جیمزبیل (محقق آمریکایی) مینویسد: دخالت آمریکا در ایران تاج و تخت سلطنت را برای ۲۵ سال دیگر به خاندان پهلوی هدیه کرد و صاحبان صنایع نفتی بینالمللی را قادر ساخت که با نرخی ارزان ۲۴ میلیارد بشکه نفت را در طی این مدت از ایران صادر کنند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، اهمیت فراوان نفت و مشتقات آن برای کشورهای جهان در جریان جنگ جهانی دوم به اندازهای تعیین کننده بود که سلطه بر مناطق نفتخیز جهان، به اهداف مهم و استراتژیک ایالات متحده آمریکا درآمد. ذخایر عظیم نفتی خلیجفارس، از جمله ایران، علت توجه سیاست خارجی دولتهای آمریکا به این منطقه بود. ایالات متحده نمیخواست حکومتهای مستقل و یا وابسته به شرق در کشورهای دارای منابع نفت به حکومت برسند.
در بیانیهای که از سوی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) انتشار یافته بود، در مورد اهمیت عرضه نفت خلیجفارس گفته شده بود: وابستگی جهان به نفت برای مقاصد نظامی رو به افزایش است، در حالی که جنگ جهانی دوم ۶۰ درصد سوخت مورد نیاز خود را از ذغالسنگ و ۴۰درصد را از نفت تأمین کرد؛ اما در عملیات نظامی در جنگ کره، نفت ۶۰ درصد سوخت مورد نیاز را تشکیل میداد.
طی جنگ ویتنام نیز تقریباً کل سوخت مورد نیاز آمریکا از نفت تأمین شد. البته دسترسی به نفت برای هرگونه عملیات نظامی در آینده، یکی از دشواریهای اساسی است که ما با آن روبهرو هستیم. مسئله انرژی برای آمریکا و متحدان آن، از دیدگاه جغرافیایی بر خلیجفارس تمرکز یافته است. کشورهای حوزه خلیجفارس که شماری از آنها مستعد آشوب بوده و از دیدگاه سیاسی بیثبات هستند حدود ۶۵ درصد کل صادرات نفتی جهان و ۵۵ درصد ذخایر شناخته شده نفت جهان را در دست دارند.
در یکی از اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در تهران نیز، یکی از اهداف آمریکا در ایران، تأمین دسترسی به منابع نفتی و مواد معدنی در ایران، به قیمتهای قابل تحمل برای آمریکا و همپیمانانش عنوان شده است.
در راستای این سیاست، آمریکا جهت دستیابی به هدف سلطه بر خلیجفارس به منظور عبور نفت ارزان قیمت، حاضر به انجام هر اقدامی از جمله سرنگون کردن دولتهای مردمی و به روی کار آوردن حکومتهای دستنشانده، میباشد که نمونه بارز آن را در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شاهد بودیم.
از آنجا که حل مسئله نفت مهمترین دلیل انگلیس و آمریکا برای انجام کودتا در ایران بود، لذا پس از آنکه سپهبد فضلالله زاهدی زمان امور دولت را در دست گرفت،کابینهای متشکل از مرتجعترین و شناختهشدهترین دولتمردان هوادار انگلیس و هوادار آمریکا تشکیل داد که تلاش آنها حل مسئله نفت مطابق خواست انگلیس و آمریکا، برقراری رابطه با آمریکا و همکاری داوطلبانه با بلوک غرب بود.
سپهبد زاهدی در خاطرات خود از وقایع پس از کودتای ۲۸ مرداد چنین میگوید: روزی که شاه به تهران آمد، من در فرودگاه هیأت دولت را به او معرفی کردم. همین که به نام دکتر علی امینی، وزیر دارایی کابینه خود رسیدم، احساس کردم که شاه خیلی ناراحت شد، ولی حرفی نزد پس از معرفی وزیران، مرا به کنار کشید و گفت: چرا علی امینی را انتخاب کردهای؟ مگر نمیدانی که طرف اعتماد و اطمینان ما نیست... پاسخ دادم: هندرسون (سفیر آمریکا در ایران) با من اتمام حجت کرد که چنانچه از دولت آمریکا انتظار کمک داشته باشید، باید بدانید که ما فقط به علی امینی اعتماد داریم او باید مسئله نفت را حل کند. پس از مدتی، مقامات رسمی آمریکا آشکار اعلام کردند تا زمانی که دولت ایران قرارداد نفت را با کنسرسیوم بینالمللی امضا و مجلسین آن را تصویب نکنند، دیگر دیناری به عنوان کمک نخواهند پرداخت.
