«در بیت سوم بود که متوجه شدم آقا بغض کردهاند. درواقع نه اینکه برای شعر من بلکه برای مدافعان فاطمیون گریه کردند. دلهره آمد سراغ من که نکند ...
به گزارش شهدای ایران؛ دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه، همزمان با شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (ع)، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. «عاطفه جعفری» از شعرای کشورمان، شعری را با موضوع شهدای فاطمیون در این جلسه قرائت کرد که با واکنش کم نظیری از رهبر معظم انقلاب مواجه شد. خبرنگار حریم حرم با این شاعر جوان افغانستانی در مورد جزئیات این دیدار گفتگو کرده که شرح آن در زیر آمده است:
در ابتدا خودتان را معرفی میکنید؟
من متولد سال ۱۳۶۹ و از مهاجران افغانستانی هستم. پدرم اهل افغانستان و مادرم ایرانیاند.
چند سال است که شعر را به صورت جدی دنبال میکنید؟
چند سالی برای خودم شعر مینوشتم، اما با فنون شعر زیاد آشنا نبودم پس از آن بهصورت جدی ۴ سالی میشود که وارد جلسات شعر مشهد شدم.
شعری که در جلسه با رهبر انقلاب قرائت کردید چه زمانی سروده بودید؟
سال ۹۵
چه شد که این شعر را سرودید؟
جمعهٔ اول ماه رمضان سال ۹۵ تشییع دو شهید لشکر فاطمیون، شهید «محمدحسن حسینی» و شهید «کاظم توسلی» بود که من برای اولین بار به تشییع شهدا میرفتم. آنجا خیلی منقلب شدم. شهید حسینی همسایههای ما بودند و من اولین نماز میت خود را برای ایشان در حرم امام رضا (ع) خواندم. مدتی بعد از این مراسم خواهرزاده ام از دنیا رفت و حال روحی خوبی نداشتم، در آن دوران خیلی به این شهید متوسل شدم و از شهید خواستم که این لیاقت را بدهند که شعری برایشان بنویسم. الحمدالله توفیق شد و تا نیمهٔ ماه مبارک این شعر را نوشتم.
شعرهای دیگری هم در مورد مدافعان حرم دارید؟
بله، چند رباعی دارم.
شهادت پسرخالهٔ شما هم باعث شد که برای شهدای مدافع حرم شعر بسرایید؟
ایشان جز آخرین شهدا بودند و بعد از آن جبهۀ مقاومت پیروز شد. شعرهایی که بنده نوشتم قبل از شهادت ایشان بود.
جزئیات واکنش رهبر انقلاب، هنگامی که شما شعر را قرائت میکردید چه بود؟
شاعرانی که به دیدار آقا نائل میشوند دوست دارند در هر بیت که میخوانند واکنش مثبت آقا را ببیند. من هم مثل شاعران دیگر! در هر بیت، منتظر بودم ببینیم آقا چه میگویند. در بیت سوم بود که متوجه شدم آقا بغض کردهاند. درواقع نه اینکه برای شعر من بلکه برای مدافعان فاطمیون گریه کردند. دلهره آمد سراغ من که نکند از بغض آقا خودم هم منقلب شوم. چون در همان ابتدای دیدار که محضرشان رفتیم بعد از سلام و اینکه گفتم دلم خیلی برایتان تنگ بود، آمدم خودم را معرفی کنم که ناخواسته گریهام گرفت و حتی یک کلمه هم نتوانستم حرف بزنم. عبای ایشان را بوسیدم و بلند شدم. خیلی آمادگی گریه کردن داشتم مثل دختری که سالهاست میخواهد پدرش را ببیند و بالاخره انتظارش به سر میرسد.
شما انتظار این واکنش را از سوی آقا داشتید؟
انتظار داشتم که بگویند برای شهدای فاطمیون باید بیشتر کار بشود، اما اینکه گریه بکنند نه! الحمدالله لطف شهدا و رزق من بود که شعر فاطمیون را بخوانم و هم رزق آقا بود که برای فاطمیون گریه کنند و هم رزق شهدای فاطمیون بود که اسمشان در این محفل بیاید.
انتظار داشتید که به دیدار رهبر انقلاب نائل بشوید؟
شعر فرستاده بودم، ولی واقعاً انتظار دیدار را نداشتم. زمانی که تماس گرفتند تا من و همسرم را به این محفل دعوت کنند، تصورم این بود که همسرم شعر میخواند و من فقط در این دیدار حضور خواهم داشت. اما عکس این ماجرا اتفاق افتاد! من شعر خواندم و همسرم شعر نخواندند.
من هم بغض کردم، مثل دختری که سالها در انتظار دیدار پدرش بود
و کلام آخرتان:
دوست دارم بیشتر به شهدا ادای دین شود.
