* ساعت 6 صبح است؛ همه خود را به مدرسه معصومیه رسانده ایم و اتوبوس ها آماده حرکت اند.
* بعضی ها که منزلشان دورتر بوده، برای اینکه جا نمانند سحرگاه بیرون زده و نماز را در حرم خوانده اند. هیچکس خواب آلود نیست و اشتیاق از سر و روی همه می بارد.
* امروز میعادگاه همه ما حسینیه امام خمینی(ره) در تهران است؛ از مدیران و اساتید «موسسه» گرفته تا طلاب و حتی همسران طلاب آمده اند. شاید بتوان امروز را از معدود ملاقات های خانوادگی طلاب با «آقا» دانست.
* به «بیت» می رسیم؛ تعداد ما کم نیست. اما همه اعضای «بیت» با خوشرویی از میهمانان استقبال می کنند. همه چشم به پرده ی سبز دوخته ایم و منتظر تشریف فرمایی «سیدنا القائد» هستیم.
* عده ای از قبل برای معمم شدن ثبت نام کرده اند و قبل از اینکه مراسم شروع شود، خدمت «آقا» می رسند. وقتی رفقای تازه معمم شده به جمع ما بر می گردند می فهمیم لحظه دیدار نزدیک شده است.
* همه نگاه ها به یکجا خیره شده است که ناگهان چهره ای نورانی وارد می شود. «آقا» خنده رو و سرحال هستند و خیرمقدم می گویند. ما هم شعار می دهیم: ای رهبر آزاده آماده ایم آماده...
* جلسه با قرائت قرآن شروع می شود. سپس حاج آقای صدر، رئیس موسسه عالی فقه و علوم اسلامی گزارشی از موسسه ارائه می دهد و می گوید که هدف از تاسیس، پاسخگویی به سوالات و نیازهای نظام اسلامی بوده است؛ از دوره های تمهیدی، عمومی و تخصصی می گوید و از تلاش هایی که به دنبال است تا طلاب در تراز عصر امام خمینی(ره) تربیت شوند تا با نگاهی بنیادین و اجتهادی، به فقه های نو و موضوعات مهم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بپردازند.
* سپس حاج آقای صدر یکی از طلاب را دعوت می کند تا به نمایندگی از دانش پژوهان این موسسه صحبت کند. ابتکار خوبی است. آقای شهامت که طلبه جوان و فرزند شهید است از ویژگی های موسسه همچون پرکاری و دقت و دلسوزی مسئولین می گوید و چند سوال و حتی برخی جزئیات را نیز درباره چگونگی طی طریق در این مسیر مهم مطرح می کند. آخر از همه از «آقا» می خواهد که برای همه ما دعا کند.
* حالا همه منتظرند که «آقا» شروع کنند. صحبت های آن دو بزرگوار حدود 40 دقیقه طول کشیده بود. «آقا» هم با یک لبخند ملیح رو به جمعیت گفتند: «خب آقایون فرمایشی ندارند» که همه می خندند.
* «رهبر» خیر مقدم می گوید؛ در واکنش به سوالات متعددی که طلبه جوان مطرح کرده بود گفتند: البته سوالات را لازم نیست بنده جواب بدهم. از مسئولین مدرسه سوال کنید و پاسخگو باشند. البته یقینا دعا میکنم! باز هم جمعیت می خندد. البته بماند که «آقا» در ادامه رهنمودهای کلان و اساسی درباره سوالات را نیز مطرح می کنند اما تفصیلِ ماجرا را به مدیران و برنامه ریزان موسسه می سپرند.
* «آقا» در واکنش به این موضوع که برخی طلاب و پژوهشگران موسسه از 6 صبح می زنند بیرون و حدود 9 شب برمی گردند می گویند: «بنده با چنین چیزی مخالفم.» اینجا خانمهای مجلس زودتر از همه صلوات می فرستند که همین صلواتِ معنادار، دوباره لبخند را بر لبان همه می نشاند. کُلاً جلسۀ بانشاطی است. «آقا» می گوید: «به خانواده باید برسید؛ همسر شما نیاز به حضور شما دارد. این مهم است. حضور به این معنا نیست که همه اش بروید خانه بنشینید، آن هم دلزدگی ایجاد می کند اما اینکه پیدا نباشید خوب نیست.»
* «سیدنا القائد» چند جای دیدار تاکید می کنند که در جزئیات برنامه دخالت نمی کنند. در عین حال جهت گیری کلی موسسه یعنی کادرسازی برای پاسخگویی به نیازهای فکری نظام اسلامی را ضروری می دانند و البته از سایر موسساتی که فعالیت دارند تمجید می کنند.
