شهدای ایران shohadayeiran.com

وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در پی اقدام لبنان در راستای بی‌اعتبار کردن سخنرانی نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل ادعا کرد که اسرائیل اطلاعات بیشتری درباره آن‌چه که "موشک‌های ایرانی در لبنان" خوانده شده، افشا خواهد کرد.
به گزارش  شهدای ایران، به نقل از اسرائیل نشنال نیوز، آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ رژیم‌صهیونیستی، در گفت‌وگویی با آرمی رادیو ادعا کرد که اسرائیل اطلاعاتی درباره موشک‌های حزب‌الله و ایران در لبنان در اختیار دارد  که آن‌ اطلاعات را فاش خواهد کرد.

 

بنیامین نتانیاهو ، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در جریان سخنرانی خود در سازمان ملل با نشان دادن عکس‌هایی، مدعی شده بود که حزب الله مخفیگاه‌های تسلیحاتی در نزدیکی فرودگاه بیروت دارد.

 

احمد حسینی، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان در واکنش به ادعاهای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در رابطه با وجود تاسیسات موشکی برای حزب الله در لبنان گفت: قطعا در لبنان موشک وجود دارد اما حزب الله عاقل تر از آن است که موشک های خود را در نزدیکی فرودگاه بیروت و در دسترس غیرنظامیان قرار دهد.

 

وی در ادامه به‌کار بردن واژه ترس از تجاوز رژیم صهیونیستی را رد کرد و گفت: واژه ترس دقیق نیست اما باید حساب همه چیز را کرد، دشمن ما به دروغ گفتن عادت کرده است و در مقابل این تحریک ها و نمایش ها باید حقیقت ادعاها آشکار شود.

 

جبران باسیل، وزیر امور خارجه لبنان نیز در پاسخ به این ادعای نتانیاهو روز گذشته با دیپلمات‌های کشورهای عربی و خارجی به ورزشگاهی رفتند که نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی ادعا کرده بود مخفیگاه‌های سلاح حزب‌الله در نزدیکی فرودگاه بیروت در آنجا نگهداری می‌شوند.
انتشار یافته: ۴
غیر قابل انتشار: ۰
بابائی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۱
0
0
اسرائیل اینگونه به بمب اتم رسید!
خبرگزاری تسنیم: در زمانی که ایران تحت بیشترین فشارها برای محدود کردن برنامه هسته ای صلح آمیزش قرار دارد، زرادخانه هسته ای اسرائیل صدها بمب هسته ای را در خود ذخیره کرده است.

۰۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۲

اسرائیل اینگونه به بمب اتم رسید!

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، بیش از 60 سال از آزمایش مخربترین بمب در صحرای لاس آلاموس آمریکا می گذرد. ترس از وجود یک سلاح مخرب کشتار جمعی خواب را در چشم جهانیان می شکند و از این روست،که بشر برای کنترل این توسن سرکش، به تکاپو پرداخته است و تمهیداتی را برای مهار آن تدارک دیده تا مردم جهان شاهد دوزخ هیروشیما و ناکازاکی دیگر نباشند.

بنابراین از همان آغاز سلاح هسته ای داری دو جنبه بود، از یک طرف، قدرت تخریب آن وحشتناک بود و از سویی دیگر، برای رهبران کشورها، دارای جذابیت ویژه ای بود. ترس از بمب باعث شکل گیری اولین برنامه اتمی شد؛ و هیجان و طمع قدرت هسته ای، رهبران کشورها را تحریک به ساخت زرادخانه های عظیم هسته ای کرد.

در حال حاضر، پس از شش دهه از شروع عصر اتم، ما بار دیگر خود را در میان عصر تشویش و نگرانی یافته ایم. دلیل این امر نیز، گسترش لجام گسیخته ی تسلیحات هسته ای می باشد. خطر اصلی در حال حاضر، این امر نیست که یک یا دو کشور، قصد آزمایش بمب هسته ای را در هر دهه، داشته باشند، یا اینکه، به جامعه جهانی وقت لازم داده شود، تا قدرت های جدید هسته ای را در نظم موجود، هماهنگ و منطبق سازد. بلکه، خطر اصلی این موضوع است که بسیاری از کشورها ممکن است سلاح های هسته ای را به عنوان ابزاری سودمند مفید و حتی ضروری در نظر بگیرند، وسیله ای برای حفظ امنیت در جهان هابزی، جایکه زندگی " پست، نامطبوع، حیوانی، و کوتاه" است.

در سال های نخست عصر اتم، زمزمه های ساخت تسلیحات هسته ای با صدای بلندتری در جهان طنین انداز شدند. فیلسوف معروف انگلیسی، برتراند راسل( Bertrand Russell)، چنان از وحشت هسته ای، هراسان شده بود، که در سال 1946، پیشنهاد کرد، اگر شوروی از کمک برای شکل بخشیدن به حکومت جهانی سر باز زند، ایالات متحده بر علیه شوروی، یک حمله هسته ای را ترتیب دهد.

رژیم صهیونیستی دیوانه وار به دنبال بمب اتم

صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی فلسطین نظاره گر جنگ جهانی و شاهد یک نمایش متهورانه در سرزمین آفتاب بودند، انرژی مخرب آزاد شده از بمب های آمریکایی بر فراز هیروشیما و ناکازاکی، پیام آور عصر جدید سلاح های اتمی بود، « عصر اتم» از همان روز آغاز شد. چه درس هایی می شد از این نمایش برداشت کرد؟ سربازان امپراطوری ژاپن قسم یاد کرده بودند تا پای جان از تخت پادشاهی دفاع کنند و از پیروزی بیگانگان آمریکایی جلوگیری کنند. بعد از حمله ویران کننده هسته ای آمریکا علیه ژاپن، رهبران نظامی امپراطور، موضع خود را در قبال جنگیدن تا پای جان را مورد ارزیابی مجدد قرار دادند. آیا قدرت بمب، ژاپنی ها را وادار کرد تا تسلیم شوند و به زندگی ادامه دهند؟

دیوید بن گورین، رئیس رژیم صهیونیستی و کابینه اسرائیل

به طور آشکاری، بمب هسته ای نقش نظامی، سیاسی و بیم دهنده ای را در این صحنه بر عهده داشت. به چه مقدار آیا فرهنگ سامورایی و فرهنگ اسلامی به یکدیگر شباهت دارند؟ دیوید بن گورین به این نکته پی برد، و این فرض را در نظر گرفت؛ آیا چنین بمبی می تواند در صحنه منازعات خاورمیانه، نقش تعیین کننده ای داشته باشد؟ آیا رژیم صهیونیستی به سلاحی مخرب و ویرانگر با قدرت فوق العاده برای به کارگیری و یا ایجاد وحشت در جنگ با کشورهای همسایه و خاورمیانه دست می یابد؟

عمراندیشه دستیابی اسرائیل به توانایی هسته ای به اندازه عمر خود آن رژیم است. در اولین روزها، گستاخی فراوانی لازم بود تا بتوان باور کرد، که اسرائیل کوچک می تواند دست به آغاز یک برنامه هسته ای بزند، اما برای کشوری که به بهانه واهی هولوکاست، یهودیان بسیاری را در سرزمین فلسطین گرد آورده بود و خود را در محاصر کشورهای عربی می دید، عدم انجام چنین کاری به نظر رهبران صهیونیست دور از احتیاط بود.


بن گورین؛ ژنرال های نظامی - علمی را به صف کرد
دیوید بن گورین، اولین نخست وزیر اسرائیل، اندیشه دستیابی به سلاح های مخرب اتمی را در سر می پروراند، اما تا اواسط دهه 1950 میلادی، چیزی بیش از یک آرزو برای آینده نبود. با این حال در سال های 1958-1955، با بازگشت مجدد بن گورین به قدرت و ایجاد رابطه ویژه با فرانسه، منابع کافی برای شروع یک پروژه ملی هسته ای آماده شد.
دیوید بن گورین، تمایل شدید برای دستیابی به بمب هسته ای را در اسرائیل ایجاد کرد

به طور مشخص، سه نفردر پروژه هسته ای رژیم صهیونیستی دارای سهم بسزایی بودند: رهبر سیاسی کشور، بزرگترین پژوهشگر وی، و عالی ترین مقام اجرائی وی. ارنست دیوید برگمن، یک متخصص شیمی آلی، چندین سال بن گورین را در زمینه هسته ای آموزش داد. شیمون پرز از فرصت های بین المللی استفاده کرد، تا به این آرزو جامه عمل بپوشاند. شاید بدون این افراد برنامه هسته ای اسرائیل هرگز شکل نمی گرفت.

در نوامبر 1954، برگمن خود را در یک برنامه رادیویی به شهروندان اسرائیلی معرفی کرد و گزارش های مربوط به برنامه صلح آمیز هسته ای رژیم صهیونیستی را ارائه داد. سال بعد اسرائیل با آمریکا توافق نامه ای را تحت برنامه "اتم در راه صلح" دولت آیزنهاور، به امضا رساند، موافقتنامه ای که در زمینه استفاده غیرنظامی از انرژی اتمی بود. بر اساس این توافقنامه، آمریکا در راه اندازی یک راکتور تحقیقاتی در ناحال سورک، واقع در جنوب تل آویو، به اسرائیل کمک کرد. اسرائیل ملزم شد تا بر اساس مفاد این توافقنامه، اجازه بازرسی از این راکتور کوچک تحقیقاتی را به آمریکا بدهد.

ارنست دیوید برگمن، دانشمند هسته ای اسرائیل

بن گورین در مورد اینکه اسرائیل به سلاح های کشتار جمعی نیاز دارد تردیدی نداشت. وی در نامه ی آوریل 1948 خود، به یکی از عواملش در اروپا دستور داد که آن دسته از پژوهش گران یهودی اروپای شرقی را که قادر به" افزایش توان کشتن یا درمان تعداد بیشتری از مردم باشند، جستجو کند؛ هردو کار مهم اند."

ارنست دیوید برگمن، دانشمند هسته ای اسرائیل

برای اسرائیلی ها، یک زرادخانه هسته ای، هدفی اساسی و ضروری بود. در سخنرانی های عمومی در سراسر دهه 1950، بن گورین به صورت واضحی، امنیت اسرائیل را به فرآیند علمی کشور پیوند می داد. وی در نوامبر 1955 در نطقی در پارلمان اسرائیل، کنست، خاطر نشان کرد:"امنیت و استقلال ما وابسته به این امر می باشد که افراد جوان کشور خود را وقف علم و پژوهش، اتم و تحقیقات الکترونیکی، و انرژی خورشیدی... و مانند آنها کنند." در مکاتباتی که بن گورین و آیزنهاور بر سرِ دادن تضمین امنیتی مانند چتر هسته ای با یکدیگر داشتند، رئیس جمهور آمریکا با این موضوع مخالفت می کند و اجرا و امضای چنین معاهده ای را برای منطقه حساس خاورمیانه خطرناک می داند، چرا که خطر دخالت های بیشتر شوروی و حمایت هسته ای این کشور از کشورهای عرب منطقه را از نظر دور نمی داشت. بن گورین، شیمون پرز و ارنست برگمن، به این امر کاملا واقف بودند، درنهایت زرادخانه مستقل اسرائیلی می-تواند آنچه را آیزنهاور از آنها دریغ کرده بود، برای آنها مهیا سازد.

فرانسه کلید برنامه سلاح هسته ای رژیم صهیونیستی

کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل، به ریاست برگمن در ژوئن 1952 تاسیس شد. از نظر برگمن همکاری هسته ای با فرانسه برای رسیدن به هدف بلند مدتش- یعنی تحصیل یک راکتور هسته ای و حتی بیشتر- کلید معما بود. برگمن با استفاده از ارتباطات خود در فرانسه، با همتای فرانسوی خود در کمیسیون انرژی اتمی فرانسه ، پیرامون فروش دو اختراع اسرائیل در زمینه¬ی استخراج اورانیوم برای تولید تجاری مناسب، با موفقیت مذاکره کرد. از آنجا که فرانسه نه به مواد خام دسترسی داشت و نه به فن آوری آمریکا، اختراعات اسرائیل برای استخراج اورانیوم از سنگ های معدنی نامرغوب، و یک جایگزین احتمالی ارزان تر برای آب سنگین نروژ، توجه فرانسه را به خود جلب کرد. برتراند گلد اشمیت ، یکی از دانشمندان برجسته فرانسوی و مدیر شیمی در کمیسیون انرژی اتمی فرانسه، پاسخ مثبت مدیرکل کمیسیون، پیر گوئیلومات را به خاطر آورد که بیان می داشت: "آنان آدم های جدی هستند". به گفته گلد اشمیت، برگمن 100 میلیون فرانک بابت حق امتیاز هر دو اختراع مطالبه کرد، و پس از چانه زنی، فرانسه با 60 میلیون موافقت کرد، و در ظرف چند روز اسرائیل چند کتاب به فرانسه تحویل داد که در آنها اختراعات و روش های آن توضیح داده شده بود. از نظر اسرائیل، پاداش واقعی آن ایجاد یک رابطه علمی با کمیسیون انرژی اتمی فرانسه بود. این امر مرکز تحقیقات هسته ای فرانسه در ساکلی و شایتون را بر روی دانشمندان اسرائیلی گشود.

در اوایل سال 1956 که روابط فرانسه و اسرائیل رونق گرفت، پرز اطمینان حاصل نمود که فرانسه می تواند منبع اصلی کمک هسته ای باشد. او در پی یک فرصت سیاسی بود تا امکان توسعه اتحاد فرانسه و اسرائیل را در زمینه سلاح های هسته ای فراهم آورد. پرز از اوایل سال 1956، بیشتر فعالیت های خود را در پاریس را صرف پیگیری این استراتژی نمود، که فرانسه را تشویق نماید تا تامین کننده خارجی نیازهای هسته ای اسرائیل باشد، یعنی کمک هایی به اسرائیل بدهد که او را قادر سازد، تا برای یک برنامه هسته ای با هدف نهایی تولید مواد انفجاری هسته ای را آغاز نماید.

در 26 ژوئیه 1956، ناصر ملی شدن کانال سوئز را اعلام کرد. چالش مصر در برابر موله، رئیس جمهور فرانسه، این فرصت را در اختیار پرز قرار داد که اتحاد فرانسه-اسرائیل را یک گام به جلو ببرد. این فرصت در روز بعد، که وزیر دفاع فرانسه، بورژه مانوری، از پرز درخواست ملاقات فوری را کرد، خود را نشان داد. پرز در این ملاقات قول همکاری نظامی و عبور از صحرای سینا را به وزیر دفاع فرانسه داد. نتایج این همکاری خیلی زود مشخص گردید. در 17 سپتامبر 1956، کمیسیون اتمی فرانسه و اسرائیل به طور اجمالی در مورد فروش یک راکتور تحقیقاتی، شبیه راکتور EL-3 در ساکلی به توافق رسیدند.