البته در یک سند «به کلی سری» وزارت امور خارجه آمریکا به تاریخ مارس ۱۹۵۳، تحت عنوان «اقدامات احتمالی دولت ایالات متحده آمریکا در حمایت از دولت جانشین مصدق که پیش از انجام کودتا تدوین شده، چنین آمده بود:دولت ایالات آمریکا باید از بیان این مطلب که مسئله نفت در تغییر حکومت ایران مؤثر بوده پرهیز کند. این نکته از اهمیت برخوردار است که نه دولت ایالات متحده آمریکا و نه انگلستان، به خاطر انتظار رفتار منطقیتر از سوی ایران نسبت به حل مناقشه نفت، علناً ابراز خرسندی نکنند.
سرانجام واشنگتن موفق شد که یک کنسرسیوم بینالمللی تشکیل دهد تا به جای کمپانی نفت ایران و انگلیس، خود صنعت نفت ایران را اداره کند. ترکیب این کنسرسیوم بدین ترتیب بود، کمپانی نفت انگلیس (بریتیش پترولیوم) ۴۰ درصد، پنج کمپانی آمریکایی هر کدام ۸ درصد، کمپانی رویال داچ شل ۱۴ درصد و کمپانی نفت فرانسه ۶ درصد، به لحاظ نظری، کنسرسیوم میبایست به عنوان مشتری شرکت ملی نفت ایران عمل میکرد، اما در عمل در حالی که مالکیت ایران را بر صنعت نفت خود به رسمیت میشناخت، کنترل بخش اعظم این صنعت را از بهرهبرداری گرفته تا قیمتگذاری و بازاریابی در اختیار داشت.
این تصمیم که معمار اصلی آن جان فاستر دالس (وزیر خارجه آمریکا) و مشاور نفتی او (هربرت هوور) بود، مورد قبول لندن و تهران واقع شد.
هربت هوور که به عنوان اولین نماینده رسمی آمریکا بعد از کودتا به ایران آمد، مأمور مذاکره و نهایی کردن قرارداد جدید کنسرسیوم بود که کمپانیهای نفتی آمریکا را وارد و سهیم میساخت. شاه با صراحت به هوو گفته بود:«هر مرحمت و لطفی که سازمان سیا کرده است از نفت به طور کامل جبران خواهد نمود.»
پس از موفقیت کودتا، کرمیت روزولت، عامل کودتای 1332، نیز پست معاونت کمپانی گلف (یکی از کمپانیهای اصلی آمریکایی در غارت نفت ایران) را به دست آورد. از جانب دولت ایران نیز علی امینی در سمت وزیر دارایی، مأمور حل مسئله نفت شد که سرانجام منجر به عقد قرارداد نفتی موسوم به «امینی-پیچ» شد. هوارد پیچ نماینده کمپانیهای ششگانه کنسرسیوم نفت بود. علی امینی پس از حدود یک سال بحث و مذاکره، سرانجام در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۳۳ قرارداد نفت را با هوارد پیچ (نماینده کمپانیهای ششگانه کنسرسیوم) امضاء کرد.
طبق گزارش مورخ ۱۳۴۶/۱۲/۱۶ ساواک، دکتر علی امینی با گرفتن یک رشوه پنج میلیون دلاری از کمپانیهای نفتی آمریکایی اقدام به انعقاد معاهده با کنسرسیون نفت کرده بود. پس از خاتمه کار نفت، لویی هندرسون (سفیر آمریکا در ایران) نیز در حدود سی هزار لیره جواهر به همسر دکتر امینی داده بود.
به این ترتیب، دولت جدید ایران امتیازات بینظیری را به کنسرسیومی از کمپانیهای بزرگ نفتی غرب اعطا کرد. در این کنسرسیوم ۴۰ درصد سهام به کمپانی نفت ایران و انگلیس- که به بریتیش پترولیوم تغییر نام داد- اعطا و ۱۴ درصد نیز به رویال داچشل واگذار شد.
بریتیش پترولیوم در کمپانی رویال داچشل نیز سهامدار بود و از این رو، اکثر سهام را در اختیار خود داشت. گروهی از کمپانیهای آمریکایی نیز به عنوان پاداش مشارکت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۴۰ درصد و کمپانی دولت فرانسه نیز ۶ درصد از سهام این کنسرسیوم را به دست آوردند. مدت این قرارداد ۴۰ سال با حق تمدید ۲۵ ساله بود و حق هرگونه فسخ یا تغییر در آن را از ایران سلب میکرد و کاملاً مغایر اصل ملی شدن نفت ایران بود.
