شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۱۷۱۱۰۳
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۴
مرد پولادین انقلاب شهید اسدالله لاجوردی:
خدايا ! تو شاهدي به همان اندازه - بلكه صد چندان - كه به امام ِ قاطع و سازش ناپذيرم عشق مي‌ورزم، نسبت به سازشكاران و مدافعان عملي ضد انقلاب ( اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم. بيم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تكرار شود و يا ايران اسلامي به سرنوشت الجزاير دچار شود.

شهدای ایران:اول شهریور هر سال؛ یادآور ترور شهید اسدالله لاجوردی دیده بان بصیر انقلاب است. به گزارش رجانیوز به همین مناسبت بازخوانی وصیتنامه تاریخی این شهید بزرگوار پس از 13 سال، همچنان جذاب و گویای بسیاری از مسایل تاریخی است:

بسم الله الرحمن الرحيم

"اشهدُ ان لا اله الا الله و اشهدُ انّ محمدً رسول الله و انّ علياً ولي الله وصي رسول الله و الائمة حادي عشر من بعد علي ٍ عليه السلام ائمة المسلمين "

بار الها ! با تمام وجود مي‌گويم : " كَم مِن ثناء ٍ جميل ٍ لَستُ اهلاً لَهُ نَشَرتَه".

خداوندا ! عمري را - كه بهترين نعمت بوده - از دست داده‌ام ، در حالي كه مي‌توانست در راه تو و خدمت به انسان‌هاي مظلوم و مستضعف به كار گرفته شود؛ عمري كه مي‌توانست تا حدودي در جهت از بين بردن ارزش‌هاي منفي و ايجاد و احياي ارزش‌هاي الهي - انساني مثمر ثمر افتد؛ عمري كه مي‌توانست در راه تحقق هدف‌هاي مقدس اسلام و اعتلاي كلمة التوحيد و تكامل صاحبش سپري گردد ؛ عمري كه مي‌توانست از كميتش بكاهد و بر كيفيتش بيفزايد و همگام با شهداي خداجوي ، جوياي راه وصول به تو باشد ؛ عمري كه با كميت نسبتاً زياد، كوچكترين توشه‌اي بر نگرفته.


خطر منافقین انقلاب به مراتب زيادتر از منافقين خلق...!


لذا همين جاست كه تمامي اميدش را و تمامي رجايش را، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواري تو و رحمت و فضل تو بسته است.

خدايا ! باز هم اميد و باز هم اميد به فضلت ! "اللّهم اغفر لي الذنوب التي تَهتِكُ العِصَم".

خدايا ! خوب مي داني آنچه را هم اكنون به قلم مي‌آورم مدت‌هاي مديدي است در درونم مي‌گذرد و بر سر چند راهه‌هاي حيرت ِ ندانم چيست؟ چه بايد كرد؟ امور به كجا مي‌انجامد؟ چگونه است كه با نام اسلام و در ذي‌اسلاميت شعارهاي مردم فريب ِ خالي محتوا، رواج پيدا مي‌كند و آنها كه مسئوليت جلوگيري از انحراف افكار را دارند ساكت مي‌نشينند! و سهل است، بعضاً تاييد هم مي‌كنند و هزاران سؤال، كه هر كدام راهي را ايجاب و خطّي را ترسيم مي‌كند، قرار گرفته‌ام. اما خوشبختانه چون مقلد امام عزيز هستم، راه سعادت برايم روشن است و از خدا مي‌خواهم اگر عمري بود، توفيق عمل بدان را پيدا كنم.

خدايا! با تمام وجودم به اين انقلاب عشق مي‌ورزم و به همان مقدار كه دوستدار انقلابيونم، نسبت به حاميان ضدانقلاب نفرت دارم و با همه اينها، اين مسئله را بخوبي دريافته‌ام كه هركس به نفع دشمنان انقلاب و به خيال واهي و بي‌اساس، رضايت ِ به اصطلاح مردم و به خيال خام و پوچ، پايگاه به اصطلاح ملّي پيدا كردن، موضعگيري كند، مصداق فرموده گرانقدر معصوم "ع" است كه : " مَن طَلَبَ رضي الناس بِسَخَطِ الله ، فَجَعَلُ الله حامده من الناس ذامّاً".