شیمون پرز، یکی از مهمترین بناینگذارن رژیم صهیونیستی است که پست های کلیدی مانند ریاست جمهوری، نخست وزیری، وزارت دفاع... را در این رژیم برعهده داشت.

پرز در خاطرات مربوط به سال 1955 خود اذعان نمود که در پایان کنفرانس سور(24-22 اکتبر) هنگامی که موضوع همکاری انگلیس-فرانسه- اسرائیل قوت گرفت، پیرامون مسائل هسته ای به اختصار گفتگو شد. به گفته پرز: «قبل از امضای نهایی، من از بن گورین درخواست یک مهلت کوتاه نمودم، و در آن فاصله تنها با موله و بورژه مانوری ملاقات کردم. در اینجا بود که این دو رهبرموافقت نامه ای را برای ساخت یک راکتور هسته ای در دیمونا، در جنوب اسرائیل، و تهیه اورانیوم طبیعی برای تامین سوخت آن نهایی کردند.»

معامله فرانسه و اسرائیل که پروژه دیمونا را ممکن ساخت یک فرصت بی نظیر تاریخی بود و آن زمانی بودکه این دو کشور، یک اتحاد نظامی غیرمعمول را تشکیل دادند. اوضاع در خاورمیانه و شمال آفریقا، نیرو های داخلی در هر دو کشور و بحران سوئز، شکل گیری این اتحاد غیر معمول را فراهم آورد. تهدیدات شوروی در اوج عملیات سوئز، جاه طلبی های هسته ای دو کشور را برانگیخت.

دانشمندان اسرائیلی، تنها افراد خارجی بودند که اجازه دسترسی به تمامی قسمت های مجموعه هسته ای فرانسه در مارکوله را داشتند. به اسرائیلی ها گفته شده بود به هرجایی که آنها تمایل دارند، می تواند دسترسی داشته داشته باشند. اولین دلیل این امر استعداد فوق العاده دانشمندان اسرائیلی و توانایی بالای محاسباتی آنان بود. فرانسه تا یک دهه بعد- اولین آزمایش هسته ای فرانسه در 1960 اتفاق افتاد- به توانایی های محاسباتی اسرائیلی ها وابسته بود. دومین دلیل حضور اسرائیلی ها در مارکوله، دلیل اخلاقی بود: بسیاری از مقامات و دانشمندان فرانسه نسبت به داستان هولوکاست تعهد اخلاقی ( تعهدی که تا به امروز نیز گریبانگیر اروپاست و اسرائیل از آن نهایت سوء استفاده را برده است) داشتند. بسیاری از دانشمندان هسته ای فرانسه نیز یهودی بودند و حمایت های بی دریغی نسبت به دولت جدید یهود که به عنوان نزدیک ترین متحد فرانسه در خاورمیانه تبدیل شده بود، داشتند.

فرانسه بخش اعظمی از کمک های اولیه هسته ای را برای ساخت دیمونا، آب سنگین، راکتور اورانیوم طبیعی و کارخانه بازپروری پلوتونیوم واقع در برشیبا در صحرای نقب، در اختیار اسرائیل قرار داد. رژیم صهیونیستی اسرائیل به صورت فعالی در برنامه ی سلاح های هسته ای فرانسه، از آغاز این پروژه، شرکت داشت. در نتیجه این امر، متخصصین زیادی تربیت شدند، می توان برنامه هسته ای اسرائیل را به عنوان بسط همکاری دو طرف در زمینه توانمندی هسته ای در نظر گرفت.

همکاری میان فرانسه و رژیم صیهونیستی با امضاء موافقتنامه سال 1953(تحت عنوان همکاری های علمی، فنی که شامل همکاری در زمینه تبادل اطلاعات درباره موضوعات فنی می شد)متبلور شد. بر اساس این موافقتنامه، فرانسه آموزش دانشمندان اسرائیلی در مراکز اتمی آن رژیم را به عهده گرفت. فرانسه با تمام تبعات و مشکلاتی که در نتیجه همکاری با اسرائیل برای آن کشور به وجود آمد، جانب رژیم صهیونیستی را گرفت. دلیل این امر همان طور که در بالا اشاره شد، مشارکت اسرائیل در جنگ سال 1956کانل سوئز، در کنار فرانسه و بریتانیا بود. تصور فرانسه براین فرضیه قرار داشت که مصر به جنگ آزادیبخش الجزایر یاری رسانده است. نتیجه همکاری های فرانسه و اسرائیل به گونه ای شد که فرانسه به منبع اصلی تامین سلاح اسرائیل تبدیل شد. سپس همکاری میان دو کشور در زمینه های علمی، به ویژه پژوهش های هسته ای، توسعه و گسترش یافت.

فرانسه در این هنگام به دلیل اختلافات شدیدی که با ایالات متحده در پیمان ناتو پیش از جنگ سوئز و پس از آن داشت، اقدام به ایجاد یک نیروی هسته ای مستقل برای اسرائیل کرد. بن گورین موفق شد تا فرانسه را که در جنگ سه جانبه با مصر در سال 1956، شرکت کرده بود، نسبت به ضرورت ساخت یک راکتور هسته ای که قادر به تولید سلاح هسته ای در داخل اسرائیل باشد، متقاعد کند. بالاخره موافقتنامه ای دراین زمینه، میان این دو کشور در سال 1956، به امضا رسید. لازم به ذکر است، شیمون پرز در تحکیم روابط میان اسرائیل و فرانسه در زمینه تسلیحات هسته ای، نقش مهمی را ایفا می کرد.

به دنبال جنگ ژوئن 1967، که در آن اسرائیل حمله غافلگیرکننده ای را علیه کشورهای عرب آغاز کرد، با توجه به فشارهای سیاسی و اقتصادی اعراب بر رژیم صهیونیستی، فرانسه نیز ارسال سلاح و تجهیزات جنگی به اسرائیل را متوقف ساخت و فعالیت های هسته ای خود را در اسرائیل تعطیل کرد. این روند تا سال 1984 ادامه داشت، تا اینکه شیمون پرز نخست وزیر وقت اسرائیل در دیداری که از فرانسه داشت، توانست روابط میان دو کشور را که طی سال های اخیر قطع شده بود را دوباره برقرار سازد. در این دیدار توافق شد تا اسرائیل دو راکتور هسته ای 850 مگاواتی را از فرانسه خریداری کند.

دیمونا؛ قلب هسته ای اسرائیل

اولین دستاورد تلاش های فوق راکتور دیمونا بود که ساخت آن با کمک فرانسه انجام شد. دیمونا در سال 1964 وارد چرخه شد و باز پروری پلوتونیوم نیز به دنبال آن آغاز شد. بر خلاف آنچه که اسرائیل ادعا می کرد که دیمونا « یک کارخانه تولید منگنز یا کارخانه نساجی می باشد»، بسیاری از سرویس¬های اطلاعاتی حکایت دیگری از این سایت داشتند. در سال 1967، اسرائیل یکی از جنگنده های میراژ خود راکه به دیمونا بسیار نزدیک شده بود، ساقط ساخت، و در سال 1973 نیز یک هواپیمای مسافربری لیبیایی را که از مسیر خود منحرف شده بود، منفجر ساخت که در نتیجه آن 104 نفر کشته شدند. علاوه بر ساخت راکتور مزبور، فرانسه به دانشمندان اسرائیلی اجازه داد تا در آزمایش های هسته¬ای که در صحرای بزرگ انجام می شد، مشارکت کنند. همچنین فرانسه در زمینه ابزار پرتاب سلاح هسته ای و نیز فن آوری موشک های « اریحا» به اسرائیل کمک های شایانی ارائه داد.


حساس ترین رویداد در روابط آمریکا و اسرائیل طی دهه 1960 که به برنامه هسته ای اسرائیل مربوط می شد، بازدید هایی بود که توسط نمایندگان آمریکا از دیمونا انجام گرفت. در دهه 1960، بازدید ها همواره یادآور این نکته بودند که علی رغم دوستی شان، در زمینه مسائل هسته ای از منافع و دیدگاه های متفاوتی برخوردارند. همانطور که کندی در نامه های خود به بن گورین و لویی اشکول توضیح داد، دلیل بازدید های آمریکا "رفع کلیه تردید ها در مورد اهداف صلح آمیز پروژه دیمونا" بود. او کاملا مطمئن بود که بدون فشار جدی آمریکا، اسرائیل سلاح های هسته ای را توسعه خواهد داد، و این نتایج وخیمی را برای منطقه و جهان خواهد داشت. در آوریل 1963، رئیس جمهور جمال عبد الناصر، به فرستاده ویژه رئیس جمهور آمریکا ، رابرت دبلیو کومر، گفت که دستیابی اسرائیل به توانایی سلاح هسته ای، صرف نظر از هزینه ای که برای کشورهای عربی خواهد داشت، عاملی برای جنگ خواهد بود. از این رو هدف بازدید های آمریکا از دیمونا، جلوگیری از برنامه هسته ای اسرائیل و رفع نگرانی ناصر بود. دولت کندی معتقد بود که حفظ صلح در خاورمیانه، به توانایی او برای رفع نگرانی ناصر در مورد صلح آمیز بودن ماهیت راکتور دیمونا بستگی دارد.

بازرسی های هسته ای آمریکا از دیمونا و قبول اسرائیل هسته ای از سوی آمریکا

در پاسخ به تقاضا های مکرر آمریکا برای بازدید از دیمونا، اسرائیل اعلام داشت که هیچ قصدی برای ساخت سلاح اتمی ندارد. دولت اسرائیل به صورت رسمی اعلام داشت که اسرائیل اولین کشوری نباشد که سلاح هسته ای را به خاورمیانه وارد کند.

در اواسط دهه 1960 در دوره جانسون و اشکول، ایالات متحده و اسرائیل در زمینه مسائل هسته ای به توافقاتی دست یافتند. این توافقات شفاهی به هر دو دولت کمک کرد، بدون آنکه منافع یکدیگر را به مخاطره اندازند، از رویایی علنی بر سر برنامه هسته ای خودداری کنند. در همان زمان، دفتر سیا در تل آویو به این نتیجه رسید که اسرائیلی ها دارای برنامه سلاح هسته ای هستند و این واقعیتی غیر قابل بازگشت است. بعد از جنگ شش روزه، دفتر سیا در اسرائیل معتقد بود که بازدید ها در حال تبدیل شدن به دردسری برای هر دو دولت هستند و از آنجایی که دیگر رفع نگرانی ناصر ضرورتی ندارد، بهتر است به آنها خاتمه داده شود.

آیزنهاور و بن گورین

سیر تکاملی موضع هسته ای اسرائیل پس از جنگ 1967 به پایان رسید. در سال های 1967تا 1970، ابتدا در زمان نخست وزیری اشکول و سپس در زمان گلدامایر، اسرائیل موضع خود را از دوگانگی هسته ای به ناشفافی هسته ای تغییر داد. در سال 1970به طور واضحی معلوم بود که دولت ایالات متحده اسرائیل را به عنوان کشوری که دارای قابلیت عملیاتی سلاح هسته ای است، می شناسد.

پس از خاتمه جنگ نیویورک تایمز به نقل از "منابع موثق در تل آویو" نوشت که "اقدام بعدی اسرائیل ساخت بمب اتمی می باشد. دلیل آن بحران پیش از جنگ بود، ظاهرا اسرائیل احساس می کند دیگر نمی تواند تضمینی از سوی یک قدرت بزرگ برای امنیت خود بپذیرد و لذا باید پروژه سلاح هسته ای خود را هرچه زودتر تکمیل کند."

در 20 ژانویه 1969، نیکسون با پیروزی بر لیندون جانسون به عنوان رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد. یک ماه بعد نخست وزیر لوئی اشکول جان سپرد و گلدا مایر چند هفته بعد به عنوان نخست وزیر سوگند یاد کرد. این تغییرات در کادر رهبری ، به توافقات حاصله در زمان بن گورین- کندی و اصلاحات صورت گرفته در زمان اشکول- جانسون پایان داد. توافقات جدید اندیشه سیاسی نیکسون و مایر، و واقعیت های جدید سیاسی و استراتژیک را نشان می داد.

طبق توافق جدید، پذیرفته شد که اسرائیل یک کشور سلاح هسته ای باشد، اما به طور رسمی شناسایی نشود. نیکسون و هنری کیسینجر این واقعیت را پذیرفتند که اسرائیل دارای سلاح هسته ای است، نیکسون به مایر پیغام داد که اگر اسرائیل حساسیتی در مورد مسائل هسته ای ایجاد نکند، ایالات متحده با آن چالش نخواهد کرد و یا سعی نخواهد نمود که آن را از مسیر خود خارج کند. مهم ترین ثمره توافق جدید ختم بازدید های آمریکا از دیمونا بود. یک بازدید دیگر در سال 1969 انجام گرفت، و در سال 1970 ایالات متحده از آن صرف نظر کرد.

در ژوئیه1970دولت نیکسون محرمانگی حاکم بر برنامه هسته ای اسرائیل را کاهش داد. ارزیابی سیا مبنی بر اینکه اسرائیل یک کشور سلاح هسته ای است، دیگر جزو اطلاعات تایید نشده نبود، بلکه آشکارا در اختیار کنگره قرار گرفت و حتی به رسانه ها نیز راه یافت. اسرائیل بدون تغییر موضع خود، وضعیت خود را از دوگانگی هسته ای به وضعیت اعلام نشده تغییر داد.

200 تا 500 بمب اتمی در زرادخانه رژیم صهیونیستی

امروزه تخمین ها در رابطه با تعداد بمب های هسته ای اسرائیل حداقل بین 200 تا 500 بمب قرار دارند. هیچ شکی وجود ندارد که تسلیحات هسته ای اسرائیل در میان پیشرفته ترین نوع آنها در جهان جای دارند، و این تعدا تسلیحات به طور گسترده ای برای درگیری جنگی در خاورمیانه طرح ریزی شده اند.


قسمت اصلی زرادخانه هسته ای اسرائیل بمب های نوترونی هستند که برای انتشار تشعشع مرگبار گاما طراحی شده اند، با انفجار این نوع بمب ها تشعشع به مدت طولانی همچنان ادامه دارد. در اصل این بمب ها برای کشتن منابع انسانی طراحی شده اند در حالیکه لوازم و اشیا سالم باقی می مانند.

