در حاشیه ثبت نام انتخابات مجلس
پس از چهارسال بدون تعارف باید بگویم که از پدر و مادری که توان تامین جهیزیه دخترشان را ندارند شرمندهام. در مقابل مادر یک شهید که شهادت فرزندش کمرش را خم نکرد، اما بیکاری فرزند دیگرش او را شکسته و خموده کرد، سرم پایین است. از راننده تاکسی که هزینه سوختش بیش از درآمدش است خجالت میکشم.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ محمدعلی وکیلی عضو هیئت رئیسه مجلس دهم در سرمقاله روزنامه خود (ابتکار) نوشت: چهارسال پیش در چنین روزهایی با آرمانهای روشنی وارد عرصه انتخابات شدیم. عزم ما این بود که با حضور در قدرت، راه اصلاحِ آن را تسهیل کنیم. غرض این بود که گرهای از کارِ کشور بگشاییم. اساساً گمان میکردیم در راهِ خیرِ عمومی قدم برداشتهایم. تصور ما این بود که مجلس کمکار و محافظهکار نهم را عوض کنیم و مجلسی کارآمدتر و پویاتر بسازیم. وی که بهخاطر نحوه اشتغال آقازادهاش مورد اعتراض عمومی قرار گرفت، ادعا میکند: اکنون که به عقب مینگرم روزهای پرفرازونشیبی در نظرم رژه میروند. سرعت تحولات به قدری بود که انگار یک عمر گذشته است.
امروز اما خود را مقابل مطالباتِ زیادی که بر زمین مانده میبینیم. امروز حجم زیادی از مشکلات حل نشده در این برش از تاریخ قابل رویت است. از همین روی، مقابل چهرههای ناامید مردم شرمندهایم. از خداوند میخواهیم که دلهای مردم را نرم کند تا ما را بهخاطر وضع فعلی ببخشند. ما تمام سعی خود را بهکار بستیم اما بدون تعارف، حجم مشکلات فراتر از انتظار بود. چهارسال پیش تصور میکردیم که مسائل زیادی در کشور وجود دارد اما نه اینسان! میدانستیم که جاهایی کشور از ریل خارج شده، اما گمان نمیکردیم که ریل را از جا کنده باشند! از بیرسمی روزگار شنیده بودیم، اما تخمینمان از بادهای ناموافق اینقدر نبود.
راستش را بخواهید، پس از چهارسال بدون تعارف باید بگویم که از پدر و مادری که توان تامین جهیزیه دخترشان را ندارند شرمندهام. در مقابل مادر یک شهید که شهادت فرزندش کمرش را خم نکرد، اما بیکاری فرزند دیگرش او را شکسته و خموده کرد، سرم پایین است. از راننده تاکسی که هزینه سوختش بیش از درآمدش است خجالت میکشم.
شرمندهام که نتوانستم برای کارآفرینان و صنعتگرانی که به ناگاه سرمایهشان آب رفت و زیر فشار خم شدند، کاری بکنم. میدانم که اعصاب جامعه چقدر ساییده شده است. میدانم که معلمان چه فشار معیشتی را تحمل میکنند. میدانم که بهخاطر همه اینها باید سرم پایین باشد و عرق شرم کنم. باری؛ اکنون نیز هرچند از چهرههای غمبار و ناامید مردم خجالت میکشم که خیابانها را تا وزارت کشور طی کنم، اما به امید گشایش در زندگی مردم این راه را دوباره با توکل به حضرت باریتعالی میروم. دوباره به انتخابات میآیم اما با عرق شرم از انباشت مشکلات و این وجهِ تراژیکِ سیاستورزی در عصر کنونی است!