بی بی سی و آشنا بهم رسیدند
عجیبتر زمانی است که یک مشاور دولتی در ایران از چنان سریالسازیهایی استقبال میکند؛ تخطئه و پرخطرنمایی برنامه هستهای!!
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ اخیرا حسامالدین آشنا مشاور رئیسجمهور خواستار تماشا و عبرت گرفتن سریال چرنوبیل شده که میپرسد تاوان دروغ چیست. او همچنین نوشت: حرف این است که برای پیشگیری از بحران و در حین مدیریت بحران، بیش از هر چیز با مشکلات ارتباطی مواجه خواهیم شد و تنها تدبیر کارگشا، مشورت و حراست و دقت و خوب گوشدادن بر کسانی است که از دانش و تجربه کافی برخوردارند.
جالب اینکه برخی مدیران ارشد و مشاوران دولتی، مصداق تاکید واشاره مشاور رئیسجمهور در خلافگویی، پنهانکاری، گوش نسپردن به مشورتها و نقدها، - حتی در حد وقت ندادن به مدیران زیردست- هستند.
اما مسئله مهمتر این است که چرا آمریکاییها برای هیروشیما و ناکازاکی فیلم نمیسازند و برای حادثه اتمی چرنوبیل سریال میسازند و در سطح جهانی منتشر میکنند؟ عجیبتر زمانی است که یک مشاور دولتی در ایران از چنان سریالسازیهایی استقبال میکند؛ تخطئه و پرخطرنمایی برنامه هستهای!!
عجیبتر اینکه شبکه دولتی انگلیس هم ضمن استقبال از سریال چرنوبیل نوشت:
«مجموعه تلویزیونی «چرنوبیل» که به تازگی از شبکه HBO پخش شده، بحث و جدل درباره انرژی هستهای را دوباره داغ کرده است. البته به ظاهر این سریالی است در نقد سیستم مدیریتی شوروی سابق و نه لزوما درباره سود و زیان انرژی هستهای. اما به هر حال هول و ولای حاکم بر تک تک لحظات هر پنج قسمت این مجموعه مخاطب را نسبت به این نوع انرژی هراسان میکند. تاکید مدام بر خطر انفجار یک نیروگاه هستهای عملا سریال چرنوبیل را میتواند در ژانر ترسناک قرار دهد. موفقیت این مجموعه غافلگیرکننده بوده است.»
پرسش بزرگ اما به هر حال این است که انرژی هستهای بالاخره آری یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش میتوانیم برگردیم به جانمایه اصلی سریال چرنوبیل: اینکه ریسک بالای استفاده از این نوع انرژی به منافع آن نمیارزد.
با هر مقدار مراقبت و رعایت استانداردهای ایمنی بالاخره ممکن است حادثهای همچون چرنوبیل گستره وسیعی از کره زمین را به کام مرگ بکشد.
بیبیسی میافزاید: موافقان انرژی هستهای در رد این انگاره میگویند نسل جدید نیروگاههای هستهای استاندارد و سیستم ایمنی کاملا متفاوتی با نیروگاه چرنوبیل دارند. آن نیروگاه حتی نسبت به استاندارد عقب مانده آن زمان هم ناایمن و نامناسب بوده است. در عین حال این تردید و نگرانی همیشه باقی است: امکان ایمنسازی مطلق و صددرصد هرگز وجود ندارد. و به هر حال وجود یک نیروگاه هستهای در هر منطقهای به معنای مهیبترین خطر محتمل برای آن منطقه است. با درصد وقوع خیلی کم، اما ریسک بسیار بزرگ در صورت وقوع. و البته اینکه همه انرژی هستهای را میخواهند اما همه قادر به تامین بالاترین استاندارد ایمنی نیستند. بیبیسی فارسی در پایان -بیآنکه مخاطب خود را دولتمردان انگلیسی بهعنوان دارندگان و سازندگان بمب اتمی قرار دهد- مینویسد: هر کشوری باید بسته به اقتضائات سرزمینی خود راه خویش را برای یک برنامه جامع «مهار گرمایش جهانی» و «انطباق با تغییرات اقلیمی» پیدا کند. چاره کار در این باره سپردن بازی به دانشمندان و اعتماد به آنهاست. بر عکس باید دامنه تصمیمسازی سیاستمداران را محدودتر کرد. شاید هم در نهایت سریال چرنوبیل میخواهد به همین نتیجه برسد. سریالی که به واقع عمدتا درباره دروغگویی مدام سیاستمداران است. حتی در حوزه حساسی مثل انرژی هستهای. میگوید به آنها اعتماد نکنید. هرگز.