زرادخانه اسرائیل دارای تسلیحات درگری نیز هستند که به کلاهک های هسته ای نیز مجهز شده اند، موشک ها بالستیک و بمب افکن هایی که قادر به پرواز تا مسکو هستند. موشک های کروز و مین های زمینی، در سال 1980 اسرائیل در بلندی های جولان از مین های زمینی استفاده کرد که دارای مواد هسته ای بودند.

در ژوئن سال 2000، یک زیردریایی اسرائیلی، موشک کروزی را پرتاب کرد که هدفی را در 950 مایلی مورد اصابت قرار داد، این آزمایش اسرائیل را درمیان 3 کشوری قرار داد( بعد از آمریکا و روسیه) که دارای این توانایی هستند. اسرائیل دارای سه زیردریایی از این نوع می باشد که هریک 4 موشک کروز حمل می کنند، اندازه این بمب ها دارای مقیاس های متفاوتی هستند، از بمب های شهری که از بمب های که در هیروشیما استفاده شدند بزرگترند، تا بمب های هسته ای کوچک تاکتیکی را شامل می شود.

زرادخانه ی سلاح های کشتار جمعی اسرائیل به طور مشخصی، زرادخانه های بالقوه و بالفعل تمامی کشورهای خاورمیانه را تحت الشعاع خود قرار داده است، و به طور یقین، از نیاز برای بازدارنگی نیز حجم این زرادخانه بیشتر است. این رژیم همچنین سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی قابل توجهی در اختیار دارد. بر اساس گزارش ساندی تایمز، اسرائیل سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی را به همراه سیستم پرتاب آنها تولید می کند، بنا بر گفته ی مقام ارشد اطلاعاتی اسرائیل،"هیچ شکلی از سلاح های شیمیایی یا بیولوژیکی وجود ندارد، که در انستیتیو Nes Tziyona ساخته نشده باشد."

بنابراین، در حال حاضر که کشور های غربی و ایالات متحده آمریکا در برابر برنامه هسته ای صلح آمیز ایران، دست به اعمال فشار و تهدید زده اند، در زمانی خود عاملان اصلی دستیابی اسرائیل به سلاح هسته ای بودند. فرانسه، نروژ، آلمان، بریتانیا، سوئد، سویس و ایتالیا، هر یک به نحوی به این رژیم در این زمینه کمک کرده اند. شاید نقش فرانسه در این میان بارزتر از همه باشد. این کشور چنانچه در بالا نیز بررسی شد، نقش اساسی را در ساخت و انتقال فن آوری توانمندی هسته ای به اسرائیل را بر عهده داشت. دیگر کشورها نیز در زمینه تربیت دانشمندان هسته ای اسرائیل و تهیه اورانیوم و آب سنگین مورد نیاز این کشور، اقدامات زیادی را انجام دادند.

ذکر این نکته نیز در پایان حائز اهمیت می باشد که ایالات متحده در زمینه تجهیز شدن رژیم اسرائیل به توانمندی هسته ای دارای نقش دوگانه بود. این کشور با آگاهی از برنامه هسته ای اسرائیل، با این گزینه با مماشات برخورد کرد و برخلاف آنچه که در ظاهر انجام می داد، به این کشور در رسیدن به این جنگ افزار کمک هم کرد. دانشمندان هسته ای اسرائیل تنها کسانی بودند که اجازه دسترسی به تمامی تاسیسات و آزمایشگاه های هسته ای آمریکا را داشتند. چشم پوشی و نادیده گرفتن اطلاعات به دست آمده توسط سرویس های اطلاعاتی و ماهواره های جاسوسی در رابطه با سایت دیمونا و آزمایش هسته ای اسرائیل، ارسال اطلاعات و دانش مربوط به فن آوری هسته ای، ساخت تاسیسات و راکتور های هسته ای، تنها بخشی از بازی دوگانه ایالات متحده در برخورد با رژیم اسرائیل در منطقه خاورمیانه می باشد. آمریکا با آگاهی از این نکته که هدف اصلی سلاح های هسته ای اسرائیل کشورهای عرب و مسلمان منطقه است، هیچ اقدام مهم و مثبتی برای مهار اسرائیل انجام نداد تا این تصور بار دیگر در اذهان عمومی شکل گیرد که سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه مبتنی بر منافع و سیاست های اسرائیل شکل گرفته است.
بابائی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۱
0
0
اسرائیل اینگونه به بمب اتم رسید!
خبرگزاری تسنیم: در زمانی که ایران تحت بیشترین فشارها برای محدود کردن برنامه هسته ای صلح آمیزش قرار دارد، زرادخانه هسته ای اسرائیل صدها بمب هسته ای را در خود ذخیره کرده است.

۰۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۲

اسرائیل اینگونه به بمب اتم رسید!

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، بیش از 60 سال از آزمایش مخربترین بمب در صحرای لاس آلاموس آمریکا می گذرد. ترس از وجود یک سلاح مخرب کشتار جمعی خواب را در چشم جهانیان می شکند و از این روست،که بشر برای کنترل این توسن سرکش، به تکاپو پرداخته است و تمهیداتی را برای مهار آن تدارک دیده تا مردم جهان شاهد دوزخ هیروشیما و ناکازاکی دیگر نباشند.

بنابراین از همان آغاز سلاح هسته ای داری دو جنبه بود، از یک طرف، قدرت تخریب آن وحشتناک بود و از سویی دیگر، برای رهبران کشورها، دارای جذابیت ویژه ای بود. ترس از بمب باعث شکل گیری اولین برنامه اتمی شد؛ و هیجان و طمع قدرت هسته ای، رهبران کشورها را تحریک به ساخت زرادخانه های عظیم هسته ای کرد.

در حال حاضر، پس از شش دهه از شروع عصر اتم، ما بار دیگر خود را در میان عصر تشویش و نگرانی یافته ایم. دلیل این امر نیز، گسترش لجام گسیخته ی تسلیحات هسته ای می باشد. خطر اصلی در حال حاضر، این امر نیست که یک یا دو کشور، قصد آزمایش بمب هسته ای را در هر دهه، داشته باشند، یا اینکه، به جامعه جهانی وقت لازم داده شود، تا قدرت های جدید هسته ای را در نظم موجود، هماهنگ و منطبق سازد. بلکه، خطر اصلی این موضوع است که بسیاری از کشورها ممکن است سلاح های هسته ای را به عنوان ابزاری سودمند مفید و حتی ضروری در نظر بگیرند، وسیله ای برای حفظ امنیت در جهان هابزی، جایکه زندگی " پست، نامطبوع، حیوانی، و کوتاه" است.

در سال های نخست عصر اتم، زمزمه های ساخت تسلیحات هسته ای با صدای بلندتری در جهان طنین انداز شدند. فیلسوف معروف انگلیسی، برتراند راسل( Bertrand Russell)، چنان از وحشت هسته ای، هراسان شده بود، که در سال 1946، پیشنهاد کرد، اگر شوروی از کمک برای شکل بخشیدن به حکومت جهانی سر باز زند، ایالات متحده بر علیه شوروی، یک حمله هسته ای را ترتیب دهد.

رژیم صهیونیستی دیوانه وار به دنبال بمب اتم

صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی فلسطین نظاره گر جنگ جهانی و شاهد یک نمایش متهورانه در سرزمین آفتاب بودند، انرژی مخرب آزاد شده از بمب های آمریکایی بر فراز هیروشیما و ناکازاکی، پیام آور عصر جدید سلاح های اتمی بود، « عصر اتم» از همان روز آغاز شد. چه درس هایی می شد از این نمایش برداشت کرد؟ سربازان امپراطوری ژاپن قسم یاد کرده بودند تا پای جان از تخت پادشاهی دفاع کنند و از پیروزی بیگانگان آمریکایی جلوگیری کنند. بعد از حمله ویران کننده هسته ای آمریکا علیه ژاپن، رهبران نظامی امپراطور، موضع خود را در قبال جنگیدن تا پای جان را مورد ارزیابی مجدد قرار دادند. آیا قدرت بمب، ژاپنی ها را وادار کرد تا تسلیم شوند و به زندگی ادامه دهند؟

دیوید بن گورین، رئیس رژیم صهیونیستی و کابینه اسرائیل

به طور آشکاری، بمب هسته ای نقش نظامی، سیاسی و بیم دهنده ای را در این صحنه بر عهده داشت. به چه مقدار آیا فرهنگ سامورایی و فرهنگ اسلامی به یکدیگر شباهت دارند؟ دیوید بن گورین به این نکته پی برد، و این فرض را در نظر گرفت؛ آیا چنین بمبی می تواند در صحنه منازعات خاورمیانه، نقش تعیین کننده ای داشته باشد؟ آیا رژیم صهیونیستی به سلاحی مخرب و ویرانگر با قدرت فوق العاده برای به کارگیری و یا ایجاد وحشت در جنگ با کشورهای همسایه و خاورمیانه دست می یابد؟

عمراندیشه دستیابی اسرائیل به توانایی هسته ای به اندازه عمر خود آن رژیم است. در اولین روزها، گستاخی فراوانی لازم بود تا بتوان باور کرد، که اسرائیل کوچک می تواند دست به آغاز یک برنامه هسته ای بزند، اما برای کشوری که به بهانه واهی هولوکاست، یهودیان بسیاری را در سرزمین فلسطین گرد آورده بود و خود را در محاصر کشورهای عربی می دید، عدم انجام چنین کاری به نظر رهبران صهیونیست دور از احتیاط بود.


بن گورین؛ ژنرال های نظامی - علمی را به صف کرد
دیوید بن گورین، اولین نخست وزیر اسرائیل، اندیشه دستیابی به سلاح های مخرب اتمی را در سر می پروراند، اما تا اواسط دهه 1950 میلادی، چیزی بیش از یک آرزو برای آینده نبود. با این حال در سال های 1958-1955، با بازگشت مجدد بن گورین به قدرت و ایجاد رابطه ویژه با فرانسه، منابع کافی برای شروع یک پروژه ملی هسته ای آماده شد.
دیوید بن گورین، تمایل شدید برای دستیابی به بمب هسته ای را در اسرائیل ایجاد کرد

به طور مشخص، سه نفردر پروژه هسته ای رژیم صهیونیستی دارای سهم بسزایی بودند: رهبر سیاسی کشور، بزرگترین پژوهشگر وی، و عالی ترین مقام اجرائی وی. ارنست دیوید برگمن، یک متخصص شیمی آلی، چندین سال بن گورین را در زمینه هسته ای آموزش داد. شیمون پرز از فرصت های بین المللی استفاده کرد، تا به این آرزو جامه عمل بپوشاند. شاید بدون این افراد برنامه هسته ای اسرائیل هرگز شکل نمی گرفت.

در نوامبر 1954، برگمن خود را در یک برنامه رادیویی به شهروندان اسرائیلی معرفی کرد و گزارش های مربوط به برنامه صلح آمیز هسته ای رژیم صهیونیستی را ارائه داد. سال بعد اسرائیل با آمریکا توافق نامه ای را تحت برنامه "اتم در راه صلح" دولت آیزنهاور، به امضا رساند، موافقتنامه ای که در زمینه استفاده غیرنظامی از انرژی اتمی بود. بر اساس این توافقنامه، آمریکا در راه اندازی یک راکتور تحقیقاتی در ناحال سورک، واقع در جنوب تل آویو، به اسرائیل کمک کرد. اسرائیل ملزم شد تا بر اساس مفاد این توافقنامه، اجازه بازرسی از این راکتور کوچک تحقیقاتی را به آمریکا بدهد.

ارنست دیوید برگمن، دانشمند هسته ای اسرائیل

بن گورین در مورد اینکه اسرائیل به سلاح های کشتار جمعی نیاز دارد تردیدی نداشت. وی در نامه ی آوریل 1948 خود، به یکی از عواملش در اروپا دستور داد که آن دسته از پژوهش گران یهودی اروپای شرقی را که قادر به" افزایش توان کشتن یا درمان تعداد بیشتری از مردم باشند، جستجو کند؛ هردو کار مهم اند."

ارنست دیوید برگمن، دانشمند هسته ای اسرائیل

برای اسرائیلی ها، یک زرادخانه هسته ای، هدفی اساسی و ضروری بود. در سخنرانی های عمومی در سراسر دهه 1950، بن گورین به صورت واضحی، امنیت اسرائیل را به فرآیند علمی کشور پیوند می داد. وی در نوامبر 1955 در نطقی در پارلمان اسرائیل، کنست، خاطر نشان کرد:"امنیت و استقلال ما وابسته به این امر می باشد که افراد جوان کشور خود را وقف علم و پژوهش، اتم و تحقیقات الکترونیکی، و انرژی خورشیدی... و مانند آنها کنند." در مکاتباتی که بن گورین و آیزنهاور بر سرِ دادن تضمین امنیتی مانند چتر هسته ای با یکدیگر داشتند، رئیس جمهور آمریکا با این موضوع مخالفت می کند و اجرا و امضای چنین معاهده ای را برای منطقه حساس خاورمیانه خطرناک می داند، چرا که خطر دخالت های بیشتر شوروی و حمایت هسته ای این کشور از کشورهای عرب منطقه را از نظر دور نمی داشت. بن گورین، شیمون پرز و ارنست برگمن، به این امر کاملا واقف بودند، درنهایت زرادخانه مستقل اسرائیلی می-تواند آنچه را آیزنهاور از آنها دریغ کرده بود، برای آنها مهیا سازد.

فرانسه کلید برنامه سلاح هسته ای رژیم صهیونیستی

کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل، به ریاست برگمن در ژوئن 1952 تاسیس شد. از نظر برگمن همکاری هسته ای با فرانسه برای رسیدن به هدف بلند مدتش- یعنی تحصیل یک راکتور هسته ای و حتی بیشتر- کلید معما بود. برگمن با استفاده از ارتباطات خود در فرانسه، با همتای فرانسوی خود در کمیسیون انرژی اتمی فرانسه ، پیرامون فروش دو اختراع اسرائیل در زمینه¬ی استخراج اورانیوم برای تولید تجاری مناسب، با موفقیت مذاکره کرد. از آنجا که فرانسه نه به مواد خام دسترسی داشت و نه به فن آوری آمریکا، اختراعات اسرائیل برای استخراج اورانیوم از سنگ های معدنی نامرغوب، و یک جایگزین احتمالی ارزان تر برای آب سنگین نروژ، توجه فرانسه را به خود جلب کرد. برتراند گلد اشمیت ، یکی از دانشمندان برجسته فرانسوی و مدیر شیمی در کمیسیون انرژی اتمی فرانسه، پاسخ مثبت مدیرکل کمیسیون، پیر گوئیلومات را به خاطر آورد که بیان می داشت: "آنان آدم های جدی هستند". به گفته گلد اشمیت، برگمن 100 میلیون فرانک بابت حق امتیاز هر دو اختراع مطالبه کرد، و پس از چانه زنی، فرانسه با 60 میلیون موافقت کرد، و در ظرف چند روز اسرائیل چند کتاب به فرانسه تحویل داد که در آنها اختراعات و روش های آن توضیح داده شده بود. از نظر اسرائیل، پاداش واقعی آن ایجاد یک رابطه علمی با کمیسیون انرژی اتمی فرانسه بود. این امر مرکز تحقیقات هسته ای فرانسه در ساکلی و شایتون را بر روی دانشمندان اسرائیلی گشود.

در اوایل سال 1956 که روابط فرانسه و اسرائیل رونق گرفت، پرز اطمینان حاصل نمود که فرانسه می تواند منبع اصلی کمک هسته ای باشد. او در پی یک فرصت سیاسی بود تا امکان توسعه اتحاد فرانسه و اسرائیل را در زمینه سلاح های هسته ای فراهم آورد. پرز از اوایل سال 1956، بیشتر فعالیت های خود را در پاریس را صرف پیگیری این استراتژی نمود، که فرانسه را تشویق نماید تا تامین کننده خارجی نیازهای هسته ای اسرائیل باشد، یعنی کمک هایی به اسرائیل بدهد که او را قادر سازد، تا برای یک برنامه هسته ای با هدف نهایی تولید مواد انفجاری هسته ای را آغاز نماید.

در 26 ژوئیه 1956، ناصر ملی شدن کانال سوئز را اعلام کرد. چالش مصر در برابر موله، رئیس جمهور فرانسه، این فرصت را در اختیار پرز قرار داد که اتحاد فرانسه-اسرائیل را یک گام به جلو ببرد. این فرصت در روز بعد، که وزیر دفاع فرانسه، بورژه مانوری، از پرز درخواست ملاقات فوری را کرد، خود را نشان داد. پرز در این ملاقات قول همکاری نظامی و عبور از صحرای سینا را به وزیر دفاع فرانسه داد. نتایج این همکاری خیلی زود مشخص گردید. در 17 سپتامبر 1956، کمیسیون اتمی فرانسه و اسرائیل به طور اجمالی در مورد فروش یک راکتور تحقیقاتی، شبیه راکتور EL-3 در ساکلی به توافق رسیدند.

شیمون پرز، یکی از مهمترین بناینگذارن رژیم صهیونیستی است که پست های کلیدی مانند ریاست جمهوری، نخست وزیری، وزارت دفاع... را در این رژیم برعهده داشت.

پرز در خاطرات مربوط به سال 1955 خود اذعان نمود که در پایان کنفرانس سور(24-22 اکتبر) هنگامی که موضوع همکاری انگلیس-فرانسه- اسرائیل قوت گرفت، پیرامون مسائل هسته ای به اختصار گفتگو شد. به گفته پرز: «قبل از امضای نهایی، من از بن گورین درخواست یک مهلت کوتاه نمودم، و در آن فاصله تنها با موله و بورژه مانوری ملاقات کردم. در اینجا بود که این دو رهبرموافقت نامه ای را برای ساخت یک راکتور هسته ای در دیمونا، در جنوب اسرائیل، و تهیه اورانیوم طبیعی برای تامین سوخت آن نهایی کردند.»

معامله فرانسه و اسرائیل که پروژه دیمونا را ممکن ساخت یک فرصت بی نظیر تاریخی بود و آن زمانی بودکه این دو کشور، یک اتحاد نظامی غیرمعمول را تشکیل دادند. اوضاع در خاورمیانه و شمال آفریقا، نیرو های داخلی در هر دو کشور و بحران سوئز، شکل گیری این اتحاد غیر معمول را فراهم آورد. تهدیدات شوروی در اوج عملیات سوئز، جاه طلبی های هسته ای دو کشور را برانگیخت.

دانشمندان اسرائیلی، تنها افراد خارجی بودند که اجازه دسترسی به تمامی قسمت های مجموعه هسته ای فرانسه در مارکوله را داشتند. به اسرائیلی ها گفته شده بود به هرجایی که آنها تمایل دارند، می تواند دسترسی داشته داشته باشند. اولین دلیل این امر استعداد فوق العاده دانشمندان اسرائیلی و توانایی بالای محاسباتی آنان بود. فرانسه تا یک دهه بعد- اولین آزمایش هسته ای فرانسه در 1960 اتفاق افتاد- به توانایی های محاسباتی اسرائیلی ها وابسته بود. دومین دلیل حضور اسرائیلی ها در مارکوله، دلیل اخلاقی بود: بسیاری از مقامات و دانشمندان فرانسه نسبت به داستان هولوکاست تعهد اخلاقی ( تعهدی که تا به امروز نیز گریبانگیر اروپاست و اسرائیل از آن نهایت سوء استفاده را برده است) داشتند. بسیاری از دانشمندان هسته ای فرانسه نیز یهودی بودند و حمایت های بی دریغی نسبت به دولت جدید یهود که به عنوان نزدیک ترین متحد فرانسه در خاورمیانه تبدیل شده بود، داشتند.

فرانسه بخش اعظمی از کمک های اولیه هسته ای را برای ساخت دیمونا، آب سنگین، راکتور اورانیوم طبیعی و کارخانه بازپروری پلوتونیوم واقع در برشیبا در صحرای نقب، در اختیار اسرائیل قرار داد. رژیم صهیونیستی اسرائیل به صورت فعالی در برنامه ی سلاح های هسته ای فرانسه، از آغاز این پروژه، شرکت داشت. در نتیجه این امر، متخصصین زیادی تربیت شدند، می توان برنامه هسته ای اسرائیل را به عنوان بسط همکاری دو طرف در زمینه توانمندی هسته ای در نظر گرفت.

همکاری میان فرانسه و رژیم صیهونیستی با امضاء موافقتنامه سال 1953(تحت عنوان همکاری های علمی، فنی که شامل همکاری در زمینه تبادل اطلاعات درباره موضوعات فنی می شد)متبلور شد. بر اساس این موافقتنامه، فرانسه آموزش دانشمندان اسرائیلی در مراکز اتمی آن رژیم را به عهده گرفت. فرانسه با تمام تبعات و مشکلاتی که در نتیجه همکاری با اسرائیل برای آن کشور به وجود آمد، جانب رژیم صهیونیستی را گرفت. دلیل این امر همان طور که در بالا اشاره شد، مشارکت اسرائیل در جنگ سال 1956کانل سوئز، در کنار فرانسه و بریتانیا بود. تصور فرانسه براین فرضیه قرار داشت که مصر به جنگ آزادیبخش الجزایر یاری رسانده است. نتیجه همکاری های فرانسه و اسرائیل به گونه ای شد که فرانسه به منبع اصلی تامین سلاح اسرائیل تبدیل شد. سپس همکاری میان دو کشور در زمینه های علمی، به ویژه پژوهش های هسته ای، توسعه و گسترش یافت.

فرانسه در این هنگام به دلیل اختلافات شدیدی که با ایالات متحده در پیمان ناتو پیش از جنگ سوئز و پس از آن داشت، اقدام به ایجاد یک نیروی هسته ای مستقل برای اسرائیل کرد. بن گورین موفق شد تا فرانسه را که در جنگ سه جانبه با مصر در سال 1956، شرکت کرده بود، نسبت به ضرورت ساخت یک راکتور هسته ای که قادر به تولید سلاح هسته ای در داخل اسرائیل باشد، متقاعد کند. بالاخره موافقتنامه ای دراین زمینه، میان این دو کشور در سال 1956، به امضا رسید. لازم به ذکر است، شیمون پرز در تحکیم روابط میان اسرائیل و فرانسه در زمینه تسلیحات هسته ای، نقش مهمی را ایفا می کرد.

به دنبال جنگ ژوئن 1967، که در آن اسرائیل حمله غافلگیرکننده ای را علیه کشورهای عرب آغاز کرد، با توجه به فشارهای سیاسی و اقتصادی اعراب بر رژیم صهیونیستی، فرانسه نیز ارسال سلاح و تجهیزات جنگی به اسرائیل را متوقف ساخت و فعالیت های هسته ای خود را در اسرائیل تعطیل کرد. این روند تا سال 1984 ادامه داشت، تا اینکه شیمون پرز نخست وزیر وقت اسرائیل در دیداری که از فرانسه داشت، توانست روابط میان دو کشور را که طی سال های اخیر قطع شده بود را دوباره برقرار سازد. در این دیدار توافق شد تا اسرائیل دو راکتور هسته ای 850 مگاواتی را از فرانسه خریداری کند.

دیمونا؛ قلب هسته ای اسرائیل

اولین دستاورد تلاش های فوق راکتور دیمونا بود که ساخت آن با کمک فرانسه انجام شد. دیمونا در سال 1964 وارد چرخه شد و باز پروری پلوتونیوم نیز به دنبال آن آغاز شد. بر خلاف آنچه که اسرائیل ادعا می کرد که دیمونا « یک کارخانه تولید منگنز یا کارخانه نساجی می باشد»، بسیاری از سرویس¬های اطلاعاتی حکایت دیگری از این سایت داشتند. در سال 1967، اسرائیل یکی از جنگنده های میراژ خود راکه به دیمونا بسیار نزدیک شده بود، ساقط ساخت، و در سال 1973 نیز یک هواپیمای مسافربری لیبیایی را که از مسیر خود منحرف شده بود، منفجر ساخت که در نتیجه آن 104 نفر کشته شدند. علاوه بر ساخت راکتور مزبور، فرانسه به دانشمندان اسرائیلی اجازه داد تا در آزمایش های هسته¬ای که در صحرای بزرگ انجام می شد، مشارکت کنند. همچنین فرانسه در زمینه ابزار پرتاب سلاح هسته ای و نیز فن آوری موشک های « اریحا» به اسرائیل کمک های شایانی ارائه داد.


حساس ترین رویداد در روابط آمریکا و اسرائیل طی دهه 1960 که به برنامه هسته ای اسرائیل مربوط می شد، بازدید هایی بود که توسط نمایندگان آمریکا از دیمونا انجام گرفت. در دهه 1960، بازدید ها همواره یادآور این نکته بودند که علی رغم دوستی شان، در زمینه مسائل هسته ای از منافع و دیدگاه های متفاوتی برخوردارند. همانطور که کندی در نامه های خود به بن گورین و لویی اشکول توضیح داد، دلیل بازدید های آمریکا "رفع کلیه تردید ها در مورد اهداف صلح آمیز پروژه دیمونا" بود. او کاملا مطمئن بود که بدون فشار جدی آمریکا، اسرائیل سلاح های هسته ای را توسعه خواهد داد، و این نتایج وخیمی را برای منطقه و جهان خواهد داشت. در آوریل 1963، رئیس جمهور جمال عبد الناصر، به فرستاده ویژه رئیس جمهور آمریکا ، رابرت دبلیو کومر، گفت که دستیابی اسرائیل به توانایی سلاح هسته ای، صرف نظر از هزینه ای که برای کشورهای عربی خواهد داشت، عاملی برای جنگ خواهد بود. از این رو هدف بازدید های آمریکا از دیمونا، جلوگیری از برنامه هسته ای اسرائیل و رفع نگرانی ناصر بود. دولت کندی معتقد بود که حفظ صلح در خاورمیانه، به توانایی او برای رفع نگرانی ناصر در مورد صلح آمیز بودن ماهیت راکتور دیمونا بستگی دارد.

بازرسی های هسته ای آمریکا از دیمونا و قبول اسرائیل هسته ای از سوی آمریکا

در پاسخ به تقاضا های مکرر آمریکا برای بازدید از دیمونا، اسرائیل اعلام داشت که هیچ قصدی برای ساخت سلاح اتمی ندارد. دولت اسرائیل به صورت رسمی اعلام داشت که اسرائیل اولین کشوری نباشد که سلاح هسته ای را به خاورمیانه وارد کند.

در اواسط دهه 1960 در دوره جانسون و اشکول، ایالات متحده و اسرائیل در زمینه مسائل هسته ای به توافقاتی دست یافتند. این توافقات شفاهی به هر دو دولت کمک کرد، بدون آنکه منافع یکدیگر را به مخاطره اندازند، از رویایی علنی بر سر برنامه هسته ای خودداری کنند. در همان زمان، دفتر سیا در تل آویو به این نتیجه رسید که اسرائیلی ها دارای برنامه سلاح هسته ای هستند و این واقعیتی غیر قابل بازگشت است. بعد از جنگ شش روزه، دفتر سیا در اسرائیل معتقد بود که بازدید ها در حال تبدیل شدن به دردسری برای هر دو دولت هستند و از آنجایی که دیگر رفع نگرانی ناصر ضرورتی ندارد، بهتر است به آنها خاتمه داده شود.

آیزنهاور و بن گورین

سیر تکاملی موضع هسته ای اسرائیل پس از جنگ 1967 به پایان رسید. در سال های 1967تا 1970، ابتدا در زمان نخست وزیری اشکول و سپس در زمان گلدامایر، اسرائیل موضع خود را از دوگانگی هسته ای به ناشفافی هسته ای تغییر داد. در سال 1970به طور واضحی معلوم بود که دولت ایالات متحده اسرائیل را به عنوان کشوری که دارای قابلیت عملیاتی سلاح هسته ای است، می شناسد.

پس از خاتمه جنگ نیویورک تایمز به نقل از "منابع موثق در تل آویو" نوشت که "اقدام بعدی اسرائیل ساخت بمب اتمی می باشد. دلیل آن بحران پیش از جنگ بود، ظاهرا اسرائیل احساس می کند دیگر نمی تواند تضمینی از سوی یک قدرت بزرگ برای امنیت خود بپذیرد و لذا باید پروژه سلاح هسته ای خود را هرچه زودتر تکمیل کند."

در 20 ژانویه 1969، نیکسون با پیروزی بر لیندون جانسون به عنوان رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد. یک ماه بعد نخست وزیر لوئی اشکول جان سپرد و گلدا مایر چند هفته بعد به عنوان نخست وزیر سوگند یاد کرد. این تغییرات در کادر رهبری ، به توافقات حاصله در زمان بن گورین- کندی و اصلاحات صورت گرفته در زمان اشکول- جانسون پایان داد. توافقات جدید اندیشه سیاسی نیکسون و مایر، و واقعیت های جدید سیاسی و استراتژیک را نشان می داد.

طبق توافق جدید، پذیرفته شد که اسرائیل یک کشور سلاح هسته ای باشد، اما به طور رسمی شناسایی نشود. نیکسون و هنری کیسینجر این واقعیت را پذیرفتند که اسرائیل دارای سلاح هسته ای است، نیکسون به مایر پیغام داد که اگر اسرائیل حساسیتی در مورد مسائل هسته ای ایجاد نکند، ایالات متحده با آن چالش نخواهد کرد و یا سعی نخواهد نمود که آن را از مسیر خود خارج کند. مهم ترین ثمره توافق جدید ختم بازدید های آمریکا از دیمونا بود. یک بازدید دیگر در سال 1969 انجام گرفت، و در سال 1970 ایالات متحده از آن صرف نظر کرد.