* آقا از اهمیت فقه و نقش فقه در زندگی ما می گویند و می فرمایند: «آنچه زندگی ما را عملا اداره می کند، فقه ماست.» سپس به فلسفه اشاره کرده و می گویند: «من مخالف فلسفه نیستم و آن را لازم می دانم اما در حال حاضر فلسفه اسلامی امتداد عملی در زندگی ما نداشته است در حالی که فلسفه های غربی خیلی کم محتواتر از فلسفه اسلامی اما امتداد عملیاتی دارند. در فلسفه اسلامی، اقتضاء دیدگاه ها در حکومت برای ما روشن نیست. نه اینکه نداشته باشد اما روی آن کار نشده است.»
* «آقا» به ظرفیت های بی شمار در حوزه اشاره می کنند و از دقتهای فوق العاده ی فقها تمجید. به این نکته هم اشاره می کنند: «بنده یک مدتی بحث قصاص می کردم. نظرات حقوقدانان غربی را برایم می آوردند؛ تعمق های خوبی در کارهای آنها هست اما فاصله زیادی با دقتهای مثل صاحب جواهر یا آیت الله آقای خویی داشت. این علمای ما خیلی ظریف تر و دقیق ترند. این حوزه می تواند همه نیازهای جامعه اسلامی را براورده کند.»
* حفظ جایگاه هدایت گرانه استاد، کوتاهتر شدن دوره اصول فقه، بهره مندی طلاب جوان از تجربه بزرگترها، انس با قرآن و تفسیر و دقت در کارها از نکاتی بود که حضرت آقا به آن اشاره می کنند و می گویند: «هرچه کار با دقت و ملاحظه انجام بگیرد بهتر است ولو با کندی همراه باشد. کار بطیء و محکم بهتر از کار سریع و متزلزل و نامحکم است.»
* آقا نسبت به معادل سازی مدارک حوزوی با مدارک دانشگاهی هم گله مندند و پیشنهاد می کنند همانطور که در نظام سنتی حوزه، اجازه های مختلف همچون اجازه روایت و اجازه اجتهاد به طلاب داده می شد، حالا هم برای مراحل مختلف تحصیلی، مدارک و شهادت های حوزوی بدون هرنوع تقلید از جاهای دیگر طراحی و ارائه شود.
* «جهت گیری انقلابی» هم مورد تاکید آقا قرار می گیرد و از ما می خواهند مراقب باشیم که این موضوع در متن کارها باشد و البته تاکید می کنند:«من که می گویم حوزه انقلابی منظورم شعار دادن نیست. البته شعار هم گاهی لازم است من هم شعار می دهم اما اینکه می گویم حوزه انقلابی یعنی معتقد باشیم که این تحول بزرگ یعنی انقلاب اسلامی باید همچنان ادامه پیدا کند؛ تحول، متوقف شدنی نیست. یعنی هر روز کامل تر و بهتر و عمیق تر شود. باید معتقد باشیم. دشمنان را بشناسیم. دشمنان این حرکت تحولی را بشناسیم. وگرنه مغلوب سیاستهای دشمنان اسلام خواهد شد.»
* آقا از امید ملت های جهان به جمهوری اسلامی می گویند و اینکه ملتهای سرخورده از تمدنهای مادی غرب و شرق به دنبال یک مرجع و ستون برای تکیه دادن هستند. و این جمله ایشان مسئولیتی بزرگ برای ما ایجاد می کند که فرمودند: «دنیای اسلام به حرکت انقلابی ما نیاز دارد.»
* نکته آخری که «آقا» اشاره می کنند توجه به معنویات است؛ می فرمایند: «بدون توجهات معنوی، دعا، توسل، نماز شب و صحیفه سجادیه و بدون ارتباط قلبی با خدا نمی شود.» آنگاه خاطره ای از حاج احمدآقای خمینی تعریف می کنند که می گفت: امام نیمه شب که برای تهجد بر می خاست، دستمال های معمولی برای اشکهای ایشان کفایت نمی کرد و از حوله استفاده می کردند.
* دیدار به لحظات پایانی خودش نزدیک شده است و آقا خداحافظی می کنند. منتظرم ببینم چه کسی چفیه را می گیرد. اما این بار انگار برعکس است! یکی از طلاب، حامل چفیه ای است که گویا مادر یکی از شهدا به او داده است تا به «امام» هدیه کند. اما سنت چفیه گرفتن از آقا نیز برقرار است و یکی از اساتید موسسه در این زمینه موفق می شود.
* هنوز حدود نیم ساعت تا ظهر مانده است و از «ولی امر» خداحافظی می کنیم. نماز ظهر و عصر را هم به امامت حاج آقای مومن از اعضای جامعه مدرسین و برادرِ مرحوم آیت الله مومن که از اساتید موسسه اند می خوانیم. والحمدلله