به گزارش
شهدای ایران؛ نقدی بر مستندهای «تاریخ صدور» ساخته مجید عزیزی، «اصول بازی» ساخته صادق داوریفر و «وَرس» ساخته جواد وطنی در بلاگ سینمامارکت به نگارش شهرزاد شاهکرمی
۱.تاریخ صدور (مجید عزیزی)/ بخش مسابقه ملّیبا نزدیک شدن به اواخر سده ۱۳۰۰ در ایران، دههها و نسلهای متعلق به هر دهه اهمیتی دیگر مییابد. اصطلاح دهه شصتیها یا دهه هفتادیها که غالباً ورد زبان دهههای مختلف است، حال تبدیل به یک اصطلاح جمعی شده است که بار معنایی خاصی را به دنبال دارد؛ از تجربه جمعی و نوستالژیهای مشترک تا دنیایی متعلق به نسل عصر دیجیتال و تکنولوژی. مستند تاریخ صدور این معانی و مفاهیم را از نسل دهه چهل تا نود ایران بررسی میکند. ایده این فیلم به سبب همان اصطلاح جمعی ایدهای جذاب است که میتواند با دامنه گستردهای از مخاطبان ارتباط برقرار کند. هر نسلی با تماشای این مستند علاوه بر مرور گذشتهای مشترک نگاهی نیز به حال و آینده خود خواهد داشت. فیلم از ریتم پویایی برخوردار است و غریب ۹۰ دقیقه بیننده خود را درگیر میکند. تاریخ صدور به عنوان یک مستند تاریخیـجامعهشناختی بهره هوشمندانهای از سینما میبرد. استفاده از فیلم "مشق شب” (۱۳۶۷) اثر ماندگار «مرحوم عباس کیارستمی» در فیلم علاوه بر ارجاع به سینما و ادای دین به کیارستمی، یک بررسی تاریخیـاجتماعی از جامعه ایران ارائه میدهد. شبیهسازی بخشی از ایده این فیلم از طریق مصاحبه با دانشآموزان دهه ۹۰ یعنی نسل دانشآموزان سی سال پس از فیلم "مشق شب”، به نتیجهای جالب و درخور توجه میانجامد. به نظر میرسد خوانش گفتار متن فیلم میتوانست با ریتم آن همخوانی بیشتری بیابد. اگر تُن صدای راوی (همایون ارشادی) و شیوه خواندن او از روایت نسلی به نسل دیگر تفاوت مییافت، تأثیر گذاری فیلم بیشتر میشد و تفاوت محتوایی روایت هر بخش در فرم نیز ملموس بود. یکی از ویژگیهای مهم مستندهایی که بر پایه مصاحبه پیش میروند، حضور افراد مختلف در حوزههای متفاوت تخصصی در ارتباط با موضوع فیلم است؛ تاریخ صدور از این حیث موفق به ایجاد چند صدایی شده است. همچنین مصاحبه با افراد عادی به عنوان یک جامعه آماری و نمونهای از هر نسل، لحن واقعگرا و بیطرف فیلم را نسبت به نسلهای مختلف حفظ کرده است. تماشای تاریخ صدور شاید برای دهه شصتیها که همواره در شرایط خاص سیاسیـاجتماعی قرار داشته و دارند، حال و هوایی دیگر دارد و از سویی میتواند تلنگری باشد برای آنان به عنوان والدین نسلی که در حال تولد است.
۲- اصول بازی (صادق داوریفر) / بخش مسابقه ملیحافظه جمعی ایرانیان همواره نسبت به برخی از مشاغل، اقشار جامعه و مذهب دارای نوعی پیشانگاشته و حساسیت است. قشر روحانیت را شاید بتوان در این دسته قرار داد. مستند اصولبازی ایدهای متفاوت دارد و با طرح یک سؤال آغاز میشود: چرا در اغلب فیلمهای سینمای ایران تصویری واقعی و ملموس از یک روحانی ارائه نشده است؟ این مستند برای یافتن پاسخ، راهکار استفاده از یک روحانی نابازیگر را برای ایفای این نقش ارائه میدهد. فیلم ساختاری مصاحبهای دارد و در آن روحانیون بیواسطه مقابل دوربین کارگردان قرار میگیرند تا برای بازیگری اتود بزنند. مخاطب اصولبازی با همان حافظه جمعی در برابر این فیلم واکنشی به جز خندیدن نخواهد داشت. اگرچه فیلم واکنشهای مختلف از روحانیون را در مواجه با سینما و عشق نشان میدهد، اما سطحی و کاریکاتورگونه از آب در میآید. تعدد افراد مصاحبه شونده در مدت زمان کوتاه فیلم از سویی به میزانسن ایستای فیلم، پویایی بخشیده اما از سویی دیگر سبب پرداختی خامدستانه از ایده اصلی آن شده است. گاهی برخی فیلمها کارکردی ندارند جز نزدیکی به خطقرمزها برای رهایی لحظهای مخاطبانشان از همان حساسیت حک شده در حافظه جمعی.
۳- وَرس (جواد وطنی) / بخش مسابقه ملی«رابرت تاون» فیلمنامهنویس آمریکایی و نویسنده فیلمنامه "محله چینیها” میگوید: «بیننده در آغاز یک فیلم تقریباً درباره همه چیز شما را میبخشد، اما نسبت به هیچ چیزی در پایان فیلم شما را نخواهد بخشید…» این موقعیت تماشاگر مستند وَرس است البته اگر پیش از نیمه فیلم، سالن سینما را ترک نکرده باشد. فیلم از نیمه به بعد با پرداخت به سه روایت از افتتاح پل وِرسک جانی تازه میگیرد و با ریتمی بهتر از نیمه ابتدایی تا پایان پیش میرود. وَرس که میتوان آن را پرتره پل تاریخی ورسک دانست با نماهایی آرشیوی و مصاحبه با بومیان محلی آغاز میشود که بخشی از این تصاویر در نیمه فیلم نیز تکرار میشوند. از نیمه به بعد فیلم از روایت علمیـمهندسی ساخت پل به روایتی تاریخیـانسانی میرسد که جذابیت آن را افزایش میدهد. فیلم خوشساخت وَرس از ناحیه روایت دچار ضعف است، اگر فیلم روایتی غیرخطی داشت و در تدوین میان فصل علمیـمهندسی با فصل تاریخیـانسانی روایتی موازی برقرار میکرد، کشش آن افزایش مییافت و تماشاگر را رها نمیکرد. اما بهطور کلی وَرس فیلمی درخور توجه است که نه تنها اطلاعات و آگاهی مخاطب را افزیش میدهد، بلکه با سؤالی بنیادی به پایان میرسد.