مردگان وادی السلام نجف به نوبت می آیند و با محوریت پسری به نام سمیر روایت زندگی خودشان و تاثیر تاریخ بر سرنوشتشان را می گویند.
شهدای ایران: روح الله شریفی از فعالان فرهنگی در یادداشتی درباره کتاب «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» نوشت:
محمدرضا شرفی خبوشان نویسنده ی سخت کوش و منظمی است. می توانی به این حس مسئولیت پذیری او دل ببندی و کتابش را دست بگیری. او در این کتاب جدید و کمی سخت خوان خود نه فقط مردگان را زنده کرده، بلکه تاریخ مرده ی ایران و عراق را هم حیاتی جدید بخشیده.
مردگان وادی السلام نجف به نوبت می آیند و با محوریت پسری به نام سمیر روایت زندگی خودشان و تاثیر تاریخ بر سرنوشتشان را می گویند. آنها معتقدند شرط ماندنشان در گردونه ی فعالان وادی السلام نقل است. آنها سفاکان و خونریزان معاصر عراق را با جزئیات خیره کننده و گاه ترسناک به ما معرفی می کنند. درندگانی که نه به مردمان خود رحم کردند و نه به مردمان کشور همسایه. و کسی که در این میانه هیچ ترسی از صدام و شاه ندارد سیدروح الله است.
این روایت دلخواه، برای آینده سخن می گوید. شرفی خبوشان دست روی موضوع حساسی گذاشته. او بسیار انسانی و پر التهاب خودش را در نظرگاه شیخ غریق ورامینی به سید روح الله نزدیک کرده و به ما توضیح می دهد که چطور شد که نزدیک به یک میلیون ایرانی در جنگ هشت ساله ایران با عراق، از جان و دل به دعوت آن پیرمرد که انگار از دل تاریخ بیرون امده بود پاسخ دادند و در برابر تیغ یزید و گلوله ی داغ و پرضرب بعث سینه سپر کردند. روایت شرفی خبوشان از سید روح الله خمینی بسیار انسانی است و همین کارش را جاودانه تر می کند.
با این حال چند سالی است به این سوال فکر می کنم: آیا برای دوستی بین ما و عراق گفتن و نوشتن از جنگ بهانه ی خوبی است؟ آیا جنگ تحمیلی و یا «دفاع مقدس» ما را به هم نزدیک می کند؟
به نظرم این رمان به ما کمک می کند که بخشی از پاسخش را بیابیم.
همچنان فکر می کنم که حضرت سیدالشهدا، زیارت مشاهد متبرکه، اربعین و داشتن دشمنان مشترکی چون داعش و آمریکا محملهای بهتری برای نزدیک شدن این دو ملت زخم خورده هستند. اما «روایت دلخواه پسری شبیه سمیر» گفتن از زخمها را آغاز کرده است. او در این کتاب بر زخمهای مردم مظلوم عراق بیشتر تمرکز کرده و این مهم شاید بتواند به تسکین دردهای تاریخی ما کمکی کند. ما را به خودمان نشان بدهد و روایتی دلخواه تر برای آینده بسازد.