خدايا ! تو شاهدي به همان اندازه - بلكه صد چندان - كه به امام ِ قاطع و سازش ناپذيرم عشق مي‌ورزم، نسبت به سازشكاران و مدافعان عملي ضد انقلاب ( اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم. بيم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تكرار شود و يا ايران اسلامي به سرنوشت الجزاير دچار شود. خداوندا ! از تو مصرانه مي خواهم دست و قدم، زبان و قلم ِ همه كساني را كه در جهت رهانيدن ضد انقلابيون و مرتدين و محاربين از چنگال عدالت، اعمال قدرت و نفوذ كرده‌اند و همه كساني كه پذيراي اين ننگ شده‌اند ( تا چند روزي به كام ِ وهم و خيال رسند) ، براي هميشه از سرنوشت اين مردم شهيد پرور و شاهد قطع فرمايي.


خطر منافقین انقلاب به مراتب زيادتر از منافقين خلق...!


خدايا! چون عاشق نظام بوده‌ام ، از آن ترس داشتم كه افشاي چهره سازشكاران ، لطمه اي ناچيز به نظام وارد آرد ، به آنها توصيه مي كنم كه جداي از لفّاظي و بازارگرمي هاي صنفي ، به قيامت و حسابرسي هاي دقيق آن روز باور پيدا كنند و مواظب باشند كه از آن دسته اي نباشند كه قرآن درباره شان فرموده : " لِمَ تقولونَ ما لا تفعلون . كَبُرَ مَقْتاً عند الله انْ تقولوا ما لا تفعلون ".

وصيتم به صاحبان قدرت و نفوذ اين است كه اگر حركتشان را دوست مي دارند ، به جاي شعارهاي مردم فريب و سياستمدارانه ، توصيه هايي را كه تلفني و شفاهي در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلَأ و مترفين و حرامخواران و حرام اندوزان اعمال مي دارند ، با شهامت و رشادت ، براي مردم بازگو كنند و از هر نوع توجيه و ماستمالي كردنهاي حفظ سمت و استمرار موقعيت صدارت ! بپرهيزند كه خودفريبي و مردم فريبي بالاخره به پايان رسد و سر و كار با خير الماكرين افتد و باز توصيه ام به سردمداران اين است كه به خدا توكل كنند و قاطعيت و سازش ناپذيري را از امام ِ مردم بياموزند و شعار نه شرقي و نه غربي را كه خواست و حق مردم است و علت موجده اين انقلاب بوده فراموش نكنند و مبادا كه گذشت روزها و فرو افتادن ، طبيعي شود و انقلاب و مهمتر از همه سختيهاي حركت و فشارهاي بين المللي موجب شود تعادلي را كه شعار فوق ايجاب مي كرده و بحمد الله تا حدودي ايجاد گرديده ، به هم زنند و بدانند كه قدرت مطلق از آن خداست و صرفاً تكيه بر اوست كه از هر قدرتي ، انسان را و جامعه را بي نياز مي كند و باز اين كه بدانند كه اگر دچار حسابگريهاي سياسي جداي از توكل شوند و بر ذهنيتهاي شكل گرفته ، رضايت خدا و مردم مسلمان را ملاك قرار ندهند ، گور خود و انقلاب را كنده و براي مردم ، گورستاني بي نام و نشان در پهنه تاريخ ايجاد كرده اند و يادشان باشد كه علت موجده ، علت مُبْقيه نيز هست و فراموش نكنند كه سيادت و موقعيتهاي اجتماعي آنان ، اهدايي انقلاب اسلامي است و جداي از انقلاب ، فردي از چهل ميليون افراد ديگر قبل از انقلاب خواهند بود.

خدايا ! تو شاهدي چندين بار به عناوين مختلف ، خطر منافقين انقلاب را ( همانان كه التقاط ، به گونه منافقين خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر كرده و همانان كه رياكارانه براي رسيدن به مقصودشان ، دستمال ابريشمي بسيار بزرگ - به بزرگي مجمع الاضداد - به دست گرفته اند ، هم رجايي و باهنر را مي كُشند و هم به سوگشان مي نشينند ، هم با منافقين خلق ، پيوند تشكيلاتي و سپس ... ! برقرار مي كنند ، هم آنان را دستگير مي كنند و هم براي آزاديشان و اعطاي مقام و مسئوليت بدانان تلاش مي كنند و از افشاي ماهيت كثيف آنان سخت بيمناك مي شوند ، هم در مبارزه عليه آنان و در حقيقت براي جلب رضايت مسئولين و نجات بنيادي آنان خود را در صف منافق كُشان مي زنند و هم در حوزه هاي علميه به فقه و فقاهت روي مي آورند تا مسير فقه را عوض كنند ) ، به مسئولين گوشزد كرده ام ولي نمي دانم چرا ؟ ( گرچه نسبت به بعضي ، تا اندازه اي مي دانم چرا !) ترتيب اثر نداده اند .