در ژوئیه1970دولت نیکسون محرمانگی حاکم بر برنامه هسته ای اسرائیل را کاهش داد. ارزیابی سیا مبنی بر اینکه اسرائیل یک کشور سلاح هسته ای است، دیگر جزو اطلاعات تایید نشده نبود، بلکه آشکارا در اختیار کنگره قرار گرفت و حتی به رسانه ها نیز راه یافت. اسرائیل بدون تغییر موضع خود، وضعیت خود را از دوگانگی هسته ای به وضعیت اعلام نشده تغییر داد.

200 تا 500 بمب اتمی در زرادخانه رژیم صهیونیستی

امروزه تخمین ها در رابطه با تعداد بمب های هسته ای اسرائیل حداقل بین 200 تا 500 بمب قرار دارند. هیچ شکی وجود ندارد که تسلیحات هسته ای اسرائیل در میان پیشرفته ترین نوع آنها در جهان جای دارند، و این تعدا تسلیحات به طور گسترده ای برای درگیری جنگی در خاورمیانه طرح ریزی شده اند.


قسمت اصلی زرادخانه هسته ای اسرائیل بمب های نوترونی هستند که برای انتشار تشعشع مرگبار گاما طراحی شده اند، با انفجار این نوع بمب ها تشعشع به مدت طولانی همچنان ادامه دارد. در اصل این بمب ها برای کشتن منابع انسانی طراحی شده اند در حالیکه لوازم و اشیا سالم باقی می مانند.

زرادخانه اسرائیل دارای تسلیحات درگری نیز هستند که به کلاهک های هسته ای نیز مجهز شده اند، موشک ها بالستیک و بمب افکن هایی که قادر به پرواز تا مسکو هستند. موشک های کروز و مین های زمینی، در سال 1980 اسرائیل در بلندی های جولان از مین های زمینی استفاده کرد که دارای مواد هسته ای بودند.

در ژوئن سال 2000، یک زیردریایی اسرائیلی، موشک کروزی را پرتاب کرد که هدفی را در 950 مایلی مورد اصابت قرار داد، این آزمایش اسرائیل را درمیان 3 کشوری قرار داد( بعد از آمریکا و روسیه) که دارای این توانایی هستند. اسرائیل دارای سه زیردریایی از این نوع می باشد که هریک 4 موشک کروز حمل می کنند، اندازه این بمب ها دارای مقیاس های متفاوتی هستند، از بمب های شهری که از بمب های که در هیروشیما استفاده شدند بزرگترند، تا بمب های هسته ای کوچک تاکتیکی را شامل می شود.

زرادخانه ی سلاح های کشتار جمعی اسرائیل به طور مشخصی، زرادخانه های بالقوه و بالفعل تمامی کشورهای خاورمیانه را تحت الشعاع خود قرار داده است، و به طور یقین، از نیاز برای بازدارنگی نیز حجم این زرادخانه بیشتر است. این رژیم همچنین سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی قابل توجهی در اختیار دارد. بر اساس گزارش ساندی تایمز، اسرائیل سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی را به همراه سیستم پرتاب آنها تولید می کند، بنا بر گفته ی مقام ارشد اطلاعاتی اسرائیل،"هیچ شکلی از سلاح های شیمیایی یا بیولوژیکی وجود ندارد، که در انستیتیو Nes Tziyona ساخته نشده باشد."

بنابراین، در حال حاضر که کشور های غربی و ایالات متحده آمریکا در برابر برنامه هسته ای صلح آمیز ایران، دست به اعمال فشار و تهدید زده اند، در زمانی خود عاملان اصلی دستیابی اسرائیل به سلاح هسته ای بودند. فرانسه، نروژ، آلمان، بریتانیا، سوئد، سویس و ایتالیا، هر یک به نحوی به این رژیم در این زمینه کمک کرده اند. شاید نقش فرانسه در این میان بارزتر از همه باشد. این کشور چنانچه در بالا نیز بررسی شد، نقش اساسی را در ساخت و انتقال فن آوری توانمندی هسته ای به اسرائیل را بر عهده داشت. دیگر کشورها نیز در زمینه تربیت دانشمندان هسته ای اسرائیل و تهیه اورانیوم و آب سنگین مورد نیاز این کشور، اقدامات زیادی را انجام دادند.

ذکر این نکته نیز در پایان حائز اهمیت می باشد که ایالات متحده در زمینه تجهیز شدن رژیم اسرائیل به توانمندی هسته ای دارای نقش دوگانه بود. این کشور با آگاهی از برنامه هسته ای اسرائیل، با این گزینه با مماشات برخورد کرد و برخلاف آنچه که در ظاهر انجام می داد، به این کشور در رسیدن به این جنگ افزار کمک هم کرد. دانشمندان هسته ای اسرائیل تنها کسانی بودند که اجازه دسترسی به تمامی تاسیسات و آزمایشگاه های هسته ای آمریکا را داشتند. چشم پوشی و نادیده گرفتن اطلاعات به دست آمده توسط سرویس های اطلاعاتی و ماهواره های جاسوسی در رابطه با سایت دیمونا و آزمایش هسته ای اسرائیل، ارسال اطلاعات و دانش مربوط به فن آوری هسته ای، ساخت تاسیسات و راکتور های هسته ای، تنها بخشی از بازی دوگانه ایالات متحده در برخورد با رژیم اسرائیل در منطقه خاورمیانه می باشد. آمریکا با آگاهی از این نکته که هدف اصلی سلاح های هسته ای اسرائیل کشورهای عرب و مسلمان منطقه است، هیچ اقدام مهم و مثبتی برای مهار اسرائیل انجام نداد تا این تصور بار دیگر در اذهان عمومی شکل گیرد که سیاست آمریکا در منطقه خاورمیانه مبتنی بر منافع و سیاست های اسرائیل شکل گرفته است.
بابائی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۱
0
0
تاریخ انتشار: ۰۴:۰۵ - ۲۹ شهريور ۱۳۹۵

با اعتراف پاول به زرادخانه اتمی اسرائیل/ آیا باید خطر سلاح اتمی اسرائیل را جدی گرفت؟
اسرائیل بیش از چند دهه است که به سلاح هسته ای دست یافته اما همچنان سیاست ابهام هسته ای را به قوت خود به پیش می برد.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، رژیم صهیونیستی از زمان شکل گیری اش به دنبال راه های مختلفی برای افزایش توان دفاعی و تهاجمی خود بود. این رژیم با آگاهی نسبت به ماهیت اشغالگرایانه اش و عدم تحمل از سوی کشورهای مسلمان، عنصر امنیت را در سرفصل تمامی فعالیت های خود قرار داده و تا به امروز نیز این سیاست را دنبال می کند. اسرائیل، تنها حکومتی در جهان است که تمامی مردمانش باید به خدمت سربازی بروند و همیشه در حال آماده باش باشند.

آنچه که درباره افشای ایمیل های کالین پاول، وزیر خارجه سابق آمریکا درباره 200 کلاهک هسته ای اسرائیل منتشر شده، اخبار تازه ای نیست و فرض بیشتر سیاستمداران در جهان این است که رژیم صهیونیستی دارای زرادخانه اتمی است. ولی تاکنون نشانه های اندکی از تسلیحات هسته ای اسرائیل آشکار شده و مقامات اسرائیلی سعی بر آن دارند تا بدون آشکارسازی آن در منطقه خاورمیانه اما در عین حال با دارا بودن سلاح هسته ای، هاله ای از ابهام را همچنان حول این توانایی حفظ کنند و با بیان اینکه "اسرائیل اولین وارد کننده سلاح هسته ای به خاورمیانه نخواهد بود"، از مسئولیت های سنگین نظارتی و تحریمی دستیابی به سلاح هسته ای پرهیز کنند. هرچند جامعه بین المللی در مقابله با رفتارهای غیرقانونی رژیم اسرائیل همواره با مماشات و چشم پوشی رفتار کرده و درخواست های سازمان های بین المللی برای نظارت بر فعالیت های هسته ای اسرائیل تاکنون به در بسته خورده است.

نکته ای دیگری که در ایمیل های افشا شده پاول وجود داشت، تهدید ایران توسط بمب های هسته ای اسرائیل بود، وی گفته است" به هر حال، ایرانی‌ها اگر هم یکی (بمب اتم) بسازند، نمی‌توانند از آن استفاده کنند. کسانی که در تهران هستند، می‌دانند که اسرائیل 200 تا دارد و همه آن‌ها هم به سمت تهران نشانه رفته است. ما هم که چند هزار تا داریم."

به نظر می رسد کالین پاول این سخنان را در زمان مذاکرات هسته ای ایران و در بهار سال گذشته عنوان کرده است. وی که یکی از وزاری دولت جورج بوش پسر و از عاملان و طراحان اصلی دروغ های مربوط به تسلیحات غیرمتعارف عراق بود، به وجود 200 کلاهک هسته ای در اسرائیل اذعان دارد که به سمت تهران نشانه رفته اند! اما ایران باید این سخنان را به عنوان تهدید اتمی علیه خود در نظر بگیرد؟ اساسا اسرائیل دهها کلاهک هسته ای را به چه منظوری ساخت و آیا می تواند آنها را علیه تهران به کار گیرد؟

فرض اساسی مبنی بر آن است که اسرائیل دارای زرادخانه هسته ای است و هرگونه تلاشی را به کار می گیرد تا این توانایی تنها در انحصار خودش باشد. این رژیم در حملاتی به خاک عراق و سوریه، سایت هایی را که گمان می کرد، فعالیت های هسته ای در آنجا در جریان است، بمباران کرد. دانشمندان هسته ای بسیاری را در کشورهای خاورمیانه به قتل رسانده و علیه تاسیسات هسته ای ایران نیز خرابکاری هایی را صورت داده است. تمامی این تلاش ها برای حفظ انحصار هسته ای رژیم صهیونیستی در جریان است. توانایی هسته ای این امکان را به کشورها می دهد تا بازدارندگی قابل اتکایی در مقابل تهدیدات تمام عیار ایجاد کنند و هزینه های هر گونه حمله ای را بسیار بالا ببرند. اما رژیم صهیونیستی در طول چند دهه اخیر به صورت مستمر دست به تهدید کشورهای منطقه از جمله ایران می زند و سیاست های این رژیم بیشتر جنگ طلبانه است تا در پی حفظ ثبات و امنیت منطقه. برای درک بهتر از موقعیت رژیم صهیونیستی در منطقه و رویکرد این رژیم در افزایش امنیت و نگاه جنگ طلبانه اش، بهتر است استراتژی نظامی این رژیم بررسی شود.

استراتژی نظامی اسرائیل

استراتژي نظامي عبارت است از فن و علم تحول و به کارگيري نيروي¬هاي مسلح براي دستيابي به اهداف سياسي- ملي، اهدافي که از طريق کاربرد نيروي مسلح و يا تهديد به استفاده از آن و يا قرار گرفتن توانمندي هاي نيروهاي مسلح در محاسبات طرف مقابل، عملي مي¬ شود. با توجه به تعريف فوق اسرائيل به توانايي و توانمندي نيروي مسلح خود، توجه و اهتمام خاصي مي ورزد. به دليل ضعف و تزلزلي که جهان عرب از آن رنج مي برد، اسرائيل توانسته استراتژي نظامي خود را عملي سازد و به تجاوز مستمر خود که تضمين کننده هستي اين رژيم است، ادامه دهد. نخستين مشکل اسرائيل مساله «بودن و نبودن» و به عبارتي «باقي ماندن يا فنا شدن» است. از اين جهت ايجاد «امنيت» محور اصلي و مرکز ثقل تفکر استراتژيک را تشکيل مي دهد. برقراري ثبات و امنيت در بدو ايجاد اسرائيل تاکنون، اولويت اول را در تلاش صهيونيسم به خود اختصاص داده است. حل قطعي اين مساله تنها از طريق افزايش نيروهاي لازم براي مقابله با قوايي که امنيت اسرائيل را از خارج تهديد مي کند، امکان پذير است.


معمولا استراتژيهاي نظامي کشورها با توجه به موقعيت جغرافيايي و جايگاه يک کشوردر منطقه و جهان طرح ريزي مي شوند. اسرائيل داراي قدرتمندترين ترکيب نيروي هاي مسلح در خاورميانه است، اما همچنان با چالش هاي روبه رو است که جغرافيا و جمعيت اين رژيم را تحت تاثير قرار مي دهد. اسرائيل کشور کوچکي است که توسط قدرت هاي عرب و مسلمان مرزهاي آن محاصره شده است. کل اين سرزمين 700،20 کيلومتر مربع مي باشد. 266 کيلومتر مرز مشترک با مصر، 51 کيلومتر با غزه، 79 کيلومتر با لبنان، 27 کيلومتر با سوريه، 238 کيلومتر با اردن و 307 کيلومتر مرز با کرانه باختري دارد. نوار ساحلي آن در قسمت مديترانه 237 کيلومتر و نوار ساحلي کوچکي نيز در بخش خليج عقبه دارد. همانند همسايگان عرب خود با چالش هاي در زمينه تامين آب و کشاورزي روبه رو است. تنها 16.4 درصد اين سرزمين قابل کشت مي باشد. جمعيت اين کشور در سال 2007، بالغ بر 6.47 ميليون نفر بود، از اين جمعيت 76 درصد يهودي و 24 درصد نيز غيريهود هستند. اين شرايط فيزيکي، اسرائيل را به صورت کشور کوچکي درآورده که نه تنها داراي عمق استراتژيک نيست، بلکه مرزهاي فعلي آن نيز مورد مناقشه است. بنابراين طرح ريزي هرنوع استراتژي بايد بر اساس همين شرايط موجود باشد. بنا بر منابع رسمي نظاميان اسرائيلي، اهداف آنها «هميشه حصول اطمينان از بقاي اسرائيل و امنيت شهروندان» اين کشور و سياست دفاعي آن، حفظ توانايي بازدارندگي توانمند براي جلوگيري از حملات دشمنان بالقوه اسرائيل بوده است. اين رژيم بنابر دکترين امنيتي و استراتژي دفاعي خود، نبايد حتي در يک جنگ هم شکست بخورد، اگر جنگي به وقوع بپيوندد، اسرائيل ناگزير است که قاطعانه و به سرعت دشمن را وادار به شکست نمايد. در ضمن، به دليل فقدان عمق استراتژيک، اين کشور بايد به هر قيمتي مانع از ورود نيروهاي دشمن به قلمرو خود شده، تلاش کند تا به سرعت صحنه ي نبرد را به قلمرو دشمن بکشاند.


