از دوران صفویه به بعد، همواره یکی از دغدغههای اصلی
دستهای از فقها و علما پیرایهزدایی از واقعه عاشورا و آیینهای
گرامیداشت و سوگ مرتبط با آن بوده است. هر چند در مقابل، دستهای دیگر از
ایشان بر این باور سنتی بودهاند که دستگاه امام حسین (ع) خود صاحب و سالار
دارد و بینیاز از نهی از منکر و دخالتهای دیگران حتی علمای دین است. اما
در تاریخ حیات علمای شیعه، بسیار بودهاند کسانی چون مقدس اردبیلی، شهید
ثالث، محدث نوری و امین که در برابر آنچه بدعت عوام در عزاداریها
میخواندهاند علم اعتراض و اصلاح برداشتند و البته هزینههای زیادی را هم
در این راه متحمل شدند و عموما هم کمتر توفیقی در این راه یافتند.
یکی
از دلایل این مساله غلبه دینداری عامه و حمایتهای پنهان و آشکار شاهان و
حکام از آن بود و این که فقهای معترض ابزاری برای اعمال قدرت و پیگیری
خواستههای خود نداشتند. با پیروزی انقلاب اسلامی – که فقیهان را در رأس
حکومت نشانده بود – این خلأ مرتفع شد. این بود که رهبران روحانی انقلاب با
قدرتی که یافته بودند توانستند در مقاطعی، آرزوی چندین ساله برخی از اسلاف
خود را جامه عمل بپوشانند.
مقابله با رویکردهای قضا و قدری، غیرسیاسی و سنتی به عاشورا
اصلاحات
در عزاداریها ادامه طبیعی روندی بود که رهبران فکری انقلاب اسلامی – نظیر
شهید مطهری و دکتر شریعتی – در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب در راستای
پیرایهزدایی و خرافهزدایی از نگرشها و تفسیرهای واقعه عاشورا آغاز کرده
بودند. روندی که رویکردهای عرفانی، اسطورهای، قضا و قدری، غیر سیاسی و
سنتی عاشورا را به نقد میکشید و در مقابل، از برداشتهایی که در سالهای
پس از پیروزی و خصوصا در مقطع جنگ تحمیلی، با غلبه گفتمان تطبیق انقلاب و
جنگ بر واقعه عاشورا در ادبیات عمومی نهادینه و تثبیت شد.
پیشگامی آیتالله خامنهای برای مبارزه با خرافات
در
مرحله بعد، و پس از اعمال اصلاحات در نگرشها و تفاسیر، حال نوبت به اصلاح
در آئینها و عزاداریها رسیده بود. این دغدغه به دلایل مختلف، از جمله
وجود دغدغههای سیاسی – اقتصادی که نظام اسلامی در مقام تثبیت خود با آنها
مواجه بود در دهه اول انقلاب فرصت بروز و ظهور نیافت. هرچند متأثر از فضای
انقلاب، برخی از آیینهای عامه نظیر تعزیه و قمهزنی – که انقلابیان با
برچسب خرافی و بدعت بودن آنها را طرد میکردند – از رونق پیشین افتاده بود.
ظهور مجدد برخی از این آیینها، از جمله قمهزنی و قفلزنی، در آغازین
سالهای دهه هفتاد بهانهای شد تا نظام اسلامی فاز دوم اصلاحات در این عرصه
را کلید بزند. پیشگام این اصلاحات آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب بود.
حکم حرمت قمهزنی توسط رهبر انقلاب
موج
اول اصلاحات در مراسم عزاداری پس از انقلاب با سخنرانی معروف آیتالله
خامنهای در 22 خرداد 1373 آغاز شد. دلیل آن هم رواج قمهزنی و قفلزنی و
آیینهای مشابه بود. رواجی که این بار ابعاد رسانهای هم یافته بود و
رسانههای غربی با پخش تصاویر قمهزنی در ایران، هجمه تبلیغاتی وسیعی علیه
جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده بودند. در این تبلیغات چنین وانمود میشد که
شیعیان انسانهایی خشونتطلب و خرافاتی هستند. گستردگی این تبلیغات منفی
باعث شد رهبر انقلاب پا در میدانی بگذارد که بسیاری از فقهای پیشین از ورود
به آن ابا کرده بودند. ایشان در مقام ولیفقیه و رهبر انقلاب در اقدامی
بینظیر، حکم به حرمت قمهزنی صادر کردند.
واکنش مراجع تقلید به حکم رهبر انقلاب
پس
از صدور این حکم بود که برخی از فقها و مراجع تقلید هم وارد عرصه شدند و
از حکم حرمت قمهزنی اعلام حمایت کردند و خود نیز فتوایی مشابه صادر کردند.
از جمله میتوان به برخی از مراجع تقلید، آیات عظام، مکارم شیرازی، فاضل
لنکرانی، نوری همدانی، میرزا جواد تبریزی و حسین مظاهری اشاره کرد. البته،
در مقابل، برخی مراجع تقلید و فقهای دیگر نیز در خفا یا آشکار زبان به
گلایه از این حکم گشودند و خود فتاوای مغایری را در حلیت و حتی استحباب این
عمل صادر کردند. از جمله میتوان به آیات عظام حسین وحید خراسانی، سیدمحمد
شیرازی، سیدصادق شیرازی، سیدمحمد شاهرودی، سیدمحمدصادق روحانی و سیدحسن
قمی اشاره کرد. حتی در برخی مجامع مذهبی داخل و خارج کشور، جبههای در
تقابل و مخالفت با آیتالله خامنهای شکل گرفت و بعضی عوام در عزاداریها،
جسارتهایی به ایشان روا داشتند.
با این همه، از آن مقطع به بعد،
حکومت هم به پشتوانه این حکم حکومتی رسما وارد عرصه مبارزه با قمهزنی شد.
نتیجه آنکه، لااقل تا چند سال، ایام محرم در برای مناطق خاص کشور که مرکز
این رسم محسوب میشد و عامه مردم نسبت به اقامه آن تعصب میورزیدند، نظیر
اردبیل، خمینیشهر اصفهان و ... صحنه درگیری و زد و خورد میان قمهزنان و
نیروی انتظامی بود.
جرقه آغازین موج دوم را میتوان سخنرانی 5
مرداد 1384 آیتالله خامنهای دانست. ایشان که از دوران ریاست جمهوری، هر
سال در سالروز میلاد حضرت زهرا (س) با مداحان کشور دیدار داشتند و به همین
بهانه سخنانی در باب مداحی ایراد میکردند در سخنرانی آن سال، انتقادات
بسیاری را به جریان مداحی و عزاداری سالهای اخیر وارد کردند که کمابیش،
بستر را برای انتقادات دیگران هم فراهم ساخت.
مگر ارزش ابوالفضل به چشمهای قشنگش بود؟!
بخشی از بیانات ایشان به این شرح بود:
«بدانید
چه میخوانید. گاهی من میشنوم بعضی از مداحان غلو میکنند. اینها گناه
است. مداحی که به فاطمه زهرا (س) یا زینب کبری (س) نسبت الوهیت میدهد اگر
بفهمد که چه دارد میگوید باید او را به قتل رساند. یعنی از نظر شرع مقدس
مجازاتش اعدام است... چطور ما جرأت میکنیم روی منبر به کسانی که افتخارشان
بندگی خداست نسبتهایی بدهیم که مخصوص ذات خداست؟ ... من شنیدهام که در
مواردی از آهنگهای نامناسب استفاده میشود. مثلا فلان خواننده طاغوتی یا
غیرطاغوتی شعر عشقی چرندی را با آهنگی خوانده، حالا ما بیاییم در مجلس امام
حسین و برای عشاق امام حسین (ع) آیات والای معرفت را در این آهنگ بریزیم و
بنا کنیم آن را خواندن. این خیلی بد است. خودتان آهنگ بسازید... چیز دیگری
که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم استفاده از
مدحها و تمجیدهای بیمعناست که گاهی مضر هم هست. فرض کنید راجع به حضرت
ابوالفضل صحبت میشود؛ بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن.
مثلا قربون چشمات بشم! مگر قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش ابوالفضل به
چشمهای قشنگش بود؟ اصلا مگر شما ابوالفضل را دیدهاید و میدانید چشمش
چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینی ما را پایین میآورد. معارف شیعه در اوج
اعتلاست ... یک وقت شاعری در یک قصیده سی چهل بیتی اشارهای هم به جمال
حضرت ابوالفضل میکند؛ آن یک حرفی است. ما نباید خیلی خشکی به خرج دهیم و
سختگیری کنیم. اما این که ما همهاش بیاییم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و
چشم خمار این بزرگوار تکیه کنیم این که مدح نشد ...».
تفاوتهای میان موج اول و موج دوم اصلاحات عزاداریها
در
موج دوم، در مرحله بعد از سخنان و اقدامات آیت الله خامنهای باید از
سخنان و اقدامات آیات عظام مکارم شیرازی و فاضل لنکرانی نیز یاد کرد. موج
دوم، البته، تفاوتهایی با موج اول دارد که یکی به گستره بیشتر آن
برمیگردد. چه، این بار نه فقط علما و فقها بلکه حتی اساتید شعر و موسیقی و
جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی هم به صف منتقدین از جریان مداحی
نوپدید پیوستند.
تفاوت دیگر، در رسانهای شدن این انتقادات بود.
در موج اول، انتقادات در فضاهای داخلی هیاتها و مجامع مذهبی و انقلابی طرح
شد و کمتر به سطح جامعه کشیده میشد. اما گسترش روزافزون این جریان در
برههای، منتقدان داخلی را مجاب کرد که بیبهره گرفتن از رسانهها نمی توان
به جنگ این جریان رفت. این بود که طیف گسترده اعتراضات این بار با حمایت
وسیع رسانهها خصوصا صداوسیما و مطبوعات همراه شد. تفاوت سوم، آن است که
انتقادات و محورهای اصلاحی در این موج، بیشتر عزاداری هیاتهای عامهپسند
را هدف گرفته است. به خلاف موج اول که ناظر به عزاداری هیاتهای سنتی بود.
دستورالعملهای نیروی انتظامی برای هیاتهای عزاداری
جریان
اصلاحات در عزاداریها، خصوصا در سالهای 1385 و 1386 به اوج خود رسید.
اما در این میان مهمتر از هر چیز ورود نیروی انتظامی به عرصه مقابله با
آسیبهای مذکور بود. نیروی انتظامی ابتدا در محرم 1385 فرمان ممنوعیت
شمایلکشی و استفاده از شمایلها و تمثالهای منسوب به اهلبیت را صادر و
اعلام کرد با نصب شمایلها مقابله خواهد شد. همچنین محدودیت کمی هم نسبت به
استفاده از علامت (علم) در دستهگردانیها اعمال کرد. اما این سیاست در
محرم سال بعد شدتی مضاعف یافت و نیروی انتظامی در آستانه ماه محرم سران
دستهها و هیاتها را فراخواند و دستورالعملهای جدید برگزاری مراسم عزا را
به ایشان ابلاغ کرد.
مطابق این دستورالعمل:
- هرگونه استفاده از شمایل و علامت (علم) در هیاتها و دستهها اکیدا ممنوع است.
- دستههای عزاداری علاوه بر الزام به رعایت زمانبندی اعلام شده (نهایت تا 11:30 شب) باید برای دستهگردانی از پلیس مجوز بگیرند.
- قمهزنی اکیدا غدغن است و با قمهزنان شدیدا برخورد میشود.
اعمال
این سیاستها چندان سهل و بیحاشیه میسر نشد و در بین قشرهایی از هیاتهای
مذهبی و عزاداران، عکسالعملهایی را پدید آورد، عکسالعملهایی که گاه
کار را به تقابل و درگیری با نیروهای انتظامی میکشاند.