"مکس فیشر"، تحلیلگر روزنامهی نیویورک تایمز در مطلبی نوشت: "ایران تبدیل به چالشی جهانی برای ماهیت آمریکا شده است. چالشی که صرف وجود آن، زیر سؤال برندهی هژمونی آمریکاست و واشنگتن را دیوانه میکند." مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل آمریکا نیز نوشت: "آمریکا در جلوگیری از گسترش تدریجی قدرت منطقهای ایران و اقدام این کشور به آزمایش آستانه [تحمل و قدرت آمریکا] با استفاده از طیف وسیعی از ابزارهای نظامی و شبهنظامی، تا حد زیادی شکست خورده است."
به گزارش شهدای ایران؛ نشریه خط حزب الله در شماره اخیر خود در تحلیلی نوشت: چند ساعت مانده به غروب روز پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰)، شش فروند هواپیمای ترابری هرکولس سی-۱۳۰ ارتش ایالات متحده، قرار بود در یک پرواز سری، کماندوهای نیروی ویژه دلتا را از پایگاهی در قاهره به پایگاه آمریکائیها در مصیره (در سواحل شرقی کشور عمان) منتقل کرده و چند ساعت بعد از آن، راهی کویر مرکزی ایران، جایی نزدیک یزد و طبس شوند. فرماندهی عملیات، برعهدهی سرهنگی پرآوازه، به نام سرهنگ چارلی بکویث، فرمانده نیروهای ویژهی دلتا فورس بود.
ده روز قبل از عملیات، در ۱۴ آوریل ۱۹۸۰، سرهنگ بکویث در مقابل جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، در اتاق وضعیت کاخ سفید نشسته و دربارهی جزئیات عملیات صحبت میکردند. کارتر از او میپرسد: "چند نفر تلفات خواهید داشت؟ " بکویث که مانند همهی دولتمردان آمریکایی، بیش از حد به محاسبات و برنامهریزیهای اطلاعاتی و نظامی خود باور داشت، با اعتماد به نفس و غرور بالا گفت: «قربان! ما قصد داریم، گلولهی کالیبر ۴۵ را درست وسط چشمان گروگانگیران جای دهیم. وقتی که عملیات شروع شود تعداد زیادی از ایرانیها برای آوردن کمک، پا به فرار میگذارند. دلتا وظیفه دارد که آنها را مثل آبکش سوراخ سوراخ کند، من فکر نمیکنم که ایرانیها در سفارت در مقابل ما مانعی ایجاد کنند. " بکویث در ادامه با تمسخر روحیهی ایستادگی و شهادتطلبی ایرانیان، چنین گفت: "بله، ممکن است یک نفر به علت پایبندی به اعتقاداتش تا پای جان ایستادگی کند؛ اما ما آمادهایم به او کمک کنیم که به آرزویش برسد."
همهچیز حکایت از پیروزی همهجانبهی آمریکائیها در این عملیات داشت. همهی جزئیات عملیات، مو به مو، و بارها و بارها مورد دقت و آزمایش قرار گرفته بود تا آمریکاییها با کمترین تلفات، به نتیجهی اصلی خود، یعنی آزادی جاسوسان آمریکایی برسند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، دقیقا خلاف همهی تصورات آنها بود.
هلیکوپترهای آمریکایی، اسیر شنهای صحرای #طبس میشوند و یک به یک سقوط کرده و بر زمین میافتند. عملیات با شکست کامل مواجه شده بود. بکویث، این سرهنگ مغرور و متکبر آمریکایی، در کتاب خود با عنوان "نیروی دلتا، از پلیمی تا طبس"، حس و حال آن ساعات را اینطور بیان میکند: "در تمام طول راه بازگشت به مصیره، احساس پوچی و پژمردگی میکردم. یاس بر وجودم سایه افکنده بود. گریهام گرفت... خودم را بسیار حقیر احساس میکردم. نمیتوانستم صحبت کنم، یا هیچ کاری انجام دهم، فقط احساس میکردم که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود... این یک شکست بود. باعث سرافکندگی کشور ما بود."
واقعیت این است که از چهل سال پیش تاکنون، دو دستگاه محاسباتی، همواره در تقابل و تنازع با هم بودهاند. «یکی نظام معرفتی لیبرالدموکراسی دروغینِ پایدرگِل غربی، یکی نظام معرفتی توحیدی اسلامی». نتایج عملکرد هر دو دستگاه نیز مقابل چشم افکار عمومی قرار دارد. امروز به اعتراف خود کارشناسان غربی و آمریکایی، این انقلاب اسلامی بوده که دست برتر را همواره داشته و موجب شکست سیاستهای آمریکا در درون و بیرون شده است.
"مکس فیشر"، تحلیلگر روزنامهی نیویورک تایمز در مطلبی نوشت: "ایران تبدیل به چالشی جهانی برای ماهیت آمریکا شده است. چالشی که صرف وجود آن، زیر سؤال برندهی هژمونی آمریکاست و واشنگتن را دیوانه میکند." مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل آمریکا نیز نوشت: "آمریکا در جلوگیری از گسترش تدریجی قدرت منطقهای ایران و اقدام این کشور به آزمایش آستانه [تحمل و قدرت آمریکا] با استفاده از طیف وسیعی از ابزارهای نظامی و شبهنظامی، تا حد زیادی شکست خورده است."
البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که امداد الهی، در ادامهی حرکت و کار و تلاش و جهاد است. وگرنه «یک جاهایی ما کوتاهی کردیم، خب پیروزی به دست نیاوردیم؛ این بر اثر کوتاهی ما است، بر اثر بد عمل کردن ما است. آنجایی که ما درست عمل کنیم، درست حرکت بکنیم -مسئولان ما یک جور، مردم ما یک جور- و حرکت، حرکتِ درستی باشد، آنجا بلاشک خدای متعال کمک میکند؛ وَ لَینصُرَنَّ اللهُ مَن ینصُرُه؛ تردیدی در اینجا نیست.»