اسرائيلي ها خود را همواره در معرض جنگ مي بينند و بخشي از اين مساله به «غيرممکن بودن يک پيروزي نهايي براي اسرائيل بر مي گردد. از نقطه نظر آنها، هيچ وقت يک نبرد نهايي وجود نخواهد داشت و هيچ وقت نمي¬توانند فرض کنند که بتوانند تا با يک ضربه نهايي بر دشمن، به نبردي آخري برسند که پس از آن هيچ وقت نيازي به نبرد نباشد. اما شرايط براي همسايگان برعکس اين وضعيت است؛ چرا که مي¬توانند فرض کنند نبرد بعدي، آخرين نبرد باشد و چنان ضربه اي به اسرائيل بزنند که نابود شود».


با توجه به چنين وضعيتي است که بر خلاف تصوري که بسياري از کشورهاي ديگر در مورد جنگ آينده دارند، مقامات اسرائيلي آن را تصور يک تهديد براي تماميت وجود و بقاي خود مي دانند. افزون بر آن، محدوديت هاي گسترده سرزميني، جمعيتي، و اقتصادي نيز موجب آسيب پذيري فراوان از هر حمله اي شده و آن را از ساير دول مستثني کرده است. به همين علت است که گفته مي شود جامعه اسرائيل جامعه اي نظامي و "يک ملت مسلح" است که همواره در انتظار جنگ به سر مي برد.


در فرهنگ امنيتي اسرائيل چند فرض اساسي وجود دارند که عبارت اند از:


1- تهديد براي اسرائيل، تهديد بقا است. بر اين اساس، خطرات امنيتي اسرائيل، بقاي آن را نشانه رفته اند و بسيار وحشتناک پنداشته مي¬شوند و اين امر بيشتر به سبب ماهيت غاصبانه و شيوه تاسيس کشور بر اساس اشغال سرزمين هاي ديگران است. تهديدي که مقامات اين رژيم در مراحل مختلف حيات رژيم اسرائيل احساس کرده اند بر خلاف تهديدي است که سران هر کشور معمولي دارند. آنها تهديد را بخشي از جمعيت يا سرزمين و يا حکومت و حاکميت، بلکه براي کل جمعيت، سرزمين و حاکميت خود مي دانند و از اين رو، مساله بودن يا نبودن مطرح است.


2- اسرائيل داراي محدوديت هاي فراواني است. از نظر سرزمين، اسرائيل هيچ گونه عمق استراتژيکي ندارد و با توجه به اينکه گفته مي شود، فن آوري موجب کم اهميت شدن جغرافيا شده است و يا به قول ريمون آرون، «براساس قانون دگرگوني، ارزش نظامي، جمعيت شناختي و اقتصادي قلمرو در اثر تحول روش هاي جنگ و توليد همراه با روابط و نهادهاي انساني دگرگون مي شود،» اما هنوز هم اين يک واقعيت است که براي کشورهايي که براي کشورهايي که در فشار سرزميني قرار دارند، ژرفاي راهبردي امري حياتي انگاشته مي شود. همچنين، جمعيت اندک و اقتصاد کوچک و تحريم شده از سوي کشورهاي منطقه، از اين رژيم جزيره اي کوچک در ميان مجموعه گسترده و پهناور کشورهاي مسلمان و عرب و در محاصره آنها ساخته است.


3- استثنا بودن مفهوم امنيت در اسرائيل. همه شرايط بالا امنيت را براي رژيم صهيونيستي به صورت موضوعي در آورده که با کشورهاي ديگر جهان متفاوت است.


اين فرض ها موجب شکل گيري چند اصل در سياست امنيت ملي اسرائيل شده است که عبارتند از:


الف- ايجاد يک استراتژي بزرگ امنيتي که بر همه چيز سيطره دارد. در اسرائيل مساله امنيت و قدرت بر همه چيز سايه افکنده است و اقتصاد، سياست، جامعه وسياست خارجي در چارچوب آن معنا مي يابد.


ب- ايجاد يک ملت مسلح، به طوري که همه مردم سربازاني پنداشته مي شوند که سالي 11 ماه در مرخصي به سر مي برند. تشکيل نيروهاي نظامي بر پايه خدمت نظام وظيفه اجباري با پشتيباني نيروهاي بسيار گسترده ذخيره¬ي آموزش ديده و قابل بسيج در ظرف مدتي کوتاه از مهم ترين مسائل مورد توجه مقامات اسرائيلي بوده است.


ج- اصل خودکفايي. اثرات رواني و فرهنگي تاريخ يهوديان و انزواي آنها به ميل خود و يا تبعيض در اروپا، مانع علاقه و احترام آنها به دنياي خارج شده و در اصل خود را قوم برگزيده در نظر مي¬گيرند، و اين احساس در نسل¬هاي متوالي به نوعي خوداتکايي بدبينانه منجر شده بود. اين موضوع، به ويژه از آن جهت که ممکن بود فشارهاي خارجي مانع از برخي اقدامات آنها در برخورد با مردم فلسطين و اعراب شود، به تلاش براي دستيابي خودکفايي به فن آوري هاي جديد منجرشد.


د- در عين وجود روحيه بالا، ضرورت يافتن يک حامي بزرگ خارجي هيچ گاه از نظر اسرائيل دور نمانده است به طوري که در مراحل اوليه، به انگليس و بعدها به آمريکا تکيه کرده اند.


از اين فرض ها و اصولي که براي سياست امنيتي اسرائيل مطرح شد، دکترين نظامي آن رژيم مبتني بر اصول زير شکل گرفته است:


1- اصل بازدارندگي: احساس خطر از جانب کشورهاي مسلمان و بويژه پس از شکست اوليه اسرائيل در جنگ کپور 1973 موجب شد تا دکترين نظامي آن به اين سمت حرکت کند که تل آويو بايستي از چنان قدرت نظامي برخوردار باشد که هيچ دولتي جرأت حمله به آن را نيابد. اما سابقه اين اصل به سال 1948 بر مي گردد و از آن زمان، رژيم اسرائيل همواره بر سياست هاي بازدارندگي براي جلوگيري از حملات خارجي تاکيد کرده است. چون مرزهاي محدود و جمعيت اندک، اسرائيل را از سوي کشورهاي مسلمان آسيب پذير کرده است، از همان آغاز مقامات رژيم اسرائيل نسبت به ايجاد يک قدرت نظامي براي ترساندن رقيب از حمله اهتمام ورزيده اند. اسرائيلي ها مدعي اند که بازدارندگي هسته اي موجب شد که مصر در سال 1973 از يک حمله محدود به اسرائيل پا فراتر نگذارد و ترس و واهمه صدام از تلافي جويي گسترده اسرائيل موجب شد که عراق از به کارگيري جنگ افزارهاي شيميايي يا ميکروبي خود عليه اسرائيل در طول جنگ خليج فارس خودداري کند.


2- اصل هشدار استراتژيک: چنانچه اصل بازدارندگي نتواند موفق باشد و يک قدرت خارجي به فراهم آوردن نيرو و توان لازم مبادرت ورزد و يا جرأت حمله به اسرائيل را بيايد، نظام اطلاعاتي اسرائيل بايد پيش از حمله، باخبر شود و به سرعت هشدار لازم را بدهد تا با اتخاذ اقداماتي نظير ضربات پيشگيرانه و تهاجم پيشدستانه، مانع از نابودي خود شوند. در گذشته در مراحل مختلف، اسرائيلي ها مبادرت به چنين اقداماتي کرده اند و حمله به راکتور هسته¬اي اسيراک عراق در سال 1981 و سوريه در سال 2007، نمونه هاي از اين سياست مي باشند. مارک هيلر نويسنده اسرائيلي، اصل مزبور را چنين تبيين مي کند، «قابليت نيروهاي عرب در تغيير سريع وضعيت از حالت دفاعي به حمله موجب شده است تا سيستم اصلي نظامي اسرائيل بر اساس هشدار سريع استوار گردد. علاوه بر آن، اصول و استراتژي نظامي ارتش بر اساس انجام فعاليت هاي پيشگيرانه ي موثر عليه دشمنان خويش که قصد دستيابي به توان جديدي دارند يا گام هاي جديدي را براي افزايش توان خود بر مي دارند، استوار گرديد.»


3- اصل پيروزي قاطع و سريع: اين اصل براي مواردي در نظر گرفته شده است که حتي سيستم هشدار سريع نيز نتواند عمل کند و نيروهاي کشور ديگري وارد خاک اسرائيل شوند و نيز مواردي که رژيم اسرائيل اقدام به تجاوز به خاک کشورهاي ديگر مي کند. در چنين مواردي نيروي نظامي اسرائيل، بايستي به شيوه اي کوبنده و سريع پيروز شود و اين اقدامات نيز در خاک ديگران انجام شود. گفته مي شود که اسرائيل حتي نبايد يک بار هم شکست بخورد.


اينها اصول اساسي دکترين نظامي اسرائيل بود که عمدتا در فضاي سالهاي دهه 1950 تا 1970 ميلادي و بيشتر براي مقابله با تهديدات متعارف شکل گرفته بود. اما مجموعه تحولاتي که در دهه هاي 1980تا 2000 در منطقه و جهان روي داد، همگي بر دکترين نظامي اسرائيل تاثيرگذار بوده اند. سقوط اتحاد جماهير شوروي و از دست رفتن حامي اعراب خود يک تحول بنيادين در اين عرصه بود. انقلاب در ايران، جنگ اول خليج فارس، حملات موشکي عراق به اسرائيل، حملات 11 سپتامبر، جنگ دوم خليج فارس، جنگ هاي 33 روزه لبنان و جنگ غزه از جمله اين تحولات هستند. شايد بتوان عامل مهم ديگر را موفقيت اسرائيلي ها در قانع کردن سران دولت هاي عربي به بي نتيجه بودن اقدامات نظامي و ايجاد ترس در ميان آنها با استفاده از سياست ابهام هسته اي تل آويو دانست که از اواخر دهه 1970 به روند تدريجي سازش کمک کرده است.


جایگاه سلاح هسته ای در دکترین نظامی اسرائیل


واقعيت آن است که اسرائيل نه تنها خود را به اين گونه جنگ¬افزارها مجهّز کرده بلکه استراتژي¬هاي مناسبي نيز براي جنگ¬هاي غيرمتعارف آينده در نظر گرفته است. آن دولت نه تنها بيش از دويست بمب اتمي در اختيار دارد بلکه سياستمدارن اسرائيلي بر اين باورند که مي توانند در جنگي اتمي به پيروزي برسند و جان سالم به درببرند. به نظر مي رسد که برجسته ترين مقامات اسرائيل طرفدار پروپاقرص حفظ توانايي هسته اي باشند. پدر واقعي زرادخانة هسته اي اسرائيل شيمون پرز است که به عنوان مدير کل وزارت دفاع براي در اواخر دهة 1950 براي خريد نيروگاه ديمونا وارد مذاکره شد و بر احداث آن نظارت کرد. وي همچنين نظارت بر ايجاد آژانس سرّي خريد و دستيابي به تکنولوژی و مواد اتمي لاکام را بر عهده داشت. در دسامبر 1991، شامير نخست وزير سابق اين کشور مدعي شد که اسرائيل تحت محاصرة ملت هاي دشمني قرار دارد که «همه آنان ظالم و ديکتاتورند... و درگير مسابقه تسليحاتي براي دستيابي به بيشترين و جديدترين جنگ افزارهاي متعارف و غيرمتعارف مي باشند.» وزير دفاع سابق آن کشور موشه آرنز نيز بيان کرد: «کشورهاي خاورميانه به سوي عصر تسليحات اتمي پيش مي روند، اسرائيل بايد براي اين دوران از لحاظ نظامي آمادگي پيدا کند.» بسياري از سياست مدارن اسرائيلي نيز بر اين باورند که از دست دادن برتري اتمي براي اين کشور خطرناک است.



در اسرائيل دو ديدگاه موافق اتمي بودن اين کشور وجود دارد که يکي طرفدار استراتژي فعلي ابهام هسته اي و ديگري موافق استراتژي بازدارندگي هسته اي آشکار است و ديدگاه سومي که کاملاً مخالف اتمي بودن اسرائيل و هوادار خلع سلاح اتمي اين کشور است. با توجه به اين که فشار چنداني ازسوي کشورهاي بزرگ بر اسرائيل جهت پذيرش پيمان منع گسترش سلاح هاي هسته اي و تسهيل روند عاري سازي منطقه از تسليحات کشتار جمعي در خاورميانه صورت نمي گيرد، رژيم اسرائيل ترجيح مي دهد تا به سياست کم تر هزينه برتر ابهام هسته اي خود ادامه دهد.


دکترين هسته اي و نظامي اسرائيل بر جنگ پيشدستانه عليه هر حمله ممکن با سلاح هاي هسته اي، بيولوژيکي، شيميايي و يا حتي حملات متعارف بالقوه عليه سلاحهاي کشتار جمعي استوار است، برخي از کارشناسان نيز بر اين باورند که اسرائيل اين سياست ها را با همکاري و به اتفاق سياست هاي پيشدستانه ايالات متحده ادامه و گسترش خواهد داد به طوري که در دکترين عمليات هسته اي مشترک مشخص شده است.


بازدارندگی در سیاست هسته ای اسرائیل


اگر خاورميانه را مدل کوچکتري از جهان پس از جنگ جهاني دوم در نظر بگيريم که پس از جنگ تا چندين سال انحصار هسته اي در اختيار آمريکا بود، و به وسيله اين انحصار شوروي را با سلاح اتمي در تحولات گوناگون بين المللي تهديد و کنترل مي کرد، در خاورميانه نيز با دستيابي يک جانبه اسرائيل به سلاح هسته اي، چنين توانايي براي اين رژيم ايجاد شده است. اسرائيل با استفاده از اين بازدارندگي يک جانبه توانسته به امتيازاتي دست پيدا کند، البته در دوران جنگ سرد اتحاد جماهير شوروي به عنوان سدي در مقابل اين نوع بازدارندگي در خاورميانه بود و حتي در جنگ 1973 در مقابل نفوذ نيرويهاي اسرائيلي به مصر، جنگ افزارهاي هسته اي خود را به درياي سرخ منتقل کرد و اسرائيل و آمريکا را با چالش تهديد هسته اي روبه رو کرد. بنابراين رژيم اسرائيل داراي توانايي وارد کردن ضربه اول در خاورميانه است، در صورتي که کشوري در اين منطقه توانايي وارد کردن ضربه دوم هسته اي را در حال حاضر ندارد. اسرائيل مي تواند دولت هاي خاورميانه را تهديد به استفاده از سلاح هسته اي کند و آنان را از حمله به اين کشور بازدارد، چرا که پاسخ اسرائيل در صورت حمله به اين کشور اگر به صورت هسته اي باشد بسيار ويران کننده و مهلک خواهد بود. و اين سياست تهديد است که اسرائيل از چند دهه قبل با استفاده از سياست ابهام هسته اي دنبال مي-کند. سياست ابهام آميز هسته ايي که کشورهاي عربي را از آغاز جنگي تمام عيار پس از 1973عليه اسرائيل بازداشته است و اين رژيم در زمينه شروع جنگ هاي محدود در ساليان پس از 1973 با دستان بازتري عمل کرده است.


