارد؟» حاج آقا میفرماید «قطعاً حضرت امیر(ع) و تمامی معصومین(ع) هر حرفی که بیان میدارند ریشه قرآنی هم دارد و این جمله اشاره دارد به آخرین آیه سوره نحل که خداوند همواره با کسانی است که پرهیزکاری میکنند و تقوا پیشه میسازند و نیکوکاری میکنند.»"
این آزاده دفاع مقدس در ادامه میگوید: همانطور که حاج قاسم سلیمانی محور مقاومت را زنده کرد، حاج آقا ابوترابی هم با شعار "پاک باش و خدمتگزار" یک مکتب برای اسرا ایجاد کرد و همین شعار، الگویی شد تا اسرا در اسارت برای خدمت کردن به یکدیگر از هم سبقت بگیرند و ایثار کنند و علیرغم تمام فشارها و سختیهای اسارت، با سرافرازی آن را پشتسر گذاشته و با سرافرازی به میهن بازگردند. بنده اعتقاد دارم همه ما مدیون مکتب ابوترابی هستیم.
حتی با افسران عراقی هم اخلاقمدار بود
حمیدرضا عباسی اهل تهران است. او در فروردین سال 1361 در عملیات فتح المبین در منطقه "تنگه الرغابیه" به اسارت نیروهای عراقی درآمده و 9 سال از بهترین سالهای عمر خود را در زندانها و اردوگاههای رژیم بعث عراق گذرانده است. در اردوگاه موصل2 با حاج آقا ابوترابی آشنا میشود. او میگوید: حاج آقا بسیار اخلاقمدار بود و حتی این اخلاقمداری و تکیه بر اخلاق و رفتار را نهتنها با اسرا بلکه با افسران و سربازان عراقی هم داشت و با نرمی و مهربانی با همگان برخورد میکرد.
عباسی ادامه میدهد: افسران عراقی بیرحم بودند و به او هم رحم نمیکردند. خاطرم هست یکبار ایشان را بهقدری کتک و آزار و اذیت کردند که یک تیغ ریشتراشی که در جیب پیراهنش بود، سینه او را شکافت و او را بهاجبار به بهداری منتقل کردند و کمکم این ماجرا فراموش شد. اما آنچه از حاج آقا ابوترابی در یاد همگان مانده این است که تمامی گفتههایش را به عمل اثبات میکرد، تقوا، خلوص در عمل، ایمان و اخلاق و تمامی واژههای خوب را در عمل به ظهور مینشاند.