***
در ادامه میتوانید سرودۀ این بانوی شاعر در مورد شهدای لشکر فاطمیون را بخوانید:
کوچههامان پراز سیاهی بود، شهر را از عزا درآوردند
چشمهای ستارهها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند
شاخههایی که سرفرازانند، میوههایی که جلوهی باغند
مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند
روی تابوتهایشان بستند پرچمی که به رنگ خورشید است
فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند
قصهها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند
عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند
عصر یک جمعۀ بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم
بادهای بهاری از هرباغ، لالههایی معطر آوردند
منبع: حریم حرم
در ابتدا خودتان را معرفی میکنید؟
من متولد سال ۱۳۶۹ و از مهاجران افغانستانی هستم. پدرم اهل افغانستان و مادرم ایرانیاند.
چند سال است که شعر را به صورت جدی دنبال میکنید؟
چند سالی برای خودم شعر مینوشتم، اما با فنون شعر زیاد آشنا نبودم پس از آن بهصورت جدی ۴ سالی میشود که وارد جلسات شعر مشهد شدم.
شعری که در جلسه با رهبر انقلاب قرائت کردید چه زمانی سروده بودید؟
سال ۹۵
چه شد که این شعر را سرودید؟
جمعهٔ اول ماه رمضان سال ۹۵ تشییع دو شهید لشکر فاطمیون، شهید «محمدحسن حسینی» و شهید «کاظم توسلی» بود که من برای اولین بار به تشییع شهدا میرفتم. آنجا خیلی منقلب شدم. شهید حسینی همسایههای ما بودند و من اولین نماز میت خود را برای ایشان در حرم امام رضا (ع) خواندم. مدتی بعد از این مراسم خواهرزاده ام از دنیا رفت و حال روحی خوبی نداشتم، در آن دوران خیلی به این شهید متوسل شدم و از شهید خواستم که این لیاقت را بدهند که شعری برایشان بنویسم. الحمدالله توفیق شد و تا نیمهٔ ماه مبارک این شعر را نوشتم.
شعرهای دیگری هم در مورد مدافعان حرم دارید؟
بله، چند رباعی دارم.
شهادت پسرخالهٔ شما هم باعث شد که برای شهدای مدافع حرم شعر بسرایید؟
ایشان جز آخرین شهدا بودند و بعد از آن جبهۀ مقاومت پیروز شد. شعرهایی که بنده نوشتم قبل از شهادت ایشان بود.
جزئیات واکنش رهبر انقلاب، هنگامی که شما شعر را قرائت میکردید چه بود؟
شاعرانی که به دیدار آقا نائل میشوند دوست دارند در هر بیت که میخوانند واکنش مثبت آقا را ببیند. من هم مثل شاعران دیگر! در هر بیت، منتظر بودم ببینیم آقا چه میگویند. در بیت سوم بود که متوجه شدم آقا بغض کردهاند. درواقع نه اینکه برای شعر من بلکه برای مدافعان فاطمیون گریه کردند. دلهره آمد سراغ من که نکند از بغض آقا خودم هم منقلب شوم. چون در همان ابتدای دیدار که محضرشان رفتیم بعد از سلام و اینکه گفتم دلم خیلی برایتان تنگ بود، آمدم خودم را معرفی کنم که ناخواسته گریهام گرفت و حتی یک کلمه هم نتوانستم حرف بزنم. عبای ایشان را بوسیدم و بلند شدم. خیلی آمادگی گریه کردن داشتم مثل دختری که سالهاست میخواهد پدرش را ببیند و بالاخره انتظارش به سر میرسد.
شما انتظار این واکنش را از سوی آقا داشتید؟
انتظار داشتم که بگویند برای شهدای فاطمیون باید بیشتر کار بشود، اما اینکه گریه بکنند نه! الحمدالله لطف شهدا و رزق من بود که شعر فاطمیون را بخوانم و هم رزق آقا بود که برای فاطمیون گریه کنند و هم رزق شهدای فاطمیون بود که اسمشان در این محفل بیاید.
انتظار داشتید که به دیدار رهبر انقلاب نائل بشوید؟
شعر فرستاده بودم، ولی واقعاً انتظار دیدار را نداشتم. زمانی که تماس گرفتند تا من و همسرم را به این محفل دعوت کنند، تصورم این بود که همسرم شعر میخواند و من فقط در این دیدار حضور خواهم داشت. اما عکس این ماجرا اتفاق افتاد! من شعر خواندم و همسرم شعر نخواندند.
من هم بغض کردم، مثل دختری که سالها در انتظار دیدار پدرش بود
و کلام آخرتان:
دوست دارم بیشتر به شهدا ادای دین شود.
***
در ادامه میتوانید سرودۀ این بانوی شاعر در مورد شهدای لشکر فاطمیون را بخوانید:
کوچههامان پراز سیاهی بود، شهر را از عزا درآوردند
چشمهای ستارهها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند
شاخههایی که سرفرازانند، میوههایی که جلوهی باغند
مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند
روی تابوتهایشان بستند پرچمی که به رنگ خورشید است
فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند
قصهها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند
عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند
عصر یک جمعۀ بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم
بادهای بهاری از هرباغ، لالههایی معطر آوردند
منبع: حریم حرم