اسرائيل به منظور تحقق اهداف راهبردي خود در خاورميانه، سياست بازدارندگي را در دو سطح متعارف و غيرمتعارف اعمال کرده است. دستيابي به پيشرفته ترين سلاح ها و ادوات نظامي، ورود به جنگ هاي گسترده يا محدود با کشورهاي عربي به منظور تحقق اهداف راهبردي اين رژيم در منطقه بوده است. با گذشت زمان اسرائيل به اين نتيجه رسيد که با اتکا به سلاح هاي متعارف قادر نخواهد بود تا اهداف خود را محقق سازد، بنابراين تصميم گرفت تا به گزينه ديگري روي آورد. رويکرد اين کشور به گزينه هسته اي درست در زماني بود که اسرائيل در گزينه نخست با چالش¬هاي روبه رو گشت. بنابراين اسرائيل گزينه هسته اي خود را با سرعت بيشتري دنبال کرد و سلاح هاي هسته اي را در راهبرد نظامي خود جاي داد.


در مورد سياست هاي فوق، يکي از ژنرال هاي رژيم اسرائيل مي گويد: «استراتژي امنيتي ما همواره بر اين مهم تصريح کرده است که ارتش اسرائيل بايد به طور مستمر قدرت بازدارندگي خود را حفظ نمايد و چنانچه بازدارندگي کافي نبود بر ارتش اسرائيل لازم است که کار را با جنگ يکسره کند. ما هرگز بازدارندگي را در مقابل جنگ قرار نداده ايم، بلکه ما بازدارندگي و جنگ را دو روي سکه مي دانيم. پس بازدارندگي به معناي قدرت ورود به جنگ است. حال اگر بازدارندگي موثر واقع نشد، خواه اين امر از ارزيابي غلط دشمن از توانايي هاي ما باشد و خواه دشمن بر اين عقيده باشد که مي تواند به اهداف خود در جنگ دست يابد –حتي اگر دشمن موفق به يک جنگ نشد- در اين صورت آن نيروي بالقوه به يک نيروي عملياتي و بالفعل در ميدان جنگ تبديل مي شود.»


اين رژيم همچنين کشورهاي مسلمان منطقه را از اينکه در برقراري يک توازن بين خود و اين رژيم موفق شوند، باز داشته است. به طوري که آنها نتوانند در مواقع ضرورت به تعيين خط مشي بپردازند. لذا اسرائيل به خوبي مي داند که امکان تداوم بقايش جز از طريق حفظ برتري نيروهايش بر نيروهاي عربي همجوار، امکان پذير نيست. بدين ترتيب يکي از مهم ترين اهداف استراتژي نظامي اين رژيم حفظ موازنه ميان خود و کشورهاي منطقه است. همچنين اين رژيم هرگاه که احساس کند اين موازنه به نفع اعراب تغييرکرده است يا اينکه کشورهاي عرب همجوار از توان و قدرت بيشتري بخصوص در زمينه تسليحاتي برخودارند، دست به جنگ هاي گسترده اي خواهد زد.


بدين ترتيب اسرائيل همواره تلاش کرده تا برتري قدرت بازدارندگي خود را برهمسايگان عرب حفظ نمايد. در نتيجه نسبت به بقاي خود مطمئن خواهد شد؛ زيرا هرگونه شکستي براي اسرائيل به منزله پايان موجوديت آن رژيم خواهد بود. ژنرال "حييم بارلو" رئيس ستاد ارتش اسرائيل در سال 1968 اذعان داشت: «درسي که ما از جنگ 1967 آموختيم اين بود که توسط کشورهاي غني از لحاظ منابع و نيروهاي انساني احاطه شده ايم، اما قادر هستيم نه تنها موازنه قواي بين خود و همسايگان را حفظ کنيم، بلکه مي توانيم اين موازنه را در جهت منافع و مصالح خود بهبود بخشيم. جنگ 1967 براي ما ثابت کرد تفاوت ميان اعراب از آنچه در جنگ 1956 بود، بيشتر بود و اين تفاوت بيشتر از آن چيزي بود که در جنگ 1948 وجود داشت.» نکته اساسي در درکترين امنيتي اسرائيل از زمان تاسيس آن رژيم تاکنون، نيروي بازدارنده اي بوده که ارتش اسرائيل آن را براي انصراف کشورهاي عربي از شروع جنگي عليه اسرائيل به کار برده است. بر اساس اين دکترين هنگامي که جنگي از سوي دشمن آغاز شود، در صورت عبور دشمن از خطوط قرمز بايد انتقال جنگ به منطقه کشور آغازگر جنگ و اشغال منطقه اي از اراضي آن کشور و با وارد کردن ضربه اي کوبنده بر نيروهاي نظامي، آن کشور را تنبيه و مجازات نمود. همچنين بر اساس اين دکترين در صورت شکست عمليات بازدارندگي، بايد به عمليات نظامي بر ضد نيروهاي مهاجم در مرحله اوليه دست زد. بدين ترتيب توسل به يک عمليات تهاجمي متقابل، صحنه نبرد به سرزمين دشمن منتقل خواهد شد.



آیا اسرائیل از سلاح هسته ای خود استفاده خواهد کرد؟


اسرائيل در بدو تاسيس خود همواره در اغلب جنگ¬هاي خاورميانه يکي از طرف هاي منازعه بوده است. با توجه به وجود سلاح هسته اي در نزد اسرائيل؛ آيا جنگ آينده جنگي هسته اي خواهد بود؟ و در صورت به خطر افتادن موجوديت اسرائيل، اين کشور از گزينه هسته اي استفاده خواهد کرد؟


واقع گرايي به مثابه نظريه اي غالب در عرصه جنگ و درگيري، وقوع جنگ را به صورت محدود و تک عاملي تفسير مي کند. از اين منظر عامل اساسي وقوع جنگ عمدتاً ناشي از عدم توازن قوا و تغيير در توازن نظامي است. نظريه هاي بازدارندگي يا جلوگيري از جنگ بر اين تمرکز دارند که از طريق انباشت و تکثّر توانمندي هاي نظامي، هرگونه فرصت تهاجم براي رقبا منتفي مي شود به گونه اي که هيچ متجاوز بالقوه اي هوس جنگ در سر نپروراند.



با آگاهي از توان نظامي اسرائيل و به ويژه تسليحاتي که داراي کاربرد حمل و بارگذاري کلاهک هاي اتمي هستند، به اين نکته پي خواهيم برد که در انديشه استراتژيست هاي نظامي و سياستمدارن اسرائيلي کاربرد تسليحات اتمي در جنگ هاي آينده خاورميانه يک گزينه قابل دسترس است و در صورت ضرورت بدون ترديد از آن استفاده خواهند کرد. اين کشور به کمک فرانسه توانست به فن آوري ساخت موشک هاي بالستيک دست پيدا کند. در دهه 1960 موشک بالستيک جريکو-1 با برد کوتاه توليد شد، اين موشک 500 کيلو مواد منفجره مي تواند حمل کند و قابليت حمل کلاهک هسته اي را نيز دارد. در حدود 100 موشک جريکو 1 و 2 تاکنون توليد شده اند. موشک جريکو-2 بردي در حدود 1500 کيلومتر دارند و قابليت حمل 1000 کيلو مواد منفجره دارد و مي تواند کليه اهداف را در خاورميانه مورد اصابت قرار دهد. موشک شاويت که براي پرتاب اولين ماهواره اسرائيل (افق-1) مورد استفاده قرار گرفت نيز توانايي تبديل و حمل کلاهک هسته اي را دارد. جنگنده F-4E-2000 که داراي قدرت مانور فوق العاده اي است نيز مجهز به کلاهک هاي هسته اي است و در طول جنگ 1973 به دنبال شکست اوليه چند فروند از اين نوع جنگنده مجهز به سلاح هسته اي شدند. در سال 1973براي اولين بار خاورميانه در مسير جنگ هسته اي قرار گرفته بود. از ديگر جنگنده هاي که آمريکا در اختيار اسرائيل قرار داده است، فالکون F-16 است. اسرائيل بزرگترين مشتري اين نوع جت ها است و همچنين براي بارگذاري جنگ افزارهاي هسته اي هوا به زمين در نظر گرفته شده اند. به اين ليست بايد توپ-هاي 175 و 203 ميلي متري هسته اي را اضافه کرد. به طور خلاصه زيرساخت هسته اي رژيم اسرائيل شامل تسليحات استراتژيک و تاکتيکي ميدان جنگ مي شوند. به اين توانايي ها بايد قابليت هاي هوايي، دريايي و زميني را افزود.


بر طبق افشاگري هاي وانونو، از ميانه دهه 1970، اسرائيل زيرساخت هسته اي خود را در ديمونا توسعه و نوآوري کرده بود، تا از اين طريق بتواند تسليحات هسته اي کوچک و بزرگي را با کيفيت هاي بهتر توليد کند و در موقعيت هاي گوناگون از هريک از آنها در جاي مناسب استفاده کند. به محض اينکه جنگ ايران و عراق در گرفت، عراق به عنوان قدرت عرب منطقه اي با آرزوهاي هسته اي قوي ظهور پيدا کرد. در سال 1990، پيش از حمله عراق به کويت، استراتژيست هاي اسرئيلي معتقد بودند که اسرائيل و عراق در چند سال آتي در مسير درگيري قرار دارند. اسحاق شامير نخست وزير اسرائيل، در طول تدارک براي جنگ اول خليج فارس و در واکنش به تهديدات موشکي عراق بدون اشاره به زرادخانه هسته اي اسرائيل عراق را تهديد کرد: « تمام کساني که ما را تهديد مي کنند بايد بدانند که هر کشوري که جرات کند به اسرائيل حمله کند، به شدت ضربه خواهد خورد و به صورت بسيار سختگيرانه... اسرائيل داراي توانايي بازدارندگي بسيار قوي است.»


در سال هاي اخير نيز که چالش ها ميان اسرائيل و ايران افزايش يافته و رژيم اسرائيل تاسيسات اتمي ايران را تهديد مي کند، کارشناسان چه در داخل اسرائيل و چه در خارج استفاده از گزينه هسته اي را بار ديگر مطرح کرده اند. در سخنراني هاي در لندن و پاريس و در مقاله اي در نيويورک تايمز، بني موريس تاريخ دان، به رهبران اسرائيل درباره استفاده از بمب اتم عليه ايران هشدار داد.


در حدود سال 1966، تشکيلات دفاعي اسرائيل براي اولين بار تهيه نظام مند طرح استراتژيک درازمدت را آغاز کردند: طرح هاي پنج ساله براي ساختار نيرو و يک برنامه 10 ساله. توجيه اوليه بن گورين براي تحصيل سلاح هاي هستهاي در خلال اين بحث ها و بر پايه برخورداري از يک گزينه «آخرين حربه» طراحي و تبيين شد. آنان همچنين تعريف اوليه «خطوط قرمز» را که عبور از آنها منجر به استفاده از سلاح هسته اي منجرشود را ارائه دادند. به طور مشخص چهار سناريو وجود داشت که مي توانست به استفاده از اين نوع سلاح منتهي شود:


1- نفوذ موفقيت آميز ارتش هاي عربي( مسلمان) به مناطق مسکوني مرزهاي پس از 1949 اسرائيل
2- انهدام موفقيت آميز نيروي هوايي اسرائيل
3- قرار گرفتن شهرهاي اسرائيل در معرض حملات هوايي گسترده و ويران کننده يا حملات ميکروبي و شيميايي
4- استفاده از سلاح هاي هسته اي عليه اسرائيل.


هريک از اين سناريو ها به لحاظ کيفي، يک تهديد واقعي عليه اسرائيل به شمار مي رفت، تهديدي که اين کشور نمي توانست در برابر آنها با هيچ وسيله اي جزء استفاده از سلاح هسته اي از خود دفاع کند. علاوه بر اين برخي تاکيد مي کردند که اگر قرار باشد اسرائيل قابليت هسته اي خود را توسعه دهد بايد سلاحي بسازد که بتواند از آن در قلمرو خود استفاده کند. اين برنامه ريزي مربوط به دهه 1960 و زماني است که اسرائيل با کشورهاي عربي در حال جنگ و درگيري بود. البته تهديدات بالقوه و بالفعل را مي توان هميشه در نظر داشت. در حال حاضر اسرائيل با توجه به تغيير و تحولات خاورميانه، کشورهاي بيشتري را در اين چارچوب بندي مي تواند قرار دهد. تاکيد استراتژيست هاي اسرائيلي بر نيروي هوايي نيز از آن رو مي باشد که اين نيرو يکي از مجهزترين و قدرتمندترين نيروهاي هوايي منطقه و حتي جهان است که در صورت خسارت و آسيب به اين نيرو، قدرت اين رژيم به نحو تاثيرگذاري کاهش مي يابد. تهديدات شيميايي و موشکي که زماني از سوي صدام حسين متوجه اين رژيم بود نيز در سال 1991 اسرائيل را به مرز هشدار و استفاده از سلاح هسته اي کشاند و حملات پيشگيرانه اي که اسرائيل عليه تاسيسات هسته اي عراق در 1981 و سوريه در سال 2007 انجام داد، اقداماتي براي جلوگيري از توسعه توانايي هاي هسته اي دولت هاي رقيب منطقه اي بودند.


در پايان نيز بايد خاطر نشان کرد اين رژيم براي متوقف سازي برنامه هسته اي ايران دست به هر اقدامي خواهد زد و از آن جمله مي توان به تهديدات اين رژيم عليه تاسيسات هسته اي ايران اشاره کرد. حتی با وجود دستیابی ایران و 1+5 به توافق هسته ای، مقامات اسرائیلی به تهدیدات خود ادامه می دهند و سعی بر آن دارند تا مقامات غربی را در این مسیر با خود همراه سازند. هريک از اين اقدامات مي تواند در صورت واکنش کشورهاي خاورميانه در مقابل تهديدات اسرائيل، دامنه بي ثباتي و نا امني را در منطقه گسترش دهد. سناريو هاي مختلفي را مي توان در اين زمينه وجود تسليحات اتمي در اسرائيل در نظر گرفت. به هر حال تنها با آینده نگری می توان احتمالاتی را که ممکن است در آینده روی دهند را سنجید و با بررسی واقعیت های موجود در کشورها، منطقه و جهان، شانس هر یک از سناریوها را کم و زیاد در نظر گرفت.