کمیسیون نفت مجلس نیز در سیزدهم بهمن ماه ۱۳۳۳، با تصویب قرارداد کنسرسیوم، خط بطلانی بر همه جریاناتی که به ملی شدن صنعت نفت منجر شد، کشید در نتیجه کمپانیهای نفتی آمریکایی سهم عظیمی از تولیدات نفت ایران را پس از آنکه سازمان سیا به محمدرضا پهلوی در رسیدن مجدد به قدرت در سال ۱۳۳۲ کمک کرد، به خود اختصاص دادند.
آیزنهاور (رئیسجمهور) و جان فاستر دالس (وزیر خارجه آمریکا) پس از عقد قرارداد کنسرسیوم، تلگرامهای تبریکی به شاه و زاهدی فرستادند و از اینکه سرانجام دو کشور ایران و آمریکا بر سر مسئله نفت به توافق رسیدند، اظهار خوشوقتی کردند. چرچیل (نخستوزیر) و ایدن (وزیر خارجه انگلیس) نیز به صورت زائدالوصفی از حل بحران نفتی بین دو کشور ابراز خرسندی نمودند و وزیر سوخت کابینه انگلیس به ملت انگلستان مژده داد حال که نفت ایران مجدداً به دست ما افتاد میتوانیم کمبود سوخت خود را که بیش از سه سال بود و در نتیجه ملی شدن نفت در ایران پدید آمده بود، جبران کنیم.
ماروین زوینس (نویسنده و محقق آمریکایی) نیز در کتاب خود در این مورد مینویسد: آمریکاییها با کمک کردن به شکلگیری مجدد سلطنت اعلیحضرت همایونی محمدرضا پهلوی شاهنشاه آریامهر، از حکومت او نیز به میزان زیادی منتفع شدند. همانطور که هنری کیسینجر به کرات گفته است، شاه یکی از نادرترین متحدان آمریکا بود که هم یک دوست شخصی به حساب میآمد و هم یک دوست سیاسی، ایالات متحده پاداش این دوستی را دریافت کرد، خواه به شکل عرضه تضمین شده نفت با ثبات خلیجفارس که با کمک سیاست خارجی آمریکا و نیروی دریایی ایران تأمین میشد یا دنبال کردن سیاستهای همسو در مقابل دولتهای عرب و اتحاد جماهیر شوروی.
همچنین در یک گزارش «سری» وزارت امور خارجه آمریکا مربوط به اکتبر ۱۹۷۴ (مهر ۱۳۵۳) چنین آمده است: ایران یکی از منابع اصلی نفت و گاز طبیعی برای کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی کشورهای اروپایی و ژاپن بوده و برای ما نیز واجد اهمیت روزافزونی میباشد. ما منافع زیادی در دسترسی قابل اطمینان به نفت و منابع معدنی ایران با قیمتهای مناسب جهت خود و دوستانمان داریم.
«قیمتهای مناسب» برای آمریکا و همپیمانانش یعنی همان نرخی که دهها سال نفت ایران به کمتر از یک دهم ارزش واقعیاش به غارت میرفت در مورد اهمیت نفت ایران برای آمریکا و متحدانش در یک گزارش «سری» وزارت امور خارجه آمریکا به تاریخ دوم ژانویه ۱۹۷۷ چنین آمده است:
ایران مقدار زیادی نفت به آمریکا و متحدانش صادر میکند به طوری که بیش از هشت درصد نفت وارداتی ایالات متحده از ایران وارد میشود و بیش از ۱۶ درصد نفت ایران به اروپای غربی و تقریباً ۲۴ درصد به ژاپن صادر میشود ۷۰ درصد نفت اسرائیل نیز از ایران تأمین میشود با وجود کشمکشهای لاینفک در روابط خرید و فروش ایران برای ما یک منبع نفتی مستقل بوده است. ایران در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ برخلاف پیمان اعراب در تحریم فروش نفت به اسرائیل شرکت نکرده و صدور نفت خود را به این کشور ادامه داده است.
اردشیر زاهدی (داماد شاه و آخرین سفیر ایران در آمریکا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) نیز در خاطرات خود نه تنها به موضوع بیتوجهی شاه به تحریم نفتی ۱۹۷۳ اشاره میکند بلکه از تحول سوخت مجانی به ناوگان هفتم نیروی دریایی آمریکا نیز خبر میدهد و میگوید:
در زمان جنگ اعراب و اسراییل که همه کشورهای عربی از صدور نفت خود به غرب به خاطر اختلافاتی که داشتند، خودداری ورزیدند شاه تنها کسی بود که میگفت ما نمیتوانیم مردم را از نفت محروم کنیم، زیرا نفت حکم نان و آب را برای مردم دارد. به خوبی به خاطر دارم که وقتی پرزیدنت نیکسون خواستار سوخت برای ناوگان آمریکایی شد هنگامی که تلفنی موضوع را با شاه در میان گذاشتم فوری آن را پذیرفت این موضوع در آن روزها خیلی محرمانه بود. ما نه فقط آنچه داشتیم در اختیار دوست بسیار خوبمان ایالات متحده آمریکا قرار دادیم بلکه هرگز نخواستیم پول آن پرداخت کنند زیرا میاندیشیدیم که متحد و دوست هستیم و باید چنین کاری انجام شود.
نیکی کدی (محقق آمریکایی)نیز در کتاب خود مینویسد: در پاسخ به ایران که موضوع خود را در مورد افزایش قیمتهای نفت خام ملایمتر کرده بود حکومت آمریکا هم قول داد که ارسال اسلحه به ایران را ادامه دهد و از نظر سیاسی از ایران و شخص شاه حمایت نموده و در قضیه حقوق بشر حتیالمقدور کوتاه بیاید.
یعنی تا زمانی که شاه حاضر بوده نفت را به قیمت دلخواه آمریکا بفروشد در ارسال انواع سلاح به ایران وقفهای ایجاد نمیشود و حمایتهای آمریکا از وی همچنان ادامه یابد و جنجالهای ظاهری دفاع از حقوق بشر نیز به راحتی به کناری نهاده میشد.
همچنین در یک گزارشی «خیلی محرمانه» سفارت آمریکا مربوط به سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) در مورد دستور شاه جهت تأمین نیازمندیهای نفتی آمریکا چنین آمده است: شاه نزدیکی روابط ایران و آمریکا را تداوم بخشیده است بنا بر دستور وی ایران (برای آمریکا) به صورت یک منبع نفتی مهم و معتبر درآمده و پس از عربستان سعودی دومین صادرکننده نفت به حساب میآید.
این خوش خدمتیهای شاه به آمریکا، همگی در پی آن بود که دولت آمریکا (به همراه دولت استعمار انگلیس) با انجام کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تاج و تخت سلطنت را مجدداً به او باز گردانند تا بتوانند به مدت ۲۵ سال پس از آن، نفت ایران را به تاراج ببرند. جیمزبیل (محقق آمریکایی) نیز در این مورد مینویسد: دخالت آمریکا در ایران تاج و تخت سلطنت را برای ۲۵ سال دیگر به خاندان پهلوی هدیه کرد و صاحبان صنایع نفتی بینالمللی را قادر ساخت که با نرخی ارزان ۲۴ میلیارد بشکه نفت را در طی این مدت از ایران صادر کنند.
توضیح اینکه در فاصله سال ۱۳۳۳ که قرارداد کنسرسیوم امضا شد تا سال ۱۳۵۳ که بهای نفت افزایش یافت کنسرسیوم حدود ۲۴ میلیارد بشکه نفت به بهای یک دلار و هفتاد سنت از ایران صادر کرد که پس از کسر هزینههای تولید، ۵۰ درصد آن نصیب ایران میشد. چنین غارتی در هیچ یک از ادوار تاریخ مشاهده نشده است.
آری به درستی میتوان ادعا کرد که شکوفایی و عظمت اقتصادی آمریکا یعنی آسمان خراشها، کارخانجات و صنایع فروشگاههای غول پیکر، تکنولوژی پیشرفته و کلیه مظاهر تمدن صنعتی ایالات متحده از طریق غارت منابع طبیعی مانند نفت کشورهای تحت سلطه مثل ایران میباشد.
در همین رابطه، امام خمینی (ره) در مورخ ۱۰ آذر ۱۳۵۷ در مصاحبه با یک خبرنگار آمریکایی میفرمایند: دولتهای آمریکا بزرگترین خیانتی که به ما کردند این است که این دودمان پهلوی را به ما تحمیل کردند و مخازن ما را به دست این دودمان به تاراج بردهاند.
* کتاب کارنامه شیطان جنایات ایلات متحده آمریکا در ایران