شهدای ایران shohadayeiran.com

زمستان ۶۵ را باید نقطه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ دفاع مقدس دانست که فینالی زودرس برای این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان رقم زد. بهار سال ۶۶ که از راه رسید، جنگ تحمیلی یک سال و نیم دیگر نیز ادامه یافت، اما برای بسیاری از سیاسیون و حتی برخی نظامی‌ها جنگ با پایان زمستان ۱۳۶۵ به اتمام رسیده بود!
شهدای ایران: زمستان ۱۳۶۵ موعد یکسره شدن سرنوشت جنگ بود. خیلی از عوامل را باید ببینیم و کنار هم بچینیم تا به اهمیت ماه‌های سرد ششمین سال جنگ پی ببریم. دفاع مقدس هم مثل هر رویداد تاریخی فراز و فرود‌هایی داشت و هر اتفاقی، حادثه بعدی را رقم می‌زد. توالی حوادث در زمستان ۶۵ به نقطه حساسی رسیده بود که باعث می‌شد واژه‌هایی مثل «سرنوشت جنگ»، «یکسره شدن مسئله دفاع»، «پیروزی قاطعانه» و... در ادبیات سیاسی و نظامی کشورمان بیشتر دیده شود.

آن روز‌ها از تریبون نمازجمعه‌ها گرفته تا پچ پچ درگوشی رزمنده‌ها صحبت از عملیاتی می‌شد که گویا بزرگی‌اش در تاریخ جنگ کم نظیر بود. این عملیات باید در زمستان انجام می‌شد. راه دیگری هم نداشت! مثل زمستان‌های چند سال قبل، دوست و دشمن عادت کرده بودند هر سال زمستانی پر زد و خورد را تجربه کنند.
از سال ۶۲ به بعد، هر سال و آن هم در زمستان، عملیات بزرگ سالانه ایران به امری عادی در جبهه‌ها تبدیل شده بود. گاه دو سال پشت سر هم در اسفندماه (خیبر و بدر) و گاه در بهمن ماه (والفجر ۸) انجام می‌گرفت و جبهه‌ها را تکانی اساسی می‌داد. این‌بار قرار بود دی ماه پذیرای عملیات بزرگ سالانه باشد، اما شرایط با دفعات قبل تفاوتی اساسی داشت. پس از بار‌ها ناکامی، سال گذشته (۱۳۶۴) والفجر ۸ توانسته بود ضربه‌ای اساسی به عراق بعثی وارد کند. شبه جزیره فاو که تا خط کارخانه نمک سقوط کرد، امیدواری‌ها برای تداوم این پیروزی بزرگ افزایش یافت. از همین رو زنگ شروع عملیات کربلای ۴ پس از تثبیت فتوحات فاو شروع شد و تدارک گسترده‌ای برای عملیات بعدی (کربلای ۴) انجام گرفت.

تشکیل سپاه محمدرسول الله (ص) آن هم با تبلیغات بسیار و به شکلی کاملاً علنی، تنها یکی از تمهیدات اندیشه شده برای کربلای ۴ بود. این سپاه یکصدهزارنفری در حالی از سراسر کشور جمع شد که بسیاری از رزمندگان حاضر در آن برای بار اول به جبهه‌ها اعزام می‌شدند؛ یعنی در کنار نیرو‌های پای کار و تقریباً همیشگی جبهه‌ها تعداد قابل توجهی نیروی کم تجربه، اما تازه نفس به جبهه می‌رفتند تا رویداد بزرگ کربلای ۴ را رقم بزنند.

در سطح مسئولان، اتحاد خوبی بین فرماندهان نظامی و سیاسی ایجاد شده بود. مرحوم هاشمی که پیشتر مقابل طرح فرماندهان سپاه مبنی بر ایجاد ۵۰۰ گردان در عملیات بزرگ هجومی جمله معروف «من حتی نمی‌توانم بند پوتین این تعداد را تهیه کنم» را بر زبان جاری ساخته بود، برای عملیات کربلای ۴ بسیاری از دستگاه‌ها و سازمان‌های دولتی را پای کار آورده بود. بخشی از این اتفاق نظر سیاسی‌ها با نظامی‌ها به دلیل پیروزی کسب شده در والفجر ۸ بود، اما بخش قابل توجه آن اضمحلال فکری برخی از همین سیاسی‌ها از طولانی شدن جنگ بود. شاید آن‌ها فکر می‌کردند پذیرفتن ریسک انجام یک عملیات بزرگ و قاطعانه، در مقابل پایان بخشیدن به نگرانی‌ها و شب بیداری‌هایشان صرفه بیشتری داشته باشد.

به هر روی اتفاق‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیاری دست به دست هم دادند تا عملیات بزرگ سالانه ۱۳۶۵ را تبدیل به یک عملیات سرنوشت‌ساز کنند؛ تکی بزرگ با شرکت حدود ۲۰۰ هزار رزمنده که باید متصرفات فاو را کامل و عراق را به پذیرش شروط ایران برای صلحی شرافتمندانه وادار کند.
صرف‌نظر از آنکه کثرت نفرات، چشم جبهه خودی را به واضح‌ترین اصول حفاظتی بست و باعث شد کربلای ۴ سرنوشت تلخی پیدا کند، زمستان ۶۵ را باید نقطه‌ای سرنوشت‌ساز در تاریخ دفاع مقدس دانست که فینالی زودرس برای این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان رقم زد. بهار سال ۶۶ که از راه رسید، جنگ تحمیلی یک سال و نیم دیگر نیز ادامه یافت، اما برای بسیاری از سیاسیون و حتی برخی نظامی‌ها جنگ با پایان زمستان ۱۳۶۵ به اتمام رسیده بود!
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار