سهم یک خانواده شهید از جنگ تحمیلی یک شهید و 2 جانباز است؛ خانوادهای که دفاع از وطن را در شرایط سخت کشور به جمعآوری مال دنیا نفروختند و عازم جبهه حق علیه باطل شدند.
به گزارش شهدای ایران، 20 ساله بود که بعد از شنیدن خبر شهادت آیتالله بهشتی و 72 تن از یارانش تصمیم گرفت به جبهه برود. شهادت حسین فهمیده و آیت الله بهشتی وی را متحول کرد؛ بنابراین، پس از عضویت در بسیج عازم مناطق عملیاتی شد. نقشههای زیادی برای دفاع از کشور در ذهن خود طراحی میکرد.
شش ماه از اعزامش نگذشته بود که بر اثر بمباران شهر سوسنگرد مجروح شد. در همان دقایق اولیه مجروحیتش توان ایستادن بر روی پاهایش را نداشت؛ اما گمان میکرد که به سرعت مجروحیتش بهبود مییابد و به جبهه بازمیگردد. زمانی که در بیمارستان به او اطلاع میدهند که هرگز نمیتواند بر روی پاهایش بایستد، ابتدا شوک بدی به او وارد میشود، اما طول نمیکشد، زود به زندگی عادی بازمیگردد.
پدر و برادرش پس از جانبازی وی تصمیم میگیرند، عازم جبهه شوند تا برای دفاع از وطن مسؤولیت خود را ادا کنند. پدرش سال ۶۲ به فیض شهادت نائل میآید و برادرش نیز در شمار مجروحین شیمیایی قرار میگیرد.
جانباز قصه ما برای دریافت درصد جانبازی، هرگز به بنیاد شهید مراجعه نمیکند؛ این جانباز قطع نخاعی پس از مدتی ازدواج میکند و خداوند به او یک فرزند دختر و یک فرزند پسر عطا میکند، او که خودش دیپلم داشت، تمام تلاشش را برای موفقیتهای فرزندانش صرف میکند. دختر این جانباز کارشناس روانشناسی بالینی و پسرش دکترای ریاضی است.
مشکلات ناشی از جانبازی را از طریق ورزش درمان میکند؛ وی در انجمن جانبازان قطع نخاعی طی 20 سال گذشته به طور مستمر حضور دارد. این جانباز نخاعی در خصوص مشکلات جانبازی معتقد است: «من برای رضای خدا به جبهه رفتم و هرگز از مجروحیتم گلایهای نکردم. فرزندانم را نیز از کودکی با فرهنگ حماسه و مقاومت آشنا کردم.»
متن بالا برگرفته از زندگی پر فراز و نشیب جانباز قطع نخاعی «محمدعلی بیرانوند» است.
شش ماه از اعزامش نگذشته بود که بر اثر بمباران شهر سوسنگرد مجروح شد. در همان دقایق اولیه مجروحیتش توان ایستادن بر روی پاهایش را نداشت؛ اما گمان میکرد که به سرعت مجروحیتش بهبود مییابد و به جبهه بازمیگردد. زمانی که در بیمارستان به او اطلاع میدهند که هرگز نمیتواند بر روی پاهایش بایستد، ابتدا شوک بدی به او وارد میشود، اما طول نمیکشد، زود به زندگی عادی بازمیگردد.
پدر و برادرش پس از جانبازی وی تصمیم میگیرند، عازم جبهه شوند تا برای دفاع از وطن مسؤولیت خود را ادا کنند. پدرش سال ۶۲ به فیض شهادت نائل میآید و برادرش نیز در شمار مجروحین شیمیایی قرار میگیرد.
جانباز قصه ما برای دریافت درصد جانبازی، هرگز به بنیاد شهید مراجعه نمیکند؛ این جانباز قطع نخاعی پس از مدتی ازدواج میکند و خداوند به او یک فرزند دختر و یک فرزند پسر عطا میکند، او که خودش دیپلم داشت، تمام تلاشش را برای موفقیتهای فرزندانش صرف میکند. دختر این جانباز کارشناس روانشناسی بالینی و پسرش دکترای ریاضی است.
مشکلات ناشی از جانبازی را از طریق ورزش درمان میکند؛ وی در انجمن جانبازان قطع نخاعی طی 20 سال گذشته به طور مستمر حضور دارد. این جانباز نخاعی در خصوص مشکلات جانبازی معتقد است: «من برای رضای خدا به جبهه رفتم و هرگز از مجروحیتم گلایهای نکردم. فرزندانم را نیز از کودکی با فرهنگ حماسه و مقاومت آشنا کردم.»
متن بالا برگرفته از زندگی پر فراز و نشیب جانباز قطع نخاعی «محمدعلی بیرانوند» است.
*دفاع پرس