به مسئولين بارها گفته ام كه خطر اينان بمراتب زيادتر از خطر منافقين خلق است ، چرا كه علاوه بر همه شيوه هاي منافقانه ي منافقين ، سالوسانه در صف حزب اللهيان قرار گرفته و كم كم آنان را در صفوف آخرين و سپس به صف قاعدين و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده اند ، به گونه اي كه عملاً عقل و اراده منفصل برخي تصميم گيرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاء ها دست به تخريب مي زنند و اعمال قدرت مي كنند.

اينها همه پوچ است و بي اهميت ! مهم و بسيار مهم اين است كه هدف غايي از همه اين تلاشها ، گسترش فكر التقاطي و انحرافي سازمان ضد خداييشان است كه جز انديشه هاي ماديگرايانه و ماترياليستي ، چيز ديگري نيست و با بهره گيري از تجربيات مثبت و منفي همپالگيهاي چپ و منافقشان توانسته اند متاسفانه به نسبت بسيار زيادي ( زيادتر از توفيق منافقان خلق در سالهاي 51 تا 54 ، تعداد كثيري از روحانيون را تحت تاثير قرار دهند و با لطايف الحِيل ، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا كه بر اعمال جنايتكارانه آنان با ديده اغماض بنگرند و حتي در مواردي نظير به شهادت رساندن باهنر و رجايي ، به دست روي دست ماليدنهاي مسامحه كارانه و مصلحت انديشيهاي پشيماني آورنده متوسل شوند . باز مهمتر از همه اينكه با كمال تاسف ، توانسته اند تعداد فراواني از جوانان مسلمان را جذب كرده منحرف نمايند.

هان اي خانواده عزيزم! بهوش باشيد مبادا كه فريب تاييد و تكريم‌هاي رياكارانه اين منافقان جدا از دين را بخوريد . چه بسا با ظاهري چاكرانه و دلسوزانه به سراغتان بيايند و خود را چنان حزب اللهي جا بزنند كه مسلمانها و ابوذرها را جرئت لحظه اي هم لباسي و همشكلي با آنان نباشد!

فرزندانم ! اگر گاهي بر شما سخت مي‌گرفته‌ام و اين در حالي بوده كه برايم امكان فراهم آوردن رفاه بيشتر بوده، از آن جهت بوده است كه اعتقادي استوار به كريمه " انّ مع العُسر يسراً" داشته‌ام و اگر مي‌توانستم شما را و خانواده را بيشتر از آنچه تحمل كرديد قانع كنم به طور قطع چنان مي‌كردم و يقين داشتم كه در تكوين شخصيت سالم و رشد يابنده شما مؤثرتر و كارسازتر بود.

به هر صورت، پدرتان كه از همه چيز جز انقلاب و اسلام بيشتر دوستتان مي‌دارد، خير و صلاح شما را در رفاه نمي‌دانسته و نمي‌داند و اميد دارد در زندگي، رفاه جويي و عافيت طلبي را آگاهانه به دور اندازيد و با عزمي آهنين در كام مشكلات رويد و توقع نداشته باشيد ديگران براي حل مشكلاتتان اقدامي ولو ناچيز كنند. به جاي چنين انتظاري در حل مشكلات مردم كوشا باشيد و از سختي‌ها نهراسيد و به گونه‌اي عمل كنيد كه هر مصيبتي و هر مشكلي هر قدر عظيم ، در پيش اراده و عزم شما سر تسليم فرود آورد و به جاي اينكه بر شما چيره شود و شما را دست و پا بسته بر زمين افكند، بر امواج بظاهر سهمگينش سوار شويد و مهارش را به دست گيريد و بدانسو هدايتش كنيد كه مي‌خواهيد و اجازه ندهيد كه بر شما مسلط شود و تعادل شما را بربايد.

خانواده عزيز و مهربانم! درست است آنگونه كه شايسته مقام والاي انساني شما بود، به خدمتتان كمر نبستم و در اين راه، تقصير‌ها و قصورهاي فراوان داشتم، اما درست‌تر آن است كه بر من ببخشاييد و اجازه ندهيد كه در پيشگاه خداوند در روز تُبْلَي السّرائر و در انظار خلايق ، شرمنده و سر افكنده پيش رويتان قرار گيرم.

والسلام عليكم و رحمت الله و بركات

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار