بگذريم که همين آقاي حضرتي چند ماه بعد و در شروع بروز چالشهاي اقتصادي، چون فکر نميکرد يکروز کاردها به استخوان برسد، اينطور گفت: «اصلاحطلبها در سختيها نيز در کنار دولتاند» حالا چه اتفاقي افتاده است؟ بله امروز روز سختي است؛ بمانيد و سفرهتان را جدا نکنيد.
به گزارش شهدای ایران، محسن مهدیان فعال رسانه ای نوشت: آقاي الياس حضرتي در دفاع از استيضاح آقاي کرباسيان در مجلس فرياد ميزد که «دستمان تنها به وزير اقتصاد رسيده است وگرنه بايد رئيسجمهور را استيضاح ميکرديم...»
اما اين صدا با همه بلندياش، به گوشها نرسيد و البته دلنشين هم نبود. ولي چرا؟ چرا اصلاحطلبها نميتوانند حسابشان را از امروز دولت جدا کنند؟
پاسخ خيلي روشن است.
يکم. اين دولت تنها و تنها با حمايت همه جانبه و بلاشرط اصلاحطلبها به قدرت رسيده است. همين جناب حضرتي در ايام انتخابات اعلام کرد که «تمامقد» در حمايت از روحاني هستيم؛ آنهم «بدون هرگونه شرطي». حافظه آقايان اگر کوتاه مدت است، البته حافظه رسانهاي کشور پاک شدني نيست.
بگذريم که همين آقاي حضرتي چند ماه بعد و در شروع بروز چالشهاي اقتصادي، چون فکر نميکرد يکروز کاردها به استخوان برسد، اينطور گفت: «اصلاحطلبها در سختيها نيز در کنار دولتاند» حالا چه اتفاقي افتاده است؟ بله امروز روز سختي است؛ بمانيد و سفرهتان را جدا نکنيد.
دوم. ممکن است سوال شود که «حمايت کرديم؛ مثل خيليها. انتخابات، انتخابات است. مگر اصولگراها از احمدينژاد برائت نکردند؟» سوال دقيقي است. بله، اصولگراها حق داشتند اعلام برائت کنند؛ چون احمدينژاد صادق نبود. ظاهر آن روزش را چه کسي تصور ميکرد با چنين باطني همراه باشد؟ طبيعي است که با گذشت زمان و روشن شدن حقيقت عقب نشستند.
اما آقاي روحاني چي؟ الحمدلله از ويژگيهاي ممتاز آقاي روحاني اين است که همين بوده و همين است. با همين شعارها و همين تيم و همين برنامه. همان روزها دلسوزان هشدار دادند اين تيم و اين برنامه و اين راهبرد تهش چالشهاي تودرتوي سهمگين است، اما اصلاحطلبها با چشم باز حمايت کردند؛ پس بايد بايستند و همراهي کنند.
سوم. ممکن است مثل بسياري از سلبريتيها پشيمان شوند و سوال کنند که «خب قبول. آنروز اشتباه کرديم و امروز متوجه شديم. نميشود اعلام برائت کرد؟» پرسش درستي است. اما حرف نهايي ايناست که در همين حرف نيز بيصداقتي است.امروز اگر از دولت اعلام برائت ميکنند و رگ گردنشان در مجلس بيرون مي زند، باز هم از درد مردم نيست؛ متوجه شدند که از اين دولت آبي گرم نميشود و ديگر حاضر نيست براي آنها هزينه دهد. حاضر نيست مطالبات حداکثري آنها را دنبال کند. نمونهاش سخنان آقاي خاتمي و توصيههايش به دولت؛ از رفع حصر گرفته تا آزادي زندانيان و غيره.
همين امروز که آقاي حضرتي در مجلس از درد مردم ميگفت و حسابش را از دولت جدا ميکرد، آقاي محمدصادق جواديحصار، عضو شوراي مرکزي حزب اعتماد ملي در سرمقاله روزنامه اعتماد مينويسد که بايد حسابمان را از دولت جدا کنيم چون آقاي روحاني حرف ما را گوش نداده است.
حالا به چه حرفي: عمل به وعدههايي مثل رفع حصر و افزايش آزاديهاي مدني و رعايت گسترش حقوق شهروندي و غيره. مشکلات مردم چنين فهرستي دارد؟ با اين بهانهها ميخواهيد حسابتان را از مردم جدا کنيد؟ امروز هم صداقت نداريد.
چهارم. ممکن است گفته شود: «گذشته را که باختيم. بايد براي انتخابات آينده فکري کرد...» بله. اگر اين را بگويند صادقانه است. همين را بگويند.
پاسخ خيلي روشن است.
يکم. اين دولت تنها و تنها با حمايت همه جانبه و بلاشرط اصلاحطلبها به قدرت رسيده است. همين جناب حضرتي در ايام انتخابات اعلام کرد که «تمامقد» در حمايت از روحاني هستيم؛ آنهم «بدون هرگونه شرطي». حافظه آقايان اگر کوتاه مدت است، البته حافظه رسانهاي کشور پاک شدني نيست.
بگذريم که همين آقاي حضرتي چند ماه بعد و در شروع بروز چالشهاي اقتصادي، چون فکر نميکرد يکروز کاردها به استخوان برسد، اينطور گفت: «اصلاحطلبها در سختيها نيز در کنار دولتاند» حالا چه اتفاقي افتاده است؟ بله امروز روز سختي است؛ بمانيد و سفرهتان را جدا نکنيد.
دوم. ممکن است سوال شود که «حمايت کرديم؛ مثل خيليها. انتخابات، انتخابات است. مگر اصولگراها از احمدينژاد برائت نکردند؟» سوال دقيقي است. بله، اصولگراها حق داشتند اعلام برائت کنند؛ چون احمدينژاد صادق نبود. ظاهر آن روزش را چه کسي تصور ميکرد با چنين باطني همراه باشد؟ طبيعي است که با گذشت زمان و روشن شدن حقيقت عقب نشستند.
اما آقاي روحاني چي؟ الحمدلله از ويژگيهاي ممتاز آقاي روحاني اين است که همين بوده و همين است. با همين شعارها و همين تيم و همين برنامه. همان روزها دلسوزان هشدار دادند اين تيم و اين برنامه و اين راهبرد تهش چالشهاي تودرتوي سهمگين است، اما اصلاحطلبها با چشم باز حمايت کردند؛ پس بايد بايستند و همراهي کنند.
سوم. ممکن است مثل بسياري از سلبريتيها پشيمان شوند و سوال کنند که «خب قبول. آنروز اشتباه کرديم و امروز متوجه شديم. نميشود اعلام برائت کرد؟» پرسش درستي است. اما حرف نهايي ايناست که در همين حرف نيز بيصداقتي است.امروز اگر از دولت اعلام برائت ميکنند و رگ گردنشان در مجلس بيرون مي زند، باز هم از درد مردم نيست؛ متوجه شدند که از اين دولت آبي گرم نميشود و ديگر حاضر نيست براي آنها هزينه دهد. حاضر نيست مطالبات حداکثري آنها را دنبال کند. نمونهاش سخنان آقاي خاتمي و توصيههايش به دولت؛ از رفع حصر گرفته تا آزادي زندانيان و غيره.
همين امروز که آقاي حضرتي در مجلس از درد مردم ميگفت و حسابش را از دولت جدا ميکرد، آقاي محمدصادق جواديحصار، عضو شوراي مرکزي حزب اعتماد ملي در سرمقاله روزنامه اعتماد مينويسد که بايد حسابمان را از دولت جدا کنيم چون آقاي روحاني حرف ما را گوش نداده است.
حالا به چه حرفي: عمل به وعدههايي مثل رفع حصر و افزايش آزاديهاي مدني و رعايت گسترش حقوق شهروندي و غيره. مشکلات مردم چنين فهرستي دارد؟ با اين بهانهها ميخواهيد حسابتان را از مردم جدا کنيد؟ امروز هم صداقت نداريد.
چهارم. ممکن است گفته شود: «گذشته را که باختيم. بايد براي انتخابات آينده فکري کرد...» بله. اگر اين را بگويند صادقانه است. همين را بگويند.