جالب اینکه برخی مدیران ارشد و مشاوران دولتی، مصداق تاکید واشاره مشاور رئیسجمهور در خلافگویی، پنهانکاری، گوش نسپردن به مشورتها و نقدها، - حتی در حد وقت ندادن به مدیران زیردست- هستند.
اما مسئله مهمتر این است که چرا آمریکاییها برای هیروشیما و ناکازاکی فیلم نمیسازند و برای حادثه اتمی چرنوبیل سریال میسازند و در سطح جهانی منتشر میکنند؟ عجیبتر زمانی است که یک مشاور دولتی در ایران از چنان سریالسازیهایی استقبال میکند؛ تخطئه و پرخطرنمایی برنامه هستهای!!
عجیبتر اینکه شبکه دولتی انگلیس هم ضمن استقبال از سریال چرنوبیل نوشت:
«مجموعه تلویزیونی «چرنوبیل» که به تازگی از شبکه HBO پخش شده، بحث و جدل درباره انرژی هستهای را دوباره داغ کرده است. البته به ظاهر این سریالی است در نقد سیستم مدیریتی شوروی سابق و نه لزوما درباره سود و زیان انرژی هستهای. اما به هر حال هول و ولای حاکم بر تک تک لحظات هر پنج قسمت این مجموعه مخاطب را نسبت به این نوع انرژی هراسان میکند. تاکید مدام بر خطر انفجار یک نیروگاه هستهای عملا سریال چرنوبیل را میتواند در ژانر ترسناک قرار دهد. موفقیت این مجموعه غافلگیرکننده بوده است.»
پرسش بزرگ اما به هر حال این است که انرژی هستهای بالاخره آری یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش میتوانیم برگردیم به جانمایه اصلی سریال چرنوبیل: اینکه ریسک بالای استفاده از این نوع انرژی به منافع آن نمیارزد.
با هر مقدار مراقبت و رعایت استانداردهای ایمنی بالاخره ممکن است حادثهای همچون چرنوبیل گستره وسیعی از کره زمین را به کام مرگ بکشد.
بیبیسی میافزاید: موافقان انرژی هستهای در رد این انگاره میگویند نسل جدید نیروگاههای هستهای استاندارد و سیستم ایمنی کاملا متفاوتی با نیروگاه چرنوبیل دارند. آن نیروگاه حتی نسبت به استاندارد عقب مانده آن زمان هم ناایمن و نامناسب بوده است. در عین حال این تردید و نگرانی همیشه باقی است: امکان ایمنسازی مطلق و صددرصد هرگز وجود ندارد. و به هر حال وجود یک نیروگاه هستهای در هر منطقهای به معنای مهیبترین خطر محتمل برای آن منطقه است. با درصد وقوع خیلی کم، اما ریسک بسیار بزرگ در صورت وقوع. و البته اینکه همه انرژی هستهای را میخواهند اما همه قادر به تامین بالاترین استاندارد ایمنی نیستند. بیبیسی فارسی در پایان -بیآنکه مخاطب خود را دولتمردان انگلیسی بهعنوان دارندگان و سازندگان بمب اتمی قرار دهد- مینویسد: هر کشوری باید بسته به اقتضائات سرزمینی خود راه خویش را برای یک برنامه جامع «مهار گرمایش جهانی» و «انطباق با تغییرات اقلیمی» پیدا کند. چاره کار در این باره سپردن بازی به دانشمندان و اعتماد به آنهاست. بر عکس باید دامنه تصمیمسازی سیاستمداران را محدودتر کرد. شاید هم در نهایت سریال چرنوبیل میخواهد به همین نتیجه برسد. سریالی که به واقع عمدتا درباره دروغگویی مدام سیاستمداران است. حتی در حوزه حساسی مثل انرژی هستهای. میگوید به آنها اعتماد نکنید. هرگز.