سید الشهدای انقلاب شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی:
من فقط نگران یک چیز هستم و هرجا که میروم روی این تکیه میکنم. نگران این هستم که «وسواسخناس»هایی که دائما «یوسوسون فی صدورالناس» هستند، موفق شوند نسل نوجوان و نسل جوان ما را اغفال کنند و فریب دهند.
سرویس سیاسی شهدای ایران:شهید آیتالله دکتر بهشتی در مردادماه 1359 چند روز پس از خنثیشدن کودتای نقاب -معروف به نوژه- در جمع ارتشیان آذرشهر استان آذربایجان شرقی سخنرانی میکند. ایشان در بخشی از سخنان خود با اشاره به خنثیسازی کودتا و عصبانیت آمریکا از اقدامات انقلاب و ملت ایران، چنین میگوید: «به آمریکا بگویید عصبانی باش و از عصبانیت خود بمیر. ملت ما همین است که میبینی و میشناسی» جملاتی که در تاریخ انقلاب اسلامی ماندگار میشود.لذا لازم دیدیم که به مناسبت هفتم تیر سالروز شهادت آن عزیز سفر کرده،متن سخنرانی ایشان را که در سال 1361 در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده را تقدیم شما عزیزان کنیم.
البته لازم به ذکر است: نوار این سخنرانی به طور ناقص بوده و دقایق پایانی آن ضبط نشده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
در این مسافرتها که به دعوت پرمِهر
مردم شهرهای جمهوری اسلامی ایران در استانهای مختلف داشتهام و جلسات و
اجتماعات زنده و پرشور و پراحساسی که در آن قشرهای مختلف جامعه، جوانان و
نوجوانان، کارگران و پیشهوران، فرهنگیان، روحانیون، روستائیان و دهقانان،
کارمندان، پرسنل نیروهای انتظامی برادر و برخوردار از مهر و محبتِ بدست
آمده و الفتِ نصیب شده در این انقلاب گرد هم هستند؛ احساسی به انسان دست
میدهد که همان احساس بار مسئولیت را هم بر دوش انسان سنگینتر میکند.
وطبق آیه کریمه « واَلَّفَ بَینَ
قُلوبِکُم» شما در پرتو ایمان به خدا و انقلابتان به مهرو الفت رسیدید.
خطاب به پیغمبر است که«ولَو نَفَقتَ ما فِی الاَرضِ ما اَلفتَ بینِ
قلوبِهم» اگر همه آنچه که در زمین است برای ایجاد الفت خرج میکردی با عامل
اقتصادی و با تألیف قلوب مالی هرگز نمیتوانستی چنین الفت و برادری را
بوجود آوری. این تحقق عینی الفت و برادری ایمانی را که انسان میبیند،
مسئولیت سنگینی را که بر دوش انسان میآورد این است که چگونه باید این الفت
و مهر برادری اسلامی را از آسیبهای مختلف حفظ کرد.
راه پر فراز و نشیب تکامل
چگونه باید بر قوت خودمان روزانه
بیفزاییم؟ چون تا یک جامعهای در میان خودش الفت، محبت، اعتقاد، انسجام و
همبستگی و اتحاد نداشته باشد نمیتواند راه پر فراز و نشیب تکامل، راه پر
سنگلاخ پیشرفت را با موفقیت طی کند. چه کنیم که این الفت، این مهر، این
همبستگی، این اتحاد و این انسجام برقرار بماند و روز بروز هم بیشتر شود؟
از آنجا که روحانیت از یکسو، کسانی که
توانایی گفتن و نوشتن دارند از یکسو و مسئولان جامعه از یکسو در برابر
نگهبانی از این الفتِ بدست آمده مسئولیت خاصی دارند؛ ماها احساس میکنیم که
شانه ما زیر بار سنگینی رفته است. ما در پرتو این انقلاب در یک فاصله
دوماهه رابطه ضدبرادری و ضد انسانی که رژیم دستنشانده آمریکا در جهت منافع
امریکا میان برادران ارتشی و ملت بوجود آورده بود؛ به برکت انقلاب این
رابطه را ذوب کردیم. آبش کردیم و تبدیلش کردیم به آن رابطه که دیدید در
اولین رژه عمومی ارتشیان در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر مردم با آنها
قاطی شدند و آنها را گلباران کردند. چه کنیم که این رابطهها روز بروز
واقعیتش بیشتر شود؟ روز بروز برادرانهتر شود؟ ارتش یک جامعه باید واقعا یک
ارتش ملی باشد و در خدمت آرمان ملتش باشد که آرمان اسلام است.
در میان ملت ما خیلی کارها لازم بود
انجام بگیرد. ارتش باید سریعا تصفیه میشد، روابط داخلی در ارتش باید سریعا
اسلامی میشد، پستهای حساس فرماندهی و پستهای ارزنده آموزشی باید در
ارتش بدست عناصر مسلمان و مومن به انقلاب اسلامی سپرده میشد. اگر پنجاه
درصد ارتش هم لازم بود در این راه تصفیه شود، باید تصفیه میشد تا آنچه
میماند به راستی ارتشی باشد در خور اتکاء و اعتماد ملت و انقلاب و رهبری.
چون ما در همان ماههای قبل از پیروزی میدیدیم که ارتشیهای مختلف در درجات
مختلف میآمدند دست همکاری میدادند. خبرهای داخل ارتش را برای ما
میآوردند و گاهی سرِ پُستشان از سیمهای خاردار این درجهداران فرار
میکردند و برای ما پیغام میفرستادند. که ما میفهمیدیم در ارتش نیروهای
مسلمان مغتقد وجود دارد که با تمام وجودش میخواهد پشتیبان انقلاب باشد و
در انقلاب سهمی داشته باشد. پس از پیروزی حتما میتوانستیم عده بیشتری را
شناسایی و کشف کنیم.
شناسایی عناصر صالح
ولی مشکلات و گرفتاریهای ما، کمیِ
سابقه در شناسایی عناصر صالح در نیروها سبب شد که این کار آنطور که شاید و
باید به پیش نرود. نه تنها در ارتش، در سازمانهای دیگرِ دولتی هم همینطور.
در دادگستری، در ثبت اسناد، دارائی، حتی در آموزش و پرورش و در بسیاری از
جاهای دیگر.
در این دوسه روزه ارتش ما یک ضربه خورده
که ارتشیهای ما باید این ضربه ناجور و خسارتبار را جبران کنند. یک عده
از افسران نیروی هوایی تحت تأثیر ضعف ایمانشان یا بیایمانیشان و تحت تأثیر
بیاعتقادیشان به اسلام و انقلاب اسلامی و نام جمهوری اسلامی و تحت تأثیر
وسوسههایی که از بیرون به آنها شده است دست به کودتا زدهاند. کودتایی که
با مراقبت جالب مسلمانان و مومنان ارتش از همان رزهای اول خطش شناسایی شد و
اطلاعات لازم در اختیار مسئولان مملکت قرار گرفت و با بردباری همه ردپاها
دنبال شد و بسیاری از آنها شناسایی شدند و به یاری خدا و شرکت مردم مومن در
ارتش، در خود نیروی هوایی و با نیروی پرتوان انقلاب یعنی سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی که بازوی توانای مسلح با ایمان این انقلاب هستند درست در
بهترین موقع یعنی حدود دوساعت قبل از انجام این نقشه شوم در هم کوبیده شد.
[تکبیر حضار]
عده قابل ملاحظه از این خیانتپیشگان
یا فریبخوردگان دستگیر شدند. و در همان اولین بازجویی همه چیز را هم لو
دادند، اینقدر مرد بودند! تمام نقشه را گفتهاند. فرمانده عملیات در نیروی
هوایی را معرفی کرده اند –نه فرمانده نیروی هوایی، بلکه فرمانده این عملیات
در نیروی هوایی که یک سرلشگر نروی هوایی است لو دادهاند.- عناصر
دستاندرکار را معرفی کردهاند با اسم و ررسم ونام و نشان. همه چیز در
اختیار دولت شماست.
من نمیدانم اینها کجای ایران زندگی
میکنند! چطور اینها نمیتوانند بیایند این اجتماعات مردمی پرشور را در
سرتاسر کشور ببینند تا دیگر فیلشان یاد هندوستان نکند. چطور اینها کوردل و
کورباطن ماندهاند! جطوری هم ندارد، قرآن میگوید: «لهم قُلوبٌ لا
یَفقَهونَ بِها و لهم اَعیُنٌ لا یُبصِرونَ بِها و لهم آذانُ لا یَسمَعوُنَ
بِها اولئکَ کَالانعام بَل هُم اَضل» همین است. وقتی آدم در خودش غرق
میشود، خودپرست میشود. به جای اینکه خدا پرست باشد. دیگر مغزش
درنمییابد، قلبش درنمییابد، چشمش عوضی میبیند، گوشش عوضی میشنود و
سرانجام راهی که میرود راهی است که از راه چهارپایان هم بیراههتر و از
راه اساسی مستقیم انسانیت پستتر است.
چه میگویند اینها، این سیاستباز
ورشکسته افیونیِ تریاکیِ مُهمَل و فراری از ایران که رفته آنطرف در اروپا
دوباره دارد مزدوری میکند. اجیر دیگران است. این چه میخواهد از جان ملت؟
این قلدرهای نظامی که فرار کردند و رفتند آنجا دور هم جمع شدند با پولهایی
که دزدیدهاند. با پولهایی که رئیسکُلشان محمدرضای بیمارِ مردنی،
نیمخورده ملکالموت برایشان برده. اینها واقعا چه میگویند؟ با
امکاناتی که امریکا و اسرائیل و امپریالیسم و کاپیتالیسم جهانی در اختیار
اینها میگذارد و میخواهند دوباره به جنگ ملتشان بیایند. به این احمقها
بگویید آن روز که در این مملکت بودید و همه چیز را در اختیار داشتید –هم
امکانات در اختیارتان بود، همه قدرتها در اختیارتان بود- چه غلطی توانستید
بکنید که دوباره به این هوسها افتادهاید؟ [تکبیر حضار]
پیمان با بچههای کازرون
حدود یکماه یا پنج هفته قبل که آنجا
بودم مردم کازرون اصرار کردند که باید از شیراز به کازون بیایید. وقت من
تنگ بود ولی در برابر مِهر مردم، جز مِهر نشاندادن ناسپاسی است. رفتم آنجا
و همینطور اجتماعات بزرگ و پرشور برقرار بود. در مجلس بچه های ده دوازده
پانزده ساله فراوان بودند، بهشان گفتم بچههای کازرون! میخواهم با شما یک
پیمان ببندم –آنوقتی بود که تازه این آمریکاییها به امید این عُمالشان که
حالا دارند کشف میشوند آمده بودند با هلیکوپتر در آن بیابانهای متروک طبس
و خیال کرده بودند میتوانند از این را ه بیاییند ایران را تسخیر کنند،
خیلی هم مردانه- به بچههای کازرون
گفتم شما نزدیک مرزهای جنوبی هستید. اگر این بیگانهها و بیگانهپرستها
پایشان به این سرزمین پاک برسد- به این سرزمین آماده و مستعد شما که خدا
برای زندگی سالم شماها آفریده- چه کارشان میکنید؟ آیا پیمان میبندید که
با چنگ و دندان آنها را از پای دربیاورید؟ چنان تکبیر گفتند که مجلس ما را
لرزاند، با اینکه مجلس ما در یک فضای باز بود.
اینها
از یکطرف میآیند با دستگاه جهنمی تبلیغاتیشان شایعهها میسازند، انواع و
اقسام دروغ درباره انقلاب، درباره شخصیتها و چهرههای انقلاب، درباره
فعالیتهای انقلاب؛ به امید اینکه در مردم شک و بیاعتمادی وتزلزل و دودلی و
یأُس و افسردگی بوجود بیاورند. از طرف دیگر میآیند در کارها کارشکنی
میکنند. از طرف سوم میآیند محاصره اقتصادی میکنند. از طرف چهارم میآیند
از دوسو ضربههای نظامی میزنند. اما خبر ندارند که یک ملتِ با ایمان
قهرمان میداند که انقلاب تا آخرین مرحله پیروزی باید از دستاندازهای
شکننده و سهمگین عبور کند و عبور از این دستاندازها کار یک ملت بیدار و
آگاه و قهرمان است. و شما ملت شریف ایران همان ملت باایمان و آگاه و قهرمان
هستید. [تکبیرحضار]
چه کار باید کرد؟ چه کار باید کرد برای
آنکه ما یا سرعت و شتابی که همه آرزو میکنیم این راه دشوار را با موفقیت
طی کنیم؟ کمربندها را محکمتر بستن، آمادگی برای تلاش شب و روز و تحمل
مشکلات و خون و شهادت را روزافزون کردن.
در آن اولین درگیری که برای درهم شکستن
این نقشهی فاششده – نقشه مدتها بود فاش شده بود و این احمقها خبردار نشده
بودند- که در راه همدان بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروه تعقیب و
مراقبت و چندواحد از اینها پیش آمده بود، چندنفر از این خائنان درجا کشته
شدهاند و طبق گزارشی که دقیقا دیروز صبح دادند حتی به یکی از پایداران ما
کمترین آسیبی الحمدلله نرسیده. مردم! قدر این جوانهای با ایمان، پرشور و
فداکار را باید بدانید. اینها امروز نیروهای پیشتازی هستند در این انقلاب،
که به هر خطری تن درمیدهند و از هر خطری استقبال میکنند.
عصبانیت آمریکا
ما
از روز اول میدانستیم که انقلاب ما به یک چنین پشتوانه متشکل، مسلح و با
ایمان نیاز دارد. به همین دلیل در اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی آنقدر
که آمریکا از دست این سپاه عصبانی است، کمتر از دست نهاد دیگری عصبانی است.
وقتی چشمان ما، چشم و گوش ملت ما مراقب کشف توطئه هاست؛ وقتی نیروی
پرتوان و فداکار سپاه آماده درهم کوبیدن توطئههاست و ارتشیان و نیروی
انتظامی مراقب خیلی چیزها هستند و آماده درهم کوبیدن این نقشههای شوم
هستند؛ البته امریکا عصبانی است،
البته امریکا ناراحت است. آمریکا از دست این نهادها عصبانی است. از دست آن
چهرهها و شخصیتهایی که خط ضدامپریالیسم را خط اصلی این انقلاب در بُعد
خارجیاش ترسیم کردهاند عصبانی است. از آنها که میگویند در این مقطع از
زمان، دشمن اصلی ما آمریکاست عصبانی است. از روزنامههایی که در این خط
مردم را آگاه میکنند عصبانی است. از تشکیلات سیاسی که ملت را در این خط
بسیج و متشکل میکند عصبانی است. ولی به آمریکا بگویید عصبانی باش و از
عصبانیت خود بمیر. ملت ما همین است که میبینی و میشناسی و به آنها باید
گفت که هنوز این ملت، ابعاد فراوانِ ناشناخته دارد که خبر نداری. [تکبیر حضار]
اغفال نسل جوان، تنها نگرانی
من
فقط نگران یک چیز هستم و هرجا که میروم روی این تکیه میکنم. نگران این
هستم که «وسواسخناس»هایی که دائما «یوسوسون فی صدورالناس» هستند، موفق
شوند نسل نوجوان و نسل جوان ما را اغفال کنند و فریب دهند. در اینجا
نقش شما جوانان متعهد و با ایمان، نقش شما پدرها و مادرها، نقش شما
خواهرها و برادرهای متعهد و با ایمان، نقش شما فرهنگیان و معلمان متعهد و
با ایمان و نقش شما روحانیان متعهد و آگاه و مسئول؛ نقشی بسیار مهم و
مسئولیتی خیلی سنگین است.
باید
این نوجوانها و جوانها را روشن کنیم. باید با آنها برادرانه و پدرانه و
خواهرانه و مادرانه به سخن بنشینیم. باید آنها را روشن کنید که برادر من!
برادر نوجوان من! و خواهر نوجوان من! تو را به دروغ و با فریب به کجا
میبرند؟ به تعبیر قرآن «اَنّی تؤفکون؟» مبادا موضعگیریهای غلط، خط مشیهای
نابجا، ضعف منطق، ضعف روشنگری، کمیِ کار از طرف گروههای مومنِ باهدف؛
میدان را برای این اغواها و اغفالها آماده بگذارد. اما من نمیدانم
در تابستان در آذرشهر کلاسهای توجیهی برای نسل جوان و نوجوان چندتا هست.
فرهنگیان عزیز ما، روحانیون عزیز ما، دانشجویان عزیز ما، آنهایی که الان در
شهرها هستند، آنهایی که اینحا باید در طول تابستان این رسالتی اسلامیِ
انقلابی را بر عهده بگیرند تا حالا چکار کردهاند؟ اگر نیست یا اگر کم است
اعلان خطر باید کرد. باید این کلاسهای توجیهی در تابستان در آذرشهر و در
روستاهای اطراف بوجود بیاید. باید از انقلابیونِ روشنِ باایمانِ پرشورِ
مبارزِ آگاه دعوت شود بیایند و همکاری کنند. باید از جوانان دانشجوی خطِ
امام آگاه مسئول و روشن دعوت شوند بیایند همکاری کنند، همینطور ساده نگویید
نیست یا خیلی کم است.
ما همیشه از خودمان ناراضی هستیم
خب این تقصیر همه ما است. تقصیر خود ما
هم هست. اینکه میگویم تقصیرِ «ما» برای اینکه ما عادت کردهایم همه
تقصیرها را به عهده بگیریم. برای اینکه الان شب و روز داریم کار میکنیم،
غالبا روزهای تعطیلمان را هم با همین برنامه پر میکنیم. روزهای دیگر از
صبح تا نیمه شب باید به ادای وظایف بپردازیم. اما باور کنید باز هم
میگوییم خدایا! نکند ما هم مقصریم و هیچگاه این احساس در ما پیدا نشده که
بگوییم الحمدلله ما دیگر تکلیف و وظیفهمان را انجام دادهایم.
باور کنید روزی که ما این احساس را
داشته باشیم، شب نیمه شب، گاهی یک یا دوساعت بعد از نیمه شب ما فرصت
میکنیم استراحتی بکنیم در همان موقع این دغدغه را داریم که خدایا صبح تا
حالا آیا توانستهایم آنطور که تو خواستهای کار بکنیم یا نه؟ وجدان دینی
و اسلامی نمیگذارد آدم دچار عُجب و خودپسندی شود. عُجب از گناهان بزرگ
است. در روایاتی که در اولِ وسائلالشیعه در ابواب نیت هست آنجا در عُجب
اینقدر روایت آمده که آدم میبیند عُجب مثل اینکه از ریا هم بدتر است. ریا
برای به رخ مردم کشیدن، کار کردن و کارهای نمایشی کردن است. این خیلی گناه
بزرگی است، شرک است، شرک خفی. اما روایات عُجب
و خودپسندی آنقدر کوبنده است که وقتی انسان مطالعه میکند احساس میکند
مثل اینکه عُجب از ریا هم فسادآورتر است. مثل کِرمی است که از داخل به تنه
درخت بیفتد و آخر کار درخت را از پا میاندازد. تربیت اسلامی نمیگذارد از
خودراضی بار بیاییم، ما همیشه از خودمان ناراضی هستیم. این است که
عرض میکنم تقصیر ماست. ولی به این اکتفا نکنیم، تلاش کنیم، تلاش بفرمایید.
از این دانشجویان عزیز ما بخواهید، از این دفتر تحکیم بخواهید، بگویید
آذرشهر به دو سه نفر از شما نیاز دارد، حرکت کنید بیایید. از جهاد بخواهید
کمک کنند. از واحد فرهنگی سپاه بخواهید کمک کنند. از روحانیت از دفتر
تبلیغات اسلامی از آقای عبائی بخواهید بگویید اینجا نیاز دارند. من بار
عالم مججاهد آقای مدنی را سنگینتر نمیکنم، برای اینکه میدانم ایشان در
تبریز به اندازه کافی شانههایشان زیر بار است. و اِلّا حقش این است که
بگویم قبل از هرکس باید از آیتاله مدنی بخواهید.
ابتکار مبارزاتی بچههای ده ساله قم
به هرحال ما مردم مسلمان باید مراقب این
نسل جوان باشیم. این نسل جوان و نوجوان اینها نیروهای اصیل انقلاب هستند.
بچه های هشت نه ساله در آن ماههای سخت انقلاب بخصوص در شهر قم کارهایی
کردهاند قهرمانی و قهرمانگونه که نمیدانم بر ای ما نقل کردهاند یا نه.
ببینید چطور وقتی این بچهها شارژ شدند، پر شدند از ایمان و شور انقلاب و
آگاهی انقلابی در آنها بالا رفت؛ چطور آمدند در صف مقدم انقلاب نقشهای جالب
بر عهده گرفتند. اینها دیگر کهنه شده ولی آنروز جزو خبرهای دسته اول جدید
بود. در عین حال برای این بچهها نقل میکنم که بدانند آن بچهها باید در
این انقلاب نقش اساسی بر عهده بگیرند.
من آنموقعها موفق بودم هفتهای یکبار
به حوزه قم بروم برای برنامه های تدریسی که داشتم. وقتی از راه میرسیدم
میپرسیدم خب از تازههای انقلاب چه خبر؟ دوستان هم از ما میپرسیدند از
تازههای انقلاب در تهران چه خبر؟ یک روز که وارد قم شدم گفتند در این هفته
یک صحنه جالب در قم پیش امده بود. گفتم چی؟ به دنبال یک سرکوب خفقان آور
در قم بود. گفتند این بار بچههای
ده نه ساله پیشاهنگهای انقلاب شدند و با هم قرار گذاشتند صبح که میشود
دستهجمعی با آهنگ مرگ بر شاه بروند سر کلاس. ظهر که میشود از مدرسه که
بیرون میآیند با آهنگ «مرگ بر شاه» توی خیابانها با هم راه بیافتند. پلیس
و کماندوها که به اینها حمله میکنند اینها متفرق شوند و دوتا دوتا بروند
توی کوچهها. آنوقت عدهای کماندوها تقسیم میشود برای دنبال کردن اینها.
تا اینها را توی کوچه دنبال میکنند میروند از یک کوچه دیگر سر در
میآورند و میآیند سر آن خیابان و دوباره مرگ بر شاه میگویند. این
کماندوها میروند تعقیب آنها و دونفر دیگر از آن کوچه سر در میآورند و با
این ترتیب دارند در شهر روح مبارزه را تقویت میکنند.
ما نمیتوانیم فرزندان معصوممان را دست اینها بسپاریم
این نقش بچههای نه ده ساله قم بود در
آن مقطع حساس. مبادا شما بزرگسالها فکر کنید که خب حالا دیگر بچه ها نقششان
ضعیف است، اینطور نیست. یک نقش بسیار اساسی بر دوش همین بچههاست. این نقش
این است که این بچهها چون در مدرسه هستند، هر پیامی به غلط یا صحیح
دریافت کنند ممکن است در میدان وسیعی آن را گسترش بدهند، توسعه بدهند و پخش
کنند. باید پیامهای صحیح اسلام و انقلاب به قلب این بچهها فرستاده شود و
اینها وقتی میآیند توی محیط، این پیامهای اصیل اسلام انقلابی را در محیط
خودشان پخش و منتقل کنند. وظیفه معلمان در این زمینه از همه سنگینتر است.
امیدوارم آموزش و پروش این شهر آنقدر اصیل و انقلابی و مومن و مخلص و در
راه مستقیم اسلام – اسلام بر مبنای خط امام- باشد که توانسته باشد و
بتوانند از مدارس جمهوری اسلامی نسل شیفته نظام جمهوری اسلامی بسازد و
بیرون دهد و خدای نکرده این مدارس پایگاه عناصری نباشد که با کمال تأسف
هنوز نتوانستهاند این انقلاب را با همه اعماق و ابعادش و با همه پیوند
اصیلش با اسلام و با امام و امت درک کنند. و احیانا هم خود به راههای
التقاطی یا انحرافی رفتهاند و هم خدای نکرده این بچههای معصوم پاک را به
آن سمت بکشانند.
امیدوارم
هوشیاری شما مردم، احساس تعهد شما مردم بر سر راه عناصری که خدای نکرده
دارای چنین زمینههای غلط باشند و در آموزش و پروش لانه کرده باشند؛ جلوی
این نفوذهای انحرافی را بگیرد. اگر عناصر اینچنینی در آموزش و پرورش هستند
باید به راه بیایند، اما با آگاهی به راه آیند و وافعا پشیمان شوند؛ یا
صحنه آموزش و پرورش را ترک کنند و بروند برای خودشان کار اقتصادی داشته
باشند و زندگی کنند. اما ما نمیتوانیم فرزندان معصوممان را بدست اینها
بسپاریم. [تکبیر حضار]
بنابر این جمعبندی کنم: اما ارتش! ما
از خود این ارتشیان عزیز میخواهیم که بیش از پیش مراقب باشند و این عناصر
دغل و غیرمومن به انقلاب را به دستگاههای پاکسازی ارتش که در این مقطع باید
با سرعت و قاطعیت مشغول کار شوند و بار دیگر ارتش را از اینگونه عناصری که
این حادثه شوم نشان داد هنوز در ارتش هستند دقیقا و عمیقا و سریعا پاکسازی
کنند معرفی کنند. [تکبیر حضار]
دوم روحانیت، دانشچویان، فرهنگیان و همه آگاهان در قشرهای دیگر. چون آگاهان در قشرهای دیگر که بحمدالله کم نیستند.
سوم جمهوری اسلامی...[ناتمام]