سناريوهاي مطرح در زمينه تسليحات هسته ای اسرائيل


جنگ هسته ای(کمترين احتمال)


پيش از شروع جنگ جهاني اول در اروپا، مجموعه اي از حوادث کوچک که برخي از آنها کم اهميت نيز به نظر مي رسيدند با يکديگر ترکيب شدند و زنگ ها را براي شروع جنگ به صدا درآوردند. در منطقه خاورميانه نيز ما با کشورهاي مواجه هستيم که کماکان در زمينه منافع منطقه اي خود به توافق نرسيده اند و حتي ما شاهد شکل گيري صلحي پايدار و سازمان منطقه اي فراگيري نيستيم تا بر اساس منافع مشترک شکل گرفته باشد. يکي از طرف هاي اختلاف همواره رژیم اسرائيل است که داراي سلاح هسته اي نيز هست و تاکنون کشورهاي مختلفي را در خاورميانه تهديد کرده و يا با آنها در گذشته وارد جنگ شده است. با توجه به اين پس زمينه در منطقه خاورميانه، پتانسيل جنگ وجود دارد و بکارگيري سلاح هاي غيرمتعارف نيز يکي از گزينه هاي احتمالي مي باشد. و اگر تلاشي براي پاکسازي منطقه از تسليحات کشتار جمعي و خصوصاً هسته اي صورت نگيرد، ممکن است براي اولين بار در حدود هفتاد سال گذشته جنگي دربگيرد که سلاح هسته اي در آن استفاده شود. استفاده از اين سلاح ها بر عليه کشورهاي عربي و مسلمان منطقه توسط اسرائيل در جنگي احتمالي مي تواند آغاز زنجيره اي از حوادث شود که نه تنها امنيت منطقه بلکه کل جهان را به خطر اندازد.



حمله اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران يکي از سناريوهاي مطرح در اين زمينه است. براي متوقف کردن برنامه هسته اي ايران و یا توان نظامی و دفاعی پیشرفته کشور، اسرائيل به کمک جنگنده هاي خود خساراتي را به تاسيسات ايران وارد مي کند. در اين صورت براي رسيدن جنگنده ها به ايران بايد يا مسير هوايي اردن- عراق- ايران را انتخاب کند و يا از مسير اقيانوس هند خود را به ايران برسانند. به هر حال پس از حمله به ايران واکنش تهران بسيار مهم است. ايران ممکن است تنها به محکوم کردن اين اقدام در سطح بين المللي اکتفا کند و حالت دفاعي به خود بگيرد ولي بارها توسط مقامات ايران عنوان شده است که هر حمله اي از سوي اسرائيل يا آمريکا با پاسخ کوبنده اي مواجه خواهد شد. در نتيجه ايران براي تلافي حملات اسرائيل ممکن است چند گزينه را عملي کند. يک، ايران با استفاده از موشک هاي بالستيک خود به نقاط شهري و تاسيسات اتمي اسرائيل حمله کند که اين موشک ها داراي قابليت حمل کلاهک هاي شيميايي و بيولوژيکي نيز هستند. دو، ايران با به ميان کشيدن پاي حزب الله لبنان و حماس و تجهيز آنها بخواهد جنگ محدود و فرسايشي را با اسرائيل شروع کند. گزينه سوم حمله تمام عيار به اسرائيل و منافع آمريکا در منطقه به عنوان حامي اسرائيل خواهد بود.


چنانچه که اشاره شد يکي از خطوط قرمز اسرائيل حمله به خاک اين کشور با تسليحات شيميايي و بيولوژيکي است که در آن صورت اين کشور به استفاده از سلاح هسته اي متوسل خواهد شد. پس از حمله ايران با اين تسليحات به اسرائيل، اين رژيم سلاح هاي هسته اي خود را بر عليه ايران به کار خواهد گرفت. در پي اين حملات خسارات سنگين نظامي و تلفات انساني شديدي متوجه ايران مي شود و در صورت در گرفتن جنگ تمام عيار با اسرائيل و آمريکا که موجوديت رژيم اسرائيل به خطر جدی مواجه خواهد شد، اسرائيل از «گزينه سامپسون» استفاده خواهدکرد تا بقاي خود را حفظ کند.


منطقه خاورميانه به دنبال جنگ، وارد فضاي بسيار ناامني مي شود که در آن منطقه براي اولين بار بمب اتم استفاده شده است. راهبرد ايران به دنبال حمله هسته اي، بازسازي تاسيسات اتمي و پيگيري ساخت تسليحات هسته اي است تا در برابر سلاح هسته اي اسرائيل بازدارندگي و توازن ايجاد کند. کشورهاي ديگر منطقه نيز به دنبال اقدام اسرائيل براي استفاده از سلاح اتمي، انگيزه لازم را کسب خواهند کرد و پروژه هاي مخفي هسته اي خود را آغاز مي کنند و با دستيابي کشورهاي عمده منطقه مانند مصر و ترکيه به اين سلاح، وحشت هسته اي بر خاورميانه سایه خواهد افکند و نه تنها امنيت منطقه بلکه جهان با مخاطره مواجه مي شود. برخي ديگر از کشورها ي منطقه نيز براي ضمانت امنيت خود متوسل به کشورهاي فرامنطقه اي خواهند شد مانند عربستان که خود را زير چتر هسته اي پاکستان قرار خواهد داد. گروه هاي تروريستي نيز با استفاده از اين موقعيت دست به تهيه سلاح هسته اي خواهند زد و بي ثباتي را در خاورميانه دو چندان خواهند کرد. بنابراين با اقدام حمله اسرائيل به تاسيسات اتمي ايران، زنجيره حوادث پي در پي روي خواهد داد که اثرات آن تا دهه ها در خاورميانه باقي مي ماند.


موفقيت روند خلع سلاح اتمی خاورميانه (مطلوب ترين سناريو)


يکي از حياتي ترين و مهم ترين اقدامي که کشور هاي خاورميانه بايد آن را عملي کنند، پيگيري روند عاري سازي منطقه ازتسليحات کشتار جمعي و سلاح هسته اي است. اين روند با بهانه هاي اسرائيل با شکست مواجه شده است، اما يکي از اقدامات موثر در منطقه است که بسياري از کشور هاي منطقه از آن استقبال کرده اند. در سال 1974 ايران و مصر اولين پيشنهاد مربوط به عاري سازي منطقه از تسليحات هسته اي را به مجمع عمومي سازمان ملل ارائه دادند. اسرائيل براي چندين سال از راي دادن به قطعنامه خودداري مي کرد، اما در 1980 پيش نويسي ارائه داد که در آن توافقات مستقيم ميان کشورهاي منطقه را به جاي برقراي منطقه عاري با حکم جهاني مطرح مي کرد. به هر حال تلاش هاي زيادي از سوي کشورهاي منطقه صورت گرفت تا خاورميانه براساس چارچوبي مدون در مسير پاکسازي از تسليحات کشتار جمعي قرار گيرد اما اين تلاش ها هميشه با موانعي از جمله اسرائيل مواجه شده است.


اما در صورتي که کشورهاي منطقه بتوانند به اين امر دست پيدا کنند، خاورميانه به يکي از امن ترين مناطق جهان تبديل خواهد شد. در صورت وجود حسن نيت و انگيزه قوي در کشورهاي منطقه، نتايج بسيار مفيدي از کنترل تسليحات در خاورميانه حاصل خواهدگشت. ايجاد صلح پايدار در منطقه، کاهش هزينه هاي نظامي و افزايش رفاه تنها بخشي از نتايج خواهند بود. هرچند عملي شدن اين طرح ها در خاورميانه همچون مدينه فاضله مي ماند اما يکي از موضوعات مربوط در زمينه سلاح هاي هسته اي اسرائيل، عملي ساختن عاري سازي منطقه از تسليحات کشتار جمعي مي باشد.


ادامه وضع موجود در زمينه سياست ابهام هسته ای اسرائيل (بيشترين احتمال)


از زمان شروع برنامه ساخت تسليحات اتمي در اسرائيل، مقامات اين کشور همواره از سياست ابهام هسته اي در قبال اين جنگ افزارها استفاده و بهره برده اند و تا کنون نيز بر اين سياست اتکا کرده اند. مهم ترين دلايل پيگيري اين سياست، ايجاد بازدارندگي در مقابل خطراتي است که امنيت و منافع اسرائيل را تهديد مي کند ( هرچند خود رژیم اسرائیل به عنوان یکی از عوامل اصلی نا امنی در خاورمیانه مطرح است) و ادامه يافتن کمک هاي آمريکا به اسرائيل هستند. رهبران اسرائيل معتقدند که ادامه موضع کنوني ابهام، براي امنيت اسرائيل لزومي است و بسياري از کارشناسان اسرائيلي معتقدند که سياست جايگزين مناسبي براي سياست ابهام هسته اي وجود ندارد و آشکارسازي برنامه هسته اي هزينه هاي زيادي را بر امنيت اين رژيم وارد خواهد ساخت.


با وجود عدم اعلام رسمي اسرائيل مبني بر در اختيار داشتن سلاح هاي اتمي، تمامي کشورهاي منطقه خاورميانه بر اين توانايي تسليحاتي اسرائيل واقف هستند. بنابراين اسرائيل در اين سياست دو مزيت را در نظر مي گيرد، نخست آنکه اين کشور بدون تحمل هزينه هاي آشکارسازي، برنامه اتمي خود را گسترش و ارتقا مي دهد و دوم آنکه اين رژيم توانسته نوعي بازدارندگي را در قبال اين سياست کسب کند. در صورت پرده برداشتن از برنامه هسته¬ اي توسط مقامات اسرائيل ممکن است به کشورهاي ديگر منطقه اين حق را بدهد که تصميم براي دستيابي به سلاح هسته اي را در استراتژي هاي خود بگنجانند و تعادل لازم را در مقابل اسرائيل ايجاد کنند.


در هر سه سناريوي که بررسي کرديم، مشاهد کرديم که هر گزينه اي بجز خلع سلاح هسته اي در خاورميانه بر هم زننده بي ثباتي و ايجاد ناامني در منطقه است. اسرائيل تاکنون از سياست هاي خود عقب نشيني نکرده و مانعي در اين مسير بوده است. و در پايان مساله امنيت و صلح پايدار در خاورميانه همچون آرزويي دست نيافتني باقي خواهد ماند و قرباني انحصارطلبي اسرائيل و حمايت هاي بي مورد کشورهاي غربي و آمريکا و نگاه دوگانه آنها خواهد شد.


جدی بودن خطر هسته ای اسرائیل، واقعیتی غیرقابل کتمان است که این رژیم با سواستفاده از این موقعیت، امنیت و ثبات را در مطنقه با خطر جدی روبه رو ساخته و با در اختیار داشتن برگ حمایت کشورهای غربی، بر سیاست انحصاری خود ادامه می دهد. اما آنچه در این بین برای ایران مهم است، به کارگیری سیاست های عقلانی در مقابل تهدیدات بالقوه رژیم صهیونیستی است. ایران در طول سال های گذشته ثابت کرده که نوعی عقلانیت نتیجه گرا بر سیاست های خارجی اش حاکم است که به روش های مختلفی و با صرف هزینه های کمتر سعی در بسط نفوذ و تاثیرگذاری خود بر منطقه و معادلات خاورمیانه دارد. یکی از نتایج این سیاست، اجتناب از درگیری و جنگ تمام عیار با کشورهای دیگر است. به هر حال رقابت برای منافع در خاورمیانه به صورت استثنایی در حال پیگیری است و ایران در این رقابت سعی در پرهیز از برخورد جدی با دیگر بازیگران دارد.


اسرائیل در این میان به عنوان رژیم استثنایی در منطقه، هر چند دست به لفاظی و تهدید ایران می زند اما در عملی کردن این لفاظی ها با موانع جدی روبه روست که سعی در اجرایی کردن هریک از تهدیدات، موجودیت این رژیم را با خطر قطعی روبه رو خواهد ساخت. هرچند کالین پاول در اظهارات خود از نشانه رفتن 200 کلاهک هسته ای به سمت ایران نوعی بلوف زده و شروع جنگ هسته ای به این سادگی ها نیست، اما ایران در تجهیز توان موشکی خود و نشانه رفتن هزاران موشک میان برد و دوربرد علیه اسرائیل بلوف نزده و رونمایی از شهرهای موشکی زیرزمینی تنها یک نمونه از تجهیز کشور برای مقابله با هر تهدیدی در منطقه است.

منبع: فرهنگ نیوز
بابائی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۱
0
0
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۶ - ۱۱ مهر ۱۳۹۷

عهد التمیمی: با هرگونه ظلم در جهان مقابله خواهیم کرد
عهد التمیمی، دختر مبارز فلسطینی خطاب به گروه‌های فلسطینی تاکید کرد به خاطر فلسطین متحد و یکپارچه شوند و گرنه مردم برای انتخاب جایگزین به پا می‌خیزند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو به نقل از النشره، عهد التمیمی، دختر نوجوان فلسطینی که به خاطر رویارویی با نظامیان اسرائیلی شهرت یافته، در جشنواره‌ای که اتحادیه سراسری کار تونس آن را برگزار کرده بود، تاکید کرد: ما نسلی هستیم که آنچه که نسل پیش انجام داد را تکرار نخواهیم کرد و از هیچ وجبی از سرزمین تاریخی فلسطین کوتاه نمی‌آییم.

التمیمی گفت: اگر گروه‌های فلسطینی با هدف آزادسازی فلسطین متحد و یکپارچه نشوند، ما جایگزینی را برای این گروه‌ها پیدا و علیه آن‌ها به پا خواهیم خاست.

این دختر مبارز فلسطینی همچنین تصریح کرد: نسل قبل از ما به خاطر راهکار تشکیل دو کشوری شهید و زخمی دادند و به موسسات بین‌المللی و جهان به خاطر دستیابی به این راهکار اعتماد کردند و از سرزمین تاریخی‌شان چشم‌پوشی کردند، اما اسرائیل این فرصت را از دست داد.

وی اظهار داشت: ما فلسطینیان به خاطر آزادی فلسطین مقاومت نخواهیم کرد بلکه ما با هرگونه ظلم و ستم در جهان مقابله خواهیم کرد.

پیشتر باجی قاید السبسی، رئیس جمهوری تونس در کاخ "قرطاج" با عهد التمیمی به همراه اعضای خانواده‌اش دیدار کرد.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار