شاه پس از ازدواج با فرح دیبا- که دختری بیاصل و نسب بود و به لحاظ تبار، با همسران قبلی وی تناسبی نداشت- راه را برای خیانتها و هرزهگردیهای خود هموارتر دید. این وضعیت فرح را نیز به واکنش متقابل و ارتباط بیشتر با مردانی از حلقه دوستان خود واداشت
به گزارش شهدای ایران؛ محمدرضا پهلوی مردی زنباره بود و از دوران نوجوانی بدین رفتار عادت داشت. شاه پس از ازدواج با فرح دیبا- که دختری بیاصل و نسب بود و به لحاظ تبار، با همسران قبلی وی تناسبی نداشت- راه را برای خیانتها و هرزهگردیهای خود هموارتر دید. این وضعیت فرح را نیز به واکنش متقابل و ارتباط بیشتر با مردانی از حلقه دوستان خود واداشت
فرح دیبا برای ساختن آینده خود و فرزندش، چارهای جز گرفتن ژست همسر فداکار برای همسرش ندارد، اما خوشبختانه یا متأسفانه شواهدی وجود دارد که رابطه آن دو را دستکم در واپسین سالیان حیات شاه، بس تیره و خیانتآمیز نشان میدهد.
آنچه در پی میآید شمهای از روایات اطرافیان این زوج است که واقعیت این ارتباط را در خاطرات خویش نشان دادهاند.
درست است که شهبانوی مملکت دوستپسر داشته باشد؟
آنچه در پی میآید شمهای از روایات اطرافیان این زوج است که واقعیت این ارتباط را در خاطرات خویش نشان دادهاند.
درست است که شهبانوی مملکت دوستپسر داشته باشد؟
مادر محمدرضا (تاجالملوک) که به گفته خودش از سال ۱۳۵۲ با فرح قهر کرده و کلمهای با او سخن نگفته بود، روایتی خواندنی از روابط خانوادگی شاه و فرح دارد و به گفته خودش، بارها برخوردهای تند و خشنی در قبال رفتارهای فرح داشت:
«یک بار آقای صاحباختیار (عباسعلی یعقوبی) رئیس خدمه کاخهای سلطنتی با ترس و لرز و هزار، اما و اگر و ببخشید و جایی نگویید و اینگونه مقدمات گفت: قربانت گردم، آیا این درست است که شهبانوی مملکت دوستپسر داشته باشد و او را با خود به داخل کاخ بیاورد؟ البته ما میدانستیم که فرح با فریدون جوادی قاطی شده است، اما نه اینکه او را به کاخ بیاورد! این بود که یک روز، خود فرح را خواستم و به او نهیب زدم که زنیکه گدا! خجالت نمیکشی این قبیل کارها را در جلوی چشم کارکنان دربار انجام میدهی؟ فرح گفت: درست گفتهاند که شاه میبخشد، شیخ علیخان نمیبخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت باید به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم! خلاصه خیلی بیحیایی کرد و من هم به کلی با او قطع رابطه کردم و تا امروز که به خارج از کشور آمدم، بیشتر از پنج سال است که یک کلمه با او حرف نزدهام!»
فرح و فریدون جوادی، یک علامت سؤال بزرگ
احمدعلی مسعود انصاری که مادرش، خاله فرح بود و به خاطر همین نسبت خانوادگی با فرح، به حلقه دوستان خصوصی شاه و فرح راه یافته بود، در خاطراتش به رابطه خاص و به قول خود او، غیرعادی بین فرح و فریدون جوادی اشاره کرده است:
«یک نکته مهم، مسئله فرح و جوادی بود و آن اینکه در رفت و آمدهای مکرر به دربار به وجود یک رابطه غیرعادی بین فرح و فریدون جوادی پیبرده بودم و چندبار به وسایل مختلف و با اخم و تَخم به جوادی حالی کرده بودم که این راز در پرده باقی نمیماند، اما تأثیری نداشت. من هم این مسئله را با خالهام (مادر فرح) در میان گذاشتم. خانم دیبا حقیقتاً ناراحت شد و ظاهراً بعداً این مسئله را با فرح در میان گذاشته بود، مدتی بعد فرح با حالت عصبانیت خطاب به من گفت: حالا برای مادرم درباره رفتار من جاسوسی میکنی؟!»
کی نظر شما را پرسید؟
شاه همیشه با ملایمت از کنار رفتارهای فرح نمیگذشت، روایت علم از یکی از مجادلات شاه و فرح خواندنی است:
«مدتها قبل به شاه پیشنهاد کردم بد نیست میهمانی شامی برگزار شود که بتوانند جمعی از برگزیدگان را به آن دعوت کنند. مخلوطی از دیپلماتهای خارجی، سرمایهداران، کارخانهداران و هنرمندان. شاه از این فکر خوشش آمد، امشب سر شام تمام تلاشم را کردم تا اعلیحضرتین تاریخ مشخصی برای این مراسم تعیین کنند و همچنین در مورد فهرست مدعوین هم به توافق برسند. شهبانو از دعوت سرمایهداران اکراه دارد، زیرا معتقد است همگی آدمهایی هستند با اعتباری مخدوش و فاقد حسن شهرت. شاه از این حرف عصبانی شد و گفت: کی نظر شما را پرسید؟ من هستم که ترتیب این کارها را میدهم نه شما. علم همیشه نظر شما را جویا میشود که من دلیلش را نمیفهمم، متأسف شدم که باعث ناراحتی شهبانو شدم.»
برخورد شاه چنان تند و غیرمنتظره بود که اسدالله علم فردای همان شب، با لحنی بسیار ملایم و محافظهکارانه به شاه در مورد برخورد لفظی شب گذشته با فرح صحبت میکند، ولی بنا به گفته علم، شاه زیر بار نمیرود که رفتارش با فرح به خصوص در حضور دیگران تند و خشن بوده است، علم با زیرکی تمام، رفتار شاه را به نفرت پنهان شاه نسبت به فرح مربوط میکند. او معتقد است با متممی که به قانوناساسی افزوده شده در صورتی که شاه پیش از ۱۸ سالگی ولیعهد بمیرد، شهبانو نایبالسلطنه خواهد شد. این مسئله تنش موجود میان شاه و ملکه را علنی کرده است... علم اعتقاد دارد که هدف فرح از مخالفتهای علنی با نظریات شاه، این بوده است که موقعیت خود را تحت قانوناساسی به شاه یادآوری کند و علم محرک اصلی این رفتار فرح را سادگی و بیشعوری خود فرح و تحریکات اطرافیان او میداند.
فحش رکیک فرح در حضور شاه!
برخورد شاه چنان تند و غیرمنتظره بود که اسدالله علم فردای همان شب، با لحنی بسیار ملایم و محافظهکارانه به شاه در مورد برخورد لفظی شب گذشته با فرح صحبت میکند، ولی بنا به گفته علم، شاه زیر بار نمیرود که رفتارش با فرح به خصوص در حضور دیگران تند و خشن بوده است، علم با زیرکی تمام، رفتار شاه را به نفرت پنهان شاه نسبت به فرح مربوط میکند. او معتقد است با متممی که به قانوناساسی افزوده شده در صورتی که شاه پیش از ۱۸ سالگی ولیعهد بمیرد، شهبانو نایبالسلطنه خواهد شد. این مسئله تنش موجود میان شاه و ملکه را علنی کرده است... علم اعتقاد دارد که هدف فرح از مخالفتهای علنی با نظریات شاه، این بوده است که موقعیت خود را تحت قانوناساسی به شاه یادآوری کند و علم محرک اصلی این رفتار فرح را سادگی و بیشعوری خود فرح و تحریکات اطرافیان او میداند.
فحش رکیک فرح در حضور شاه!
در جریان سفر شاه و فرح به امریکا و دیدار آنها با کندی، رئیسجمهور امریکا، اتفاق جالبی روی داد که نقل آن میتواند برای خوانندگان جالب و شناخت بهتری از روحیات شاه و فرح ارائه دهد. در مجلس شام خصوصی، محمدرضا یکسری جواهرات فوقالعاده نفیس و منحصر به فرد در دنیا را به ژاکلین کندیـ همسر رئیسجمهور امریکاـ هدیه داد. این جواهرات متعلق به همسر ریچارد شیردل بودند. ژاکلین چنان تحتتأثیر این هدیه بینظیر و گرانقیمت محمدرضا قرار گرفت که جلوی همه میهمانان، محمدرضا را بوسید! اما در برابر این هدیه بزرگ شاه، کندی یک تابلوی نقاشی آبرنگ به فرح داد و گفت: این نقاشی از کارهای خود او در زمان تحصیل در کالج بوده است! ژاکلین هم یک کراوات رنگ و رورفته و کهنه به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد که این کراوات متعلق به جرج واشنگتن بوده است! هدایای رئیسجمهور امریکا و همسرش به شاه و فرح، حتی یک دلار هم ارزش نداشتند! موقعی که شاه و فرح به محل اقامتشان برمیگشتند، فرح در حضور محمدرضا فحش رکیکی به کندی و همسرش داد و گفت: اینها به هر میهمان خارجی یک کراوات مستعمل میدهند و ادعا میکنند متعلق به جرج واشنگتن یا آبراهام لینکلن بوده است!
زندگی سرد
زندگی زناشویی و خانوادگی محمدرضا و فرح هم که متأثر از اختلافات سیاسیـ اجتماعی بود، کمکم رو به سردی میگذاشت. در اواخر سلطنت شاه، وضعیت طوری شده بود که عملاً شاه و فرح کاری به هم نداشتند و هر یک راه خودشان را میپیمودند و فقط ظاهر یک زندگی خانوادگی را رعایت میکردند. حقیقت این است که شاه هیچ ابایی از درز کردن روابط سرد خانوادگی و صرفاً تشریفاتی خود و فرح به بیرون نداشت. مینو صمیمی یکی از اعضای دفتر مخصوص ملکه (فرح) که در ابتدا به عنوان مترجم سفارت ایران در سوئیس مشغول به کار بود، روایت قابل توجهی از نحوه زندگی خصوصی شاه و فرح دارد. او در قسمتی از خاطراتش نوشته است:
«زمانی که شاه و فرح به همراه سفیر ایران در سوئیس برای اولین بار پس از خرید و آمادهسازی ویلای سوورتا از آن دیدار میکردند، شاه در بدو ورود به اتاقخواب بسیار شیک و مجلل آن، با لحنی نیمهشوخی خطاب به سفیر گفت: مگر فکر میکنی من با شهبانو در یک اتاق میخوابم؟ در حالی که ملکه از این گفته ناخوشایند شاه آشکارا ناراحت شده بود، دکتر ایادی و اسدالله علم بلافاصله به نشانه تأیید سخن شاه تعظیم کردند و بعد هم سفیر را مورد سرزنش قرار دادند! روال معمول این بود که شاهنشاه جدا از فرح در آپارتمان ویژهای میخوابیدند!»
ماده گاوی برای زاییدن گوساله
فریده دیبا نیز سردی روابط شاه و فرح را چنین توصیف کرده است:
«محمدرضا پس از تولد فرزند چهارمش، کاملاً از فرح فاصله گرفته و اتاق خواب خود را به طبقه دوم ضلع غربی کاخ نیاوران منتقل کرده بود، البته فرح که جوانی خود را در اروپا گذرانده بود و تربیت فرنگی پیدا کرده بود، نسبت به بیوفایی محمدرضا حساسیت نشان نمیداد و آن را نادیده میگرفت. بارها فرح به من گفته بود شاه و خانوادهاش به من به چشم ماده گاوی نگاه میکنند که برای آنها گوساله زاییده است (!)»
عیاشیها و روابط شاه با ستارگان مشهور سینمای غرب که به مطبوعات خارجی نیز کشیده شده بود، خشم و نفرت فرح را دو چندان میکرد:
عیاشیها و روابط شاه با ستارگان مشهور سینمای غرب که به مطبوعات خارجی نیز کشیده شده بود، خشم و نفرت فرح را دو چندان میکرد:
«پس از آنکه همگان متوجه شدند شاه عاشق آن مارگارتـ ستاره معروف سینمای سوئدـ شده، در یکی از نشریات خارجی عکسی از شهربانو با قیافهای عبوس منتشر شد که این سوتیتر در زیر آن خودنمایی میکرد: دیگر از لبخندهای شهبانو اثری نیست»، دیدگاه نشریه این بود که به خواننده القا شود که همسر شاه به خاطر هوسرانیهای شوهرش، چقدر تلخکام است!»