بر آستان جانان
آمد در مقابل ایشان ایستاد، و یک اسکناس یک دیناری به ایشان داد. مرحوم قاضی روی خود را به عقب برگردانده و به من فرمود: دیدی خداوند قادر است؟!
شهدای ایران: دعای روز دهم ماه مبارک رمضان: اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین.
ای خدا، مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند، قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند، قرار ده، به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.
معنای توکل:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ
خدایا، من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، «توکل» مقابل «توکیل» است و توکیل به معنی این است که دیگری را وکیل می کنم ؛ اما توکل به معنای این است که من از طرف دیگری وکیلم ؛ پس معنا اینگونه است که من از طرف خدا وکیل هستم تا بدانم که اصل کارها، دردست خداوند است، من بهعنوان وکالت تو این کارها را انجام میدهم و اصل تو هستی، در قرآن وقتی راجع به توکل سخن میگوید، در بعض آیات بیان میدارد که، خدا وکیل است، در بعض آیات نیز میفرماید ما وکیل هستیم و هر یک به اعتبار و جهتی بیان شده است.
البته نباید در فهم معنای توکل به اشتباه افتاد و گمان کرد توکل یعنی دست روی دست گذاشتن، عدهای میگفتند: توکّل بر خدا میکنیم، خدا خود روزی رسان است، ما چرا به دنبال کار برویم؟ امام صادق علیه السلام میفرمود: « لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ، فَإِنَّهُ أَعْوَنُ لَکَ عَلَی دِینِکَ، وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَکَ وَ تَوَکَّلْ؛اأمالی (طوسی)، ص: 193 » دست از طلب رزق از راه حلال بر ندارید، این روش، کمک بر دین شماست، مثلاً میگویند همیشه شترت را ببند اما توکّل هم بکن (مثل معروف عرب/ اعقل البعیر ثمّ توکّل).
توکل مرحوم قاضی:
آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی وصیّ مرحوم قاضی، که مدّت سیزده سال کسب فیوضات از محضر ایشان نموده است میگفتند: مرحوم قاضی یک حجره در مسجد کوفه و یک حجره در مسجد سهله داشت و غالباً در مسجد کوفه و یا مسجد سهله بود، و بسیاری از شبها را در آنجا بیتوته میکرد، و به تهجّد، تلاوت قرآن و شب زنده داری میگذرانید و غالباً هم مسافت میان نجف و کوفه و یا سهله را پیاده می پیمود، در بین راه غرق ذکر خدا بود. و گهگاهی هم این راه را با واگن اسبی که روی ریل حرکت میکرد، میان کوفه و نجف دایر بود طیّ مینمود. و برای رفتن به کوفه که یکی دو روز ممکن بود به طول انجامد، قند و چای گذشته از نان و دوغ که غذای معمولی او بود، لازم بود.
یکی از شاگردان او که تازه به او پیوسته بود، حکایت کرد: روزی مرحوم قاضی را دیدم از بازار بزرگ (بازار ساعت) به طرف دروازه کوفه میرود. دانستم: قصد مسجد کوفه را دارد. من میدانستم: او هیچ پولی در جیب ندارد، در شگفت افتادم که ایشان قند و چای حتماً لازم دارد، گذشته از این هم هوا گرم است و پیاده رفتن امکان ندارد. ایشان که با کمال طمأنینه بازار را طیّ مینمود. من هم از پشت سر او میرفتم تا ببینم آخر کار به کجا منتهی میشود؟!
به اواخر بازار که رسیدیم؛ یک مرد عرب که سر و صورت خود را با چفیّه (کوفیه- دستمال سربند) پیچیده بود و به صورت أعراب بود؛ آمد در مقابل ایشان ایستاد، و یک اسکناس یک دیناری به ایشان داد. مرحوم قاضی روی خود را به عقب برگردانده و به من فرمود: دیدی خداوند قادر است؟!
من بسیار شرمنده شدم، زیرا دانستم از تمام أفکار و خاطرات من، او اطّلاع داشته، و سبب سازی خداوند را بدین گونه به من گوشزد نموده است.
چه کسانی رستگارند:
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ
خدایا، مرا از رستگاران قرار ده ؛ نه از اهل شقاوت، این دعای مهمی است؛ رستگاران، نامه اعمال روشنی دارند که وقتی در قیامت نامه اعمالشان را دریافت می کنند از خوشحالی فریاد می زنند« ُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه؛ الحاقه 19» بیایید نامه اعمال مرا بخوانید
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ
خدایا، مرا از مقربین در گاهت قرار بده؛ «مقرّبین» کسانی هستند که یک سره خود را و جمیع شؤون خود و جمیع تعلّقات خود را وقف حضرت محبوب نمودهاند و در مقام انقیاد و اطاعت، آنچنان دلباخته، پاکباخته، شیفته و شیدای حضرت حقّ شدهاند که اصلًا وجودی برای خود نمیبینند، تا بر اساس آن خدای را در مقابل خویش قرار داده، به عبادت بپردازند. اینان از مرتبه و مرحله فعل، اخلاص و ثواب درگذشتهاند و هیچ مؤثّری را سوای پروردگار به رسمیّت نمیشناسند، و هیچ اثری را بالطّبع به غیر از پروردگار نسبت نمیدهند.
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین
به حق احسانت، خواستههای من را اجابت کن ؛ ای کسی که غایت طالبین تویی ! انسان اگر به دنبال مادیات و دیگر امور باشد، آرام نمی شود مگر زمانی که به کمال مطلق برسد، که او غایت الغایات است.
ای خدا، مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند، قرار ده و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند، قرار ده، به حق احسانت ای منتهای آرزوی طالبان.
معنای توکل:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ
خدایا، من را در ماه رمضان از کسانی قرار ده که اهل توکل به تو هستند، «توکل» مقابل «توکیل» است و توکیل به معنی این است که دیگری را وکیل می کنم ؛ اما توکل به معنای این است که من از طرف دیگری وکیلم ؛ پس معنا اینگونه است که من از طرف خدا وکیل هستم تا بدانم که اصل کارها، دردست خداوند است، من بهعنوان وکالت تو این کارها را انجام میدهم و اصل تو هستی، در قرآن وقتی راجع به توکل سخن میگوید، در بعض آیات بیان میدارد که، خدا وکیل است، در بعض آیات نیز میفرماید ما وکیل هستیم و هر یک به اعتبار و جهتی بیان شده است.
البته نباید در فهم معنای توکل به اشتباه افتاد و گمان کرد توکل یعنی دست روی دست گذاشتن، عدهای میگفتند: توکّل بر خدا میکنیم، خدا خود روزی رسان است، ما چرا به دنبال کار برویم؟ امام صادق علیه السلام میفرمود: « لَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ مِنْ حِلِّهِ، فَإِنَّهُ أَعْوَنُ لَکَ عَلَی دِینِکَ، وَ اعْقِلْ رَاحِلَتَکَ وَ تَوَکَّلْ؛اأمالی (طوسی)، ص: 193 » دست از طلب رزق از راه حلال بر ندارید، این روش، کمک بر دین شماست، مثلاً میگویند همیشه شترت را ببند اما توکّل هم بکن (مثل معروف عرب/ اعقل البعیر ثمّ توکّل).
توکل مرحوم قاضی:
آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی وصیّ مرحوم قاضی، که مدّت سیزده سال کسب فیوضات از محضر ایشان نموده است میگفتند: مرحوم قاضی یک حجره در مسجد کوفه و یک حجره در مسجد سهله داشت و غالباً در مسجد کوفه و یا مسجد سهله بود، و بسیاری از شبها را در آنجا بیتوته میکرد، و به تهجّد، تلاوت قرآن و شب زنده داری میگذرانید و غالباً هم مسافت میان نجف و کوفه و یا سهله را پیاده می پیمود، در بین راه غرق ذکر خدا بود. و گهگاهی هم این راه را با واگن اسبی که روی ریل حرکت میکرد، میان کوفه و نجف دایر بود طیّ مینمود. و برای رفتن به کوفه که یکی دو روز ممکن بود به طول انجامد، قند و چای گذشته از نان و دوغ که غذای معمولی او بود، لازم بود.
یکی از شاگردان او که تازه به او پیوسته بود، حکایت کرد: روزی مرحوم قاضی را دیدم از بازار بزرگ (بازار ساعت) به طرف دروازه کوفه میرود. دانستم: قصد مسجد کوفه را دارد. من میدانستم: او هیچ پولی در جیب ندارد، در شگفت افتادم که ایشان قند و چای حتماً لازم دارد، گذشته از این هم هوا گرم است و پیاده رفتن امکان ندارد. ایشان که با کمال طمأنینه بازار را طیّ مینمود. من هم از پشت سر او میرفتم تا ببینم آخر کار به کجا منتهی میشود؟!
به اواخر بازار که رسیدیم؛ یک مرد عرب که سر و صورت خود را با چفیّه (کوفیه- دستمال سربند) پیچیده بود و به صورت أعراب بود؛ آمد در مقابل ایشان ایستاد، و یک اسکناس یک دیناری به ایشان داد. مرحوم قاضی روی خود را به عقب برگردانده و به من فرمود: دیدی خداوند قادر است؟!
من بسیار شرمنده شدم، زیرا دانستم از تمام أفکار و خاطرات من، او اطّلاع داشته، و سبب سازی خداوند را بدین گونه به من گوشزد نموده است.
چه کسانی رستگارند:
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ
خدایا، مرا از رستگاران قرار ده ؛ نه از اهل شقاوت، این دعای مهمی است؛ رستگاران، نامه اعمال روشنی دارند که وقتی در قیامت نامه اعمالشان را دریافت می کنند از خوشحالی فریاد می زنند« ُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه؛ الحاقه 19» بیایید نامه اعمال مرا بخوانید
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ
خدایا، مرا از مقربین در گاهت قرار بده؛ «مقرّبین» کسانی هستند که یک سره خود را و جمیع شؤون خود و جمیع تعلّقات خود را وقف حضرت محبوب نمودهاند و در مقام انقیاد و اطاعت، آنچنان دلباخته، پاکباخته، شیفته و شیدای حضرت حقّ شدهاند که اصلًا وجودی برای خود نمیبینند، تا بر اساس آن خدای را در مقابل خویش قرار داده، به عبادت بپردازند. اینان از مرتبه و مرحله فعل، اخلاص و ثواب درگذشتهاند و هیچ مؤثّری را سوای پروردگار به رسمیّت نمیشناسند، و هیچ اثری را بالطّبع به غیر از پروردگار نسبت نمیدهند.
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِین
به حق احسانت، خواستههای من را اجابت کن ؛ ای کسی که غایت طالبین تویی ! انسان اگر به دنبال مادیات و دیگر امور باشد، آرام نمی شود مگر زمانی که به کمال مطلق برسد، که او غایت الغایات است.